دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

زندگی‌ و سلوک‌ بودا


زندگی‌ و سلوک‌ بودا
● تولد و جوانی‌
سیدارته‌ گوتمه‌ (۱) ، یا «بودا»، با طالس‌، انكسیماندر، فیثاغورث‌ و لائودزه‌ (۲) (فیلسوف‌ چینی‌) همزمان‌ بود، و شاید در ۵۶۳ پ‌. م‌ به‌ جهان‌ آمده‌ باشد. این‌ تاریخ‌ را از گزارشهای‌ زندگانی‌ امپراطور هند، آشوكا، (۳) كه‌ كم‌ یا بیش‌ دست‌ نخورده‌ مانده‌ حساب‌ كرده‌اند. بنابر یك‌ تاریخ‌ تقویم‌ سیلانی‌، آشوكا ۲۱۸ سال‌ پس‌ از مرگ‌ بودای‌ هشتاد ساله‌ تاجگذاری‌ كرد، بنابراین‌ گوتمه‌ در ۶۲۴ پ‌. م‌. زاییده‌ شده‌ و در ۵۴۴ پ‌. م‌. درگذشته‌ است‌.
كتابهای‌ «كانون‌ پالی‌» (۴) اطلاعات‌ قابل‌ اعتمادی‌ درباره‌ی‌ سالهای‌ آخر زندگانی‌ گوتمه‌ به‌ دست‌ می‌دهند. اما، آنچه‌ از جوانیش‌ می‌دانیم‌ از متنها و تفسیرهای‌ دوره‌های‌ بعد پیدا شده‌ است‌، كه‌ باید هسته‌ی‌ تاریخی‌ آن‌ را از انبوه‌ افسانه‌های‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ جدا كرد. (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۲). افسانه‌ها درباره‌ تولد بودا چه‌ می‌گویند؟
در افسانه‌ها آمده‌ است‌ كه‌ پیش‌ از آنكه‌ بودا در این‌ جهان‌ ظاهر شود، «بودی‌ سَتْوهَ»ای‌ (بودای‌ بالقوه‌) بوده‌ است‌ كه‌ در آسمان‌ معروف‌ «توشیتَهْ» (۵) می‌زیسته‌ است‌. خدایان‌ او را مأمور ساختند تا ظاهر شود و بر گسستن‌ زنجیر اسارت‌ همت‌ بگمارد. بودای‌ آینده‌ پدر و مادر و خانواده‌ی‌ نجیبی‌ را كه‌ می‌بایستی‌ در آن‌ به‌ دنیا آید و بزرگ‌ شود برگزید. مادر آینده‌ او «مهامایا» همسر پادشاه‌ «شاكیاها» شبی‌ به‌ خواب‌ دید كه‌ فیل‌ سفید و باشكوهی‌ از آسمان‌ پایین‌ آمده‌ و در بطنش‌ جای‌ گرفته‌ است‌. منجّمین‌ شاه‌ در تعبیر این‌ رؤیا متفق‌الا´راء گفتند كه‌ ملكه‌، فرزندی‌ در بطن‌ دارد كه‌ یا به‌ مقام‌ فرمانروایی‌ جهان‌ خواهد رسید و یا خانه‌ و دنیا را ترك‌ گفته‌ و بودا خواهد شد. (شایگان‌، ادیان‌ و مكتبهای‌ فلسفی‌ هند، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۳۳)
بنابر همان‌ نوشته‌های‌ كانون‌ پالی‌، مایا - مادر سیدارتَهْ - از خانه‌ی‌ شوهرش‌ در كپیله‌ وَتُّو (۶) به‌ راه‌ افتاد تا فرزندی‌ را كه‌ در شكم‌ داشت‌ در میان‌ خانواده‌ی‌ خود به‌ جهان‌ آورد. اما بین‌ راه‌ دردش‌ گرفت‌ و در نزدیك‌ روستای‌ لُومْبینی‌ پسری‌ زایید. مادر و نوزاد را به‌ كَپیلَه‌ وتّو باز گرداندند و یك‌ هفته‌ پس‌ از آن‌ مادر در آنجا درگذشت‌. سوُدودَنَه‌، (۷) پدر نوزاد، پسرش‌ را به‌ مَهاپَجاپَتی‌ (۸) می‌سپارد. این‌ زن‌ كه‌ نوزاد را با محبت‌ بزرگ‌ كرده‌، خواهر همسر از دست‌ رفته‌ی‌ سودودنه‌ است‌ كه‌ خود اكنون‌ همسر او شده‌ است‌.
نام‌ خانواده‌ی‌ بودای‌ آینده‌، گوتمه‌ است‌، از طایفه‌ی‌ سَكْیَه‌، و از طبقه‌ی‌ جنگاوران‌. سودودنه‌، زمیندار بزرگ‌، در زمان‌ تولد پسرش‌ فرمانروای‌ (۹) قلمروی‌ در سرزمین‌ كوسَلَه‌ (۱۰) بود. سیدراته‌ به‌ روزگار جوانی‌ فارغ‌ از غم‌ نان‌ بود. منطقه‌ی‌ پیرامون‌ كَپیلَهْوَتّو حاصلخیز بوده‌، به‌ خصوص‌ برای‌ شالی‌، و برای‌ ساكنانش‌ زندگی‌ خوبی‌ فراهم‌ می‌كرد. چشم‌اندازش‌ نیز افسون‌ كننده‌ است‌. در حالی‌ كه‌ جای‌ جای‌ دسته‌های‌ پراكنده‌ی‌ درختان‌ بر دشت‌ پوشیده‌ از كشتزار سایه‌ می‌گسترد.
تربیت‌ سیدارْتَهْ، كه‌ گویا شامل‌ خواندن‌ و نوشتن‌ نبود، موافق‌ سنّت‌ طبقه‌ی‌ بزرگان‌ هند باستان‌ بود. در شانزده‌ سالگی‌ ازدواج‌ كرد و در بیست‌ و نه‌ سالگی‌ صاحب‌ پسری‌ به‌ نام‌ راهولَه‌ (۱۱) شد. در همان‌ سال‌ حالش‌ از بنیاد دگرگون‌ شد كه‌ او خود بعدها آن‌ را برای‌ رهروانش‌ چنین‌ باز می‌گوید: «پیش‌ از این‌ من‌ نیز، كه‌ خود دستخوش‌ تولد بودم‌، چیزی‌ را می‌جستم‌ كه‌ ] آن‌ نیز خود [ دستخوش‌ تولد، دستخوش‌ پیری‌، و بیماری‌، مرگ‌، اندوه‌، و آلودگی‌ بود، درست‌ چیزی‌ را می‌جستم‌ كه‌ خود دستخوش‌ ] این‌ چیزها [ بود. سپس‌... دریافتم‌ كه‌ من‌...، كه‌ دستخوش‌ ] این‌ چیزها [ هستم‌ چرا ] باید [ درست‌ چیزی‌ را جستجو كنم‌ كه‌ آن‌ نیز خود دستخوش‌ ] این‌ چیزها [ است‌؟ آیا من‌، پس‌ از آنكه‌ رنج‌ را در تولد ] و چیزهای‌ دیگر [ شناختم‌، نباید (چیزی‌ را) جستجو كنم‌ كه‌ زاییده‌ نشده‌، بدون‌ پیری‌، بدون‌ بیماری‌، بی‌مرگ‌، بی‌اندوه‌، نیالوده‌، و بی‌برتر است‌، ] یعنی‌ [ «نیروانه‌» را؟ اندكی‌ پس‌ از آن‌، ] من‌ كه‌ [ جوان‌ ] بودم‌ [ ، موی‌ سر و ریشم‌ را ستردم‌ (و) جامه‌های‌ زرد پوشیدم‌، و به‌ خلاف‌ رضای‌ پدر و مادر اشكبارم‌، از خانه‌ به‌ بی‌خانگی‌ رفتم‌». ( M ۲۶، I ص‌۱۶۳)
همچنین‌ می‌گوید كه‌ شاگرد آموزگاری‌ شد. چیزی‌ نگذشت‌ كه‌ تعلیم‌ اومه‌ را فهمید، اما دریافت‌ كه‌ این‌ تعلیم‌ او را به‌ رهایی‌ نمی‌برد. با آموزگار دومش‌ نیز چنین‌ تجربه‌ای‌ داشت‌. پس‌، از او نیز رو گرداند و پرسه‌ گردی‌ آغاز كرد. (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۵).
● دوران‌ ریاضت‌
سیدارْتَه‌ در جریان‌ پرسه‌گردی‌، جایی‌ یافت‌ در خور ریاضت‌ كشیدن‌. آنجا، اقامت‌ كرد تا به‌ ریاضتی‌ بسیار سخت‌ تن‌ در دهد. شش‌ سال‌ ریاضت‌ كشید، به‌ تمرینهای‌ دشوار تنفس‌ دست‌ زد و به‌ بادامی‌ بساخت‌. پنج‌ مرتاض‌ بر او گرد آمدند به‌ این‌ امید كه‌ «چون‌ گوتَمَه‌ «حقیقت‌» (ذمّه‌) را یافت‌، برایشان‌ روشن‌ خواهد كرد» ( M ۳۶ ، I ص‌۲۴۷) سیدارْتَه‌ چون‌ دریافت‌ كه‌ از این‌ خودآزاری‌ راهی‌ به‌ رهایی‌ نمی‌برد، از ریاضت‌ دست‌ كشید و بار دیگر غذای‌ مناسبی‌ خورد. پس‌، آن‌ پنج‌ مرتاض‌، مرتدش‌ خواندند و تركش‌ كردند.
زیر درخت‌ سپیداری‌ نشست‌ و از روی‌ روش‌ به‌ تفكر پرداخت‌، و با چشم‌ جانش‌ در لابه‌لای‌ سرشت‌ هستی‌ نگریست‌. زندگانیهای‌ پیشینش‌ را به‌ یاد آورد، از میان‌ قانون‌ دوباره‌ زاییده‌ شدن‌، كه‌ نتیجه‌ی‌ كَرْمَه‌ (۱۲) هاست‌ - دید و دریافت‌ كه‌ این‌ رنج‌ است‌، این‌ خاستگاه‌ رنج‌ است‌، این‌ فرونشاندن‌ رنج‌ است‌ و این‌ راه‌ فرونشاندن‌ رنج‌ است‌. او به‌ این‌ بینش‌ رسید كه‌: «رهایی‌ من‌ ] از رنج‌ [ لرزش‌پذیر نیست‌، این‌ فرجامین‌ تولد است‌، دیگر ] برای‌ من‌ [ وجود دوباره‌ای‌ در كار نیست‌». ( M ۲۶، I ص‌ ۱۶۷)
درآن‌لحظه‌، كه‌ بنابر سنّت‌ شب‌ چهاردهم‌ ماه‌ وِیساكَهْی‌ (۱۳) سال‌ ۵۲۸ پیش‌ از میلاد بود، سیدارْتَه‌ گوتمه‌ به‌ روشنی‌، (۱۴) یعنی‌ به‌ اشراق‌، رسید و بودا، یعنی‌ روشن‌ و بیدار شد. در آن‌ زمان‌ سی‌وپنج‌ ساله‌بود. (شومان‌، آیین‌بودا، ۱۳۷۵،ص‌۱۷)
● اشراق‌ بودا؛ افسانه‌ یا واقعیت‌؟
گاهی‌ گفته‌اند كه‌ این‌ روشنی‌ یا اشراق‌ بودا یك‌ افسانه‌ی‌ ادبی‌ است‌، چون‌ نشان‌ بسیاری‌ از تعلیمات‌ او را می‌توان‌ در اندیشه‌های‌ پیش‌ از بودایی‌ یافت‌، به‌ ویژه‌ در «اُپه‌نیشَدْها». (۱۵) این‌ اگرچه‌ درست‌ است‌، اما در واقع‌ دلیل‌ به‌ حساب‌ نمی‌آید. «روشنی‌» بودا تجربه‌ای‌ بود كه‌ در آن‌ عناصر پذیرفته‌ شده‌ی‌ اندیشه‌ و اعتقاداتی‌ كه‌ او به‌ آنها رسیده‌ بود، (چون‌ نظریه‌ی‌ نه‌ - خود، كه‌ شرح‌ كامل‌تر آن‌ خواهد آمد) (۱۶) ناگهان‌ در یك‌ «نظام‌» به‌ هم‌ پیوسته‌ تجلی‌ یافت‌. نگفته‌ نماند كه‌ این‌ اندیشه‌ها و اعتقادات‌ با فلسفه‌های‌ رایج‌ متناقض‌ بود. دانش‌ خودآموخته‌ و خود یافته‌ در او تبلور یافت‌، و رازهای‌ حیات‌ را بر او آشكار كرد. در نتیجه‌، روشنی‌ بودا نشانه‌ی‌ یكی‌ از لحظات‌ بزرگ‌ تاریخ‌ بشریت‌ است‌. (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۸)
● روشنی‌ یافته‌، به‌ سوی‌ مردم‌
بودا پس‌ از دست‌ یافتن‌ به‌ اشراق‌، بر آن‌ شد كه‌ آن‌ دانش‌ را تعلیم‌ كند. پس‌ به‌ راه‌ افتاد تا به‌ گردشگاهی‌ در نزدیكی‌ بنارس‌، (۱۷) برود تا «دروازه‌ی‌ رهایی‌» را به‌ روی‌ دوستان‌ پیشینش‌، یعنی‌ آن‌ پنج‌ مرتاض‌، بگشاید. چون‌ دیدند مرتاضی‌ را كه‌ مرتد خوانده‌ بودند نزدیك‌ می‌شود، پیمان‌ بستند كه‌ از سلام‌ و احوال‌پرسی‌ با او رو بگردانند. ولی‌، یقینِ پرتوافشانِ رهایی‌ او بر آنان‌ چیره‌ شد، و پیمان‌ خود را شكستند. خوشامدش‌ گفتند، و بودا نخستین‌ گفتارش‌ را به‌ نام‌ گفتار به‌ گردش‌ درآوردن‌ گردونه‌ آیین‌ بر آنان‌ فرو خواند. (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۸). بودا در خطبه‌ خود چنین‌ گفت‌: «آنكه‌ به‌ كمال‌ رسیده‌ است‌ ای‌ راهبان‌ آنكه‌ مقدس‌ و ممتاز است‌ بوداست‌. گوشهای‌ خود را باز كنید ای‌ راهبان‌! چون‌ راه‌ گریز از مرگ‌ یافت‌ شده‌ است‌».
این‌ نخستین‌ بار بود كه‌ او برای‌ جمعی‌ اندر یافتِ خود را از حقیقت‌ رنج‌ و تربیت‌ خود، چون‌ راه‌ رهایی‌ از دو كرانه‌ی‌ خودآزاری‌ و شهوترانی‌، باز می‌گفت‌. راه‌ میانه‌ای‌ كه‌ او روشن‌شدگی‌ كرد بی‌درنگ‌ فهمیده‌ شد. همان‌ دم‌ پنج‌ مرتاض‌، آیین‌ (۱۸) را پذیرفتند و نخستین‌ شاگردان‌ رهرو بودا شدند، و دیری‌ نپایید كه‌ از ارهت‌ (۱۹) ها، یعنی‌ از «مردان‌ كامل‌ و تمام‌» گشتند.
در اینجا ذكر این‌ نكته‌ بی‌مناسبت‌ نیست‌ كه‌ كلماتی‌ چون‌ رهرو و انجمن‌ را نباید در معنای‌ مسیحی‌ آنها فهمید. (۲۰) اگرچه‌ رهروان‌ بودایی‌ با آن‌ سر تراشیده‌ و خرقه‌های‌ زرد، و رعایت‌ آداب‌ خاص‌ سلوك‌، دیگرند و مردم‌ دنیا دیگر، اما با این‌ همه‌ تمام‌ عمر را به‌ زندگانی‌ در دیر سپری‌ نمی‌كرده‌اند. برای‌ ورود به‌ انجمن‌ رهروان‌، آدابی‌ هست‌ و همچنین‌ یك‌ دوره‌ی‌ درازمدت‌ شاگردی‌. ولی‌ برای‌ ترك‌ انجمن‌ همان‌ بیرون‌ كردن‌ خرقه‌ از تن‌ كافی‌ است‌. اتفاقاً، پذیرفته‌ شدن‌ به‌ انجمن‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ شرط‌ كافی‌ رسیدن‌ به‌ مقصد نیست‌، فقط‌ راه‌ رهایی‌ را آسان‌ می‌كند. در «كانون‌ پالی‌» سخن‌ از بیست‌ «پیش‌نشین‌» (۲۱) رفته‌ است‌ كه‌ بی‌آنكه‌ جامه‌ی‌ رهروی‌ در بر كنند به‌ ارهتی‌ رسیده‌اند، كه‌ مقام‌ انسان‌ كامل‌ است‌.
چند ماه‌ پس‌ از بنیاد نهادن‌ انجمن‌، شماره‌ی‌ رهروان‌ به‌ شصت‌ تن‌ رسید. در این‌ هنگام‌ بودا رهروان‌ را فرا خواند و آنان‌ را بر آن‌ داشت‌ كه‌ به‌ این‌ سو و آن‌ سو بروند و آیین‌ را تعلیم‌ دهند و مردمان‌ را به‌ در پیش‌ گرفتن‌ زندگانی‌ پاك‌ بخوانند.
گفتنی‌ است‌ كه‌ از روی‌ تعلیم‌ بودا نمی‌شود توفیق‌ تبلیغی‌ فراوان‌ او را توضیح‌ داد. خود بودا، آیین‌ را «ژرف‌، دشواریاب‌، دشوارفهم‌، واقعی‌، برترین‌، برای‌ منطق‌ محض‌ دست‌ نیافتنی‌، باریك‌، فهمیدنی‌ فقط‌ برای‌ آموختگان‌» دانسته‌ است‌. روش‌ علمی‌ عقلی‌ آن‌ از هر گونه‌ زیاده‌روی‌ می‌پرهیزد، رها كردن‌ رسوم‌ و آدابی‌ كه‌ در آن‌ آمده‌، رهایی‌ از سلطه‌ی‌ آدابی‌ است‌ كه‌ قلمرو و ناندانی‌ برهمنان‌ لافزن‌ بوده‌ است‌. (۲۲) (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۲۰)
● منش‌ بودا
منابع‌ پالی‌ تصویر بسیار روشنی‌ از منش‌ بودا به‌ دست‌ داده‌اند. رهنمون‌ رفتارش‌ یقین‌ او بود به‌ آزاد بودنش‌، و نیز خوی‌ نظاره‌گر و دلنمودگیش‌ به‌ همه‌ی‌ بشریت‌. تصویری‌ فشرده‌ از منش‌ بودا را در زیر ارائه‌ می‌نماییم‌:
۱) اعتماد به‌ نفس‌ بودا نتیجه‌ی‌ آزادی‌ او بود و این‌ در لحظه‌ی‌ پس‌ از روشن‌شدگیش‌، آنگاه‌ كه‌ پنج‌ مرتاض‌ را می‌بیند و بینشهایش‌ را به‌ آنان‌ روشن‌شدگی‌ می‌كند، آشكار می‌شود. چون‌ آنها نتوانستند از سلام‌ كردن‌ به‌ او رو بگردانند، نامش‌ را گفتند و او را «دوست‌» خواندند. ولی‌ گوتمه‌ به‌ این‌ خطاب‌ اعتراض‌ كرد:
ای‌ رهروان‌، چنین‌ رفته‌ (۲۳) را به‌ نام‌ و به‌ عنوانِ «دوست‌» مخوانید! ای‌ رهروان‌، چنین‌ رفته‌، روشنی‌ یافته‌ی‌ كامل‌، (۲۴) ارهت‌ است‌. ( M ۲۶ I ص‌ ۱۷۱)
۲) بودا، روشنی‌ یافته‌ و آزاد، خود را یكسره‌ از هر موجود آزادی‌ نیافته‌ متفاوت‌ می‌داند. یك‌ بار برهمنی‌ از او پرسید كه‌ آیا او یكی‌ از خدایان‌ است‌ یا موجودی‌ آسمانی‌ است‌، روح‌ است‌ یا انسان‌. او به‌ همه‌ی‌ این‌ امكانات‌ پاسخ‌ منفی‌ داد. او از نقصهایی‌، كه‌ انسان‌ به‌ اعتبار آنها در هر یك‌ از این‌ جدولها جا می‌گیرد، پاك‌ بود؛ او بودا بود.
با یك‌ چنین‌ خودآگاهی‌ شایسته‌ی‌ تحسین‌ است‌ كه‌ او آیینش‌ را، كه‌ می‌تواند انسان‌ را به‌ چنان‌ درجه‌ای‌ برساند، به‌ طریق‌ عقیدتی‌ و جزمی‌ عرضه‌ نكرد، برعكس‌، سخت‌ بر آن‌ بود كه‌ هیچ‌ تعلیمی‌ هرگز نباید به‌ نیروی‌ سنّت‌، به‌ اعتبار نوشته‌ شدن‌ در كتابهای‌ مقدس‌، به‌ اعتبار هماهنگ‌ بودن‌ با نظرهای‌ خود فرد، یا به‌ سبب‌ اعتماد به‌ یك‌ مرجع‌ پذیرفته‌ شود. فقط‌ وقتی‌ باید آن‌ را پذیرفت‌ كه‌ آن‌ را درست‌ دانسته‌ باشیم‌. ( A ۳، ۶۵، ۳ I ص‌ ۱۸۹)۳) بودا هیچ‌گاه‌ كسی‌ را مجبور به‌ پذیرفتن‌ آیین‌ خود نكرد، و حتی‌ هشدار می‌داد كه‌ با تغییر شتابزده‌ كیش‌ مخالف‌ است‌. (۲۵) وقتی‌ كه‌ سپهدار سیهه‌ (۲۶) - كه‌ از معتقدان‌ كیش‌ جین‌ (۲۷) بود - پس‌ از گفتگویی‌ با استاد خواست‌ پیرو او شود، پند استاد به‌ او این‌ بود كه‌ در این‌ باره‌ بیشتر اندیشه‌ كند. وقتی‌ سیهه‌ خواهش‌ خود را برای‌ گرویدن‌ به‌ آیین‌ او تكرار كرد، بودا به‌ او گفت‌ كه‌ از خیرات‌ به‌ رهروان‌ جین‌ دریغ‌ نكند. ( MV ۶، ۳۱، ۱۰ به‌ بعد، IVin ص‌ ۲۳۶)
۴) بودا در برانگیختن‌ مردم‌ دم‌ سخت‌ گرمی‌ داشته‌ است‌. برای‌ جانهای‌ ساده‌اندیش‌، از كردارهای‌ نیك‌، كه‌ به‌ دوباره‌ زاییده‌ شدن‌ در آسمانها می‌انجامد، به‌ زبانی‌ ساده‌ سخن‌ می‌گفت‌. در چنین‌ گفتارهایی‌ رایج‌ترین‌ شیوه‌ی‌ بیان‌، برابر نهادن‌ اضداد است‌: برابر نهادن‌ مرد ناكامل‌ و كامل‌، بداندیش‌ و پرهیزگار، راحت‌ دنیایی‌ و آرامش‌ رستگاری‌، و مانند اینها. (ع‌. پاشایی‌، راه‌ آیین‌، نگاه‌ معاصر، ۱۳۸۰، ص‌ ۲۹)
● لحن‌ بودا
گفتگوهایی‌ كه‌ استاد با برهمنان‌ و پیروان‌ كیش‌ جین‌ داشته‌ از گیرایی‌ معنوی‌ خاصی‌ برخوردار است‌. اینها گواه‌ نرمخویی‌ معنوی‌ هر دو جانب‌ است‌ و گهگاه‌ بودا به‌ گونه‌ای‌ ریشخندآمیز سخن‌ می‌گوید. در مَجّمَه‌ نِكایه‌ آمده‌ است‌ كه‌ بودا با رهروانش‌ از گفتگویی‌ سخن‌ می‌گوید كه‌ با چند تن‌ از پیروان‌ كیش‌ جین‌ در زمینه‌ی‌ ریاضت‌كشی‌ داشته‌ است‌. او با لبخند یادآور می‌شود كه‌ رهروان‌ جین‌ كه‌ امروز از تحمل‌ عذاب‌ رنج‌ می‌برند، باید در زندگانی‌ پیشین‌ خود، فرومایگانی‌ بوده‌ باشند كه‌ از نظر كرمه‌ (۲۸) ای‌ سزاوار چنین‌ عذابهایی‌ شده‌اند. اما، اگر بر این‌ پندار می‌بودیم‌ كه‌ جهان‌ را آفریدگاری‌ ساخته‌ یا خود به‌ تصادف‌ پیدا شده‌، آنگاه‌ درست‌ چنین‌ می‌بود كه‌ جینها مخلوق‌ آفریدگاری‌ بداندیش‌ باشند یا ساخته‌ی‌ پیشامدی‌ نامطلوب‌ كه‌ به‌ تصادف‌ رخ‌ داده‌ است‌. ( M ۱ III ص‌ ۲۲۲) (۲۹)
بودا هر گاه‌ كه‌ در گفتگویی‌ شركت‌ می‌جست‌ با یكساندلی‌ و واقع‌بینی‌ خود ممتاز بود، رهروِ جین‌، سَچَّكه‌ اگی‌وِسّانه‌، (۳۰) كه‌ به‌ مجادله‌گر تیزهوش‌ معروف‌ بود، در پایان‌ گفتار ستیزه‌آمیزی‌ بودا را ستود چون‌ كه‌ «رنگ‌ چهره‌اش‌ روشن‌ مانده‌ بود». استادان‌ دیگر به‌ هنگام‌ یك‌ چنین‌ گفتگویی‌ از كوره‌ در می‌رفتند و سعی‌ می‌كردند كه‌ دروغ‌ ببافند یا از موضوع‌ طفره‌ بروند ( M ۳۶ I ص‌۲۵۰). بدین‌ گونه‌ گوتمه‌ را چنین‌ وصف‌ كرده‌اند كه‌: مردی‌ است‌ كه‌ به‌ خوی‌ خود چیره‌ است‌ و سرخ‌ نمی‌شود. (شومان‌، آیین‌ بودا، ۱۳۷۵، ص‌ ۲۴)
● بودا در میان‌ پیش‌نشینان‌ و رهروان‌ (۳۱)
بودا روزها را چگونه‌ می‌گذراند؟ او از رهروان‌ پرسه‌گردی‌ بود كه‌ در هند فراوانند، و به‌جز این‌ هشت‌ چیز مجاز دیگر چیزی‌ ندارند: سه‌ جامه‌، كشكول‌ یا كاسه‌ی‌ گدایی‌، یك‌ استره‌، یك‌ سوزن‌، یك‌ شال‌ كمر، و یك‌ صافی‌ برای‌ صاف‌ كردن‌ آب‌. پگاهان‌ خاموش‌ از در خانه‌ای‌ به‌ خانه‌ی‌ دیگر می‌رفت‌ و قوت‌ مجاز آن‌ روز را جمع‌ می‌كرد؛ آنگاه‌، پس‌ از خوردن‌ مختصر ناشتایی‌، او و رهروان‌ همراهش‌ به‌ گشت‌ و گذار ادامه‌ می‌دادند. وقتی‌ به‌ مردم‌ بلنداندیش‌ می‌رسیدند، می‌ایستاد و به‌ پرسشهای
شان‌ پاسخ‌ می‌گفت‌ و آیین‌ را برایشان‌ توضیح‌ می‌داد. پیش‌ از آنكه‌ خورشید به‌ سمت‌الرأس‌ برسد، در جای‌ دلگشایی‌ استراحت‌ می‌كردند و بازمانده‌ی‌ غذای‌ دریوزگی‌ را می‌خوردند. بعد از ناهار و عصر به‌ سیر آرام‌ در عوالم‌ درونی‌ و تعلیم‌ رهروان‌ می‌گذشت‌. اغلب‌ آدم‌ خیّری‌ بودا و
رهروان‌ را به‌ ناهاری‌ یا شامی‌ و بیتوته‌ای‌ دعوت‌ می‌كرد و او می‌پذیرفت‌.
توفیق‌ تبلیغی‌ بودا در خانواده‌اش‌ متوقف‌ نشد. پسرش‌ راهوله‌، برادر ناتنیش‌ ننده‌، (۳۲) برادرزاده‌اش‌ آننده‌ (۳۳) و خویشان‌ دورترش‌، چون‌ انورودّه‌، (۳۴) بهدّیه‌، (۳۵) و دیودتّه‌ (۳۶) تصمیم‌ گرفتند كه‌ جامه‌ی‌ رهروی‌ در بر كنند، و پدر و همسر پیشینش‌ هم‌ از «پیش‌نشینان‌» شدند. بودا پس‌ از تردید بسیار به‌ نامادریش‌، مَهاپَجاپَتی‌، (كه‌ بارها از او طلب‌ رهروی‌ كرده‌ بود)، اجازه‌ داد كه‌ رهرو شود و «انجمن‌ زنان‌ رهرو» را بنیاد نهد.
برای‌ خواننده‌ی‌ «كانون‌ پالی‌» چند تن‌ از پیرامونیان‌ بودا رنگ‌ و بوی‌ خاصی‌ می‌یابند. شاگردان‌ اصلی‌ او ساری‌ پوتَّه‌ - مردی‌ پرخرد - و مُگُل‌ لانَه‌، كه‌ می‌گویند نیروهای‌ جادوی‌ داشت‌، هر دو پیش‌ از بودا درگذشتند و سوخته‌ مانده‌هایشان‌ را در سانچی‌ به‌ خاك‌ سپردند. سوبوتی‌ استاد نگرش‌ بود، و مهاكسَّپه‌ در اعمال‌ مرتاضانه‌ ممتاز بود. هم‌ او بود كه‌ پس‌ از مرگ‌ بودا نخستین‌ شورا را رهبری‌ كرد.
در میان‌ پیش‌نشینان‌ كسانی‌ بودند كه‌ از دیگران‌ متمایز بودند. تاجر ثروتمند سودّته‌ «اناتپندكه‌» (۳۷) دیر جیته‌وته‌ (۳۸) را در ساوتی‌ به‌ انجمن‌ بخشید. بانو وساكا (۳۹) دیر پوبارامه‌ (۴۰) را در همان‌ شهر به‌ انجمن‌ بخشید.
● بودا و شاهان‌
فرمانروای‌ كشور، انجمن‌ رهروان‌ پرسه‌گرد را كه‌ از طبقات‌ گوناگون‌ مردم‌ پیروانی‌ را به‌ خود می‌كشد، یك‌ عامل‌ سیاسی‌ ممكن‌ می‌داند، و این‌ را می‌توان‌ فهمید. فرمانروایان‌ كسله‌ و مگده‌، پسیندی‌ (۴۱) و بم‌بساره‌ شاه‌ (كه‌ از طریق‌ ازدواج‌ قوم‌ و خویش‌ شده‌ بودند)، عقیده‌ی‌ موافقی‌ درباره‌ی‌ بودا داشتند، كه‌ یقیناً كم‌ ارزش‌تر از عقیده‌ی‌ دیگران‌ نبود، چون‌ به‌ بی‌آزاری‌ سیاسی‌ آیین‌ او پی‌ برده‌ بودند. استاد با هر دو شاه‌ دوست‌ بود و آن‌ دو بیش‌ از یك‌ بار به‌ دیدنش‌ آمدند تا درباره‌ی‌ آیین‌ مشورت‌ كنند یا تعلیم‌ بگیرند. چنان‌ كه‌ پیش‌ از این‌ گفته‌ شد، انجمن‌ در ساوتی‌ - پایتخت‌ كسله‌ - و در راجه‌گهه‌ - پایتخت‌ مگده‌ - دیرهایی‌ داشت‌. در اینكه‌ نیكخواهی‌ این‌ دو فرمانروا در گسترش‌ آیین‌ بودا مؤثر بود تردید نمی‌توان‌ كرد. همچنین‌ تاجران‌ هندی‌ كه‌ از یك‌ دین‌ شكیبا، كه‌ محدودیتهای‌ كاست‌ را ندیده‌ می‌گیرد استقبال‌ كردند، و به‌ گسترش‌ آیین‌ بسی‌ یاری‌ كرده‌اند. ولی‌، آیین‌ بودا فقط‌ ۲۵۰ سال‌ بعد یك‌ دین‌ جهانی‌ شد، یعنی‌ وقتی‌ كه‌ آشوكه‌ امپراطور دودمان‌ موریه‌ (۴۲) كه‌ در حدود اواسط‌ قرن‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد در هند فرمانروایی‌ داشت‌ هم‌ به‌ همه‌ی‌ بخشهای‌ كشورش‌، و هم‌ به‌ كشورهای‌ همسایه‌ مبلغانی‌ فرستاد.
● طرح‌ ترور بودا
چیزی‌ نمانده‌ بود كه‌ بودا در سال‌ ۴۹۲ یا ۴۹۱ پ‌. م‌. كشته‌ شود. دیودته‌ی‌ رهرو كه‌ پسرعمو و داماد بودا بود پیشنهاد كرد كه‌ چون‌ بودا سالخورده‌ است‌ به‌ استراحت‌ بپردازد و رهبری‌ انجمن‌ را به‌ او بسپارد. و استاد چون‌ نظر او را رد كرد، دیودته‌ به‌ شاهزاده‌ اجاته‌ ستو، (۴۳) پسر پادشاه‌ مگده‌، رو آورد. این‌ شاهزاده‌ دوستی‌ پدرش‌ را با بودای‌ صلح‌دوست‌ سدّ راه‌ نقشه‌ی‌ فتوحاتش‌ می‌دانست‌. دیودته‌ توانست‌ اجاته‌ستو را به‌ كشتن‌ بودا برانگیزد. سربازی‌ را برای‌ كشتن‌ بودا فرستادند، كه‌ چون‌ با استاد روبه‌رو شد نتوانست‌ فرمان‌ را به‌ انجام‌ رساند. به‌ پای‌ او افتاد، مأموریتش‌ را فاش‌ كرد، و چنان‌ كه‌ در این‌ داستان‌ آمده‌، به‌ آیین‌ بودا سر سپرد. ( CV ، ۷، ۳، ۷-۶) كوشش‌ دوم‌ در كشتن‌ بودا نیز به‌ شكست‌ انجامید و سومین‌ بار، فیل‌ دیوانه‌ای‌ را به‌ سوی‌ او رها كردند. بودا مهرش‌ (۴۴) را به‌ سوی‌ حیوان‌ تابانید و او را آرام‌ كرد و از آسیب‌ رست‌. ( CV ، ۷، ۳، II -۱۲) دیودته‌ چون‌ آرزوی‌ رهبری‌ «انجمن‌» به‌ دلش‌ ماند، خود انجمنی‌ با قوانین‌ سخت‌تر بنیاد نهاد. بودا بیهوده‌ كوشیده‌ بود كه‌ با یادآوری‌ این‌ نكته‌ كه‌ كارهای‌ مرتاضانه‌ برای‌ رهایی‌ سودی‌ ندارد او را بر آن‌ دارد كه‌ دست‌ از این‌ خیال‌ بردارد. چیزی‌ نگذشت‌ كه‌ انجمن‌ دیودته‌ برچیده‌ شد. (شومان‌، ۱۳۷۵، صص‌ ۲۷-۱۳)
● مرگ‌ بودا
بودا در هشتاد سالگی‌ درگذشت‌. می‌گویند هنگامی‌ كه‌ «بودا» متوجه‌ شد كه‌ وقت‌ وداع‌ و پیوستن‌ به‌ «نیروانه‌» فرا رسیده‌ است‌، به‌ مرید نزدیك‌ خود «آننده‌» كه‌ از شنیدن‌ این‌ خبر سخت‌ اندوهگین‌ و پریشان‌ شده‌ بود می‌گوید: «در حالی‌ كه‌ گروهی‌ از مریدانی‌ كه‌ هنوز به‌ زندگی‌ دنیوی‌ دلبستگی‌ دارند از شنیدن‌ این‌ خبر اندوهگین‌ شده‌ و خواهند گفت‌: «چه‌ زود چشم‌ جهان‌ درمی‌گذرد، گروه‌ دیگر كه‌ بر خود تسلط‌ یافته‌اند و به‌ راستی‌ می‌دانند كه‌ جمله‌ی‌ عناصر ناپایدار و زودگذرند و نطفه‌های‌ نابودی‌ خویش‌ را در بردارند، خاطره‌ی‌ مرا محترم‌ خواهند شمرد و زندگی‌ خود را با راهی‌ كه‌ من‌ آموخته‌ام‌ تطبیق‌ خواهند داد. (شایگان‌، ۱۳۷۵، ص‌ ۱۳۹) وقتی‌ كه‌ آننده‌ به‌ گریه‌ افتاد، استاد او را چنین‌ دلداری‌ داد: آننده‌، بس‌ كن‌، غم‌ مخور، زاری‌ مكن‌. مگر من‌ همیشه‌ نمی‌گفته‌ام‌ كه‌ همه‌ی‌ چیزهای‌ عزیز و خوشایند دستخوش‌ دگرگونی‌، از میان‌ رفتن‌، و ناپایندگی‌ است‌؟ پس‌، اینجا چگونه‌ می‌تواند چنین‌ نباشد؟ چیزی‌ كه‌ زاییده‌ شده‌، به‌ هستی‌ آمده‌، ساخته‌ شده‌ و دستخوش‌ زوال‌ است‌، ناممكن‌ است‌ كه‌ از میان‌ نرود. ( D ۱۶، ۵، ۱۴ II ص‌۱۴۴)
آننده‌ از بودا پرسید با جسد او چه‌ باید بكنند. او به‌ آننده‌ گفت‌ كه‌ آنان‌ نباید خود را مشغول‌ جسد او كنند؛ بلكه‌ باید به‌ رشد معنوی‌ خود عشق‌ ورزند. او گفت‌ پیروان‌ عادی‌، خود را با جسد مشغول‌ می‌كنند. (رینولدز، ۱۳۷۹، ص‌ ۱۸۱). بودا آخرین‌ بار به‌ رهروانش‌ چنین‌ پند داد: «اكنون‌، ای‌ رهروان‌، پندتان‌ می‌دهم‌: چیزهای‌ ساخته‌ شده‌ دستخوش‌ زوالند، بیدار و هشیار كوشش‌ كنید!».
اینها آخرین‌ سخنان‌ بودا بود. اندكی‌ پس‌ از آن‌ به‌ حال‌ اغما افتاد - كه‌ در گفتار پری‌ نیروانه‌ی‌ بزرگ‌ آن‌ را یك‌ حالت‌ نگرش‌ وصف‌ كرده‌اند - و از این‌ حال‌ به‌ پَری‌ نیروانه‌ رفت‌، كه‌ حالت‌ رهایی‌ از رنج‌ پس‌ از رها كردن‌ تن‌ است‌.
سالِ درگذشت‌ بودا ۴۸۳ سال‌ پیش‌ از میلاد مسیح‌ بود. یونان‌ در این‌ سال‌ با ایران‌ می‌جنگید (كه‌ سه‌ سال‌ بعد فتح‌ دریایی‌ تمیستُكل‌ (۴۵) در سالامیس‌ به‌ آن‌ پایان‌ داد)، در حالی‌ كه‌ هراكلیت‌، پارمنید و آشیل‌ (۴۶) (در یونان‌) و كنفوسیوس‌ در چین‌ زنده‌ بودند.
جسد بودا را یك‌ هفته‌ پس‌ از درگذشتش‌ سوزاندند. خاكسترش‌ را میان‌ هفت‌ خاندان‌ از دودمان‌ بزرگان‌ هند، و نیز برهمنی‌ كه‌ این‌ آداب‌ را انجام‌ داده‌ بود، قسمت‌ كردند. از خاكستر او به‌ یكی‌ از خاندانهای‌ بزرگ‌ دیگر نیز رسید، و دونه‌ی‌ (۴۷) برهمن‌، كه‌ مراسم‌ مرده‌ سوزان‌ را انجام‌ داده‌ بود، ظرفی‌ را كه‌ در آن‌ خاكستر مرده‌ را جمع‌ كرده‌ بودند گرفت‌. همه‌ی‌ گیرندگان‌ این‌ خاكسترها سهم‌ خود را در گورْ تپه‌ها، یعنی‌ در توپه‌ یا استوپه‌ها (۴۸) جای‌ دادند.
در ۱۸۹۸ توپه‌ای‌ در پیپراوا، (۴۹) نزدیك‌ شهر زادگاه‌ بودا كشف‌ و گشوده‌ شد كه‌ به‌ احتمال‌ خانواده‌ی‌ بودا آن‌ را روی‌ سهم‌ خود از خاكستر بودا ساخته‌ بوده‌اند. سه‌ متر پایین‌تر از رأس‌ تپه‌، كوزه‌ی‌ كوچكی‌ با چند هدیه‌ یافتند، و پنج‌ متر و نیم‌ پایین‌تر از آن‌ یك‌ صندوق‌ سنگی‌ یافتند كه‌ پنج‌ ظرف‌ در آن‌ بود. (۵۰) یكی‌ از اینها، كوزه‌ای‌ بود كه‌ از سنگ‌ صابونی‌ (۵۱) ساخته‌ بودند، و بر آن‌ به‌ خط‌ براهمی‌، (۵۲) و زبان‌ ماگدی‌ نوشته‌ بودند: این‌ كوزه‌ی‌ خاكستر بودای‌ والا از (طایفه‌ی‌) سكیه‌ هدیه‌ است‌ از سوكیتی‌ (۵۳) و برادران‌ و خواهران‌، پسران‌ و همسرانشان‌.
در ۱۹۵۸ یادگارهای‌ بیشتری‌ از خاكستر بودا، در منطقه‌ی‌ شهر قبلی‌ ویسالی‌ یافتند. در اینجا در توپه‌ای‌، تغار كوچك‌ درداری‌ كشف‌ كردند، كه‌ باقیمانده‌های‌ استخوان‌، خاكستر و هدیه‌ در آن‌ بود فرض‌ این‌ است‌ كه‌ این‌ سهم‌ یادگاری‌ سوخته‌ی‌ جسد بوده‌ است‌ كه‌ پس‌ از سوزاندن‌ جسد به‌ خاندان‌ اشرافی‌ لچهاوی‌، (۵۴) كه‌ پایتختشان‌ ویسالی‌ بود، رسیده‌ است‌. (۵۵) (شومان‌، آیین‌ بودا، ص‌ ۲۶)
پی‌نوشتها
۱. Siddhatta Gotama
۲. Lao - tse
۳. soka َ A در ۲۶۹ پ‌. م‌ تنها فرمانروای‌ هند بود، در ۲۶۵ پ‌. م‌ تاجگذاری‌ كرد و در ۲۳۲ پ‌. م‌ درگذشت‌. (شرح‌ كامل‌تر درباره‌ خدمات‌ او به‌ آیین‌ بودا، در ضمیمه‌ آمده‌ است‌)
۴. كتابهای‌ كانون‌ پالی‌ بعداً مشروحاً معرفی‌ خواهند شد.
۵. Tusita
۶. Kapilavatttu
۷. Suddhodana
۸. Mah - apaj - apati
۹. R - aja
۱۰. Kosala
۱۱. R - ahula
۱۲. Kamma كردار
۱۳. aka - Ves : فروردین‌ و اردیبهشت‌.
۱۴. bodhi
۱۵. استاد عسكری‌ پاشایی‌ معتقدند كه‌ این‌ سخن‌ كه‌ اندیشه‌ی‌ بودا تحت‌ تأثیر اُپه‌نیشَدْهاست‌، نه‌ سخنی‌ نو است‌ و نه‌ بنیادی‌ قطعی‌ دارد. نگ‌: ع‌. پاشایی‌، تاریخ‌ آیین‌ بودا، تهران‌، نگاه‌ معاصر، ۱۳۸۲، ص‌ ۴۲-۳۵.
۱۶. an - atta
۱۷. Benares
۱۸. Dhamma
۱۹. arahat
۲۰. رهرو ( bhikkhu ) و انجمن‌ ( sangha ) را معمولاً در كتابهای‌ انگلیسی‌ به‌ ترتیب‌ به‌ monk (راهب‌) و order ترجمه‌ می‌كنند كه‌ هر دو از مفهومهای‌ دین‌ یا روحانیت‌ مسیحی‌ نیز هستند.
۲۱. asaka - up (پیش‌نشین‌)، آن‌ دسته‌ از بوداییانی‌ كه‌ «رهرو» نبودند و به‌ «انجمن‌» نمی‌پیوستند.
۲۲. شرح‌ شرایط‌ دینی‌ و فكری‌ زمان‌ ظهور بودا بعداً خواهد آمد.
۲۳. لقب‌ چنین‌ رفته‌ ( agata - Tath ) را بعدها در زمینه‌ هایی‌ نیز به‌ كار برده‌اند كه‌ بی‌معناست‌. در این‌ موارد، این‌ كلمه‌ را باید «آن‌ كامل‌» یا «انسان‌ كامل‌» ترجمه‌ كرد.
۲۴. asambuddha - . samm
۲۵. این‌ تساهل‌ بودا، ظاهراً همیشه‌ مورد عمل‌ رهروان‌ او نبوده‌ است‌. نمونه‌اش‌ جنگهای‌ داخلی‌ سریلانكاست‌. (نگ‌: هوكینز، برادلی‌، آیین‌ بودا، ترجمه‌ محمدرضا بدیعی‌، تهران‌، امیركبیر، ۱۳۸۰، ص‌ ۱۶۸)
۲۶. Siha
۲۷. jain
۲۸. karma به‌ پالی‌ kamma در لغت‌ به‌ معنای‌ «كردار» است‌. در این‌ باره‌ بیشتر سخن‌ گفته‌ خواهد شد.
۲۹. خوب‌ است‌ كه‌ نظر جینها را از زبان‌ خود بودا بشنویم‌: «... برخی‌ از استادان‌ دین‌ (یا، سمنه‌ - برهمنها) هستند كه‌ چنین‌ عقیده‌ و نظری‌ دارند كه‌ «هر چه‌ شخص‌ تجربه‌ می‌كند... همه‌ نتیجه‌ی‌ كرداری‌ است‌ كه‌ پیش‌ از این‌ كرده‌ است‌؛ ازاین‌رو اگر ریاضت‌ بكشد با این‌ قصد كه‌ به‌ كردارهای‌ گذشته‌ پایان‌ دهد، با دست‌ نیازیدن‌ به‌ كردارهای‌ تازه‌، دیگر (برای‌ او) انتقالِ (نتایج‌ كردار) در (زندگانیِ) آینده‌ وجود نخواهد داشت‌، و چون‌ انتقالی‌ نیست‌ در آینده‌ كردار از میان‌ خواهد رفت‌؛ با از میان‌ رفتن‌ كردار رنج‌ هم‌ از میان‌ خواهد رفت‌؛ با از میان‌ رفتن‌ درد و رنج‌، احساس‌ از میان‌ خواهد رفت‌؛ با از میان‌ رفتن‌ احساس‌ هر دردی‌ پایان‌ خواهد یافت‌. عقیده‌ی‌ نگنته‌ها ( Nigantha = جین‌) چنین‌ است‌...»
۳۰. . Saccaka Aggivessana
۳۱. دوستداران‌ آیین‌، یعنی‌ آنان‌ كه‌ به‌ بودا، به‌ آیین‌، و به‌ انجمن‌ پناه‌ می‌برند، یعنی‌ به‌طور كلی‌ شاگردان‌ بودا، به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند، یا به‌ انجمن‌ می‌پیوندند و رهرو می‌شوند، اینان‌ از خانه‌ به‌ بیخانگی‌ می‌روند، سر خود را می‌تراشند و جامه‌ی‌ زرد دربرمی‌كنند؛ یا دوستدار بودا، آیین‌، و انجمن‌ هستند، ولی‌ ترك‌ خان‌ومان‌ نمی‌كنند اینان‌ را پیش‌نشین‌، یا اوپاسَكَه‌، می‌گویند. پیش‌نشین‌ می‌آید و می‌نشیند، آیین‌ را می‌شنود، می‌آموزد و به‌ خانه‌ی‌ خود باز می‌گردد. از پیش‌نشینان‌ گَهَه‌پَتی‌ها- پدران‌ خانواده‌ - برای‌ خدماتی‌ كه‌ به‌ انجمن‌ رهروان‌ كرده‌اند معروف‌اند...
بودا وظایف‌ پیش‌نشینها را چنین‌ خلاصه‌ می‌كند:
پیش‌نشین‌ نه‌ می‌كشد، نه‌ سبب‌ كشته‌ شدن‌ موجود زنده‌ می‌شود، با آنانی‌ كه‌ می‌كشند همداستانی‌ نمی‌كند، از آزار موجودات‌، خواه‌ توانا و خواه‌ ناتوان‌، پرهیز می‌كند.
از هیچ‌جا چیزی‌ را كه‌ به‌ او نداده‌اند نمی‌گیرد، آن‌ را از دیگران‌ می‌داند، كسی‌ را هم‌ به‌ گرفتن‌ آن‌ وا نمی‌دارد، با آنانی‌ كه‌ آن‌ را برمی‌دارند همداستانی‌ نمی‌كند، او از هر گونه‌ دزدی‌ می‌پرهیزد.
فرزانه‌ از زندگی‌ ناپاك‌ دوری‌ می‌كند همچنان‌ كه‌ از توده‌ای‌ زغال‌ افروخته‌، اگر نمی‌تواند زندگی‌ پاكدامنی‌ را زندگی‌ كند، نباید گذاشت‌ كه‌ به‌ همسر دیگری‌ تجاوز كند.
نباید با دیگری‌ در تالار دادگری‌ یا در تالار انجمن‌ دروغ‌ بگوید، نباید كسی‌ را وادار به‌ دروغ‌گویی‌ كند، نباید با دروغگو همداستانی‌ كند، باید از ناحقیقت‌ روبگرداند.
پیش‌نشینی‌ كه‌ آیین‌ را تصدیق‌ می‌كند، نباید نوشابه‌های‌ مستی‌آور بنوشد، نباید كسی‌ را به‌ این‌ كار وادارد، نباید با میخواران‌ همداستانی‌ كند. باید بداند كه‌ این‌ كار به‌ دیوانگی‌ می‌كشد.
نادان‌ مست‌ خود گناه‌ می‌كند و دیگران‌ را هم‌ به‌ مستی‌ می‌كشد. او را از این‌ گناه‌، از این‌ دیوانگی‌، از این‌ خوشی‌ ابلهانه‌ دور دارید.
او نمی‌كشد؛ تا چیزی‌ را كه‌ به‌ او نداده‌اند نمی‌گیرد؛ دروغ‌ نمی‌گوید؛ مست‌ نمی‌كند؛ از كامجویی‌ یا زنا خودداری‌ می‌كند؛ در شب‌ غذای‌ بی‌موقع‌ نمی‌خورد.
نه‌ به‌ خود حلقه‌ گل‌ می‌آویزد، و نه‌ عطر می‌زند؛ بر بستری‌ كه‌ روی‌ زمین‌ گسترده‌اند می‌خوابد. آنان‌ آنچه‌ را بودای‌ غلبه‌كننده‌ی‌ بر درد آورده‌ اوپوسَته‌ی‌ هشتگانه‌ می‌نامند.
او با دل‌ پر ایمان‌ در روزهای‌ چهاردهم‌، یا پانزدهم‌، و هشتم‌ نیمه‌ی‌ هر ماه‌ او پوسته‌ را انجام‌ می‌دهد و چهارده‌ روز مخصوص‌ را كه‌ هشت‌ بخش‌ دارد به‌ جا می‌آورد.
مرد دانا بامداد، با دلی‌ پر ایمان‌ با خوراك‌ و نوشیدنی‌ انجمن‌ رهروان‌ را شاد می‌كند، به‌ اندازه‌ی‌ توانایی‌ خود یاری‌ می‌كند.
پنج‌ پیشه‌ هست‌ كه‌ پیش‌نشین‌ نباید آنها را در پیش‌ گیرد: شمشیرفروشی‌، فروختن‌ موجودات‌ زنده‌، گوشت‌فروشی‌، می‌فروشی‌، و زهرفروشی‌.
هشت‌ كار هست‌ كه‌ اگر پیش‌نشین‌ دست‌ به‌ آنها نبرد، رهروان‌ كشكول‌ خود را از او دور نگاه‌ می‌دارند و از او غذا نمی‌طلبند. اگر او دست‌ به‌ این‌ هشت‌ كار بزند انجمن‌ تشكیل‌ می‌شود و او را از غذا دادن‌ به‌ رهروان‌ محروم‌ می‌كند. آن‌ كارها اینهاست‌: مخالفت‌ با پیشكشهایی‌ كه‌ به‌ رهروان‌ می‌دهند، رفتاری‌ مخالف‌ صلاح‌ رهروان‌ داشتن‌، خلاف‌ مسكن‌ آنان‌، خلاف‌ خود آنان‌ عقیده‌ داشتن‌؛ میان‌ رهروان‌ جدایی‌ انداختن‌؛ به‌ بودا، به‌ آیین‌، و به‌ انجمن‌ بد گفتن‌. نگ‌: ع‌. پاشایی‌، بودا، تهران‌، فیروزه‌، ۱۳۷۸، ص‌ ۲۹۵.
۳۲. Nanda
۳۳. - Ananda
۳۴. Anuruddha
۳۵. Bhaddiya
۳۶. Devadatta
۳۷. Sudatta An - athapindika (سیركننده‌ی‌ بینوایان‌)
۳۸. Jetavana
۳۹. Vis - akh - a
۴۰. Pubb - ar - ama
۴۱. Pasenadi
۴۲. Maurya
۴۳. Aj - atasattu
۴۴. mett - a
۴۵. Themistokles
۴۶. به‌ ترتیب‌ Heraclitus (فیلسوف‌)، Parmenides (فیلسوف‌)، و Aeschylus (نویسنده‌).
۴۷. Dona
۴۸. به‌ پالی‌ upa - Th به‌ سنسكریت‌ upa - st كه‌ امروزه‌ در افغانستان‌ هنوز «توپ‌» می‌گویند، و آن‌ تپه‌ای‌ یا گنبد مانندی‌ و گورابی‌ بر سر گور است‌. البته‌ در معماری‌ بودایی‌ در كشورهای‌ گوناگون‌ به‌ شكل‌ و صورتهای‌ گوناگون‌ درآمده‌ است‌.
a - av - ۴۹. Pipr
۵۰. همه‌ی‌ این‌ یافته‌ها را - به‌ جز خاكستر درون‌ خمره‌ - امروزه‌ در موزه‌ی‌ ملی‌ هند، در كلكته‌ نگهداری‌ می‌كنند. چندین‌ دهه‌ی‌ پیش‌، خاكستر را به‌ پادشاه‌ تایلند (سیام‌) داده‌ بودند. باستان‌شناسان‌ خط‌ روی‌ خمره‌ را كهن‌ترین‌ سنگنبشته‌ی‌ موجود هند دانسته‌اند.
۵۱. Steatite
i - ahm - ۵۲. Br
۵۳. Sukiti
۵۴. Licchavi
۵۵. برای‌ اطلاعات‌ بیشتر در مورد مرگ‌ بودا، نك‌: ع‌.پاشایی‌، بودا، تهران‌، مروارید، ۱۳۷۵، صص‌ ۵۰-۲۴۷.
منبع : کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت