پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

همسران استپفورد - THE STEPFORD WIVES


همسران استپفورد - THE STEPFORD WIVES
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : اسکات رادین، ادگار ج. شریک، گابریل گرانفلد و دانلد دِ لاین
کارگردان : فرانک آز
فیلمنامه‌نویس : پل رادنیک، برمبنای کتابی نوشتهٔ آیرا لوین
فیلمبردار : راب هان
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید آرنولد
هنرپیشگان : نیکول کیدمن، ماتیو برادریک، گلن کلوز، بتی میدلر، کریستوفر واکن، راجر بارت، دیوید مارشال گرانت و جان لوویتس
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه


̎جوانا ابرهارت̎ (کیدمن) یک مجری تلویزیونی موفق است که یک روز، ناگهان زندگی‌ حرفه‌ای‌اش در سراشیب سقوط می‌افتد. برای آن‌که نفسی تازه کند و برای آغازی دوباره انرژی بگیرد، هم‌راه شوهرش، ̎والتر کرزبی̎ (برادریک) چمدان می‌بندند و به حومهٔ آرام و بی‌سروصدای استپفورد نقل مکان می‌کنند. ̎والتر̎ با شور و شوق از محیط جدید زندگی‌اش استقبال می‌کند و به انجمن مردان محلی می‌پیوندد که مدیرش مردی به نام ̎مایک ولینگتن̎ (واکن) است. ̎جوانا̎ از طرف دیگر، استپفورد را زیادی آرام و شسته‌رفته می‌یابد و از رفتار برده‌وار و در عین حال، ظاهراً شاد و رضامندانهٔ ̎کلر̎ (کلوز) همسر ̎مایک̎، و سایر زنان آن جامعهٔ کوچک، یکه می‌خورد. تنها مورد استثنائی، ̎بابی مارکوویتس̎ (میدلر)، نویسنده‌ای پُرشور است که از بی‌میلی‌اش به انجام کارهای خانه یا تمرین‌های ورزشی، به خود می‌بالد. خیلی زود ̎جوانا̎ و ̎بابی̎ با هم دوست می‌شوند، ولی وقتی بیشتر در زندگی‌های زیادی بی‌عیب و نقص ساکنان مؤنث استپفورد دقیق می‌شوند و به راز وحشتناکی پی می‌برند...
● بازسازی همسران استپفورد (برایان فوربز، ۱۹۷۵) که بیشتر به تصویر هجوآمیز از آن فیلم می‌ماند. نسخهٔ قدیمی با آن‌که در زمان نمایش با برخورد سرد تماشاگران و منتقدان مواجه شد، ولی امروز از آن به لحاظ تصویری که از شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص زمان ساختش ارائه می‌دهد، به‌عنوان یکی از آثار قابل تأمل آن دوران یاد می‌شود (شاید ساخته شدن سه دنبالهٔ تلویزیونی در ادامهٔ فیلم، انتقام همسران استپفوردِ رابرت فویست، ۱۹۸۰، کودکان استپفوردِ آلن لوی، ۱۹۸۷ و شوهران استپفوردِ فرد والتن، ۱۹۹۶، نیز ریشه در همین واقعیت داشته باشد). عامل اصلی سروصدائی که فیلم در آن زمان برانگیخت (و شاید دلیل اصلی شکست دوگانه‌اش)، آن بود که به تأسی از رمان لوین که برمبنای آن ساخته شده بود، لااقل در سطح ظاهر، با نمایش تلاش گروهی از مردان برای تحت انقیاد درآوردن همسران‌شان، تصویری متعارض با جهت‌گیری‌های فرهنگی غالب آن دوران (مثلاً جنبش برابری‌خواهی زنان)، ارائه می‌کرد. این امر دلیل اصلی حملهٔ منتقدان به فیلم به‌عنوان اثری ضد ـ زن ـ آزاد ـ خواه بود. دلیل اصلی عدم موفقیت نسخهٔ ۲۰۰۴ را که هم‌چون سلفش بدل به یکی از شکست‌های تجاری و انتقادی بزرگ سال شد، باید غفلت سازندگان آن از یکی از ویژگی‌های غالب آثار علمی ـ تخیلی دارای جهت‌گیری سیاسی/ اجتماعی خاص، یعنی تاریخ مصرف‌دار بودن مضمون اصلی این فیلم‌ها دانست که حرکت‌های برابری‌خواهانهٔ زنان در سه دههٔ قبل و رویکردهای موافق یا مخالف به آن هم در همین رده‌بندی‌ جای می‌گیرند. در این میان تغییرات جزئی مثل پُررنگ کردن عامل طنز در فیلم، که لحن سرخوشانه‌اش به اندازهٔ ظاهر عبوس نسخهٔ قبل با طنز تلخ و سیاه داستان لوین فاصله دارد، یا محور قرار دادن اقلیت‌های اجتماعی که طبعاً در فضای سه دههٔ پیش فیلم قبلی محلی از اعراب نداشتند، و هم‌چنین افزودن اشاره‌ها و کنایه‌های سیاسی روز به ماجرا مثل تصویر هجوآمیزی که کلوز از لورا بوش به‌عنوان نماد همسران مطیع و سربه‌راه ولی در عین حال سطحی در جامعهٔ امروز آمریکا ارائه می‌ٔهد، بی‌آن‌که از سطح درگذرد و به کار معاصر ساختن دست‌مایه بیاید، صرفاً در حد تزئینی مد روز برای فیلم تنزل می‌یابد. در زمینهٔ نحوهٔ پیش‌برد داستان نیز، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس موفق به یافتن معادلی هم‌ارز با پایان تکان‌دهندهٔ فیلم نخست، که به لحاظ ویژگی گره‌گشائی آن، چاره‌ای جز تغییر دادنش نداشته‌اند، نشده‌اند. در حالی‌که صحنهٔ پایانی فیلم فوربز را می‌توان برگ برنده (و در واقع تنها امتیاز) آن به شمار آورد، پایان سرهم‌بندی شدهٔ نسخهٔ فعلی تنها اغتشاش حاکم بر نگرش سازندگان به داستان را بیشتر به نمایش می‌گذارد. اغتشاشی که نحوهٔ پرداخت شخصیت‌ها را هم بی‌نصیب نگذاشته است. تصویر انفعالی کاترین راس در نسخهٔ اصلی، با تصویر آشنای شخصیت‌های اصلی داستان‌های لوین (مثل میا فارو در بچهٔ مرزی رومن پلانسکی، ۱۹۶۸)، که در پایان جز نابودی یا تسلیم شدن در برابر غلبهٔ شر چاره‌ای ندارند، قرابتی می‌یافت که کیدمن این فیلم در نقش زنی فعال و موفق در عرصه‌های مختلف اجتماعی، با آن منطبق نیست. میدلر هم که قرار است جایگزین شخصیت تک‌رو و معترض پولا پرنتیس در فیلم اصلی (که در این راه حتی دچار پارانویا می‌شود) باشد، معادل امروزی بهتری جز هرزه‌درائی برای نشان دادن دیدگاه انتقادی این شخصیت نیافته است.