جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسبی سیاه ، بیرقی سفید


اسبی سیاه ، بیرقی سفید
در سال ۱۴۱۵ میلادی با هجوم گسترده نیروهای ارتش انگلستان به كشور فرانسه به رهبری هنری پنجم پادشاه جوان انگلیس و پیروزی های هرچه بیشتر او بر ارتش چارلز ششم، پادشاه وقت فرانسه، جنگ های صد ساله میان دو كشور انگلستان و فرانسه شرایط سخت و ناگواری را برای مردم شهرهای مختلف فرانسه به وجود آورد. پیروزی هنری پنجم در نبرد آزینكوت و فتح نرماندی موجب شد تا چارلز ششم مجبور به امضای قراردادی شود كه در آن هنری پنجم پس از او به عنوان پادشاه فرانسه به قدرت برسد. مرگ دو پادشاه در فاصله بسیار اندكی موجب شد تا هنری ششم و چارلز هفتم دو جانشین بعدی پادشاهان گذشته هر یك خود را فرمانروای مطلق فرانسه تلقی كنند.
جنگ سختی درگرفت. در این میان نیروهای انگلستان كه قدرت فراوانی نسبت به سپاهیان فرانسوی داشتند در سال ۱۴۲۲ میلادی با تسخیر پاریس رو به سوی اورلئان آوردند. اورلئان شهری در كنار رود لوآز و در مسیر حركت ارتش انگلیس به سوی مناطق جنوب و غرب فرانسه بود. بنابراین نیروهای انگلیسی برای تصرف فرانسه و دست یافتن به هدف طولانی مدت خود ناگزیر به فتح این شهر بودند. اگر اورلئان نیز سقوط می كرد تمامی فرانسه در اختیار نیروهای انگلیس قرار می گرفت.
این كشور یكی از مستعمرات انگلستان به شمار می رفت. محاصره نیروهای انگلیسی هر روز بیش از پیش عرصه را برای مردم ساكن در این منطقه تنگ می كرد. با این حال آنها با تمامی توان و امكانات خود سعی در عقب راندن نیروهای متجاوز انگلیسی داشتند. در این میان درخشش یكباره «ژاندارك» دوشیزه مبارز فرانسوی توانست اورلئان گرسنه و قحطی زده را پس از تحمل ۷ ماه محاصره سخت نجات بخشد و فرانسه را تا سالیان سال مدیون مبارزات خستگی ناپذیر خود كند.
● روزی كه ژان به دنیا آمد
۶ ژانویه سال ۱۴۱۲ میلادی در شهر بسیار كوچك «دومرمی» از توابع اورلئان و در روزهای جشن میلاد مسیح(ع) «ژاك دوآرك» دهقان ساده شهر صاحب فرزند دختری شد كه او را با نام «ژان» غسل تعمید دادند. هر چند سال های كودكی ژان در میان فقر، بیماری و گرسنگی ساكنان روستا می گذشت اما دخترك زیبای دومرمی همواره به پرهیزكاری و تقوا در میان شهروندان مشهور بود. شركت در كلیسا و اعتراف به گناهان در نزد كشیش روستا از اموری بود كه ژان هیچ گاه فراموش نمی كرد. او كه همواره با تضرع فراوان از درگاه خداوند در پی فرارسیدن روزهای صلح و آرامش برای مردم كشور خود بود در سن ۱۳ سالگی یكباره احساس كرد ندایی درونی به او می گوید: «ژان! فرزند مطیع و فرمانبرداری باش و همیشه به كلیسا برو!» تا ۵ سال مداوم این نداهای درونی آرام و قرار را از دختر جوان گرفته بودند تا این كه سرانجام روزی به نظرش رسید ندای درونی به او می گوید برای نجات فرانسه از سلطه انگلیسی ها دست به كار شود و به یاری پادشاه فرانسه برود. ترس از تهمت و افترا از سوی دیگران موجب شد تا ژان برای مدتی احساسات و الهامات درونی خود را از خانواده و دیگر اطرافیانش پنهان كند. حتی كشیش روستا نیز با شنیدن صحبت های ژان بسیار تعجب كرد و از او خواست تا این مورد را با هیچ كسی در میان نگذارد ولی ژان نتوانست موضوع را از والدینش مخفی كند و پس از مدت كوتاهی ازنداهای درونی و مسئولیتی كه گمان می كرد نیروهای غیبی بر عهده او گذاشته اند صحبت كرد. پدرژان كه نمی توانست تصور كند دخترك ساده و معصومش چنین مأموریت خطرناكی را بر عهده گرفته است به شدت به مخالفت و مقابله با وی پرداخت به طوری كه ژان عاقبت مجبور شد در سال ۱۴۲۹ میلادی دور از چشم پدر و مادرش دومرمی را ترك كند و به نزد عمویش برود. دوشیزه فرانسوی توانست با كمك های فراوان او و با ترغیب و كسب رضایت پادشاه «وكولور» به همراه شش سرباز مسلح در لباس و هیبتی كاملاً مردانه پس از طی ۷۳۵ كیلومتر در ۱۱ روز متوالی خود را به «شینون» دربار چارلز هفتم برساند. ژان در حضور پادشاه بی تاج و تخت فرانسه از مسئولیت مهم خود صحبت كرد و مژده پیروزی و به دست آوردن روزهای قدرت و شكوه را به چارلز هفتم داد. در این میان پادشاه كه به صحبت های او تردید داشت برای پی بردن به حقیقت گفته های ژان و سلامت روانی او عده ای از كشیشان و دانشمندان دربار را مأمور كرد تا درستی صحبت های او را محك بزنند كه همگی پادشاه را مطمئن كردند ژان بانوی درستكاری است و می توان به او اعتماد كرد.
● بانویی با پرچم سفید
ژان با لباس رزمی سفید رنگی در حالی كه پرچم سفیدی با نشان خانواده سلطنتی فرانسه را در دست داشت سوار بر اسبی سیاه رنگ همراه با عده فراوانی كه برای محاصره شدگان اورلئان آذوقه حمل می كردند به سوی این شهر حركت كرد. در این میان مردم شهر اورلئان كه آوازه نداهای درونی و مأموریت ژاندارك را شنیده بودند و روزگار بسیار نابسامانی را سپری می كردند مشتاقانه منتظر رسیدن فرستاده ای از سوی پادشاه بودند. ژاندارك توانست در ۲۹ آوریل ۱۴۲۹ میلادی به راحتی و در پی به دست آوردن فرصتی مناسب حلقه محاصره سنگین انگلیسی ها را در هم بشكند و از دیواره شرقی وارد شهر شود. ورود او به اورلئان به همراه نیروهای كمكی و آذوقه برای مردم تقویت روحیه و دلگرمی ارتش فرانسه را در مواجهه با مهاجمان انگلیسی به همراه داشت. در نظر مردم اورلئان نیز ژاندارك چنان بود كه باید در هر شرایطی او را همراهی كنند. تأثیر روحانی حضور ژان در میان مردم شهر به گونه ای بود كه عده فراوانی از آنها گرایش های مذهبی خاموش در وجودشان را دوباره بازیافتند و بدین صورت نیروهای فرانسه اطمینان و توان قابل توجهی برای مبارزه بیشتر با ارتش انگلستان پیدا كردند. نبرد میان نیروهای دو كشور همچنان ادامه داشت تا این كه سرانجام سربازان انگلیسی دریافتند دیگر چندان توانی برای ادامه محاصره شهر ندارند و در ۸ مه ۱۴۲۹ میلادی مجبور به عقب نشینی به سوی شمال فرانسه شدند. در این روز سرور و شادمانی سرتاسر فرانسه را دربرگرفت. مردم در وجود «دوشیزه اورلئان» دست خداوند را به یاری خویش می دیدند. چارلز هفتم نیز كه دست یافتن به قدرت از دست رفته خود را مدیون همت و تلاش بسیار ژان می دید با خیالی آسوده در ۱۷ ژوئیه ۱۴۲۹ میلادی به طور رسمی به عنوان پادشاه فرانسه تاجگذاری كرد.
ژاندارك كه پس از پیروزی های متوالی برای نیمی از مردم فرانسه فردی مقدس و الهام شده به شمار می رفت، به تدریج به جنگاوری تبدیل شد كه جز مبارزه با دشمنان و استیلای نیروهای فرانسوی به متجاوزان انگلیسی وظیفه دیگری نداشت. تب و شور جنگ در او كه همواره لباس مردان را به تن داشت و با جلال و شكوه فراوان در خیابان های «رنس» بزرگترین شهر مذهبی فرانسه به رسیدگی امور مردم می پرداخت، رخنه كرده بود. نهایت جنگاوری ژاندارك و تلاش او برای احیای دوباره شهرهای تصرف شده فرانسه در همراهی با پادشاه كشور در عزیمت به پاریس بود كه هنوز در تصرف سپاه انگلستان قرار داشت. در میدان نبرد ژاندارك به رغم جراحت عمیقی كه برداشته بود برای تقویت روحیه افراد خود در صحنه جنگ باقی ماند ولی تلاش های بسیار او و همرزمانش نتیجه ای نداشت. آنها شكست خوردند و با تلفاتی نزدیك به ۱۵۰۰ تن نبرد را به نیروهای انگلیسی واگذار كردند. عقب نشینی نیروهای ژاندارك نیز عاقبت خوشایندی دربرنداشت. او كه در تمامی مدت جنگ شجاعانه به مبارزه با نیروهای محاصره كننده پرداخته بود نتوانست پیش از بسته شدن دروازه های شهر خود را به كومپینی برساند و در نهایت به اسارت نیروهای هم پیمان انگلستان درآمد.
● محكوم به مرگ در آتش
انگلستان كه تمامی شكست ها و ناكامی های پی در پی خود را به دلیل حضور یكباره ژاندارك و تأثیر كلام پرمعنا و روحیه قوی او در نیروهای فرانسوی می دانست سرانجام توانست با پرداخت هزینه ای سنگین و زیر فشار قرار دادن فرمانروای بورگاندی دوشیزه اورلئان را در اختیار خود بگیرد. زندانی شدن در سیاه چاله ای تنگ و تاریك همراه با پابندی فولادی و عبور زنجیری محكم از میان سینه نخستین شكنجه ای بود كه در انتظار ژاندارك بود. او به اتهام بدعت و بی دینی از سوی بسیاری از كشیشان و مراجع مذهبی دوران محاكمه شد چرا كه در آن سال ها كلیسا برای جلوگیری از فعالیت جادوگران و ساحران كه به شهرهای اروپا هجوم آورده بودند هرگونه ادعا به الهام الهی را نوعی بدعت در دین تلقی و مجازات آن را مرگ در آتش تعیین كرده بودند. مهمترین اتهام ژاندارك نیز از نظر دادگاه رد صلاحیت كلیسا به دلیل الهام مستقیم از جانب خداوند بود. تسلیم نشدن در برابر كلیسا و سر باز زدن و انكار دریافت نداهای درونی ازمسائلی بود كه ژاندارك بسیار به آن اصرار داشت و همین امر موجب صدور فرمان مرگ برای وی شد. در این میان او تحت تأثیر فشارهای فراوان نیروهای حكومتی مجبور به بازپس گرفتن تمامی ادعاهای خود شد و تضمین داد كه از این پس چنان دیگر زنان با لباسی زنانه دوران حبس ابد خود را در زندان سر كند. اما پس از چند روز دوباره او را در لباس مردان دیدند كه مدعی بود قدیسین با الهام به وی، او را از پذیرش تسلیم در برابر كلیسا منع كرده اند. به این ترتیب ژاندارك در سی ام ماه مه ۱۴۳۱ به مرگ در آتش محكوم شد. صبح همان روز در میدان شهر «روئن» توده انبوهی از هیزم جمع كردند و دوشیزه بی گناه را سوار بر ارابه پیش چشم مراجع مذهبی انگلیس و شمار بسیاری از سربازان به محل مورد نظر آوردند. ژاندارك خواهش كرد صلیبی برای او بیاورند و آن را در برابر چهره اش نگاه دارند. هیمه ها را آتش زدند. هنگامی كه شعله های آتش گرداگرد او را فراگرفته بود از كشیش مخصوص خواست تا با صدای بلند برایش دعا بخواند به طوری كه حتی از میان شعله های آتش نیز كلام او شنیده شود. آنگاه در حالی كه پیوسته نام مسیح(ع) و قدیسان را بر لب داشت در نهایت رنج و عذاب در میان گدازه های آتش به خاكستر تبدیل شد. رفتار ناعادلانه كلیسای انگلیس چنان فجیع بود كه حتی مجالی برای قضاوت تاریخ و مردم دوران بعدی درباره سرگذشت دوشیزه اورلئان نداد چرا كه در همان لحظه های نخستین فریادهای «ما از دست شدیم، ما قدیسی را سوزاندیم!» از ضجه ها و ناله های كشیشان متألم انگلیسی شنیده می شد.در سال ۱۴۵۵ میلادی چارلز هفتم كه توانسته بود با اعلام استقلال فرانسه تمام اموال و دارایی های خود را از انگلیسی ها پس بگیرد دستور بررسی مدارك و مستندات محاكمه ژاندارك را صادر كرد كه در سال بعد حكم دادگاه محاكمه او مردود و غیرعادلانه معرفی شد. ژاندارك، دوشیزه مبارز فرانسوی كه در هنگام مرگ فقط ۱۹ سال داشت در سال ۱۹۲۰ میلادی در شمار مقدسان الهی جای گرفت و كلیسای كاتولیك رم او را به عنوان بزرگترین قهرمان تاریخ فرانسه و یك مسیحی مقدس به جهانیان اعلام كرد.
منبع : روزنامه ایران