دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

یادداشتی بر کتاب افعی ها خودکشی نمی کنند


«افعی ها خودکشی نمی کنند» نوشته فتح الله بی نیاز طرح پرسش های هستی شناسانه ای است که در طول تاریخ حیات بشر ذهن انسان را به خود مشغول داشته. پرسش هایی که هر قدر زمان به پیش می رود و انسان به فردیت و تنهایی خود نزدیک تر می شود، یافتن پاسخ آن پیچیده تر می شود:
آیا شر و پلیدی، میل به جنایت و آدم کشی، خودکامگی و گرایش به سلطه جویی و در نهایت تخریب علایق بشری در نهاد انسان نهفته است و جزیی از جوهره و سرشت اوست یا کسبی و نتیجه شرایط محیطی بوده و حاصل ساختار سیاسی – اجتماعی است. نویسنده این اثر با پردازش یک فضای علمی – تخیلی در قالب داستان روایی با تکینکی خاص و تا حدودی بکر و منحصر به فرد توانسته مضمامین فرامتنی از این دست را مطرح کند و به پرسش های زیرساختی آن نزدیک شود. کلید روایت یک اتفاق بسیار معمولی و خاص جوامع امروزی است که به شکلی خونسردانه در یک ظرف مکانی آشنا یعنی کشور ترکیه و در شهر استانبول زده می شود. حدوث یک کشتارجمعی در حضور عده ای شاهد عینی.
در همان آغاز، داستان به شکلی ساده اما غافلگیرانه قاتل را وارد صحنه جنایت می کند. آمبولانس اورژانس با عبوری اتفاقی از آن حوالی در جریان قرار گرفته، تلاشی برای به هوش آوردن مصدوم شروع می شود. اما مرد به هوش نمی آید. لحظه ای که اطرافیان از او ناامید شده اند با شوک نهایی بر می گردد. در شرایطی که همه از جمله پلیس به خاطر به هوش آمدنش شکرگزاری می کنند، در نهایت ناباوری به سرعت اسلحه پلیس را از او می گیرد و به سوی اطرافیان از جمله ماموران اورژانس شلیک می کند. در یک چشم به هم زدن عده زیادی در خون خود می غلتند. در این حال قاتل از بهت و شگفتی حاضران استفاده کرده، فرار می کند. راوی پلیس است و مسئوول پیگیری پرونده این کشتار؛ به هر دری میزند، اثری از قاتل به دست نمی آورد. نویسنده برای پرداخت نگاه های هستی شناسانه به پدیده قتل و جنایت و نگرشی درونی به آن موضوع کشتار چند نفر بی گناه را بهانه داستان قرار داده و با ساختن یک رخداد تخیلی وارد مفاهمی خاصی از این دست می شود، مفاهیمی که یک نگاه معتاد و معمولی نمی تواند از پس زمینه پیچیده آن سر درآورد. پلیسی که در دستیابی به قاتل درماده با فرضیه هایی از سوی دانشمندان مواجه شده که مایه امیدواری اش در ردیابی قاتل است.
دایی راوی با چند تن از دانشمندان مطالعات و تحقیقاتی روی مغز انسان انجام داده اند. در نتیجه این پژوهش ها با تحریک مغز آدم های مرده و انجام یکسری فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی بر روی آن می توان بر بخش هایی از حافظه مرده ها احاطه پیدا کرد و آن را در یک رایانه به تصویر درآورد و سپس ثبت و بایگانی کرد. با دستیابی به حافظه مرده های این جنایت قاتل را شناسایی و علل حادثه را کشف کند. نویسنده با این تکنیک به ژرف ساحت ذهن آدم های مرده نفوذ کرده و زندگی گذشته آنها را مورد کاوش قرار می دهد و با لایه های تخیلی قصه به تجسم یکی از آرمان های بشر نزدیک می شود. این آرزوی انسانی است که با آدم های درگذشته ارتباط برقرارکند و رازهای نهفته آنها را دریابد.
به این ترتیب با استفاده از زاویه دید اول شخص با زبانی ساده و روایی مراحل فعال کردن مغز کشته های حادثه را پی می گیرد. تیم دانشمندان با شیوه خاص خود حافظه آنها را روی صفحه مانیتور منعکس کرده و با دستگاه اسکنر تصاویر را ضبط و بایگانی می نمایند.
با این شیوه نویسنده به کمک رخدادهای داستانی با تکنیک خاص پلی به فراسوی خودآگاه انسان ها زده تا به رغم خواسته آنها محفوظات مغزشان را عریان کند.
قصه در روند خود تا حدودی رنگ و بوی خانوادگی و عاطفی پیدا می کند. دایی راوی، فریحه همسرش، آژدا، همچنین خلدون همسر لاابالی و لمپن آژدا و ... در شکل گیری قصه با دقت انتخاب شده اند. این آدم ها تا آنجا که به محور اصلی خدشه وارد نکنند و آن را کمرنگ ننمایند، با کنش و واکنش های خود در روابط ساده و معمولی تراش می خورند و فضای عاطفی قصه را می سازند. در عین حال برای تسری جریان فکری و اندیشه درون متنی ابزار دقیق و حساب شده ای هستند. در حقیقت ملاط ساختمان داستان اند. اما نویسنده با هوشمندی، فرصت تکاپو و جولان آنها را محدود کرده است و اقتدار قصه را در اختیار محور اصلی یعنی همان بن مایه علمی – تخیلی قرار داده. این یکی از تمهیداتی است که با حفظ کانون داستان تر و تازگی فضای آن قوام پیدا کرده و جذابیت قصه بر ملال مضامین علمی و تخیلی فائق می آید.
یکی از مضامین قابل طرح و در نوع خود بی نظیری که نویسنده در این داستان دنبال کرده است، تمرکز روی فرضیه تناسخ است که با پرداختی بسیار ساده و جذاب بخش عمده ای از فضای قصه را با آن می سازد.
در فعال کردن مغز مرده ها و دستیابی به خاطرات دورشان اطلاعاتی به دست می آید که با زندگی آنها در هنگام حیاتشان هیچ گونه ارتباط و همسویی ندارد. تصویرهایی از دیکتاتورها، جلادان جنگ دوم جهانی، پل های در حال انفجار، سربازان مرده، زندان ها، کوره های آدم سوزی، جوخه های اعدام، فرماندهان اس اس از جمله «هاوتپمن شولتسه» افسر خشن و جلاد ارتش هیتلری که وجودش چون یک کابوس برای اسیران جنگی بوده است
منبع : سایت دوستان


همچنین مشاهده کنید