پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گذشته اصلاً چراغ نیست


گذشته اصلاً چراغ نیست
اصلاح طلبان رادیکال، تندروی در اصلاحات، طرح مطالبات حداکثری، «سوءاستفاده برخی زیر نام اصلاحات»، اصلاحات را فدای شهوت شهرت کردن و... عبارات متعدد دیگری که می توان با ترکیب اصلاحات و افراطی گری ساخت از جمله عواملی بوده است که در تحلیل های مختلف در سیاهه دلایل ناکامی اصلاحات به دنبال هم می آید. بسیاری از اصولگرایان و اصلاح طلبان در این نکته با هم، هم رایند که رادیکالیسم اصلاحات را از جاده اصلی اش منحرف، حساسیت ها را نسبت به آن بیشتر کرد و این عاملی است که حتی وقتی در کنار سنگ اندازی های رقیب هم قرار می گیرد چیزی از اهمیت و نقشش در ناکامی اصلاحات کاسته نمی شود.
اولین گروهی که قربانی، یا اگر بخواهیم بی طرف باشیم، مشمول این قانون که واضعش نه اصولگرایان که اصلاح طلبان بودند، شدند دفتر تحکیم وحدت بود.
سازمانی دانشجویی که خود را در پیروز شدن خاتمی دارای سهم کمی نمی دانست اما با شروع دوران اصلاحات بیشترین هزینه را پرداخت کرد اما این هزینه بر قدر آن چیزی نیفزود برعکس خیلی زود از از قطار اصلاحات پیاده شد. درست پیش از آنکه خاتمی برای بار دوم رئیس جمهور شود، سازمان مجاهدین انقلاب با نوشتن مقاله یی به نام «دفتر تحکیم وحدت و ضرورت بازتحکیم وحدت» از برساختن تحکیمی نام برد که رادیکال و تندرو نباشد، هویت اسلامی اش را از یاد نبرده باشد و با طرح خواسته های «غیر» حداکثری در زیر چتر اصلاح طلبی جای بگیرد و با همین انگاره هم اصلاح طلبان در مقابل سر برآوردن طیفی هم نام و موازی با دفتر تحکیم وحدت سکوت کردند و حتی برای تجمع آن گروه اقلیت هم پیام تبریک فرستادند. بعد از آن نوبت به روشنفکرانی رسید که نوشته ها و افکارشان وجه تمایز دوران اصلاحات با پیش از آن بود. آنها هم «افراطی» و «رادیکال» شده بودند و باید پیاده می شدند. این رانده شدگان راه خود رفتند اما همچنان خود را اصلاح طلب می دانستند. اما این ختم ماجرا نبود. دومینویی که آغاز شده بود به پیاده کنندگان هم رسید و «مرض مسری» افراطی گری به آنها هم سرایت کرد. خود آنها هم تحصن و خروج از حاکمیت شان مصداق عینی افراط شد و زمان پیاده شدن شان رسیده بود اما آنها به مراتب پرزورتر از تحکیمی ها و روشنفکران «افراطی» بودند و روی قباله این قطار اسم خود را ثبت کرده بودند.
آنها هنوز مصداق اصلاح طلبان راستینند و اکنون در تلاشند قطار واژگون شده را به ریل بازگردانند. اما برای این کار چاره یی جز این ندارند که آن رانده شدگان را هم به یاری بطلبند؛ رانده شدگانی که می توانند با فراموش کردن گذشته روحی تازه در کالبد این جسم کم جان بدمند. اکنون دیگر به صرفه نیست درباره افتراق ها و شکاف ها سخن گفت. می توان طبق رسم مالوف تاریخی مان باز برای رسیدن به قدرت ائتلافی شکننده تشکیل دهیم و تمام این بحث ها را به فردای روز پیروزی واگذاریم. می توانیم فراموش کنیم افراطی چه کرد و تفریطی چه نکرد و شاید برای همین است که دوباره شعارهای گیرای سال ۷۶ در حال انتشار است. خاتمی چند روز پیش درباره «آزادی رای، آزادی مردم، حق حاکمیت مردم، آزادی در انتقاد، حساب و کتاب داشتن برخورد با افکار و اندیشه ها، جامعه مدنی، افزایش تشکل های مختلف و تقویت احزاب» با قاطعیت سخن گفته است چرا که خوب می داند اینها نشان دهنده هویت او و جریان اصلاح طلبی است و «بسیار بد است که عکس اینها را بگوید». خاتمی خوب می داند که به دلیل طرح همین شعارها خاتمی است و به همین دلیل باز با همان شعارهای پیشین آمده است و دغدغه «قانع کردن اهل فکر و روشنفکری» را دارد. آیا همین جملات را می توان نوشت و از آنها دفاع کرد و متهم به افراطی گری نشد؟ در کنار این اصول، خاتمی دغدغه های دیگری هم دارد که ضروری است در همین لحظه تاریخی به آنها توجه کنیم.
او به افرادی اشاره می کند که «در حاکمیت هستند» و در عین حال «صادق و خیرخواهند» و نباید از آمدن تفکر اصلاحی «احساس خطر کنند». او روز پنجشنبه ۲۴ بهمن باز هم تکرار کرده «در مجموعه نظام مشغول فعالیت هستیم و قانون اساسی و رهبری را قبول داریم و خیانت به انقلاب و خون شهیدان می دانیم که تصور شود اپوزیسیون نظام هستیم و بنده این طور نبوده و نخواهم بود.» این جملات خاتمی باید آویزه گوش آنهایی شود که از فردا در میدان ها برای او تبلیغ می کنند. این حرف های خاتمی تبیین صریحی برای آنهایی است که می خواهند از دل حرف های او لیبرالیسم را استخراج کنند. او خود در دارآباد تهران گفت آنچه می گوید لیبرالیسم نیست. حال که خاتمی این گونه صادق است بهتر است فعالان و مبلغان او چیزی بیشتر از اینها به مردم نگویند. اگر از جامعه مدنی و حق حاکمیت مردم حرف می زنند باقی سخن را که ممکن است نافی اولی باشد، بیان کنند. تنها در صورت داشتن صداقت است که می توان اعلام موجودیت کرد. در دنیای سیاست ابهام در اهداف نافی موجودیت افراد است. «اصلاح طلبان راستین» اگر امروز حدود و ثغور افراطی گری را روشن نکنند فردا هرچه بگویند به حساب شیرینی شهد قدرت در مذاق شان نوشته خواهد شد. دشوار است اما بهتر است با ایجاد مرزبندی های دقیق، تمام شعارهایی را که مطالبه آنها فردای به قدرت رسیدن مصداق رادیکالیسم است از ادبیات شان حذف کنند.
تمام گروه هایی که به قول خاتمی در این چند ساله بحث عبور و مرور از خاتمی را هم طرح کرده بودند لازم است صراحتاً اعلام کنند آیا در اهداف با خاتمی بیگانه اند یا در روش ها مشی او را نمی پسندند؟ آیا اهداف شان چونان خاتمی است اما کارگزار دیگری برای رسیدن به آن دارند یا اینکه هیچ کدام از اینها نیست و دیگر حوصله کنش سیاسی ندارند؟ چهار ماه فرصت باقی است که با اما و اگرها قدم در این راه گذاشت و تا به انتها یک نفس رفت. چهار ماه وقت برای دیدن واقعیت موجود و پذیرفتن آن برای برساختن فردا باقی است. می توان منیت ها و کینه را شروعی برای رسیدن به یک جمع بندی واقع بینانه کرد. چهار ماه وقت زیادی نیست اما برای «همیشه شکست خوردن» کافی است.
ثمینا رستگاری
منبع : روزنامه اعتماد