سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


قانون بزرگ


قانون بزرگ
این بار تمدن فرزند خود را در سرزمینی به تاریخ تقدیم می کرد که نه سرزمین فلاسفه و نه سرزمین پیامبران بود. این بار تمدن فرزند متفاوت خود را در سرزمینی از جنس سوم به تاریخ می سپرد. آن گاه که بابلی ها مانند چکش دنیا را در هم می کوبیدند و مصری ها هزاران هزار انسان را با نام برده به پای ایزدان سنگی سر می بریدند و یونانیان شمار برده ها را امتیاز اشرافیت می دانستند، تمدن نیز جنسی دیگر و تفکری دیگر و قانونی دیگر را طلب می کرد. تمدن نیاز خود را در سرزمین سوم، ایران، و در شمایل شخص سوم، کوروش بزرگ، به تاریخ عرضه کرد. کوروش بزرگ تفاوت خود را با دیگر حاکمان و حاکمان پیش از خود به نهایت رساند و حرفی نو، که نو ماند و بدعتی انسان محور را بنیان نهاد و قانون بزرگ را اعلام داشت. کوروش بزرگ در قانون بزرگ چنین اعلام داشت؛ «منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، سومر و اکد و چهار گوشه جهان، پسر کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه انشان، از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی آنان را خداوند گرامی می دارد و با خشنودی پادشاهی او را خواهانند. آن گاه که بی جنگ و آشتی جویان به بابل اندر شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر اورنگ شهریاری نشستم.
مردوک، سرور بزرگ، مهر دل های پاک مردم را به من که دوستدار بابل هستم گروانید، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم و هر روز در پرستش او کوشیدم. ارتش بزرگ من با صلح و آرامی در بابل گام برمی داشتند. من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد و رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع بابل و وضع جایگاه های ورجاوند آن، دل مرا لرزاند. من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که شایسته آنان نبود. من برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. من فرمان دادم هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار من خشنود شد. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من کمبوجیه و همچنین بر همه سپاهیان من برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی جایگاه والایش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهانی که بر اورنگ شاهی نشسته اند و همه پادشاهان سرزمین های جهان، از دریای بالا (مدیترانه) تا دریای پایین (خلیج فارس)، همه مردم سرزمین های دوردست، همه پادشاهان آموری، همه چادرنشینان، مرا خراج گزارند و در بابل بر من بوسه زدند.
من شهرهای آگاده، اشنوبا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و شهرهای کهن آن سوی دجله را که ویران شده بودند، از نو ساختم. من بابل و همه شهرهای ورجاوند را در فراوانی پاس داشتم. درماندگان باشنده بابل را که نبونید به رغم خواست خدایان اسارت داده بود نه شایسته ایشان، درماندگی هایشان را درمان کردم و از بیگاری برهانیدم. فرمان دادم همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارد. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد. او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم همه نیایشگاه هایی را که بسته شده بود بگشایند. همچنین تندیس خدایان سومر و اکد را که نبونید بی ترس از خدای بزرگ به بابل آورده بود، برای خشنودی مردوک، به شادی و خرمی به نمایشگاه های خودشان بنشاندم، بشود که دل ها شاد شود. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. باشد که دل ها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند؛ به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند (بهشت) ارزانی دار. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی می داشتند و من همه مردم را در زیستگاه در صلح و آرامش بنشاندم. باری بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم. دیوار آجری خندق را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده، به پایان نرسانده بودند، به انجام رسانیدم. دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر پوشیده از مفرغ...» در اینجا قسمت نخست قانون کوروش بزرگ به پایان می رسد و ایشان در بخش دوم به وضع و شرح بیانیه حقوق بشر خود اقدام می ورزد که متن آن به این شرح است. «اینک که به یاری مزدا تاج پادشاهی ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را برسر گذاشته ام، اعلام می کنم؛
دین ها و آیین هایی که من پادشاه آنها هستم گرامی خواهند بود و من نخواهم گذاشت که فرمانداران و زیردستان من دین و آیین ملت هایی را که من پادشاه آنها هستم کوچک نمایی کنند یا به آنها توهین کنند. من از امروز که تاج بر سر نهاده ام، تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی را بر من روا دارد، هرگز پادشاهی خود را بر کسی تحمیل نخواهم کرد، و هر ملت آزاد است که مرا به پادشاهی خود بپذیرد یا نپذیرد. و هر گاه مرا پادشاه خود نخواهد، من برای پادشاهی بر آن ملت جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران و کشورهای چهارگانه هستم، نخواهم گذاشت کسی بر دیگری ستم کند و اگر کسی ستم دید، من حق او را از ستمگر خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد. من تا روزی که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت زمین و خانه یا دارایی دیگری را به زور یا جور دیگری بدون پرداخت بهای آن و خشنودی دارنده دارایی از آن خود کند. من تا روزی که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت که کسی کس دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد، وی را به کار وادارد. من امروز اعلام می کنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که گرایش دارد بپرستد و در جایی که خواستار است سکونت کند، به شرط اینکه در آنجا حق کسی را غصب نکند و هر شغلی را که میل دارد پیشه کند و دارایی خود را هر جور که خواستار است به مصرف برساند، به شرط اینکه آسیبی به حقوق دیگران نزند.
من اعلام می کنم که هر کس پاسخگوی کردار خود می باشد، و هیچ کس را نباید برای گناهی که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد. مجازات برادر گناهکار و وارونه آن قدغن است و اگر یک فرد از خانواده و طایفه یی گناهی کرد، فقط گناهکار باید مجازات شود نه دیگران.
من تا روزی که به یاری مزدا پادشاهی می کنم، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به غلامی و کنیزی بفروشند و فرمانداران زیر دست من بایستی که در حوزه فرمانروایی و ماموریت خود از فروش و خرید مردان و زنان به غلامی و کنیزی جلوگیری کنند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد. و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملت های چهار گوشه جهان بر دوش گرفته ام، پیروز گرداند.» در اینجا بیانیه حقوق بشر که بخش دوم قانون کوروش بزرگ است نیز به پایان می رسد. کسانی که دغدغه حقوق بشر را دارند، می توانند با رجوع به قوانین و عملکردهای پادشاهان، حاکمان، فلاسفه و دانشمندان در طول تاریخ تا به امروز به این واقعیت مسلم دست یابند که این حقوق حیاتی دارای چه تاریخی است و ریشه در اندیشه چه کسی دارد؟ در قانون و بیانیه حقوق بشر کوروش بزرگ برای نخستین بار شاهد اعلام الغای برده داری هستیم. ملغی ساختن قانون نوشته و همچنین نا نوشته برده داری که جزء لاینفک نهاد بشر به شمار می آمده است آنچنان نو و انسان محور و به عبارت فنی تر «اومانیست» است که تا آن زمان «قانون الغای برده داری» سابقه نداشته است. در همین راستا در قانون کوروش بزرگ حقوق بشر، حقوق بشر است و حقوق بشر فارغ از جنسیت، نژاد و مذهب است و در این قانون بزرگ نمی توان حتی یک مورد را شاهد بود که در آن نسبت به جنسیت، مذهب و نژادی خاص تبعیض قائل شده باشد. در این بیانیه و در این حقوق، زن و مرد و تمامی نژادهای بشری و پیروان تمامی مذاهب انسان و برابر بوده و مشمول حمایت قانون بزرگ هستند.
قیصر کللی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید