جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پوتین و مدودوف زوج تشنه قدرت


پوتین و مدودوف زوج تشنه قدرت
تصاویری که بارها تلویزیون روسیه به خانه های مردم این کشور آورد، در واقع نمایش برنامه ریزی شده یی از قدرت بود. فیلم آخرین روز ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در کاخ کرملین، به نوعی قدرت وی را به تصویر می کشید. او در حالی که رضایت و خوشحالی از چهره اش می بارید پشت آن میز بلند نشست و به آن سوی میز نگاه انداخت. در آن سوی میز وزرا و دیگر همکاران کلیدی اش در حالی که فروتنانه با احترام به وی می نگریستند، نشسته بودند.
در سمت راست رئیس واقعی کرملین، مردی کوچک و لاغر و کمی سر به زیر نشسته بود یعنی «دیمیتری مدودوف» جانشین ولادیمیر پوتین. هنوز هم نمی توان به وی به چشم پیروز انتخابات مارس و رئیس جدید امپراتوری معظم روسیه نگاه کرد. شاید علت این باشد که مدودوف پیروز انتخاباتی است که توسط دستگاه بوروکراتیک روسیه تدارک دیده شده بود و از همان زمان همه پوتین را به عنوان «ولی نعمت» رئیس جمهور جدید لقب داده بودند.
دیمیتری مدودوف از روز پنجشنبه کار جدید خود را شروع کرد. یک روز پیش از آن مقابل دوربین های رسانه ها در کاخ کرملین سوگند یاد کرد و آن «فرمان طلایی» را که نمادی است از قدرت دریافت کرد؛ فرمانی که روی آن این جمله به چشم می خورد؛ «برای خدمت به سرزمین مادری». البته مدودوف در به اصطلاح پشت صحنه آن چمدان بدشگون موسوم به «چمدان اتمی» را هم از سلف خود تحویل گرفت یعنی همان چمدانی که رئیس جمهور روسیه به وسیله آن اختیار تسلیحات اتمی این کشور را در دست دارد. مدودوف جوان ترین رئیس کرملین به شمار می آید که این مسوولیت به وی واگذار می شود.
رئیس جمهور ۴۲ ساله روسیه همچنان خود را مرید پوتین می داند اما این رابطه مرید و مرادی تا کی ادامه پیدا می کند و چه زمانی فاصله ها و اختلاف ها مشخص می شود، مساله یی است که هیچ کس در روسیه قادر به پیش بینی آن نیست. آنچه مسلم است اینکه مدودوف خیلی زود باد به غبغب انداخت و در اولین مصاحبه اش با نشریه تایمز مالی گفت؛ «رئیس جمهور خطوط و خط مشی های اصلی سیاست های داخلی و خارجی را تعیین می کند. رئیس جمهور تنها یک نفر است و طبق قانون اساسی اوست که وزرای کلیدی مثل وزیر دفاع، کشور، دادگستری و وزیر خارجه را تعیین می کند.» اما این حرف ها آن هم در کشوری که میان قانون مدون و واقعیت غیر رسمی دنیایی فاصله است، چندان معنی ندارد. «ماریا لیپمان» سیاست پژوه عضو «بنیاد کارنگی مسکو» عقیده دارد؛ «رهبری روسیه چندان بر جایگاه ها و نهادهای رسمی متکی نیست بلکه بیشتر بر نهادها و قراردادهای غیر رسمی استوار است و پوتین استاد بزرگ این قراردادهای غیر رسمی و نانوشته به حساب می آید.» اما همکار لیپمان یعنی «دیمیتری ترنین» مخالف این عقیده است؛ «مدودوف فرمانده کل نیروهای مسلح است و اوست که به عنوان رئیس قوه مجریه تصمیم های اصلی را می گیرد و مسوولیت تضمین حقوق و آزادی های شهروندان را به عهده دارد.» ترنین در این مورد تردیدی ندارد که مدودوف می خواهد رئیس جمهور باشد و به هیچ عنوان درصدد ایفای نقشی نمایشی نیست. اما پرسشی مطرح است که در عین کلیدی بودن همچنان بی پاسخ مانده است؛ چرا پوتین در نهایت شخصی مثل مدودوف را انتخاب کرد. او در آغاز کار یکی از دو گزینه یی به شمار می آمد که پوتین در نظر گرفته بود. نفر دوم رئیس پیشین نیروهای امنیتی یعنی همان «سرگئی ایوانف» قاطع و جاه طلب بود. این احتمال که پوتین با این انتخاب قصد شگفت زده کردن غرب را داشته است خیلی زود رنگ باخت. احتمال قوی تر این است که مدودوف بیش از حد وفادار و تحت تاثیر پوتین بود و این ویژگی با نسخه پوتین برای آینده خود انطباق بیشتری داشت.
زیرا سیاست پژوهان مسکو و همین طور بخش بزرگی از مردم روسیه بر این عقیده اند که «پوتین می رود تا بماند.» پوتین می خواهد به عنوان نخست وزیری مقتدر و استاد رئیس جمهور جدید یعنی مدودوف همچنان سررشته کارها را در دست داشته باشد. این روزها در محافل مسکو لطیفه یی دهان به دهان می چرخد که مضمون آن این است؛ از پوتین می پرسند که وقتی نخست وزیر شدی عکس چه کسی را در اتاق کارت می گذاری و او با خونسردی جواب می دهد؛ «پوست مدودوف.» جالب آنکه «مدودی» در زبان روسی به معنای «خرس» است.
روسای جمهور پیشین و فعلی روسیه هر دو حقوقدان هستند و تقریباً از بیست سال پیش یکدیگر را می شناسند. مدودوف به مانند پوتین زاده لنینگراد سابق (سن پترزبورگ فعلی) است اما مقام اجتماعی آنها کاملاً از یکدیگر متمایز بوده است؛ تمایزی که حتی شوروی سوسیالیستی هم آن را به رسمیت می شناخت. پوتین که از جمله افسران سابق کاگ ب است از خانواده یی به اصطلاح پرولتر بود. او در همان آپارتمان های اشتراکی موسوم به «کومونالکا» بزرگ شد و از آن بچه های شروری بود که با همسایه ها کتک کاری می کرد و در مدرسه به عنوان پسری زبان نفهم مشهور بود.
اثرات این پیشینه حتی امروز هم گاهی در رفتار این رئیس جمهور پیشین مشاهده می شود. پوتین حتی امروز هم هنگام عصبانیت رفتاری خشن و نابهنجار از خود نشان می دهد. به عنوان مثال زمانی در مورد مردم چچن گفت؛ «باید آنها را در چاه توالت ریخت.» یا آن روز که شروع به فحاشی به خبرنگاران خارجی کرد و گفت؛ «محتویات بینی هایتان را بیرون بکشید و روی کاغذ بمالید.»
تصاویری که بارها تلویزیون روسیه به خانه های مردم این کشور آورد، در واقع نمایش برنامه ریزی شده یی از قدرت بود.
دیمیتری مدودوف از روز پنجشنبه کار جدید خود را شروع کرد. یک روز پیش از آن مقابل دوربین های رسانه ها در کاخ کرملین سوگند یاد کرد و آن «فرمان طلایی» را که نمادی است از قدرت دریافت کرد؛ فرمانی که روی آن این جمله به چشم می خورد؛ «برای خدمت به سرزمین مادری».اما سیاست پژوهان مسکو و همین طور بخش بزرگی از مردم روسیه بر این عقیده اند که «پوتین می رود تا بماند.»
روسای جمهور پیشین و فعلی روسیه هر دو حقوقدان هستند و تقریباً از بیست سال پیش یکدیگر را می شناسند. مدودوف به مانند پوتین زاده لنینگراد سابق (سن پترزبورگ فعلی) است اما مقام اجتماعی آنها کاملاً از یکدیگر متمایز بوده است؛ تمایزی که حتی شوروی سوسیالیستی هم آن را به رسمیت می شناخت. پوتین که از جمله افسران سابق کاگ ب است از خانواده یی به اصطلاح پرولتر بود.
اما مدودوف سابقه امنیتی ندارد و در خانواده یی تحصیلکرده در لنینگراد سابق بزرگ شده است. پدرش استاد دانشکده فنی و مادرش یک زبان شناس بود. دیمیتری جوان که همه او را «دیما» خطاب می کردند پسری زرنگ و در عین حال گوشه گیر بود که دوستان زیادی نداشت. معدود دوستان دوران تحصیلش از وی به عنوان «موش خاکستری» یاد می کنند. زندگی مدودوف، حداقل آن بخش از زندگی وی که برای ما معلوم است، چندان هیاهو و سرو صدایی نداشته است. کارمندان و زیردستانش تنها این را می دانند که وی شش ساعت در روز می خوابد، روزی دو ساعت و نیم ورزش می کند و هفته یی پنج تا شش جلسه یوگا تمرین می کند. سخنگوی مطبوعاتی او در کرملین می گوید که مدودوف عاشق کتاب است و همزمان چند کتاب را مطالعه می کند. نویسنده های محبوب وی «ایوان بونین» و «آنتوان چخوف» هستند. زمستان ها با اشتیاق به سراغ پاتیناژ می رود و برخلاف اکثر هموطنانش علاقه چندانی به مشروبات الکلی ندارد.
مدودوف تا به امروز خود را فردی دوستدار افکار لیبرال نشان داده است. از نظر وی باید اقتصاد به اصطلاح انگیزنده و نوگرایانه را جایگزین اقتصاد دستوری کرد و آزادی بهتر از عدم آزادی است. او عقیده دارد برای انسان های امروز باید به بهترین نحو ممکن امکان دسترسی به اطلاعات فراهم شود اما در همان حال از تلویزیون دولتی و سانسور شده روسیه به عنوان بهترین رسانه دنیا یاد می کند و بدین ترتیب در ورطه تناقض گویی می افتد. مدودوف ادعا می کند خواهان آن است که بهترین دستاوردهای بشری را به روسیه بیاورد. علاوه بر آن اعلام کرده است به عنوان اولین سفرهایش در مقام رئیس جمهور می خواهد به قزاقستان و چین برود. اما ناظران امور این پرسش را مطرح می کنند که رئیس جمهور جدید با توجه به حضورهای نامحسوس و کمرنگش در عرصه های عمومی، چطور می خواهد برنامه هایش را پیاده کند. پرسش مهم تر این است که آیا مدودوف اصلاً خود در مقابل چالش ها قد علم خواهد کرد یا همه سرنخ ها در دستان استادش یعنی ولادیمیر پوتین است؟
پوتین علاوه بر دبیر کلی حزب حاکم یعنی «حزب روسیه متحد»، پست نخست وزیری را هم بر عهده می گیرد و همین روزها به ساختمان سفید نخست وزیری در کنار رود مسکو نقل مکان خواهد کرد. او بخشی از افراد گروهش در تشکیلات کرملین را هم با خود می برد و به عبارتی بدین صورت بخشی از قدرت را با خود می برد. او در مقام نخست وزیر در عمل وزارتخانه های اقتصادی و اجتماعی را در کنترل خود خواهد داشت و البته حتی بودجه سال ۲۰۰۹ را هم قبل از ترک کرملین تدوین کرد. بدین ترتیب او هنوز هم به نوعی رئیس کرملین است و همه گزارش های بودجه باید به دست وی برسد. کوتاه سخن آنکه پوتین بی تردید در هر مقامی باشد همچنان سررشته کارها در روسیه را به دست خواهد داشت و با توجه به عطش وی و شخص مدودوف برای قدرت، چه بسا شاهد آغاز یک جنگ قدرت در عرصه سیاسی روسیه خواهیم بود. اما نقطه آغاز و زمان آغاز این جنگ هنوز بر کسی معلوم نیست.
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
منبع؛ دی ولت
منبع : روزنامه اعتماد