پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

آگاهی، خودآگاهی


آگاهی، خودآگاهی
انسان موجودی است که فقط زنده نیست، بلکه زندگی هم می کند. انسان خود را به عنوان یک موجود زنده درمی یابد، یعنی انسان به زنده بودن خود آگاه است. این آگاهی، نسبت به وضعیت و شرایط ، درجه های گوناگونی را نشان داده و در نتیجه مشروط به هر یک از انسان ها بطور جداگانه است.
آگاهی، هدایت و کنترل رابطه انسان با محیط پیرامون او را بر عهده دارد. انسان تحریک ها و دروندادهای گوناگون را آگاهانه دریافت نموده و موضوع کارپردازی خود قرار می دهد.
آگاهی، از نظر ژان پل سارتر، بعد وجودی پدیدارانه سوبژه است که خالی از درون مایه های ابژکتیو می باشد: نه میز و نه تصویر میز، بل آگاهی از وجود میز است که به گونه ای فراسویانه شکل گرفته است. سارتر با مفهوم ضمیر ناخودآگاه و نیمه آگاه مخالف بود.
در تاریخ فلسفه، مفهوم آگاهی در سه معنای متفاوت بکار رفته است:
۱) به عنوان یک مفهوم کلی شامل تمام حالت ها و درون مایه های آگاهی دربرگیرنده توجه ها، دریافت ها، احساس ها، یادها، اندیشه ها، فهم،
۲) به عنوان مفهوم مشخص " آگاهی تئوریک" نسبت به یک چیز بویژه در دوره ایدآلیسم آلمانی
۳) به معنی " خودآگاهی " ، که در فلسفه دوران جدید مطرح شده است: دکارت، لایبنیتس، کانت، هوسرل ؛ خودآگاهی، درک و تجربه این یا آن ویژگی آگاهی من در این یا آن موقعیت نیست، بلکه اصولن امکان عینی آگاهی به وجود خود است، یعنی اینکه من وجود هستی دارم.
بنا بر نظر ارنست توگندهات، فیلسوف همگاه آلمانی، خودآگاهی را نمی توان یک واقعیت یا حالتی واقعی از آگاهی دانست، بلکه، بیش از هر چیز، استعداد و توانایی بازتاب خود است: خودآگاهی یک تخیل فلسفی تناقض دار است.
خودآگاهی در زبان روزمره، به معنی باورمندی به ارزش های خویش است. چیستی و چگونگی " آگاهی" همچنان یکی از بزرگترین رازهای حل نشده ای است که توسط روانشناس ها، عصب شناس ها، فیلسوف ها و علاقمندان شاخه های گوناگون علمی مورد پژوهش و کندوکاوهای بسیار جدی قرار دارد.
منبع : فلسفه