دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به زندگی شهدای کربلا صحابه باران


نگاهی به زندگی شهدای کربلا صحابه باران
‌● شهید بکیر بن حر بن یزید ریاحی
بکیر فرزند حر بن یزید ریاحی بوده است. بکیر در سال ۶۱ هجری قمری به همراه پدرش برای جنگ با سپاه امام(ع) وارد دشت کربلا شد، اما هنگامی که از تصمیم پدرش مبنی بر پیوستن به لشگر امام حسین(ع) آگاه شد، به همراه پدر به خیمه گاه سید الشهدا رفت. امام(ع) نگاهی مهربان به او کرد و از حر پرسید: «این جوان کیست که همراه توست؟» حر نزد حضرت رفت و عرض کرد: «مولایم این فرزند من است.» حضرت برای آنان طلب پاداش خیر نمود، بکیر با خوشحالی خود را به پای امام(ع) افکندو بر او و جدش رسول خدا(ص) درود فرستاد. سپس حر به فرزندش گفت: «به دشمن حمله کن من نیز در کنار تو هستم تا جانم را فدای فرزند پیامبر (ص) نمایم. خدا را شکر که ما از گروه ستمگران جدا شدیم.» بکیر به سفارش پدر و اجازه امام وارد میدان نبرد شد و پس از مبارزه ای سخت و طولانی در روز عاشورا، سال ۶۱ هجری قمری توسط کفار کوفه به شهادت رسید.( سیمای آزاده شهید حر بن یزید ریاحی)
● شهید موقع بن ثمامه اسدی
«موقع» فرزند «ثمامه اسدی صیداوی» از قبیله «بنی اسد» و کنیه اش «ابا موسی» می باشد. او که از یاران امام حسین(ع) بود، شبانه خود را به اردوی امام(ع) رسانید و پس از اینکه حضرت شروط دشمن را رد کرد، در روز عاشورا در راه دفاع از امام آنچنان جنگید که تیرهایش تمام شد و مجروح بر روی زمین افتاد. در آن هنگام قومش او را به کوفه برده و مخفی نمودند.
وقتی ابن زیاد از حال او مطلع شد، دستور قتل وی را صادر کرد، اما جمعی از بنی اسد او را شفاعت کردند تا اینکه ابن زیاد از کشتن وی منصرف شد و او را به زنجیر کشید و به روستای زاره تبعید کرد. «موقع» که در جنگ کربلا سخت مجروح شده بود، یک سال بعد در تبعیدگاهش شهید شد. او هر چند در کربلا به لقاء ا... نرسید، ولی در عظمت و ثواب همتای شهیدان کربلا است.
● شهید سعید بن عبدا... حنفی
«سعید» فرزند «عبدا... حنفی» از اهالی کوفه، عابد، شجاع و از شیعیان مخلص بوده است. او از آغاز خلافت یزید مبارزات انقلابی خود را آغاز کرد. سعید، جزو سومین گروهی بود که به همراه «هانی بن هانی» دعوتنامه هفت نفر از سران کوفه را خدمت امام حسین(ع) رساند. زمانی که مسلم بن عقیل وارد کوفه شد، مشتاقانه با او بیعت کرد. سعید ارادت خاصی نسبت به اباعبدا... داشت، در شب عاشورا هنگامی که امام حسین(ع) بیعت خود را از یارانش برداشت، در مقابل حضرت ایستاد و عرض کرد: «نه، به خدا قسم ای پسر پیامبر، ما هرگز تو را رها نمی کنیم تا خداوند تعالی بداند که ما از تو محافظت کردیم و اگر بدانم که تا ۷۰ مرتبه کشته می شوم و سپس کشته شده و سوزانده می شوم و سپس از آن نیز متلاشی شده و در هوا پراکنده می شوم، از تو جدا نخواهم شد، تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه این کار را نکنم در صورتی که این ]تنها[یک کشته شدن است و پس از آن نیز به کرامتی می رسم که برای آن هرگز پایانی نیست.» او در روز عاشورا سال ۶۱ ه.ق. در حالی که برای محافظت از امام در مقابل ایشان ایستاده بود، به شهادت رسید. وقتی برای دفن پیکر مقدسش به کنار او رفتند، به غیر از زخم شمشیر و نیزه ، ۱۳ چوبه تیر در بدن او یافتند. نام سعید در زیارت ناحیه مقدسه همراه با جملاتی که شب عاشورا در برابر امام حسین(ع) گفت و ثنا و دعایی که حضرت حجت (عج) در این زیارت برای او دارد، آمده است.
