یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

زندگی‌ آیت‌الله خامنه‌ای ،رهبر معظم‌ انقلاب


زندگی‌ آیت‌الله خامنه‌ای ،رهبر معظم‌ انقلاب
من دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شدم. در هر دوره من قبول نمی‌كردم. در دوره ی اول ، من تازه از بیمارستان آمده بودم. در عین حال ، دوستان گفتند اگر قبول نكنی، این بار بر زمین می‌ماند ، كسی نیست ، ناچار شدم. در دوره دوم هم خود امام به من فرمودند كه بر تو متعین است. من رفتم خدمت ایشان گفتم: «آقا من قبول نمی‌كنم، این دفعه دیگر من به میدان نمی‌آیم». گفتند: «بر شما متعین است» یعنی واجب است واجب كفایی نیست. متعینا بر شما واجب است، عینی است.
● ولادت:
آقا سید علی ۲۹ فروردین سال ۱۳۱۸ ه. ش مصادف با ۲۸ صفر ۱۳۵۸ ه. ق ( ۱۲ آوریل ۱۹۳۹ میلادی ) در خانواده ۷ نفره متولد شد . البته والده گرامی‌شان ابتدا از خانمی ۳ فرزند آوردند و بعد ا ز فوت ایشان از همسر دومشان ۵ فرزند دیگر حاصل شد كه آقا سید علی فرزند دوم بود.
منزل پدری كه آقا سید علی ، حدود ۶۵ متری در محله‌ای فقیر نشین در مشهد قرار داشت كه یك اتاق و یك زیر زمین بود. البته بعدها كمی زمین در جوار آن خانه خریده شده و به آن خانه دو اتاق كوچك دیگر اضافه شد. مقام معظم رهبری در مورد وضع زندگی‌شان می فرمایند.
" وضعمان خیلی خوب نبود و اتفاق می‌افتاد شبهایی كه من یادم هست،‌شبهایی اتفاق می‌افتاد ،‌در منزل ، شام نبود .... در دوران كودكی با زحمت بسیار برای ما كفش خریده بودند كه تنگ بود،‌ دیگر پدرم قادر به عوض كردن آن نبود..."
"‌ پدر و مادرم ، پدر و مادر خیلی خوبی بودند . مادرم یك خانم بسیار فهمیده ، با سواد، كتابخوان ،‌دارای ذوق شعری ،‌حافظ شناس .. با قرآن كاملا آشنا بود ،و صدای خوش هم داشت "‌
آقا سید علی از حدود ۵ سالگی به مكتب رفت و در ۷ سالگی راهی دبستان دارالتعلیم دیانتی شد.
چشمهای آقا سید علی ضعیف بود لذا بعضی چیزها را نمی‌دید . د ر سیزده سالگی تازه فهمیدند او در بینایی ضعف دارد ولی به قول خودشان "‌این مشكلات بسیاری را در كار تحصیل من به وجود می آورد "‌
● نوجوانی:
آقا سید علی، دوره شش ساله دبیرستان را بطور شبانه خواندند و روزها هم به تحصیلات طلبگی در مدرسه نواب می‌پرداختند. ایشان از همان دوران جوانی ملبس به لباس روحانیت شدند و لباس هرگز نه در تحصیل و نه در بازی و ورزش مزاحمتی ایجاد نمی‌كرد.
آقا سید علی در كنار تحصیل كلاسیك و حوزوی و ورزش ، به مطالعه كتاب علاقه زیادی داشتند كتابخانه‌ی آستان قدس و كتابخانه پدری از جمله مراكز و كتابخانه‌هایی بودند كه آقا سید علی برای مطالعه به آنجا مراجعه می‌كردند. علاوه بر این كتاب‌فروشی كوچكی در نزدیكی منزلشان بئد كه كتاب كرایه‌ می‌داد. ایشان از دوره جوانی، با طبع لطیفی كه داشتند، شعر می‌سرودند و گاه در انجمن‌های ادبی كه در مشهد و بعضی شهرهای دیگر تشكیل می‌شد می‌خواندند. نام مستعار وی «امین» می‌باشد.
مقام معظم رهبری درس ۱۸ سالگی ، همزمان با اخذ دیپلم متوسطه، موفق به گذراندن درس‌های سطوح حوزه نزد پدر و سایر اساتید حوزه علمیه مشهد از جمله «حاج هاشم قزوینی» و «حاج سیداحمد مدرس یزدی» شدند. تمام دوره‌ی طلبگی تا اتمام دروس سطح ۵ سال و نیم بیشتر طول نكشید و سپس ایشان نزد مرحوم آیت‌الله میلانی دروس خارج را شروع كردند.
شوق آشنایی با حوزه‌های علمیه جهان تشیع و بهره‌مندی از علوم اسلامی، آقا سیدعلی هجده ساله را در سال ۱۳۳۶ به «نجف اشرف» كشاند و مدت دو سال وی از محضر اساتید بزرگی چون «خویی» ، «حكیم» ، «آقا میرزاباقر زنجانی» ، «میراز حسن یزدی» و «آقا سید یحیی یزدی» استفاده كردند.اما به خاطر مخالفت‌های پدر در ماندن در نجف به مشهد باز می‌گردند. ایشان از بین درس‌ها و اساتید از دروس فقهی آیت‌الله حكیم و آقا میرزا حسن بجنوردی بیش از بقیه استقبال كردند.
در اواخر سال ۱۳۳۷ با اجازه از پدر به قم می‌روند تا سال ۱۳۴۳ رد قم اقامت می‌گزینند. در قم از اساتید بزرگواری همچون «امام خمینی» ، «آقا مرتضی حاج شیخ» ، «آیت‌الله بروجردی» بهره‌مند شدند و البته یك مقدار از «اسفار» و «شفاء» را هم نزد علامه طباطبایی خواندند.
آقا سیدعلی در سال ۱۳۴۳ ، وقتی از قم به مشهد بازگشتند و ۲۴ سالشان بود تشكیل خانواده بودند. همسرشان بسیار صبور و بانویی رنج كشیده و یاور و پشتیبان ولایت بود. آیت‌الله خامنه‌ای شش فرزند دارند ؛ چهار پسر و دو دختر.
● فعالیت‌های سیاسی
آشنایی آقا سید علی با نواب صفوی در یكی از سفرهای نواب به مشهد شروع شد و شنیدن سخنرانی‌های حماسیش ، سید را به طور جدی درگیر فعالیت‌های سیاسی كرد. ایشان در مورد نواب می‌فرمایند:
«..... اساس سخنش این بود كه اسلام باید زنده شود. اسلام باید زنده شود. اسلام باید حكومت كند و این كسانی كه در رأس كار هستند اینها دروغ می‌گویند . اینها مسلمان نیستند و من برای اولین بار این حرف‌ها را از نوب صفوی شنیدم» (۱)
بعد از نواب، آقا سید با یك نهضت دیگر هم روبرو شد. نهضت ملی شدن نفت و محوریت آیت‌الله كاشانی، ایشان را مطمئن ساخت كه تنها حضور دین و روحانیت است كه می‌تواند با انگیزش علاقه دینی مردم ، در مقابل مستبدان ، بایستد و به باج‌خواهی و افزون طلبی آنها «نه» بگویند.
مقام معظم رهبری در مورد آیت‌الله كاشانی می‌گویند:
« مرحوم آیت‌‌الله كاشانی سابعه علمی‌اش در حد اجتهاد ، یك مرد مجتهد قوی كه در دوران بعد از حادثه ۲۸ مرداد، چند سفر به مشهد آمده بودند .... مردی بود قوی، مردی بود شجاع، مردمی بود پارسا، آدمی بود بی‌طمع ، تهدید و تطمیع در او اثر نمی‌كرد و بسیار زیرك و هوشیارانه مسایل را می‌دید. زمینه چینی نفوذ آمریكا در كشور ما را بعد از واقعه خلع ید و روی كار آمدن دكتر مصدق به روشن پیش بینی می‌كرد ... .»
● آشنایی با امام خمینی:
آقا سید علی ، در مشهد بود و قصد عزیمت به قم برای تحصیل در حوزه علمیه این شهر را داشت. دقت و توجه می‌كرد كه چه كسانی در قم مطرح هستند، تا نزد آنها به تعلم بپردازد، خودشان بیان می‌كند « در مشهد شنیده بودیم كه در قم یك مدرسی، یك استاد بزرگی هست كه جوان پسند و برجسته است ... آن روز در میان شاگردانش به عنوان «حاج آقا روح‌الله» شناخته می‌شد ... او مظهر نوآوری علمی و تبحر در فقه و اصول بود .... یواش یواش از قدیمی‌ترها شنیدیم كه این مرد، فیلسوف بزرگی هم هست .... شنیدیم كه این مردم معلم اخلاق هم بوده است و كسانی در درس او شركت می‌كردند و او به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت گماشته است». (۲)
در همان سال‌هایی كه آقا سید در قم بودند در جلسات پنج‌شنبه و جمعه‌ی فلسفه‌ی علامه طباطبایی [اصول فلسفه و روش رئالیسم] هم شركت كرد. با آشنایی با آیت‌الله دكتر محمدحسین بهشتی در كلاس‌های علوم جدید و انگلیسی حضور یافت ، اگر چه زبان انگلیسی را آنقدر یاد داشت كه كلاس زبان را دیگر ادامه نداد.
این رفت و آمد‌ها و كلاس‌ها، آیت‌الله خامنه‌ای را با محمدجواد باهنر و هاشمی رفسنجانی آشنا كرد و به چاپ نشریه «مكتب تشیع» در حوزه علمیه قم انجامید.
حوزه‌ی علمیه قم رد سال ۱۳۴۱ با ندای حضرت امام (قدس سره) به پا خواست و در برابر مسأله «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در برابر رژیم شاه قد علم كرد. و آقا سید علی هم در متن این جریان فعالیت‌های مختلفی را در مراحل مبارزه به عهده گرفتند و در تظاهرات‌ها نقش عمده‌ای ایفا كنند.
مخصوصا بعد از اینكه امام فرمودند «روحانیت امسال عید ندارد». اشان همراه با یك سری از طلاب اقدام به سیاه‌پوش كردن طلبه‌ها و تهیه كردن تراكت‌های بسیاری با این عنوان كه «ما عید نداریم» یا «عزای عمومی» كردند. همچنین وقتی كه در روز دوم فروردین كماندوهای شاه به فیضیه حمله كردند ، آقا سید علی خود را به بیت‌ امام رسانده بود تا از آنجا حفاظت كنند. شب كه شد یكباره خبر آوردند كه همه باید بروید . امام گفته بود:
«راضی نیستم كسی اینجا بماند»
همه رفتند. ولی فردا صبح امام نامه‌ای نوشتند كه جو خفقان دیروز شكسته شد. امام در نامه آورده بودند: «شاه دوستی یعنی غارتگری، شاه دوستی یعنی آدم كشی، شاه دوستی یعنی هدم آثار رسالت و .. » این نامه را سید علی و دوستان طلبه‌اش تكثیر كردند و به سرعت در كشور پخش كردند.
امام بوسیله سید علی چند پیام برای علمای مشهد فرستاده بود. یكی از پیغام‌ها راجع به اسراییل بود. آقا سید در دروان محرم به مشهد می‌آیند و قرار می‌شود تا به بیرجند ـ مركز نفوذ اسدالله علم ـ بروند و ضمن بیان مسائل روز به مباحثی همچون دوم فروردین ۱۳۴۲، بحث اسراییل و چهره‌ی منفور شاه بپردازند. وی تا ۹ محرم، آنچنان شوری را در بیرجند به راه انداخت كه همان روز نهم (۱۲ خرداد) بازداشت شد و سپس تحویل بازداشتگاه نظامی مشهد گشت. و مجموعا ایشان ۱۰ روز زندانی شدند. و بعد از آزادی باز هم به مبارزه ادامه دادند. ایشان شب شانزدهم رمضان ـ سالروز تولد امام حسن مجتبی‌ ـ در زاهدان چنان سخنرانی قرایی می‌كنند همان شب ساواك اشان را دستگیر و با هواپیمال به زندان «قزل قلعه» تهران می‌فرستد. این بار زندان ایشان ۲ ماه طول می‌كشد.
ایشان دوباره بعد از آزادی به قم می‌روند و جلسات مخفیانه‌ای را به همراه آیت‌الله مشكینی، ربانی املشی ، ربانی شیرازی، مصباح یزدی ، هاشمی رفسنجانی ، قدوسی و چند تن دیگر به راه می‌اندازند كه البته در سال ۱۳۴۴ این تشكیلات لو می‌رود.
آیا سید علی در سال ۱۳۴۳، با اینكه در محضر اساتید بزرگواری كسب فیض و علم می‌كردند به ناچار و به علت بیماری پدرشان به مشهد باز می‌گردند. چشم‌های آقا سید جواد، آب می‌آمد. و مقام معظم رهبری برای معالجه ایشان در مشهد باقی می‌مانند.
در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، كماندو‌های ارتش به خانه امام یورش برده و شبانه وی را دستگیر و به تهران می‌برند. از آنجا هم با یك هواپیمای ۱۳۰ـC امام به تركیه تبعید می‌شود. و سپس از آنجا به عراق.
بعد از آن آقا سید علی و روحانیون مشهد تصمیم به تحصن كردن در مسجد گوهرشاد را می‌گیرند كه قبل از آن پلیس از جریان مطلع و مسجد را غرق می‌كند. بعد دوباره آنها نامه‌ای را به «هویدا» می‌فرستند و ضمن تهدید وی خواستار آزادی امام می‌شوند، كه ساواك آقا سید را دستگیر و زندانی می‌كند.
سید علی كتابی را با نام «‌آینده رد قلمروی اسلام» ترجمه می‌كند كه خشم ساواك را بیش از پیش می‌انگیزد و ضمن توقیف كتاب در چاپخانه به تعقیب سید اقدام می‌كنند ولی ایشان زودتر به تهران می‌آیند تا قائله بخوابد. سال ۱۳۴۶ وقتی سید به مشهد باز می‌گردند، در خروج از خانه‌ی آیت‌الله میلانی به بهانه چاپ همان كتاب دستگیر شده و چهار ماه حبس می‌شوند. بعد از آزادی، مجدد در مشهد اقامت می‌كنند و ضمن اشتغال به تعلیم و تعلم، به سازماندهی طلاب می‌پردازند. در زلزله ویرانگر «فردوس» ، «كافك» و «گناباد» همراه تعدادی از طلاب و بازاری‌ها برای كمك به منظقه می‌روند و بطور چشمگیری اوضاع را مرتب می‌كنند.به تدریج آقا سید محور مبارزات مشهد می‌شوند و در این اثناء كتاب‌های «صلح امام حسن»‌ ، «مسلمانان در نهضت هندوستان» نیز از ایشان چاپ می‌شود. ساواك در رابطه با همین كتاب‌ها در سال ۱۳۴۶ وی را دستگیر می‌كند ولی به زودی ایشان آزاد می‌شود.
در سال ۱۳۴۹ ، آْقا سید علی به دلیل تبلیغ افكار امام دوباره دستگیر و این‌ بار به مدت ۴ ماه زندانی می‌شوند. بعد از آزادی در سال ۱۳۵۰ به جرم همكاری با خرابكاران جشن ۲۵۰۰ ساله ـ تخریب دكل‌های برق جشن ـ ۲ ماه حبس و البته این بار به شدت شكنجه شده و مورد ضرب و جرح قرار می‌گیرند.
بعد از آزادی، دوباره مبارزه‌ها تشدید شد و حلقه‌های فرماندهی مبارزه علیه رژیم بوسیله سید در سه مسجد «كرامت» ، «امام حسن» ، و «میرزا جعفر» دور می‌زد. ساواك بعد از شناسایی این مراكز ، هرسه را تعطیل كرد.
دوباره در سال ۱۳۵۳ ایشان را ساواك دستگیر كرد و به شكنجه‌گاه «كمیته مبارزه با خرابكاری» تهران فرستادند و ۸ ماه آقا سید را به شدت شكنجه دادند. شهید رجایی در مورد ایشان می‌گوید:
«خاطرم هست كه آقای خامنه‌ای را ریشش را ترشیده بودند و برای تحقیر، سیلی به صورتش زده بودند. و ایشان هم مقاوم و محكم ، بلوز زندان را به صورت عمامه به سرشان می‌بست و رفت و آمد می‌كرد». (۳)
به رغم تمام اذیت و آزارها از آقا سید هیچ مدركی لو نرفت و ساواك نتوانست وی را دادگاهی كند، لذا تحت لوای شعار «فضای باز سیاسی» ایشان را در زمستان ۱۳۵۴ رها كردند. اما دوباره ایشان به مشهد برگشتند و تشكیلاتی را به محوریت تهران مسئولیت شهید بهشتی راه می‌اندازند و خودشان هم هر ۱۵ یا ۲۰ روز به تهران می‌رفتند تا در جلسه‌ی تشكیلاتی به عنوان یكی از هیأت رییسه ده نفری شركت كنند. و جریان‌ها و تظاهرات‌های متعددی را در شهرهای مختلف سامان می‌دهند.
در گیر و دار این فعالیت‌ها ، در سال ۱۳۵۶ ، رژیم منحوس پهلوی با خشونت هر چه تمام تر آیت‌الله خامنه‌ای را دستگیر و به ایرانشهر تبعید می‌كند . و به خیال گرمای هوا و سنی بودن مردم محل ایشان از حركت باز می‌ایستد.
اما آقا سید از فعالیت در آن شهر كوچك باز نمی‌ایستد و ضمن سامان وحدت شیعه و سنی در جریان سیل ایرانشهر ، با كمك تجربیات امداد رسانی، به مردم منطقه بسیار كمك می‌كند. تا جایی كه رییس ساواك به شهربانی می‌گوید: «شما چقدر بی‌عرصه هستید كه هیچ كاری نكردید، ببینید یك تبعیدی این جا چه اوضاعی درست كرده است؟!»(۴)
این تبعید تا سال ۱۳۵۷ طول می كشد و سپس آیت‌الله خامنه‌ای به مشهد باز می‌گردد و راهنمایی جریان‌های ضد ستم شاهی را بر عهده می‌گیرد. در همان سال به همراه چند تن از دوستان، طرح اولیه‌ی «حزب جمهوری اسلامی» پی‌ریزی شد و آیت‌الله بهشتی به مسئولیت دبیركلی آن رسید.
بعد از آن به دستور امام « شورای انقلاب اسلامی» تشكیل شد و از آقا سید هم درخواست شد تا به تهران بروند ولی درگیری‌ها و مشغله‌ها در مشهد اجازه نمی‌داد كه ایشان راهی تهران شوند تا اینكه امام شخصا به آقای مهطری زنگ زدند و تلفنی به ایشان گفتند كه چرا آقا سید علی به تهران نمی‌رود. (۵)
آقا سید وقتی كه به تهران رفتند تازه مطلع شدند كه عضو این شورا هستند و قبلا نمی‌دانستند. عضویت در این شورا ، مانع برگشتشان به مشهد شد. آیت‌الله خامنه‌ای در تهران ماندند تا اینكه مقدمات ورود امام را فراهم سازند و حتی تحصن بزرگی را علیه بسته شدن فرودگاه‌ها ترتیب دادند.
بعد از ورود امام ، اقای سید علی مسئول تبلیغات دفتر امام شدند. همچنین ایشان با درایت تمام قائله‌ی تفرقه در میان مبارزین بوسیله‌ی كمونیست‌ها را می‌خواباند. در این جریان، كارگران «جنرال موتور» اعتصاب می‌كنند ولی در واقع كمونیست‌ها بودند كه آنهارا برانگیختند . آیت‌الله خامنه‌ای ضمن افشای چهره‌ی كمونیست‌ها ، با كمك همان كارگران، خرابكاران را از كارخانه بیرون می‌اندازند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، در اولین مأموریت، آیت‌الله خامنه‌ای در فروردین ۱۳۵۸، به سیستان و بلوچستان رفتند تا به اوضاع آنجا سر و سامانی بدهند و از خواسته‌های مردم بپرسند و در جهت تأمین نیازهای منطقه گام بردارند.
آقا سید رد سال ۱۳۵۸، نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع شدند و سپس در ۲۷ مرداد همان سال مسئولیت معاونت وزیر دفاع را هم پذیرفتند. در ۱۰ آذر ۱۳۵۸ با حكم امام سرپرست سپاه پاسداران شدند. آیت‌الله خامنه‌ای در جلسات كابینه هم حضور فعالانه داشت و با تصمیم‌گیری های مغایر نظام اسلامی و غرب مآبانه به شدت برخورد می‌كرد. ایشان در توصیف بخشی از خاطرات این زمان می‌فرمایند:
«دولت وقت به این نتیجه رسیده بود كه هیج دلیلی ندارد كه با آمریكا، دولت ثروتمند و قوی كه به ما كاری هم نارد، بیخود دربیفتیم .... یكی از نتایجش این بود كه آمریكایی‌ها را در داخل ایران بگذارند بمانند .... در نیروی هوایی عده‌ای از آمریكایی‌ها بودند كه مدت‌ها ما خبر نداشتیم. (۶)
پس از فوت مرحوم طالقانی‌، امام خمینی در ۲۴ آذر ۱۳۵۸ ، آیت‌الله خامنه‌ای را به امامت جمعه تهران منصوب فرمودند.
در سال ۱۳۵۹ ، آقا سید با رأی ۱ میلیون و چهارصد هزار نفر در دوره اول ، نماینده مردم تهران شدند. و در طول دوران كوتاه نمایندگی خدمات شایانی را به انقلاب كردند. با شروع شدن جنگ آیت‌الله خامنه‌ای با اجازه امام به همراه شهید دكتر مصطفی چمران به جبهه جنگ حق علیه باطل رفتند البته هفته‌ای یكبار به تهران برای نمازجمعه می‌آمدند، یك بار كه امام خمینی با این لباس ایشان را دیده بود، گفتند :«مایه افتخار است كه یك روحانی لباس رزم بر تن كند».(۷)
در جریان جنگ، مسئله بنی‌صدر مطرح شده بود كه ضمن جریان‌سازی در مركز ، مانع پشتیبانی و قدرت گرفتن جبهه‌هیا حق بود. آیت‌الله خامنه‌ای در مقابله با وی بسیار تلاش می‌كردند زیرا ضمن اینكه عضو شورای مالی دفاع بودند، نماینده مردم تهران هم بودند یعنی هم با مسائل نظامی و هم سیاسی كاملا درگیر بودند و به خوبی از توطئه‌های بنی‌صدر مطلع می‌شدند و به همراه سایر دوستان در حزب جمهوری اسلامی، مخصوصا شهید بهشتی به افشای چهره‌ی این عنصر خائن پرداختند.
پس از عزل بنی‌صدر ، منافقان اعلام جنگ مسلحانه كردند. بنی‌صدر هم همراه رجوی ـ رییس منافقان و تروریست‌ها ـ به طور وقیحانه‌ای به فرانسه گریخت. منافقین در انتقام از امام خمینی و یاران فداكارش در ۶ تیرماه ۱۳۶۰، آقا سیدعلی را در مسد «ابوذر» تهران ترور كردند و ایشان به مدت ۲۴ روز در بیمارستان بستری شدند. این ترور دشمنان الام در واقع تفسیر عملی و عینی « و ما رمیت اذ رمیت و لكن الله رمی» شد زیرا در ۷ تیر ( فردای ترور آقا سید علی ) در محل حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شد كه ۷۲ تن از نزدیكترین و بهترین یاران امام به شهادت رسیدند.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان ، با اصرار دوستان، آیت‌الله خامنه‌ای، كاندیدای ریاست جمهوری شدند و با رأی ۱./۹۵ (بالاترین رأی رؤسا جمهور) در ۱۳ مهر ۱۳۶۰ به ریاست جمهوری ایران رسیدند. در مرداد سال ۱۳۶۴، انتخابات چهارمین دوره‌ی ریاست جمهوری برگزار شد.
در این دوره نیز ایشان با ۶۷/۸۵ درصد آراء به عنوان رییس جمهور ایران برگزیده شدند. اشیان در مورد برگزیده شدنشان به عنوان رییس جمهور در هر دو دوره چنین می‌گویند:
«من دو دوره به ریاست جمهوری انتخاب شدم. در هر دوره من قبول نمی‌كردم. در دورهی اول ، من تازه از بیمارستان آمده بودم. در عین حال ، دوستان گفتند اگر قبول نكنی، این بار بر زمین می‌ماند ، كسی نیست ، ناچار شدم. در دوره دوم هم خود امام به من فرمودند كه بر تو متعین است. من رفتم خدمت ایشان گفتم: «آقا من قبول نمی‌كنم، این دفعه دیگر من به میدان نمی‌آیم». گفتند: «بر شما متعین است» یعنی واجب است واجب كفایی نیست. متعینا بر شما واجب است، عینی است»(۸)
در یك سفری كه آقا سید علی به عنوان رییس جمهور به كره رفته بودند ، اما مشتاقانه، استقبال مردم كرده را از ایشان در تلویزیون دنبال می‌كردند و در یك مورد به حاج احمد آقا فرمودند:
«الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند»(۹)
در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ مصیبتی بزرگ ایران اسلامی و جهان اسلام و حتی هركجا كه مستضعف و حق طلبی وجود داشت را در بر می‌گرفت. امام خمینی با دلی آرام و قلبی مطمئن رحلت كردند و البته مطمئن بودند كه رسالتشان كامل انجام شده است.
امام از میان ملت رفت بر بست و خلف و شاگرد و مرید صالحش، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ، ولی مطلقه فقیه شد.
مقام معظم رهبری با وجود مشغله‌های بسیار و عدم انتشار بعضی از آثار ، تألیفات متعددی دارند كه بعضی از آنها به شرح ذیل می‌باشد:
۱) آینده در قلمروی اسلام
۲) مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان
۳ـ ادعا نامه‌ای علیه تمدن غرب
۴) صلح امام حسن
۵) طرح كلی اندیشه اسلامی در قرآن
۶) گفتاری در باب صبر
۷) از ژرفای نماز
۸) درس‌های نهج‌البلاغه
۹) درست فهمیدن اسلام
۱۰) سری در زندگی امام صادق (ع)
۱۱) گفتاری درباره حكومت علوی
۱۲) شخصیت سیاسی امام رضا
۱۳) منافقین ، دشمنان حكومت اسلامی
پژوهشگر: سید محمدمهدی غمامی
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ مصاحبه اختصاصی مركز اسناد انقلاب اسلامی با مقام معظم رهبری ـ سال ۶۱ و ۶۲
۲ـ خطبه‌های نماز معه ، ۱۴/۳/۱۳۷۸
۳ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ ۱۰ شهریور ۱۳۶۳
۴ـ روزنامه رسالت ۳۱ خرداد ۱۳۶۸
۵ـ مرجعیت حضرت آیت‌الله عظمی خامنه‌ای ، ص ۵۹
۶ـ روزنامه جمهوری اسلامی ، ۵ اردیبهشت ۱۳۷۴
۷ـ حوزه و روحانیت ، چ ۱ صفحه ۹۱
۸ـ روزنامه اطلاعات ، ۲۴ آذر ۱۳۷۳
۹ـ روزنامه رسالت ۱۶ خرداد ۱۳۶۸
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی