دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

وصیتنامه امام حسین (ع )


وصیتنامه امام حسین (ع )
بسم اللّه الرحمن الرحیم :
هذا ما اوصی به الحسین بن علی الی اخیه محمد بن الحنفیهٔ . یـشـهـد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له وان محمدا عبده ورسوله , جا بالحق من عن د الحق وان الـجـنهٔ والنار حق وان الساعهٔ اتیهٔ لا ریب فیها وان اللّه یبعث من فی القبور, وانی لم اخرج اشرا ولا بـطـرا ولا مفسدا ولا ظالما وانما خرجت لطلب الاصلا ح فی امهٔ جدی (ص ) ارید ان امر بالمعروف وانـهـی عـن المنكر واسیر بسیرهٔ جدی وابی علی ابن ا بی طالب (ع ) فمن قبلنی بقبول الحق فاللّه اولـی بـالـحـق ومن رد علی هذا اصبرحتی یقضی اللّه بینی وبین القوم بالحق وهو خیر الحاكمین وهذه وصیتی یا اخی الیك وما توفیقی الا باللّه علیه توكلت والیه انیب )) [۱] .
بعد از آنكه ((محمدبن حنفیه )) خدمت برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع )شرفیاب شد وحضرت را از رفـتن به سمت عراق بر حذر داشت ))وحضرت امتناع كرد, آنگاه كاغذ وقلم طلب كرد ووصیتنامه فوق را مرقوم فرمود وبه دست برادر سپرد: ((بـعـد از حـمد وثنای الهی , این چیزی است كه حسین بر برادرش محمد حنفیه وصیت می كند: شهادت می دهم به توحید ویگانگی خداوند واینكه محمد بنده وفرستاده بحق اوست واینكه بهشت وجـهـنـم حـق است وقیامت بدون هیچ شكی واقع می شود وخداوند انسانهارا زنده می كند خروج وقـیـام من از روی سركشی وخوشگذرانی وفساد وظلم در روی زمین نیست , بلكه قیام من برای اصـلاح در امـت پـیـامـبـر(ص ) وامـر بـه مـعـروف ونـهـی از مـنـكـراست , ومی خواهم به سیره پـیـامـبـر(ص )وپـدرم عـلـی بـن ابـیـطـالـب عـمـل كـنـم پـس هـر كـس قبول كند, در واقع خـداونـدراپـذیـرفـته است (چون راه من از راه خدا جدا نیست ) وهر كه تخلف كند, صبر می كنم تـاخداوند بین من ومردم ستمكار, حكم كند برادرم ! این وصیت وسفارش من به تواست وتوفیق از خداونداست وتوكل به او می كنم وبازگشت هم به سوی اوست )). هـمـچنان كه از متن وصیتنامه آشكاراست , این از قبیل وصیتنامه های معمولی وعرفی نیست كه اشخاص درباره اموال ودارایی خود می نویسند, بلكه اهداف وخطمشی وانگیزه امام حسین (ع )را در حـركـت خـود بـازگـو مـی كـند هر چند دروصیتنامه های شرعی گفته شده كه سزاوار نیست مسلمانی شب بخوابد مگر آنكه وصیتنامه اش در زیر سرش باشد [۲].
● امر به معروف ونهی از منكر
از اهداف قیام امام حسین (ع ) احیای )) امر به معروف ونهی از منكر))است كه متاسفانه در جامعه ما كـم رنـگ شده وچه بسا ارزش خودرا هم از دست داده وتبدیل به ضد ارزش شده است , چون اگر می بینیم كسی با فساد وبدعت وظلمی مبارزه می كند,اورا توبیخ هم می كنیم . مـرحـوم ((شـیـخ حر عاملی )) در كتاب شریف ((وسائل الشیعه )) بالغ بر هفتصدروایت در زمینه ((امر به معروف ونهی از منكر)) آورده است : فـقـهای عظیم الشان در كتب فقهی , شرایط ومراحل امر به معروف ونهی ازمنكررا بیان كرده اند قـدم اول در مبارزه با منكر, چهره درهم كشیدن است به راستی اگردر اجتماع , انسانهای عاصی وخـاطی در هـمه جا با چهره های عبوس ودرهم , مواجه شوند, خود به خود ((منكر)) از جامعه بر داشته می شود: قال امیرالمؤمنین (ع ): ((امرنا رسول اللّه (ص ) ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مكفهرهٔ )) [۳] . امـیـرالـمـؤمـنـیـن (ع ) می فرماید: ((پیامبر(ص ) به ما امر می كرد كه با چهره های درهم وترش با گناهكاران رو به رو شویم )). اكـنـون لازم اسـت شـاهدی از تاریخ بیاوریم كه چگونه پیامبر(ص ) دستور می دادبا گناهكاران با چره های عبوس مواجه شوند:
● غزوه تبوك
یكی از غزوات صدر اسلام , ((غزوه تبوك ))است كه به خاطر راه طولانی .