● شهید زاهر کندی
«زاهر کندی» غلام «عمرو بن حمق خزاعی» از پیروان اهل بیت(ع) راوی حدیث و از پهلوانان شجاع بوده است. وی جد «محمد بن شأن» یکی از صحابی امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) است. زاهر فضائل درخشانی داشت، به طوری که از اصحاب رسول اکرم (ص)، امام علی(ع) و اصحاب الشجره بوده و در صلح حدیبیه و جنگ خیبر نیز حضور داشته است.«زاهر» سالها قبل از واقعه عاشورا در عصر معاویه به همراه مولایش از دست مأموران ابن زیاد به غاری پناه برد، اما ماری «عمرو» را گزید. در همین لحظه او به زاهر گفت: «تو خود را پنهان کن و بعد از شهادت من، مرا کفن و دفن نما.» ولی زاهر اظهار داشت: «تا من تیر در ترکش دارم، با آنان می جنگم تا اینکه به همراه تو کشته شوم. عمرو پیشنهاد غلامش را نپذیرفت و زاهر بنا به دستور مولایش از دست مأموران زیاد فرار کرد تا اینکه در سال ۶۰ هجری قمری عازم حج شد و در آنجا به خدمت امام حسین(ع) رسید. سرانجام سال ۶۱ هجری قمری شاهد شهادت حامی اباعبدا... در حمله اول روز عاشورا بود. نام او زاهر در زیارت ناحیه مقدسه به بزرگی یاد شده است.
● شهید عبدالاعلی کلبی
«عبدالاعلی کلبی» فرزند «یزید کلبی» از اهالی کوفه و از یاران مسلم بن عقیل بوده است. او شیعه ای شجاع، فعال، سوارکار و از قاریان قرآن به شمار می رفت و به همراه «حبیب بن مظاهر» از مردم کوفه برای امام حسین(ع) بیعت می گرفت. زمانی که مسلم(ع) قیام خود را آغاز کرد، عبدالاعلی لباس رزم پوشید و از منزل خویش بیرون رفت تا در محله «بنی فتیان» به مسلم(ع) بپیوندد اما در میان راه کثیر بن شهاب مذحجی او را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد برد. وقتی ابن زیاد از او پرسید: «چرا به لباس رزم از خانه بیرون آمده بودی؟» عبدالاعلی به صورت تقیه جواب داد: «تو را اراده کردم و به قصد تو بیرون آمدم.» ولی ابن زیاد سخن او را باور نکرد و دستور داد تا او را زندانی کنند. پس از شهادت مسلم(ع) بار دیگر او را نزد عبیدا... آوردند. ابن زیاد به او گفت: «ما را از کار خویش آگاه کن و بگو چرا از خانه بیرون آمدی؟» عبدالاعلی گفت: «خدا تو را اصلاح کند، من از خانه بیرون آمدم تا ببینم مردم چه می کنند، ولی کثیر بن شهاب مرا دستگیر نمود.» ابن زیاد که خشمگین شده بود فریاد زد: «سوگند بخور، که جز آنکه گفتی هدفی دیگر تو را به بیرون آمدن از خانه نکشانده است و گناه این سوگند اگر دروغ بگویی بر گردن توست.» عبدالاعلی از سوگند خوردن امتناع ورزید. سرانجام عبیدا... بن زیاد دستور داد، او را به «جبانه السبیح» برده و گردنش را قطع نمایند. هر چند او در کربلا به شهادت نرسیده است اما در شأن و مقام با شهدای کربلا برابر است.
