دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

درنگی بر استقلال دانشگاه از قدرت سیاسی


درنگی بر استقلال دانشگاه از قدرت سیاسی
از جمله موضوع های مربوط به دانشگاه و جنبش دانشجویی که در چند سال اخیر- و به عبارت دقیق تر، پس از استقرار دولت نهم- در صدر فهرست دغدغه ها و مطالبات فعالان و تشکل های دانشجویی دگراندیش و روشنفکران همسو با آن ها قرار گرفته، مساله «ضرورت استقلال دانشگاه از حاکمیت سیاسی» است. در اغلب مقاله ها، تحلیل ها، گفت وگوها، مناظره ها، بیانیه ها، مصاحبه ها و... به این موضوع از زوایای مختلفی نگریسته و درباره لزوم و اهمیت آن تاکید می شود. در این فرصت قصد داریم بدون آن که درباره انگیزه ها و اهداف این جریان دانشگاهی از طرح مقوله مذکور ،قضاوت کنیم، نکات روشن گر و راهگشایی را در پاسخ به آن ها ارایه نماییم.
۱) بر فرض که مساله «ضرورت استقلال دانشگاه از حاکمیت سیاسی» را به صورت یک اصل مسلم بپذیریم و اجازه ندهیم که درباره صحت و معقولیت آن پرسشی در ذهن مان نقش بندد؛ باز با سه واقعیت مخالف با این اصل مسلم روبرو می شویم که می توانیم در مقام جدل، به آن ها استناد کنیم:
الف) اول این که چرا «دفتر تحکیم وحدت» و «انجمن های اسلامی دانشجویان» با وجود اعتقاد به این اصل، با «دولت اصلاحات» هم کاسه شدند و جنبش دانشجویی را به عمله و عقبه آن تبدیل کردند؟! آیا تنها استقلال از «دولت اسلامی» مطلوبیت دارد یا همه دولت ها- و از جمله «دولت اصلاحات» نیز- مشمول این قاعده مقدس قرار می گیرند؟!
ب) دیگر این که چرا تشکل های مذکور در طول سال های ۸۰-۱۳۷۶ دانشگاه ها را به «باشگاه احزاب» مبدل کردند و جنبش دانشجویی را در حد «شاخه دانشجویی احزاب اصلاح طلب » تقلیل دادند؟! آیا تنها استقلال از «حاکمیت سیاسی» موضوعیت دارد یا استقلال از «احزاب فرصت طلب و زیاده خواه» نیز حکم مشابه آن دارد؟!
ج) و پرسش پایانی این که چرا فعالان وابسته به جریان دانشجویی دگراندیش، «اندیشه » خود را به کار نبستند و فرصت «اندیشیدن» را از خود ستاندند. و بر خوان فرآورده های فکری روشنفکران غربزده و وابسته- که البته عادت به وارد کردن و مصرف کردن چارچوب های نظری غربی دارند نه تولید فکر- نشستند؟! مگر نه این است که «استقلال دانشگاه»، قداست و ارزش استثناناپذیر دارد؟! چرا این بخش از جنبش دانشجویی، همواره افکار اقتباسی و منقضی شده روشنفکران ترجمه ای را «تکرار» و «مصرف» کرده است؟! آیا جنبش دانشجویی همچون پیکری ست که چون مغز اندیشنده ندارد دیگران باید به جای او بیندیشند و تصمیم بگیرند؟! آیا این حقیقت به معنی سلب استقلال از دانشگاه و دانشجو نیست؟!
۲) «حدود و ثغور» استقلال دانشگاه از حاکمیت سیاسی چیست؟! روشن است که منطقا، دانشگاه نمی تواند «استقلال مطلق» از حاکمیت سیاسی داشته باشد؛ زیرا حداقل از نظر مالی و از نظر ساختاری، وابسته به حاکمیت است. دانشگاه از نظر مالی وابسته به حاکمیت است؛ چون ردیفی در بودجه کشور به دانشگاه ها اختصاص داده می شود. همچنین دانشگاه از نظر ساختاری وابسته به حاکمیت است؛ چرا که زیر مجموعه ای از «وزارت علوم ،تحقیقات و فن آوری»ست و این وزارتخانه نیز خود بخشی از «دولت» است. بنابراین، دانشگاه فاقد «استقلال مالی» و «استقلال ساختاری» است. با وجود این، مساله استقلال دانشگاه از حاکمیت سیاسی را چگونه می توان تفسیر کرد؟! آیا در حالی که دانشگاه هم بودجه مورد نیاز خود را از دولت دریافت می کند و هم از نظر سازمانی و ساختاری، عضوی و جزئی از مجموعه دولت به شمار می آید، می تواند بر استقلال خود از حاکمیت و عدم مداخله دولت در امور دانشگاه تاکید کند؟! حاصل این که، حتی در منبسط ترین و وسیع ترین صورت ممکن هم استقلال دانشگاه از حاکمیت، مقوله «نسبی» خواهد بود و نه «مطلق».
۳) وجه اصلی تمایز «حکومت دینی» از «حکومت سکولار» این است که حکومت دینی علاوه بر احساس مسئولیت در قبال «امور مادی و معیشتی مردم»، «عهده دار» تربیت دینی و هدایت اخلاقی و معنوی مردم نیز است. به عبارت دقیق تر، اساسا برجسته ترین و مهم ترین رسالت حکومت دینی عبارت است از نظم دینی بخشیدن به جامعه از طریق بسط معارف و ارزش های دینی و اجرای احکام الهی.
روشن است که این کار ویژه حکومت دینی، به حوزه ای از حوزه های زندگی اجتماعی محدود نمی گردد، بلکه فراگیر و عام است و همه شئون و ابعاد حیات اجتماعی افراد و نهادهای جمعی را در بر می گیرد. نهاد دانشگاه و قشر دانشجو نیز یکی از عرصه هایی ست که حکومت دینی موظف به انجام کار ویژه خویش- یعنی همان نشر حقایق و ارزش های اسلامی- است.
برپایه همین تفکر است که حضرت امام خمینی(ره) در همان سال های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، نظریه «دانشگاه اسلامی» را مطرح کردند و خواستار محقق گردیدن آن شدند. روشن است که «جامعه دینی»، «دانشگاه دینی» را برمی تابد و نه «دانشگاه سکولار» را. پروژه «اسلامی سازی»، ویژه طبقه یا نهاد اجتماعی خاصی نیست. بنابراین، حکومت دینی باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا با دخالت در امور دانشگاه- از طریق سیاست گذاری نظارت و هدایت-، «دانشگاه اسلامی» برقرار سازد.
۴) از نکته های پیش گفته نباید چنین استنباط کرد که در جامعه دینی، دانشگاه به مثابه نهاد منفعل، خاموش و مقلدی ست که به صورت مطلق در چنبره حاکمیت سیاسی، اسیر است. خیر! «دانشگاه اسلامی» باید همواره موضع انتقادی خویش را در قبال مسئولان حکومت دینی حفظ کند و اولین نهادی باشد که تهدیدها و چالش ها را پیش بینی کند و بشناسد و هشدار بدهد. دانشگاه اسلامی و دانشجوی مسلمان، عقل فعال و اندیشه پویای خود را در خدمت اعتلای جامعه دینی، ارایه راهکارها و شیوه های نو و کارآمد، آسیب شناسی و نقادی قاطعانه و... قرار می دهد. دانشگاه اسلامی در پی «نقادی منصفانه»، «اصلاح اسلامی» و «تولید فکر دینی» است؛ نه «دروغ پراکنی»، «ساختارشکنی لیبرالیستی» و «مصرف فکر سکولار». بنابراین، جنبش دانشجویی در الگوی رفتاری موردنظر، رویکرد انتقادی و اصلاحی خود را نسبت به قدرت سیاسی حفظ می کند و به بلندگوی محض نظم مستقر تبدیل نمی شود.
مهدی جمشیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید