جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عروج آزادی در ولایت فقیه استبداد دینی و دین استبدادی


عروج آزادی در ولایت فقیه استبداد دینی و دین استبدادی
محمد میرزاده روحانی بزرگوار ونمونه بزرگ تفکر اسلامی و شیعی آیت‌الله نائینی هفت عامل اساسی را به‌عنوان قوای مقدم و برپا دارنده استبداد معرفی می‌کند :
۱) جهل ملت به وظایف و حقوق عمومی
۲) شعبه استبداد دینی
۳) نفوذ دادن پرستش شاه
۴) اختلافات دینی و سیاسی و طبقاتی
۵) قوه قهر وایجاد وحشت و زجر
● استبداد طبقاتی :
سرمایه‌داران وملاکین واشراف -۷ به دست گرفتن وغصب نمودن سررشته اموال عمومی ونیروی سپاهی مرحوم نائینی در مورد عامل چهارم ( اختلافات دینی و سیاسی و طبقاتی) می‌نویسد:” چهارم از آن قوای ملحونه القای خلاف فیمابین است و تفریق کلمه ملت است. هر چند اصل این قوه خبیثه و اساسش و جهات وفعلیت خارجیه‌اش غالبا به شعبه استبداد دینی و مقداری هم به شاه پرستی مستند است و مستقلا درعرض آنها نباشد. لکن چون تمام استعبارات واقعه در امم سابقه و این امت به همین تفرق کلمه ملیه منتهی و قوای ثلثه سابقه به منزله مقدمات آن ونتیجه مطلوبه از آنها همین تفرق و اختلاف و فی‌الحقیقه جزء اخیر علت و اصول سابقه مصداق آن است ازاین جهت در لسان آیات و اخبار آرا مستند فرموده‌اند .” از گفتار نائینی در می‌یابیم که جهل ونادانی مردم و شعبه استبداد دینی واشاعه فکر شاه پرستی واحیای ارزش‌های فرعونی و شرک آلود زمینه ساز اختلاف و تفرق کلمه در میان امت است.
وقتی بر این مجموعه غارت اموال عمومی را نیز اضافه کنیم ابعاد وحشت آور فجایع استبداد در برابر ما چون کوهی عظیم رخ می‌نماید. (رژیم کفرآلود پهلوی نمونه‌ای از این گونه حکومت‌ها بود .) اما آیا تنها سلاح بران برای خرد کردن نظام طاغوت با عملکردهایی چنین پیچیده وحدت کلمه امت نیست؟ بی‌تردید امت بدون اتحاد هیچ چیز نیست و با اتحاد همه چیز است . امت متحد شکست ناپذیر و غیرقابل تسخیر است. یکپارچه حرکت و شور وانقلاب است. در قرآن کریم خداوند به انسان دستور می‌‌دهد که متحد شود: “ و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا” “ تعاونواعلی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان “ بنابراین خصوصیت جامعه توحیدی وحدت کلمه توده‌ها در تمامی ابعاد زندگی فردی واجتماعی است و خصوصیت جامعه فرعونی تفرق کلمه میان مردم است. تفرقی که هم نظام خانوادگی را شامل می‌شود وهم نظام اجتماعی را وحدت کلمه ،ارزش‌های مشترک وانسجام فرهنگی را می‌آ‌فریند همچنان که نظام ارزشی مشترک وانسجام فرهنگی سبب وحدت کلمه می‌شود تفرق کلمه موجب گسستگی فرهنگی و ارزش‌های متضاد در جامعه می‌گردد. تنهاانقلاب به معنای واقعی کلمه می‌تواند تفرق را به وحدت تبدیل کند وارزش‌های فرعونی را به‌عنوان ارزش‌های مکتبی والهی متحول سازد. مانند انقلاب عمیق و ریشه‌ای موسی در روزگار شب‌آلود فرعون و انقلاب خونبار و مقدس اسلامی به راهبری امام خمینی در روزگار سلطه نظام فاسد شاهنشاهی . اکنون هر گام که ما را بیشتر به سوی خدا در صراط مستقیم ( خط امام) نزدیک کند بیشتر به وحدت و یکپارچگی می‌رسیم و این حرکت و این تحول مقدس ادامه خواهد یافت تا ‌آنکه زمینه‌های کافی برای حکومت جهانی اسلام به امامت امام عصر (عج) فراهم آید.
● راه علاج استبداد دینی :
“کتاب”،”میزان “ و “ اسوه”: اکنون باید به جستجوی موازینی بپردازیم که استبداد دینی را از دین جدا می‌کند و فلاح را از گمراهی و رحمان را از شیطان باز می‌نماید . طشت رسوایی دموکراسی غربی مدت‌هااست که از بام‌ها فرو افتاده و نارسایی قوانین دموکراتیک که ناشی از جهان‌بینی ماتریالیستی و برخاسته ازعقول ناقص بشری است بر دنیای معاصر آشکار گشته است- دموکراسی‌ای که تنها و تنها لباسی زیبا بر پیکره دیکتاتوری‌های مخوف تاریخ بوده است و یا تمهیدی برای استقرار حکومت‌های فردی که علم دموکراسی را همیشه فرا دوش خود می‌گیرد ودر همان حال قبرستان‌ها را آباد و آبادی‌ها را ویران می‌سازد. به‌عنوان مثال به تعریفی که آبراهام لینکلن از دموکراسی‌ می‌کند توجه می‌کنیم: لینکلن دموکراسی را “حکومت مردم به دست مردم و برای مردم” تعریف می‌کند. در این عبارت دو عامل اساسی به چشم می‌خورد، “حکومت “ و “مردم “ . مردم بر اساس دموکراسی بر یکدیگر حکومت می‌کنند واین حکومت به خاطر مردم بنیانگذاری می‌شود . دیگر سخن درباره ماوراءالطبیعه ، مشیت الهی، خالق ، مخلوق ، میزان ،‌پاداش و... در میان نیست .
هر چه هست تعیین حق سرنوشت مردم به دست مردم و بر روی همین جهان خاکی ومحدود است . بنابراین خاستگاه تعریف آبراهام لینکلن ، “ مادی “ و “ این جهانی “است . پس ما برای حل مشکلات استبداد دینی به سراغ دموکراسی نخواهیم رفت. به سراغ قوانین و میزان‌هایی می‌رویم که حقیقتا بتواند نخست چهره واقعی دین واستبداد دینی را برای ما ترسیم کند آن‌گاه دستوری محکم و نسخه‌ای منحصر به فرد در اختیارمان قرار دهد تا با مراجعه به آن بتوانیم مرزهای دین واستبداد دینی را بازشناخته مرزبان مکتبی دین و براندازنده شعبه استبداد دینی باشیم . ما که معتقد به اسلام و قوانین لایتغیر الهی هستیم و حل معضلات بشری را در مکتب جستجو می‌کنیم و آسانترین راه‌حل‌ها را از قوانین مکتب‌ جهانشمول خودفرا چنگ می‌آوریم نیازی به دموکراسی غربی نخواهیم داشت .
انسان مکتبی انقلاب اکنون به آن حد از وحدت شخصیت واعتماد به نفس و استحکام عقیده رسیده است که تحت تاثیر غرب گرایان مزدور یا غرب گرایان خود باخته قرار نگیرد ودست گدایی به سوی غربی که بسان کشتی در گل نشسته است ،دراز نکند. نائینی دراین گفتار دو رهنمود بنیادین می‌دهد .اوعقیده دارد که برای علاج شعبه استبداد دینی اولا باید خط انحرافی “علمای سوء وراهزنان دین مبین و گمراه کنندگان ضعفا و مسلمین “ یعنی خط آخوندهای درباری و روحانی نمایان را به وضوح ترسیم کرد و به توده‌ها شناساند. ثانیا خط اصیل روحانیون وعلمای راستین را با استفاده از قرآن کریم واحادیث معتبر نمایاند ومختصات آن را بیان نمود تا مرزهای دین واستبداد دینی از یکدیگر بازشناسانده شوند... آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در تشریح آیه ۷۹ سوره بقره حدیثی از حضرت امام صادق(ع) می‌آورد: “ و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی وان هم الا یظنون “ ( و گروهی از اینها بی‌سوادانی هستند که کتاب را جز آرزوها بی‌جا نمی‌دانند . نیستند اینها مگر آنکه رو به گمان می‌روند ) مضمون حدیث این است که مردی به حضرت صادق سلام‌الله علیه عرض کرد: عوام یهود از کتاب همان را می‌دانستندکه از علمای خود شنیده بودند و راهی برای فهم دین جز شنیده‌ها نداشتند. پس چرا قرآن آنها را از این پیروی وتقلید سرزنش کرده؟ آیا عوام یهود مانند عوام ما نیستند که از علمای خود تقلید می‌نمایند؟ اگر برای آنها تقلید جایز نباشد برای مسلمانان نیز جایز نیست . آن حضرت فرمود : میان عوام وعلمای آنها با ما از جهتی فرق واز جهتی یکسانی است .اما از آن جهت که مانند هم هستند عامیان ماو آنها را از تقلید علما سرزنش کرد. اما از آن جهت که فرق دارند چنین نیست. آن شخص گفت: ای فرزند رسول خدا بیشتر بیان فرما! فرمود: عوام یهود علمای خود را به دروغ گویی و حرام خوری و رشوه ‌گیری وتفسیر احکام به امید شفاعت‌ها و ساخت و سازهایی شناختند. چنان تعصباتی از آنها می‌دیدند که در اثر آن یکسره از آیین خود دست می‌کشیدند.
اگر به زیان کسی بود حق وی را به دیگری می‌دادند که مستحق نبود و برای خاطر دوستان و طرفداران خود به دیگران ستم می‌کردند و مرتکب محرمات الهی می‌شدند . این عوام یهود به حسب تشخیص قلبی خود چنین مردی را باید فاسق شناسند و گفته‌های آنان را از خدا و واسطه‌های بین خدا وخلق نمی‌بایست تصدیق نمایند. چون عوام یهود از این مردم تقلید کردند خداوند مذمتشان کرده که نبایستی گفته آنها را بپذیرند و عمل کنند. بر این عامیان واجب بود که خود در کار رسول خدا نظر می‌کردند، زیرا دلیل‌های راستی او واضح‌تر از آن بود که پوشیده ماند و مشهورتر از آن بود که برای آنان واضح نشود. همچنین عوام امت ما چون فقهای خود را به فسق هویدا وعصبیت خشک و تکالب (سگسگی) بر امور پست و جیفه دنیا و حرام آن شناختند و دیدند که آنها چون به زیان کسی تعصب می‌ورزیدند از میانشان می‌برند واز هستی‌اش می‌اندازند گرچه سزاوار آن باشد که کارش اصلاح شود و چون به سود کسی سرتعصب آیند به وی نیکی و دستگیری می‌کنند گرچه سزاوار خواری و اهانت باشد پس ازعوام کسی که از این گونه فقها پیروی نماید مانند عوام یهود است که خداوند مذمتشان کرده است. اما فقهایی که نگهدار نفس ونگهبان دین، مخالف هوی و فرمانبر امر مولای خود باشند به سود مردم عوام است که ازوی تقلید و پیروی نمایند و این اوصاف جز به بعض فقهای شیعه راست نمی‌آید چه از آنهایی که بر مرکب قبایح و فواحش به روش فاسقان فقهای عامه سوارنداز آنان از طرف ما گفته‌ای نپذیرید وهیچ ارزش واحترامی برای ‌آنها نیست.
● ولایت فقیه ضد استبداد دینی :
ولایت فقیه نه تنها چاره اساسی استبداد دینی که راه‌حل تمامی مشکلات و نابسامان پنهانی است که از سیستم‌های حکومتی جهان ناشی می‌شود. اما در این فصل ما ولایت فقیه را در ارتباط با استبداد دینی مطرح می‌کنیم. در ادامه بحث‌های گذشته که دیدیم استبداد دینی ناشی از استبداد سیاسی و استعمار است و چون ولایت فقیه ضد استبداد سیاسی واستعمار می‌باشد وطبیعتا ضداستبدادی دینی نیز هست. مطالعه نظام حکومتی اسلام که بر اساس اصل “ولایت” پایه‌ریزی شده معتبرترین و با ثبات‌ترین حکومت را که در آن حاکمیت الله از طریق ناس و مستضعفین متحقق می‌شود به دست می‌دهد . ما در اینجا به مقایسه کوتاهی میان امامت اسلامی و دموکراسی می‌پردازیم تا ثابت شود که چرا ولایت فقیه ضد استبداد دینی است . انتخابات: یکی ازویژگی‌های بزرگ مقام ولایت فقیه انتخاب او از سوی امت اسلامی به طبیعی‌ترین شکل ممکن و عهده‌دار شدن مقام ولایت از سوی امام زمان سلام‌الله علیها است . شکل و محتوای انتخاب ولایت فقیه در مقایسه با انتخابات دموکراتیک به حدی متفاوت است و اختلاف میان این دو شکل انتخاب به اندازه‌ای فاحش است که دست زدن به این مقایسه سخت مشکل می‌نماید. در انتخابات دموکراتیک چند ماه قبل از روز رای گیری تبلیغات انتخاباتی آغاز می‌شود .
احزاب و سازمان‌های سیاسی شروع به مبارزه می‌کنند و هر حزب و گروه یا اسم یا اسامی نامزدهای خود را انتشار می‌دهد و با تمام قدرت و با بهره‌جویی از کلیه وسایل مشروع ونامشروع شروع به آوازه‌گری می‌کند . نهادهای سرمایه‌داری ، کارتل‌ها و تراست‌ها، چهره‌های منتفذ ، گروه‌های فشار، روزنامه‌ها و رادیوها و تلویزیون‌ها وارد معرکه می‌شوند و به بمباران تبلیغاتی مردم می‌پردازند . دامنه تبلیغات به اندازه‌ای گسترده است و استفاده و سوء استفاده از امکانات به حدی رایج است که هنرپیشه‌ها هم وارد صحنه می‌شوندواستفاده جنسی به حدی که رایج است نیز مجاز شمرده می‌شود! در شرایطی که سرنوشت انتخابات ! به وسیله قدرت‌های سرمایه‌داری تعیین می‌شود وفی‌المثل “مقام ریاست جمهوری” از قبل تعیین شده است مردم در یک روز معین متاثر از تمامی عوامل و پارامترها به پای صندوق‌های رای رفته و رئیس جمهور خود را انتخاب می‌کنند . در صورتی که فی‌الواقع این سلطه و سرمایه‌داری حاکم بر ارگان‌های جامعه است که بر اساس مطامح و منافع خود یار موافق و مهره مناسب خود را بر می‌گزیند.
فرضا اگر هیچ یک از عوامل تاثیرگذار یا تعیین کننده فوق نیز در انتخابات دموکراتیک تاثیر نگذارند آیا انتخاباتی که در یک روز وساعت معین برگزار می‌شود امکان اشتباه در آن وجود ندارد؟ آیا صحیح است که برای مدت ۴ سال ( همچون ‌آمریکا) سرنوشت جامعه‌ای بزرگ را در یک روز تعیین کنیم و فردی همچون جیمی کارتر را با شعار فریبنده”حقوق بشر!” انتخاب! نماییم؟ اگر بار دیگرفرض کنیم که در انتخابات نه عوامل تعیین کننده دخیل است ونه اشتباهی رخ خواهد داد آیا تضمینی وجود دارد که آقای رئیس جمهور در طول مدت انتخاب از قانون تخطی نکند؟ اگر تخطی کرد و به دامان دیکتاتوری ومیلیتاریسم افتاد و به عنصری خودکامه و بی‌رحم و دردمنش تبدیل شد تکلیف مردم با او چیست؟ درکنار نظام دموکراسی سیستم‌های سوسیالیستی قرار دارند که مانند روسیه کشور را با نظام تک حزبی اداره می‌کنند . نظام تک حزبی مساوی است با دیکتاتوری و انتخابات دموکراتیک بی‌معنی‌ترین اصطلاحی است که می‌توان بر روی “ انتخابات حزبی “ دراین کشورها گذاشت. در برابر انتخابات کشورهای سرمایه‌داری وسوسیالیستی انتخاب ولایت فقیه قرار دارد.انتخاب ولایت فقیه به معنی انتخاب امام مهدی (عج) است وانتخاب امام مهدی به معنی انتخاب یازده امام بر حق تشیع علوی است وانتخاب ائمه معصومین علیهم‌السلام به معنی انتخاب پیامبر اسلام(ص) است و انتخاب پیامبر اسلام به معنی انتخاب خداوند قادر متعال است. مشاهده می‌کنیم که این انتخابات از مقوله‌ای دیگر و بر اساس جهان ‌بینی و مکتبی دیگر است .وقتی امت اسلامی مقام نایب امام را بر اساس موازین مکتبی انتخاب می‌کند در حقیقت خدا را انتخاب کرده است تا به نصب عام ولی فقیه زمان را بر وی بنمایاند.
و این انتخاب آیا شورانگیز و سرشار از نور و زیبایی و برکت نیست؟‌و مگر می‌توان امروز به توحید گرایید و الله را برگزید و فردا گفت که دوره ۴ ساله بسر آمده است و من در پی انتخاب خدایی دیگر هستم! ومگر در انتخاب خدا بوق و کرنا می‌تواند تاثیر ببخشد؟ من خدا را با قلب ، با فطرت الهی و با وجدان انسانی خود انتخاب می‌کنم نه براساس پوسترهای انتخاباتی و وعده‌ پول ونان وشغل. من خدا را به خاطر خدا انتخاب می‌کنم نه به خاطر دنیا و خدا در این انتخاب برای من وسیله نیست بلکه هدف است. کسی نمی‌تواند مرا مجبور کند که باید خدا را انتخاب کنی من خود خدا را انتخاب می‌کنم و نه برای مدتی معین که برای همیشه با چنین نگرشی است که امت اسلامی در طول مدت یک عمر و نه یک روز بدون آوازه‌گری و اعمال نفوذ انتخابات ولایت فقیه را برگزارمی‌کند. مثلا در طول بیش از نیم قرن امت اسلامی با مقام ولایت فقیه ارتباط برقرار می‌سازد. زندگی خصوصی واجتماعی او را با معیارهای الهی مقایسه می‌کند . او را در میدان نبرد علیه باطل و در جبهه حق می‌آزماید. عبادات و مناجات او را مشاهده می‌کند. مقام علمی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی واقتصادی او را مورد مطالعه قرار می‌دهد . امت اسلامی پس ازمرور ومطالعه این همه با وجدان عمومی خویش و با اراده خویش او را برمی‌گزیند.
منبع : روزنامه رسالت