پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بازی با هم یا در برابر هم


بازی با هم یا در برابر هم
پیش از آنکه در باب حسن و قبح «مذاکره» و «گفت وگو» و امکان و امتناع آنها در جامعه ما هر سخنی به میان آید، پرداختن به چند تعریف و تفکیک مفهومی ضروری به نظر می رسد؛
۱) امروزه، واژگانی که معطوف به سخن گفتن طرفینی هستند، درهم آمیخته می شوند، از آن جمله است مذاکره، بحث، گفت وگو و امثال آنها. «مذاکره» به معنای «به انجام رساندن فرآیند معامله» است. در واقع مذاکره هدفی عمل گرایانه را برای یافتن راه برون شدی از میان موانع خاص دنبال می کند. به این اعتبار مفهوم «مذاکره» از «بحث»-که «تجزیه امور و تاکید بر تحلیل و تفکیک» آنها در روند مباحثه است و از صحبت که سخن مالوف و آشنا زدن است و نیز از گپ زدن که مکالمه بی هدف متمایز می شود. البته همه این مفاهیم دامنه و دایره یی محدودتر از گفت وگو دارند که جریانی از فهم و خلق معنای مشترک در میان و درون جمع شرکت کننده است. در گفت وگو هر یک از طرفین ضرورتاً نمی کوشند یافته های پیشینی خود را به معرفت و تصمیم مشترک تبدیل کنند. تلاش اصلی کسانی که در گفت وگو شرکت دارند این است که چیزی را با مشارکت یکدیگر خلق کنند و بتوانند «با هم» بازی کنند نه «در برابر هم». به عبارت دیگر در گفت وگو بازنده یی وجود ندارد، هر کس در آن مشارکت کند، برنده است. گفت وگو فرآیند فهم متقابل است، از این رو ویژگی اصلی هر گفت وگو آن است که طرفین به گفته های یکدیگر توجه کنند و بپذیرند آنچه دیگری می گوید ممکن است دربرگیرنده بخشی از حقیقت باشد.
گفت و گو در مقام روش یا ابزار می تواند برای دستیابی به هدف یا اهداف یا اهداف معین و حل مساله یا مسائل خاصی مورد استفاده باشد و در عین حال می تواند بذر اندیشه های نو را چه در زمینه فهم مساله و چه در روند راه حل آن بکارد. در این فرآیند می توان امکانات بالقوه یی را که در اندیشه ها یا دیدگاه های فرد و جمع وجود دارد، به فعلیت رساند و امکان همفکری و همکاری بیشتر را فراهم کرد.
نیل به این درجه از گفت وگو مرهون نظریه پذیرش «دیگری» نه در حد «فرودست»، «تابع» و «غیر» بلکه از موضع «برابر»، «ذی حق» و دارای «مرمت» است.
مهم ترین نتیجه یی که از تبیین گفت وگو و وجوه تمایز آن با مقوله های متناظر به دست می آید، این است که گفت در عین پیشینه قدیم و دیرپایی در عالم اندیشه و عمل محصول جهان و جامعه جدید است و انجام آن از عهده کسانی برمی آید که قواعد و لوازم زندگی در وضعیت های نو را دانسته و پذیرفته باشند. به این اعتبار است که به رغم موانع بسیاری که در دوران ما برای گفت وگو در جهان و جامعه جدید وجود دارد، به این عصر، «عصر گفت و گو» می گویند چون از جوانب مختلف «گفت وگو» به عنوان ضرورتی برای کاستن از رنج های گوناگون بشری به نیکویی سخن به میان می آید. «گفت وگوی میان فرهنگ ها و تمدن ها»، «گفت وگوی میان ادیان»، «گفت وگوی میان اقوام»، «گفت وگوی میان نسل ها»، «گفت وگوی میان نخبگان»، «گفت وگوی میان نخبگان و عامه»، «گفت وگوی میان طرف های مخاصمه» و... از جمله رویکردهایی است که نظام های تک گفتاری پیشین را مورد سوال و نقد قرار داده است.