وفصل تابستان وكمبود مركب وآذوقه , از آن به ((ساعهٔ العسره وجیش العسرهٔ )) تعبیرشده است . سـه نـفر به نامهای ((كعب بن مالك , مرارهٔ بن ربیع وهلال بن امیه )) به خاطرسستی وتنبلی , در ایـن جـنـگ شـركـت نـكردند وقتی پیامبر(ص ) از تبوك مراجعت فرمود, اینان برای عذرخواهی , شـرفـیـاب مـحـضر رسول خدا(ص ) شدند ولی پیامبر(ص ) با آنان سخن نگفت وبه مسلمانان هم دسـتـور داد بـا آنـان سـخن نگویند,آنان در یك قهر اجتماعی قرار گرفتند تا جائی كه حتی زنها وبـچـه هـا هم با آنان سخنی نمی گفتند شهر مدینه بر ایشان تنگ شد لذا به كوههای اطراف پناه بردند به نحوی كه همسرانشان برای آنان غذا می بردند ولی با آنان سخن نمی گفتند. ایـن سـه نـفـر گـفـتند: اكنون كه همه مردم با ما قهر كرده اند پس بیایید ما هم بایكدیگر سخن نـگوییم , شاید فرجی حاصل شود پنجاه روز به این منوال گذشت وآنان به درگاه الهی توبه وانابه مـی كردند تا اینكه آیه شریفه ذیل , نازل گردید وخبر ازپذیرش توبه آنان داد:(و علی الثلاثهٔ الذین خلفوا حتی ضاقت علیهم الارض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنوا ان لا ملجا من اللّه الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان اللّه هوالتواب الرحیم ) [۴].
● سیره نبوی وعلوی
از اهـداف دیـگـر قـیـام حـسـیـنـی , احـیای سنت پیامبر(ص )وامیرمؤمنان (ع )است قرآن مجید, پـیامبر(ص )را الگو واسوه معرفی می كند وبه مردم دستور می دهد كه دراعمال ورفتار وكردار, در سـخـن گـفتن وسكوت كردن , در نشستن وبر خواستن وراه رفتن و معاشرت با مردم , در تربیت اولاد وهـمـسـرداری , در احترام به پدر ومادر, درنرمخویی با دوستان وخشونت با كفار وتبهكاران وخلاصه در تمام امور عبادی ,اجتماعی , فردی , به پیامبر(ص ) اقتدا كنید.
دستگاه ظالم بنی امیه آنچه در توان داشتند به كار بردند تا سنت نبوی (ص )رامحو كنند كه وقتی مـردم اعـمـال سـتم وجور خلفارا می بینند, با روش پیامبر(ص )مقایسه نكنند وخیال كنند اسلام همان است كه خلفای غاصب ومعاویه ویزید به خورد مردم می دهند ودر راستای همین هدف , جلو نـشـر احـادیـث را گرفتند,احادیث را آتش زدند, روات حدیث را یا تبعید كردند ویا در مدینه تحت مـراقـبـت وكـنـترل قرار دادند, گاهی مطالب جعلی را به پیامبر(ص ) مستند می كردند وگاهی هـم بـرای خـود, فضیلت جعل می كردند وخودشان را در راستای انسانهای الهی قرارمی دادند این وضـع , قـریـب نـود سال ادامه پیدا كرد حافظین حدیث از دنیا رفتند, كتب حدیث نابود شد, جلو انـتشار حدیث گرفته شد, تا زمان ((عمربن عبدالعزیز)) دستورنوشتن حدیث وضبط آن از طرف وی صادر شد. امام صادق (ع ) در نامه ای خطاب به اصحاب ویارانش می فرماید: ((عـلـیـكـم بـثار رسول اللّه (ص ) وسنته وآثار الا ئمهٔ الهداهٔ من اهل بیت رسول اللّه (ص ) من بعده وسنتهم , فان من اخذ بذلك فقد اهتدی ومن ترك ذلك ورغب عنه ضل )) [۵] .
بـر شـما باد كه آثار وروش پیامبر(ص ) وائمه (ع ) را اخذ كنید كه راه هدایت است وهر كه آن را ترك كند, گمراه می شود)). قدم دوم در امر به معروف ونهی از منكر, ((زبان ))است كه انسان موعظه كند یاتحذیر نماید البته وقـتـی كـه از قـدم اول نـتـیـجـه ای گـرفته نشود وقدم سوم , ((مرحله شمشیر وزور))است كه سـیـدالـشـهدا(ع ) از همین راه استفاده كرد وبرای اقامه امر به معروف ونهی از منكر, از جان خود وعزیزانش سرمایه گذاری كرد. الـبته برای تبیین مرحله سوم وشرایط آن , باید به كتب فقهی مراجعه نمود واین طور نیست كه هر كـس بـه بـهـانـه امـر بـه مـعروف ونهی از منكر, دست به شمشیر ببردوجان ومال مردم وامنیت اجتماعی را خدشه دار كند وجو ارعاب ووحشت ایجادنماید.
پی‌نوشتها:
۱) بحار, ۴۴/۳۲۹, مقتل خوارزمی , ۱/۱۸۸ حیاهٔ الحسین , ۲/۲۶۴.
۲) وسائل , ۱۳/۳۵۲, ((باب وجوب الوصیهٔ )).
۳) وسائل ۱۱/۴۱۳ ((باب وجوب اظهار الكراههٔ للمنكر.
۴) مجمع البیان , ۵/۷۹, ذیل آیه شریفه ۱۱۸ سوره توبه .
۵) سفینه , ((سنن )) بحار, ۷۸/۲۱۶.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید