پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آینده ای که پیش روی لیگ می بینیم


آینده ای که پیش روی لیگ می بینیم
هفته چهارم می تواند توأم با التهاب و تب هواداری و اشتیاق فریاد کشیدن و غریو زدن برای تیم های محبوب باشد و می تواند حکم آغاز کری خوانی های چند ساعته برای جماعتی را ایفا کند که چند ساعتی از روز خود را صرف شفاهی تیم های خود می کنند.
می توانیم به پرسپولیس بنگریم که حالا در آستانه دیدار مقابل ذوب آهن، اسیر شایعات تکراری عزل و نصب ها شده است یا خودمان را سرگرم استقلال و دوئل قلعه نویی و مظلومی کنیم. هفته چهارم اما به سرعت، میان ۲ سوت آغاز و پایان داوران میدان می گذرد و آن چه باقی می ماند نه فقط نتایجی است که روی اسکوربردها منقش شده که در حقیقت باقی مانده ای خواهد داشت در حد «تهی»!
آخر باری که با آخرین واژه سطر فوق برخورد کردید چه زمان بود شاید در سر کلاس درس مدرسه و دانشگاه پای یک تخته سیاه، با یک گچ سفید یا ماژیک وایت برد که به دست استاد و معلم، درتعیین حد و حدود ریاضیات، به علامتی مخصوص نوشته شد. با «تهی» آشنا شده باشید. با میل کردن یک حد و «لیمیت» به سمت صفر و منفی بی نهایت. همان روزها شاید از خودتان می پرسید، نشستن پای این حدود ریاضی که بیشتر خیالی جلوه می کند در کدام قسمت و بعد زندگی و واقعیت به ثمر خواهد رسید اما امروز، در فوتبال ایران، میان ریاضی و فوتبال، ارتباطی برقرار است. «تهی» دقیقاً در لیگ، نمود پیدا می کند. تعریفی برای آینده و پشتوانه فوتبال کشور!
چه تفکری و کدام آینده نگری در پس زمینه انتقال تیم های پایتخت از تهران به شهرستان وجود داشت آیا صرف به دنبال به دست آوردن دل هوادارانی بودیم که می خواستند چند ساعتی در هفته را به ورزشگاه بروند و از بابت تماشای تیمی که فقط در اسم به آنها تعلق داشت خرسند و سرمست شوند پاس، مکتب سازنده فوتبال ایران در همدان چکار می کرد رفت تا ماهیت خود را حفظ کند یا به کل دستخوش تغییرات شود تیمی که در تمامی ادوار به نامی ترین و بزرگ ترین های فوتبال کشور را می ساخت، در همدان میزبان خارجی ها و وارداتی ها شد. کدام همدانی سر از پاس درآورد کدام قزوینی به پیکان می رود در راه آهن و شهر ری این معامله و معادله چگونه سر می گیرد آیا پاس و راه آهن و پیکان، مثل سپاهان و ذوب آهن فرصتی به جوانان شهرهای خود می دهند
پاسخ قاطعانه منفی است و این یعنی همان نتیجه اولیه. لیگ را برگزار می کنیم، تا فقط و فقط کری خوانی ها گسترش یابد. دامنه فریادها و غرور تیم داشتن از تهران به کرج و قزوین و قم و همدان برسد و اهوازی ها از ربودن سپاهان نوین، فقط دلخوش به تماشای مسابقات لیگ برتر باشند. دیگر... هیچ! تهی از سازندگی، خالی از آینده نگری، بی بهره از برنامه ریزی و فاقد هرگونه زیرسازی! پاس در تهران، با دوام بود چون زیرساخت محکمی داشت، اما در همدان شاید با یک پیش لرزه هم فرو بریزد! تأسف بار این است که همه چیز رو به زوال می رود.
به شیراز بروید و به انزلی سفر کنید. اگر فرصتی بود نیم نگاهی به مشهد و بعد خوزستان بیاندازید. چگونه ممکن است تیمی مانند مقاومت که با غلام پیروانی سال ها می ساخت، پرورش می داد، می فروخت و بعد دوباره خودش را وادار به پرورش دادن می کرد تا بر اساس این سیکل وجهه ای محبوب یابد، با اولین افزایش بودجه، چنین تغییر چهره دهد تأسف بار است که غلام پیروانی درست مانند «محمد احمدزاده» از سازندگی پشیمان می شوند. چه ضرری در پشت این پرورش دادن ها وجود داشت
غلام پیروانی هرگز نکوهش نشد... احمدزاده حتی در روزهایی که می باخت و شکست می خورد هم مورد احترام جامعه فوتبال بود... اهواز هر زمان به خودی ها روی آورد مثل آبادان کامیاب بود و با سایرین فقط ناکام شد. پس امروز که می بینیم ملوان میزبان برزیلی و ارمنستانی ها می شود، افسوس می خوریم. امروز شکست احمدزاده با ملوان، نه تنها توجیهی برنمی دارد که جایی برای دفاع از او باقی نخواهد گذاشت.
اگر غلام پیروانی افتاد، چرا باید دستش را بگیریم آنها هویت خود را در فوتبال از دست دادند و شدند عین سایرین. تا دیروز اگر سینه چاک برای این سازندگان زیاد بود، حالا کسی از احمدزاده و پیروانی که دقیقاً مصرف کننده شده اند دفاع نمی کند. حتی قهرمانی ملوان و مقاومت هم زیبا نیست!
یک کمبود یک فضای خالی، یعنی نقطه کور را می بینیم. هفته چهارم از راه می رسد و از خودمان می پرسیم امسال چه کسی از کدام تیم پدیده خواهد شد بعد مکث می کنیم، هنگ می کنیم... کدام تیم پرورش می دهد فولاد هنر کرد و جانواریو را ساخت و فروخت. ابومسلم ایوان پتروویچ را به جای عنایتی و نیکبخت و بادامکی و خلعتبری و جباری و تیموریان می سازد و می فروشد... می خندی به چه چیز کجای ریش این فوتبال خنده دار است ملوان چرا باید ساجدی و نوری و زارع و سیدجلال حسینی بسازد ارمنستانی ها احتمالاً محتاج تر هستند! این سیر رو به زوال، این حرکت و سقوط آزاد ما را سرانجام به کجا می برد .
فوتبال بدون هیچ پشتوانه! تیم های سازنده تهرانی را انتقال می دهیم تا تغییر ماهیت بدهند و در یک کلام به قهقرا بروند. بدون اندکی تأمل و تعقل و پشتوانه سازی و برنامه ریزی و آینده نگری. باشگاه ها را متمول می کنیم تا مربیان هم وسوسه شوند. چرا جوان ۱۹ ساله انزلی چی و پسر ۱۸ ساله شیرازی را به زمین بفرستند جایش خارجی می آورند.
ای کاش غلام پیروانی می دانست آن روز که می گوید ۵ بازیکنش مقابل استقلال برای اولین بار ورزشگاه آزادی را دید ه اند، تحسین عمومی را برای شجاعتش می خرد، نه تحقیر مردم را برای نداری اش! ای کاش می فهمید...
پیام یونسی پور
منبع : روزنامه ایران ورزشی