۲) در عین حال به دلایل گوناگونی فرهنگ سیاسی ما، نه تنها «پیشاگفت وگویی» بلکه حتی «پیشامذاکره» است. پژوهش های مختلف نیز نشان می دهد که «گفتمان منازعه» به ویژه در حوزه سیاست مقدم بر «گفتمان حل منازعه» است. نه تنها فرهنگ عامه، بلکه فرهنگ سیاسی نخبگان ایران تحت تاثیر عوامل مهم تاریخی از جمله خودکامگی و تمرکز قدرت سیاسی و ضعف نهادهای مدنی «به گریز از مشارکت» و «ستیز با رقابت» بیشتر تمایل دارد تا پذیرش آنها. دلایلی از این دست موجب شده است که اساساً در جامعه ما مقوله هایی «نظیر گفت وگو» و «مذاکره» هم دچار بدفهمی بشوند و هم گرفتار ناکارکردی. بی اعتمادی به جمع و بدبینی به غیر چنان در فرهنگ ما ریشه دوانیده است که به دشواری می توان در رفتار و کردار کنشگران سیاسی تمایلی از سر امید و رستگاری به انجام گفت وگو، مذاکره و امثال آن مشاهده کرد.
«ماروین زوینس»، فرهنگ سیاسی نخبگان ایران را در چهار ویژگی «بدبینی سیاسی»، «بی اعتمادی شخصی»، «احساس عدم امنیت آشکار» و «سوءاستفاده بین افراد» خلاصه می کند که اساس رفتار سیاسی را در جامعه ما شکل می دهند.
«مک کله لند» زمینه های این فرهنگ را در فرهنگ عامه از جمله در ادبیات عامه، فولکلور، امثال و حکم جست وجو می کند و وجود حس فردگرایی منفی را ناشی از دوام و قوام خصوصیاتی می داند که از اظهارنظر جمعی و داد و ستد در اندیشه و عمل پرهیز دارد. به نظر او «زرنگی، تک روی، واگذاشتن صلاح مملکت به خسروان، اعتماد نکردن به کسان، جز شر از دیگران انتظار نداشتن، فرصت طلبی، گزافه گویی، آب را گل آلود کردن، تسلیم در برابر خصم غالب، سکوت کردن، حد نگاه داشتن، رازداری، تملق و چاپلوسی، لاف یاری زدن در نعمت و ...» از جمله خصوصیت های ضد گفت وگویی است که در فرهنگ عامه ما ریشه دوانیده است و به مشارکت ستیزی در فرهنگ سیاسی هم منجر می شود.
«وست وود» بدبینی نهفته در فرهنگ سیاسی نخبگان ایران را مقوله یی می داند که «ریشه در واقعیت دارد»، به وسیله واقعیت تایید می شود و به نوبه خود واقعیت سیاسی را در ایران تشکیل می دهد.
به روشنی معلوم است که این گونه شک ها و بدبینی ها که در فرهنگ سیاسی ما بازتولید می شود، بسیاری از عوامل پیدایش و رشد فرهنگ دموکراسی از جمله «گفت وگو»، «مذاکره» و حتی «مصالحه» و «کنار آمدن» نیروها را نه می پذیرد و نه برمی تابد. شاهد این مدعا مذموم بودن و ناپسند بودن واژگانی است که سر از «سازگاری» با یکدیگر درمی آورند، معمولاً برابر نهاده های واژگان جدیدی مثل «Compromise» در صورتی مثبت قلمداد می شوند که از مفاهیم متداول مثل «سازش»، «کنار آمدن» و «مصالحه» فاصله بگیرند. شاید به همین سبب باشد که در فرهنگ روز سیاسی ما هم قبح مذاکره با «چانه زنی» و حسن آن با «رایزنی» به تصویر درآید. در واقع اصل مساله همچنان دچار کژفهمی و ناکارکردی است، فقط فکر می کنیم با «چانه زنی» یا «رایزنی» داریم دو کار متفاوت انجام می دهیم. از رندی پرسیدند قورمه سبزی با «قاف» نوشته می شود یا با «غین»، گفت به گوشت وسط آن فکر کن از قاف و غین آن بگذر. چه بکنیم تا تجربه تاریخی بی گوشتی قورمه سبزی گفت وگو و مذاکره را تغییر دهیم؟
۳) شاید یکی از راه های فایده مند کردن گفت وگو و مذاکره در عرصه سیاست، یافتن نسبت درست آن با «افکار عمومی» باشد. «افکار عمومی» هم مثل «گفت وگو» و «مذاکره» مقوله یی نو و تاثیرگذار در جامعه و جهان جدید است.
افکار عمومی یک مبحث جدید در اندیشه سیاسی نیست، اما یک تغییر جدید تعیین کننده در تحولات اجتماعی و سیاسی و در تنظیم رابطه میان قدرت و جامعه است. بحث «افکار عمومی» را می توان از اندیشه ارسطو و متفکران بزرگ یونان باستان تاکنون پی گرفت، ولی منظور کردن نقش امروزین افکار عمومی در هر کنش و واکنش سیاسی از جمله مذاکره و گفت وگو مقوله یی جدید است. ویلیام تمپل با طرح نظریه افکار عمومی به مثابه «منشاء قدرت»، آن را بنیاد و اساس هر حکومتی می داند و روسو در قاعده معروف خود یعنی «قرارداد اجتماعی» از آنجا که اراده عمومی را عامل هدایت دولت فرض می کند، به افکار عمومی به عنوان مولد این اراده اشاره دارد. به هر رو نسبت میان قدرت سیاسی و افکار عمومی را در منظر متفکران عصر جدید می توان به گفته پاسکال با تشبیه «قدرت» به «پادشاه ستمگر» و افکار عمومی به «ملکه جهان» بهتر فهمید. در عصر ارتباطات چه بخواهیم، چه نخواهیم امکان گشودگی دنیاهای فهم و زندگی به روی یکدیگر فراهم شده است، اینگونه زیستن در دنیای رسانه یی شده، از یک سو در هر سطحی از جمله در حوزه سیاست؛ ورود به عوالم دیگر را ممکن یا حتی گریزناپذیر می کند و از سوی دیگر اگر تفکر و فرهنگ و روش «ارتباط»، «گفت وگو»، «مذاکره» غالب و رایج نباشد، جامعه را دچار سردرگمی و سرگشتگی می کند. «پیشاگفت وگویی» و «پیشامذاکره یی» بودن فرهنگ سیاسی ما در حالی که ناگزیر از «گفت وگویی» و «مذاکره یی» شدن است عامل بروز چنین تناقضی است. چنین است که جامعه سیاسی و فرهنگ سیاسی ما دو سویه دارد؛ «ناپسندی گفت وگو و مذاکره در عادت و تجربه سیاسی» و «اجبار به انجام آن در بینش های جدید سیاسی و منطق نوین سیاست ورزی».
«افکار عمومی» پلی برای عبور میان این دو سو است. غفلت از معنا و نقش افکار عمومی در فرآیند مذاکره و گفت وگو ماندن در دایره بسته بی حاصلی و بی ثمری اصل آن است.
خوبی و بدی «رایزنی» و «چانه زنی» به لفظ آن نیست، به مبنا و منطق، به روش و فن و به داده ها و ستانده ها و سرانجام به یافته های آن است.
همه اینها در فضایی مستقل از فرهنگ، زمینه های پیشینی و داوری عمومی به وجود نمی آیند و معنا ندارند. در پاسخ به چنین ضرورتی نخست باید دانست که افکار عمومی چه نیست و افکار عمومی چه هست؟ افکار عمومی تنها افکاری نیست که به صورت رسمی برای عموم بیان می شود، فقط افکاری هم نیست که تنها درباره مسائل عمومی یا به عموم مردم - و نه گروه های خاص- تعلق دارد. افکار عمومی حاصل جمع داوری های جداگانه افراد نیست، پدیده یی است سازمان یافته و اجتماعی که محصول ارتباطات جدید و کنش ها و واکنش های گرایش های مختلف است. افکار عمومی امروز نیرویی است هم نهان و هم آشکار که قدرت آن الزاماً همان محدود به حد توان عناصر ترکیب کننده آن نیست. افکار عمومی فراتر از فضاهای رسمی، زبان رسمی و مسائل رسمی است. در محیط های بسته یا شکل نمی گیرد یا به زبان نمی آید. محصول جوامع گشوده و مشارکت جوست و در جایی که تفاهم و نیز «تنوع» وجود نداشته باشد افکار عمومی شکل نمی گیرد. شرط پیدایش و تاثیرگذاری افکار عمومی امکان وجود بحث و گفت وگوی عمومی است، اگر در جامعه یی «تفاهم» و «مخالفت» در باور عمومی یا در میان نخبگان آن مورد پذیرش نباشد یا زمینه ابراز آنها فراهم نشود، پدیده افکار عمومی شکل نخواهد گرفت و وقتی افکار عمومی نبود یا بی معنا بود، هر کنشی در حوزه اجتماع بی اثر و بی ثمر خواهد بود، چه صورتی از گفت وگو داشته باشند و چه نداشته باشند. کنشگران گفت وگو و مذاکره به ویژه در حوزه سیاست تنها در پشت میزهای مذاکره یا در میان دید و بازدیدهای دوستانه ترغیب نمی شوند، آنان هر که باشند بی نیاز از افکار عمومی نمی توانند به انجام آن بیندیشند.
گفت وگو و مذاکره یا به تعبیر روز رایزنی و چانه زنی، هم با گفت وگویی شدن فرهنگ سیاسی نخبگان ایران و هم با اهمیت افکار عمومی در پیوند است و انتخابات در صورت مطلوب خود نوعی «گفت وگوی ملی» و نوعی حضور در افکار عمومی است. انتخابات از آنجا که با دموکراتیک و تنفیذ اختیار ملت به نمایندگانش برای استفاده از قدرت، نسبت دارد به افکار عمومی وابسته است. رای گیری و رای دهی در وضعیت های دموکراتیک اساس اقتدار حکومت هاست، در فرآیند انتخابات آزاد و سالم و عادلانه، رای دهندگان با رای خود به افرادی ابراز اعتماد می کنند تا به نام آنها سخن بگویند و عمل کنند. از انتخابات واقعی همه سود می برند و باید با سوق دادن انتخابات به سوی انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه امکان آن به وجود آید که رای دهندگان با رای خود به افرادی یا گرایش هایی ابراز اعتماد کنند و چنانچه انتظار آنان در عمل برآورده نشده مردم می توانند از حتی همان منتخبان خود فاصله بگیرند. این فرآیند در تمامی مراحل خود با افکار عمومی سروکار دارد، در عین حال هم بر قدرت سیاسی تاثیر می گذارد و هم از آن تاثیر می پذیرد. هر مذاکره، هر رایزنی و هر چانه زنی در صورتی که مساله نخست خود را همین مساله قرار دهد و دغدغه سلامت، آزادی و عدالت را در انتخابات مقدم بر سهم و نفع خاص خود بداند، بر افکار عمومی تاثیرگذار است و می تواند از افکار عمومی در جهت سامان دادن مذاکراتی روشمند، سودمند و موفق بهره بگیرد. به عبارت دیگر رایزنی و چانه زنیً از جمله برساخته های اجتماعی و سیاسی اند، می توانند در فرآیند دموکراتیزه شدن هر جامعه یی مفید باشند یا بی اثر یا حتی مضر. آن رایزنی و چانه زنی مفید و موثر است که با تصورهای پیشینی و کلیشه های منفی همراه نباشد، اما جزیی از یک راهبرد مردم سالار قلمداد شود و بر قواعد و فنون گفت وگو و مذاکره بنا شده باشد. صراحت و روشنی در مذاکره و تکیه بر قدرت مردم در خلال انجام آن و اعتماد به افکار عمومی برای عرضه اش از جمله بدیهیات برای انجام موفق این فرآیند است. آن رایزنی سودمند است که میان صورت های آشکار و پنهانش تفاوتی وجود نداشته باشد و عنوان بده بستان مخفی و عجز و التماس به خود نگیرد. از یاد نبریم که رایزنی، چانه زنی، مذاکره و نهایتاً گفت وگو هدف نیست، وسیله است و این وسیله باید به بازی کردن با هم بینجامد ولی روبه رو با مردم.
هادی خانیکی
منبع : روزنامه اعتماد