● شهید جون غفاری
«جون» فرزند«حوی» غلام فضل بن عباس بن عبدالمطلب بوده است. حضرت علی(ع) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید. جون تا زمان وفات ابوذر (سال ۳۲ هجری) در تبعیدگاه ربذه در خدمت او بود و پس از آن نزد حضرت علی(ع) بازگشت و تا نبرد کربلا در خدمت امام حسن (ع ) و امام حسین(ع) بوده و در خانه امام سجاد(ع) زندگی می کرده است. جون در شب عاشورا تعمیر سلاحهای یاران امام(ع) را به عهده گرفت. زمانی که در روز عاشورا از امام(ع) اجازه جهاد خواست، حضرت فرمودند: «تو از ما پیروی کردی در طلب عافیت، پس خویشتن را به طریق ما مبتلا مکن، از جانب من آزاد هستی که طریق سلامت خویش جویی.» جون عرض کرد: «یابن رسول ا... من در ایام راحت و وسعت بر سر خوان شما بوده ام و امروز که روز سختی و شدت شماست، دست از شما بردارم؟ به خدا قسم! که بوی من متعفن و جسم من پست و رنگ من سیاه است. پس دریغ مفرمای از من بهشت را، تا بوی من نیکو شود و جسم من شریف و رویم سفید گردد. نه، به خدا سوگند! هرگز از شما جدا نخواهم شد تا خون سیاه خود را با خون طیب شما مخلوط سازم.»جون پس از نبرد سختی در روز عاشورا سال ۶۱ هجری قمری توسط کفار کوفه به شهادت رسید، نام این شهید بزرگوار در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
● شهید حنظلة بن اسعد
«حنظله» فرزند «اسعد بن شبام ... همدان الهمدانی الشبامی» منسوب به «بنی شبام» تیره ای از قبیله «همدان» است. او از رجال سرشناس شیعه، سخنوری فصیح، شجاع و قاری قرآن کریم و اهل کوفه بوده است. برخی از مورخان شامی را به صورت شامی نگاشته اند؛ حنظله فرزندی به نام علی داشت، وی قبل از روز عاشورا به خدمت امام(ع) رسید و از طرف حضرت برای اتمام حجت نزد ابن اسعد رفت .سرانجام او در سال ۶۱ هجری قمری در روز عاشورا به شهادت رسید. نام حنظله در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه با تغییر مختصری آمده است: «... السلام علی حنظله بن سعد الشبامی ...»
این شهید بزرگوار در کنار دیگر شهدای کربلا توسط امام سجاد(ع) و قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد.
● شهید موسی بن عقیل
«موسی» فرزند «عقیل بن ابی طالب» در روز عاشورا، سال ۶۱ هجری قمری با اجازه از امام (ع ) پس از «مالک بن داود» به میدان نبرد رفت و فرمود: «ای گروه پیروان وجوانان، با شمشیر و نیزه شما را می زنم و از پیشوای انس و جن و از بانوان و فرزندان او دفاع می کنم تا خدا و پیامبرش را خشنود سازم.» او پس از اینکه تعداد زیادی از لشگر دشمن را به هلاکت رساند، شهد شیرین شهادت را نوشید. البته برخی از کتب مقاتل ایشان را جزو شهدای کربلا معرفی نکرده اند. به همین دلیل شهادت موسی در کربلا مورد تردید است.
● شهید قعنب نمری
«قعنب بن عمرو نمری» از شیعیان و از اهالی بصره بوده است. او به همراه «حجاج بن بدر» که نامه ای از «مسعود بن عمرو بصری» برای امام حسین(ع) داشت به خدمت حضرت رسید و تا کربلا همچنان در خدمت ابا عبدا... (ع) بودند. سرانجام او در روز عاشورای سال ۶۱ هجری قمری به فیض شهادت نائل گشت. نام «قعنب» در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است. « ... السلام علی قعنب بن عمرو النمری...»
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید