جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زنبیل های انتظار در کوچه ها


زنبیل های انتظار در کوچه ها
● یک
«.‎/.بین این همه معاویه
علی[ع] سکوت سنگینی ست
وقتی عنکبوت های تار
بی پرده بین خدا و ابلیس
پرده می شوند
برای این قوم همیشه کر
هیچ گوشی تنیده نخواهد شد.‎/‎/
از اولین خیابان غدیر
به آفتاب می رسیم.‎/‎/
حالا برخیز علی[ع]
زن های کوفه
زنبیل های انتظار را
برای تو نشسته اند
و کودکان روشن
وقتی شب
خورشید را می سوزد
پشت درهای یتیم
مهربانی های تو را
بو می کشند.‎/.»
«مریمانه بر صلیب» دومین مجموعه شعر جمال بیگ است که متولد ۱۳۳۵ است و به نظر می رسد، کمی از این نسل، کمی از آن نسل به وام گرفته تا گز کرده میانه را به سرانجامی برساند.
چنان که از همین سطور منتخب هم مشخص است مستعد است و البته ذکر این صفت برای شاعری که اکنون دیگر در ۵۲ سالگی اش قدم می زند کمی نامربوط است! با این حال، نباید از یاد برد که «متن» است که تکلیف مخاطب را با خود روشن می کند، نه شناسنامه شاعر!
شعرهای این مجموعه، مجموعاً میان ذهن و زبان شاعران دهه های پنجاه و شصت [متأسفانه یا خوشبختانه، من جزو کسانی هستم که شعر دهه شصت را ادامه شعر دهه پنجاه می دانند نه طریقی جدید!] و شاعران دهه هفتاد [بخش معتدل و مبتکر آن] در حال نوسان است و چون کشتی بی لنگر مورد نظر مولانا، گاهی «کژ» و گاهی «مژ» می شود اما در مجموع، غرق نمی شود! که البته در این روزگار، موفقیتی است برای خودش [و کاش چنین کلامی از زبانم صادر نمی شد که روزگار ادبی ما، بدجوری، از «شیر بادیه» به «شیر بادیه» پیوند خورده است و این بار هم، جای جلال الدین محمد رومی خالی!] القصه، این شعرها با مخاطب خود، ارتباط «بی غصه ای» برقرار می کنند. یعنی نباید نگران آن بود که پیش از ورود به شعر گلوله «تاریکی» به مغزت شلیک شود! و این «تاریکی» اغراق شده «ابهام» است که این روزها مد است هر که مبهم تر بگوید شاعرتر است، پیش روتر است و احتمالاً، در تاریخ ادبی ماندگارتر!! چه پایان غم انگیزی، برای دوران طلایی «شعر نو» که هنوز به زمزمه، درخشان ترین سطور آن، در یادها مانده است.
شعر «بیگ» از این نظر، میان شعرهای دهه هشتاد، بی شک استثناست. قدما می گفتند شعر نباید «نامربوط» باشد. شعر «بیگ»، «مربوط» است و تا حدی - نه زیاد، که اشکال است البته - روایتگر زمانه شاعر.
شعر «بیگ» شعری است که می شود به دیگران نشانش داد و درباره اش صحبت کرد بی آنکه شرمندگی در پی باشد! آن روایت مشهور می گوید: «می توان جلوی مهمان اش گذاشت.» یا «می شود به مهمان نشانش داد»!
شعر او، گرچه به صراحت «عامه پسند» نیست اما «عام فهم» است و مخاطبان عادی هم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند.
● دو
«پنجره را پاک اگر نکرده باشی
چشم به راه اتوبوسی باش
که خبر آوردن مسافری را گم کرده است
انتظار اینکه، پشت در می تواند سرداری باشد
که از دار زندگی پریده است، کم نیست
حتی اگر در روزگاری که فقط
گربه ها، رد گریه های انسان را بو می کشند
حالا در را باز کن برای این دلواپسی
یک شعر فاصله دارد آغوش ما تا دست های بی پروای این کلید
یا فرقی ندارد
یک شرم فاصله دارد
دست های ما تا نفس بی پرده این پنجره
از اینجا به بعد، از راهی مخفی
به فالی پا خواهیم گذاشت
که برایش، مشتمان را باز می کنیم.‎/.»
شعر «جمال بیگ» در بخشی از ذهن و زبان خود، متعلق به حوزه شعر منثور دهه هفتاد - شعر معتدل و مبتکر آن - است. توصیفگر است و البته راوی و البته پر از عناصر زندگی روزمره که قرار است روایتگر باشند و به جای آنکه شاعر، قصه آنها را بگوید آنها قصه شاعر را بگویند. در این شعر، تکرار حروفی مثل «گ»، مثل «الف»، مثل «ر» و الی آخر، تولید موسیقی می کنند و نمی گذارند نبود «وزن عروضی» از انرژی موسیقایی «متن»، «چندان بکاهد». می گویم «چندان»، چون به هر حال، هیچ چیز نمی تواند به طور کامل، این جای خالی را پر کند. شایسته تر، می توانست اینگونه باشد که شاعر، به «شعر سپید» نقل مکان کند و به آمیزه ای از «وزن عروضی» و موسیقی کناری و داخلی و معنوی برسد در دل اتصال بحور عروضی به «موسیقی طبیعی زبان» که در زبان پارسی، از آغاز به ودیعه نهاده شده [و این همه طنین شاعرانه در نثر شگفت انگیز هزار ساله ما، حاصل تدبر نثرنویسان و ایجاب این زبان است] اما به هر تقدیر، کار، «دیگر» شده و در همین محدوده هم شاعر، موسیقی کم و بیش مقبولی به شعر خود بخشیده است.
«قرار نیست
در خانه هایتان به صدا درآید
یا سنگی بر سنگ دیوارتان بند شود
نشانی همه خانه ها اثر انگشتی ست
که روی زنگ ها، زنگ زده است
برای همین است که شما مدتی ست
از هیچ خیابانی آغاز نمی شوید
و آنقدر میان دیوارهایتان
ردیف شده اید
که معلوم نیست
بین شما و خانه هایتان
کدام یک، دیوار شده اید.»
«مریمانه بر صلیب» البته دارای یک پاشنه آشیل بزرگ است: «فقدان استقلال زبانی». نمی توان، نه در محور افقی [مصراع ها] نه در محور عمودی [روایتگری ساختارمند] به اثر انگشت ویژه شاعر، دست یافت. این، یک نقص است و برای شاعری که متولد ۱۳۳۵ است البته نقصی بزرگ. ما نمی دانیم از این پس، چه پیش خواهد آمد، اما به هر تقدیر، منتظریم که آن اثر انگشت ویژه «خودی» نشان بدهد.
یزدان مهر
منبع : روزنامه ایران