دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

انتخابات مهم تر از خود مجلس


انتخابات مهم تر از خود مجلس
در هنگامه غبارآلود موافقت و مخالفت با ردصلاحیت گسترده اصلاح طلبان در مرحله مقدماتی انتخابات مجلس هشتم، اظهارنظر درباره ضرورت مشارکت یا عدم مشارکت در این انتخابات انصافاً دشوار است. در چنین هنگامه یی معمولاً احساسات بر عقلانیت غلبه می کند و نتیجتاً در محفل اصلاح طلبان طرفداری از مشارکت و حضور در انتخابات «عافیت طلبی» تعبیر می شود و در محفل محافظه کاران هرگونه دعوت به پذیرش بیشتر افکار دیگران، عین «خروج از نظام». من در این گفتار خلاصه، می کوشم اندکی توضیح دهم که با وجود این موج عظیم ردصلاحیت های گسترده که هیچ نوری از حضور حتی یک اقلیت ضعیف در مجلس هشتم بازنمی تاباند، باز هم طرفدار حضور گسترده در انتخابات پیش رو هستم؛ حتی اگر در هر حوزه انتخاباتی فقط یک کاندیدای «غیرمحافظه کار» باقی مانده باشد. موج اخیر ردصلاحیت ها، حتی اگر در پایان کار و از سوی نهادهای بالاتر تا حدی تعدیل شود، جایی برای کناره گیری از محکوم کردن و بیزاری جستن از آن باقی نمی گذارد. این موج، نشان می دهد که محافظه کاران اینک به تدریج رادیکال حاکم، دیگر برای اداره کشور و حکومت، حتی به ظاهرسازی هم نیاز ندارند و وجود یک اقلیت کم اثر در مجلس را بر نمی تابند و از آن یا می هراسند یا تصمیم نهایی خود را به برچیدن انتخابات و مردم سالاری در مفهوم و محتوای آن گرفته اند. اما در طرف اصلاح طلبان، باز هم از مشارکت گسترده در انتخابات و سیاست ورزی از طریق رای دادن در هر جایی و به هر کسی که ممکن باشد، گریزی نیست. اصلاح طلبان از مشارکت در این انتخابات، حتی اگر همه نامزدهای شان تایید صلاحیت می شدند، در پی اثرگذاری بر مجلس هشتم نیستند و نمی توانند باشند.
بر فرض محال اگر ۱۰۰ درصد کرسی های مجلس نیز در انحصار اصلاح طلبان قرار گیرد، اولاً شرایط به هر حال هرگز از تجربه مجلس ششم بهتر نخواهد شد؛ ثانیاً این بار با وجود دولت نهم، اثرگذاری ولو محدود نیز رخ نخواهد داد. مجلس هفتم، از راه وفق و مدارا و همراهی با دولت نهم، بسیار کوشید در برابر بسیاری از انحرافات که زیربنای کشور تحت حکومت همان محافظه کاران را نیز نفی می کرد و کرده است، بایستد و روندها را اندکی اصلاح کند و آب رفته را به جوی بازگرداند و در مجموع کشور را «قابل مدیریت کردن» نگاه دارد. اما در این راه با کوشش هر چه بیشتر، کمتر توفیق به دست آورد و در نهایت به نهادی تبدیل شد که غرغرکنان و لنگان لنگان در پی دولت می دود و غرولند می کند و به خواست های آن گردن می گذارد.نمونه روشن، تازه و به شدت اثرگذار آن، همین مصوبات دو، سه هفته اخیر مجلس است. یک دولت - هر دولتی - هزینه های مقرر و مصوب برای ۱۲ ماه خود را به هر دلیل و در هر محلی که خواسته، ظرف ۱۰ ماه خرج کرده و برای دو ماه بقیه سال که پرخرج ترین و حساس ترین ماه های سال نیز هست، اکنون لایحه هایی به مجلس داده که با تصویب آنها، تنها ظرف یک هفته حدود ۵۵۰۰ میلیارد تومان (معادل ۶ میلیارد دلار) یا از طریق برداشت از صندوق ذخیره ارزی یا جابه جایی اعتبارات از عمرانی به جاری که به هیچ وجه کم ضررتر از خرج کردن دلارهای نفتی نیست، به اقتصاد ملی تزریق شده و هم تورم می آفریند، هم از سرعت رشد اقتصادی می کاهد، هم الگوی مصرف ملی هم اکنون تباه کشور را تباه تر می سازد، هم از اشتغال داخلی می کاهد و بر شکاف طبقاتی می افزاید، هم...
فرض کنیم به جای ترکیب واقعی مجلس هفتم این مجلس یا مجلس هشتم از ۲۹۰ نفر از بهترین و اصولی ترین و اصلاح طلب ترین و کارشناس ترین افراد تشکیل شده بود، در این حال و در برابر تهدید ضمنی دولت که در صورت عدم تصویب این لوایح در مجلس عملاً چرخ دولت و زندگی دو میلیون خانوار وابسته مستقیم به آن در مهم ترین ماه های سال از حرکت باز خواهد ایستاد، آن مجلس فرضی چه کاری می توانست یا می تواند انجام دهد؟ یا در برابر این تیره نمایی دولت که برای گذران یک نوروز شاد و بی دردسر باید ۲/۱ میلیارد دلار یارانه آن هم به واردات اختصاص دهیم وگرنه تبعات آن به گردن مخالفان، چه می توان کرد؟ در این شرایط و در فضایی که دولت نهم چه در اقتصاد و چه دیگر حوزه ها ابتدا کار خود را می کند و سپس در فکر راهکارهای حقوقی آن می رود (یا حتی نمی رود) و عملاً مجلس را از سر ناچاری در پی خود می کشاند، نه اقلیت ضعیف، نه اقلیت نیرومند و نه حتی اکثریت نیرومند برای اصلاح طلبان در مجلس هشتم، اساساً فایده و موضوعیت ندارد و در دستور کار نمی تواند باشد. مجلسی که دیگر در راس امور نیست و در جریانات بنیادین دست کم اقتصادی اثری نمی گذارد، طعمه یی برای فتح صندلی های اقلیت و اکثریت آن نیست. اگر فرض کنیم که مجلس هشتم را اکثریتی از عقلای طبعاً معتدل - از هر جناح که باشد - در دست خواهند گرفت، در این صورت در برابر طرح ها و لوایح خلق الساعه یا مشکل آفرین دولت مانند لوایح اخیر، مجلس اگر ایستادگی کند، کشور به بحران گرفتار خواهد شد و این هم خلاف مصالح و هم ناقض عقلانیت مجلس است، و اگر دنباله روی کند، که همان می شود که در این چند سال شده است. پس چه تفاوت میان عقلای معتدل با رقبای رادیکال آنها؟
علاقه مندی و اصرار نویسنده این گفتار به مشارکت و حضور حداکثری در انتخابات مجلس هشتم به هر قیمت و با هر میزان ردصلاحیت ولو با مانده یک نفر بیرون از اردوگاه محافظه کاران، بنابراین معطوف به نتیجه گرایی و تصرف کرسی های هرچه بیشتر در مجلس آینده نیست؛ زیرا با روند جاری ردصلاحیت ها، به نظر می رسد حتی در نیمی از حوزه ها هم نمی توان نامزدی دلخواه در برابر رقبای محافظه کار نشاند و مردم را به داوری خواند. این تشویق به مشارکت حداکثری در انتخابات پیش رو، معطوف به خود فرآیند انتخابات و اثرات سیاسی برخاسته از چنین حضور گسترده یی از مردم است. باز هم فرض کنیم در غیاب همه کاندیداهای مورد علاقه ائتلاف اصلاح طلبان، این ائتلاف در همه حوزه ها و برای تمام کرسی های مجلس هشتم، یک نفر را از میان کاندیداهای تاییدصلاحیت شده که تنها ویژگی لازم شان بیرون ماندن از فهرست رقبای محافظه کار است، برگزیند و از مردم بخواهد به او رای بدهند. در این حال، گرچه بازی با نتیجه مساوی شروع نشده، اما حتی اگر با نتیجه مساوی پایان یابد، پیروزی ماهوی اصلاح طلبان را معنا می دهد و پیام مردم را به گوش مجریان و ناظران و تصمیم گیران به درستی می رساند. در این میان، حتی موضع نماینده منتخب اصلاح طلبان در مجلس بعدی هم اهمیتی ندارد؛ زیرا چنان که گفتم، دست کم این بار ما باید توجه خود را بر فرآیند انتخابات و رای گیری متمرکز کنیم و در فضای کنونی، تمرکز بر ترکیب سیاسی مجلس هشتم از سوی اصلاح طلبان، نه ممکن است و نه سودی دارد و نه اثری به جا می گذارد. انتخابات مجلس هشتم، برای اردوگاه اصلاحات میدانی برای وزن کشی سیاسی و یافتن اندازه جایگاه خود در میان مردم و بازتاب دادن این جایگاه برای حکومت است. اگر اثرگذاری محسوسی ممکن و متصور باشد، اینجاست؛ نه محصول این انتخابات یعنی مجلس هشتم.
بنابراین و از هم اکنون همه اصلاح طلبان باید همه تلاش خود را بر تشویق مردم به مشارکت در پای صندوق های رای و رای دادن به نامزدهایی متمرکز کنند که تنها ویژگی شان بیرون ماندن از فهرست نامزدهای جناح محافظه کار است. اینکه این نامزدهای احتمالی در مقایسه با رقبای محافظه کار خود گمنام اند یا از امکانات برابر تبلیغات در منابع رسمی و رسانه های پرقدرت دولتی بی بهره اند، گرچه کاملاً درست است، اما مهم نیست.در تحلیل نهایی و وزن کشی پایانی شمارش آرا، همه این عوامل هم از چشم مردم پنهان نمی مانند و هم مسوولان و دیگران چه بخواهند چه نخواهند، این عوامل در محاسبه نهایی وزن سیاسی و اعتبار مردمی هر جناح به کار می آیند. وضع هرگونه اعمال تبعیض دیگر در هر مرحله یی از این انتخابات از تعیین صلاحیت ها گرفته تا وضع صندوق ها در روز رای گیری و شمارش آرا بر همین گونه است. مهم نیست در پایان کار چه خبری اعلام می کنیم؛ مهم، رای نهایی مردم است که سرانجام خود را با شفافیت، شجاعت و بی رحمی تمام، شاید در جایی که هیچ کس و در روزی که باز هم هیچ کس و به گونه یی که حتماً هیچ کس انتظار آن را ندارد، خود را به کرسی خواهد نشاند.
سعید لیلاز
منبع : روزنامه اعتماد