یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جوان ها موسیقی محلی خودشان را دوست ندارند


جوان ها موسیقی محلی خودشان را دوست ندارند
جمشید قلی نژاد کارشناس موسیقی اداره ارشاد استان مازندران و مدیر انجمن موسیقی استان سال ۱۳۳۲ در یک خانواده مذهبی در ساری به دنیا آمد. او از نوازندگان خوب استان مازندران است و با وجودی که بارها امکان فعالیت موسیقایی در تهران را داشته اما زندگی و ادامه کار در مازندران را برگزیده است. پای صحبت های او نشستیم و از اوضاع و احوال موسیقی مازندران جویا شدیم:
▪ موسیقی را از کی آغاز کردید؟
ـ از کودکی به موسیقی علاقمند بودم ولی به علت مذهبی بودن خانواده و نامناسب بودن جو موسیقی در آن زمان جرأت ابراز این موضوع را در خانواده نداشتم. از هفت سالگی به صورت مخفیانه با یک نی بازاری که اصول درستی هم نداشت بدون معلم شروع به تمرین کردم. فقط از طریق تلویزیون آن زمان می دیدم که نی را بین لب و دندان می گذارند ومی نوازند اما نمی دانستم چگونه.
چون سال های ۳۹ و ۴۰ در مازندران نوازنده نی نبود یا شاید بنده با آنها آشنا نبودم مجبور به فراگیری این ساز بدون استاد شدم. چه مشکلاتی را برای تمرین و فراگیری داشتم بماند که از حوصله این گفتگوخارج است.
تئوری موسیقی و تکنیک های ساز بادی را نزد عماد رام که در ساری بود فرا گفتم و بعد از چند سال به ارکستر فرهنگ و هنر ان زمان به کار گروه نوازی دعوت شدم که با شیوه های علمی بیشتری آشنا شدم و خلاصه در سال ۵۷ موفق شدم تا در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران در رشته موسیقی را یابم و در کنار اساتید بزرگ کشور کاستی های علمی خود را جبران نمایم.
از افتخارات دیگر من این است که در سال ۵۸ افتخار همکاری با گروه شیدا و عارف را داشتم و در کنار بزرگان موسیقی کسب علم و تجربه بودم ولی چون منقضی ۵۶ بوده و باید به جبهه اعزام می شدم به خاطر مشکلات عدیده زندگی در تهران برایم مشکل و نا ممکن بود و به همین خاطر در سال ۶۱ به شهرستان ساری منتقل شده و تا به حال افتخار خدمت در این استان را دارم.
▪ سابقه تشکیل گروه های موسیقی در مازندران به کی باز می گردد؟
ـ وقتی که از جبهه های جنگ به استان مازندران شهرستان ساری برگشتم نه از گروه موسیقی خبری بود و نه از هنرمندان موسیقی، فرهنگ و هنر سابق هم فعالیت های موسیقی خود را تعطیل می کرد و کلا به غیر از افرادی که در منازل به طور مخفیانه تدریس می کردند خبری از موسیقی نبود.
به دوستانم پیشنهاد کردم که فعالیت های موسیقی را از سر بگیریم. تعداد انگشت شماری جرأت کردند تا همکاری خود را اعلام کنند. با مشکلات فراوان بالاخره توانستیم سال ۶۲ در اداره فرهنگ و ارشاد اطاقی را به عنوان اطاق موسیقی بگیریم که در عرض یک هفته آن را تعطیل کرده و وسائل ما را بیرون ریختند.
بعد از آن گروه موسیقی نکیسا را تشکیل دادیم و اولین تولید موسیقی بعد از انقلاب را در صدا و سیمای مازندران ضبط کردیم که بسیار مورد توجه مسئولین قرار گرفت.
بعد از تولید چند آهنگ دوستان دیگر هم به ما پیوستند و گروه بزرگتری تشکیل دادیم و به ضبط آهنگ های بیشتر و اجرای کنسرت های مختلف پرداختیم.
خلاصه جریان موسیقی در مازندران به جریان آرام خود ادامه داد. با این کار توانستم تاثیر موسیقی را در پیشبرد اهداف انقلاب برای مسئولین روشن کنم به این ترتیب فعالیت های موسیقی در استان از سر گرفته شد و گروه های مختلفی تشکیل شد.
در حال حاضر پنج گروه موسیقی بومی و چهار گروه موسیقی سنتی و چندین گروه پاپ در این استان به فعالیت مشغولند و این استان افتخار دارد که بیشترین آموزشگاه موسیقی بعد از تهران را در سطح کشور داشته باشد.
▪ علاوه بر این ها چه کارهای دیگری در زمینه موسیقی ارائه کرده اید؟
ـ بعد از راه اندازی جریان موسیقی در استان با همت دوستانی که در زمینه موسیقی محلی فعالیت می کردند کتاب موسیقی بومی مازندران که شناسنامه مختصری از موسیقی مازندران در آن تشریح شده است را منتشر کردم. بعد از آن به خاطر حفظ بعضی از آثار بومی که با سازهای بومی اجرا می شود تصمیم گرفتم به نت نگاری این آثار بپردازم.
این آثار را در کتاب ملودی های بومی منتشر کردم. کتابی دیگری هم در زمینه موسیقی پیش دبستانی آن هم به خاطر علاقه شخصی به موسیقی کودک تالیف کردم که در دست چاپ است.
چند مجموعه صوتی هم از موسیقی های بومی مازندران منتشر کرده ام که در میان آنها نمونه های منحصر به فردی وجود دارد.
▪ مهم ترین مشکلات هنرمندان موسیقی در کشور بویژه در استان مازندران چیست؟
ـ با وجود تلاش های مسئولین و هنرمندان هنوز مشکل اجرای موسیقی در استان حل نشده و به نظر من بعضی از سلیقه های شخصی و غیر هنرمندانه باعث شده که اجرای کنسرت ها در استان محدود شود. البته امیدوارم با همت مسئولین استان این مشکلات برطرف شود. توجه و حمایت مسئولین کشوری که بنده توسط چندین مقاله و نامه و غیره از آنان تقاضای کمک و رهنمود را داشتم می تواند کمک موثری به حل این موضوع داشته باشد.
▪ چند درصد جوانان مازندران به موسیقی بومی خودشان علاقمند هستند؟
ـ تهاجمات فرهنگی باعث شده که جوانان و نوجوانان ما از فرهنگ ملی و بومی خود دور بمانند. از آنجائی که تصویر سازها از صدا و سیما نشان داده نمی شود، جوانان از طریق ماهواره و اینترنت و شوهای فلان فلان بیشتر به سازهای غیر ملی و غربی آشنا شده اند و با موسیقی سنتی خود بیگانه اند چه رسد به موسیقی های بومی و محلی.
هنوز یک جوان بیست ساله ایرانی فرق بین ویولن و کمانچه را نمی داند.
به یکی از نوازندگان مازندرانی گفتم که چرا قطعات بومی را اجرا نمی کنید. در جواب گفت که در شأن من است که موسیقی بومی کار کنم؟ وقتی که از ایشان خواستم که آواز کتولی که یکی از مقامات موسیقی مازندران است را با من همنوازی کند گفت عجب تکنیکی دارد. چقدر اجرای آن مشکل است. چقدر احساس در این کار است. همان دوست هنرمند در حال حاضر در تلاش است که تمام قطعات بومی را فرا گیرد.
خیلی از دوستان هنرمند هم حتی به خاطر این بیگانگی از این موهبت محروم هستند. اگر همه دست به دست هم دهیم و مسئولین فرهنگی هم در این راستا همت نمایند هم سرمایه گذاری کند به راحتی می توان کاستی را جبران کرد.
جای تاسف است که یک جوان ایرانی به خوبی می داند که مایکل جکسون چه می خورد چه ساعتی می خوابد چند عمل جراحی کرده اما هنرمندان موسیقی پیشکسوت کشور خود را نمی شناسد
▪ شما فکر می کنید موسیقی بومی را چطور می توان در جامعه جوان مطرح و آنها را تشویق به یادگیری آن کرد؟
ـ اولین چیزی که مهم است شناخت است. در مرحله اول باید موسیقی بومی به صورت تصویری یا با اجرای کنسرت های زنده در مدارس از دبستان تا دانشگاه ها ارائه شود. مرحله بعدی ارائه تسهیلات و تهیه اتودهای آموزشی برای سازهای مختلف بومی است. برای شناخت بیشتر در قشر جوان سعی شود که سازهای بومی همراه با ملودی های بومی به طور تلفیقی در موسیقی های ملی و پاپ و حتی کلاسیک به جوانان عرضه شود. تا جوان با این نوع موسیقی به طور زنده آشنا شود.
طبیعی است که این استعداد های بالقوه جوان به بالفعل تبدیل خواهد شد و انگیزه فراگیری در او زنده می شود. من اطمینان دارم که خیلی از جوانان وقتی صدای ساز تار را از استادش به طور زنده یا تصویری ببینند یا بشنوند مطمئن هستم تمایلی به فراگیری سازهای بیگانه نخواهند داشت.
ولی با تمام این تفاصیل همت و سرمایه گذاری دولت در این بخش خیلی مهم است. جای سوال است که در یک کشور با سابقه و با فرهنگی کهن هنوز در مدارس کشور ما موسیقی تدریس نمی شود. مسئولین کشور باید در سیاستگذاری موسیقی تجدید نظر کنند ما در قرن رسانه های قوی زندگی می کنیم باید خود را در چهارچوبه فرهنگی تطبیق دهیم و برای حفظ فرهنگ ملی خود تدابیر تازه و همگانی بین المللی بیندیشیم.
منبع : خانه موسیقی


همچنین مشاهده کنید