دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


هنر مدرن؛ منسجم، پیوسته و بامعنا


هنر مدرن؛ منسجم، پیوسته و بامعنا
۱) اخیراً نشر گزیده کار «فرهنگ معاصر» اثری با عنوان «هنر مدرنیسم» تألیف ساندروبکولا (Sandro Bocola)، هنرمند و متفکر ایتالیایی منتشر کرده است که به همت گروهی از مترجمان؛ رویین پاکباز، احمدرضا تقاء، هلیا دارابی، فرخ فولادوند، کامبیز موسوی و فیروزه مهاجر با سرپرستی و ویراستاری رویین پاکباز روی فارسی به خود گرفته است. عنوان اصلی اثر «هنر مدرنیسم؛ هنر، فرهنگ و نظام اجتماعی از دوره گویا تا حال حاضر» است.
The art of modernism Art, Cultures and Society from Goya to the present day
فرانسیسکو گویا نقاش اسپانیایی (۱۸۲۸-۱۷۴۶) است که در آثارش ضدیت با جنگ و تعصب بسیار برجسته است. با دقت نظری که در ترجمه و کتابسازی اثر به چشم می خورد از مترجمان و ناشر انتظار می رفت که زیر عنوان کتاب که مشخص کننده محدوده زمانی (از دوره فرانسیسکو گویا تا حال حاضر) و حوزه های بررسی (فرهنگ، هنر و جامعه) مؤلف است را در روی جلد یا حداقل در صفحات داخلی ذکر می کردند!
۲) ساندرابکولا در مقام هنرمند متفکری که درگیر مسائل پیچیده هنر مدرن و معاصر است، در این اثر به تحلیل تحولات هنرمندان از آغاز امپرسیونیستی آن تا صحنه هنر کثرت گرای پایان سده بیستم می پردازد و آن را به صورت فرایندی منسجم، پیوسته و با معنا به روایت درمی آورد. او ظهور هنر مدرن را از یک سو، با توجه به متن فرهنگی و اجتماعی ای که در آن سربرآورد و از سوی دیگر، بر مبنای ساختار روانی و پویش روانی زیربنای فرایند خلاقیت توصیف و تبیین می کند.
با اینکه بکولا شیوه تاریخی را برای روایت برگزیده است اما نباید این کتاب را تاریخ نگاری هنر مدرنیسم دانست. او در این کتاب سعی می کند خطوط اصلی تحول مدرنیسم را در پیوند با تحولات مشابه در حوزه های علوم، فلسفه و سیاست ترسیم کند و زمینه کار خود را به هنرهای تجسمی، بویژه نقاشی محدود کرده است. به این اعتبار، بیش از آنکه این کتاب بررسی محصولات متنوع هنر مدرن در همه شاخه هایش باشد، ردگیری تاریخ موفقیت ها و تحول آگاهی هنری ملازم با آن در سده بیستم است.
در واقع، «هنر مدرنیسم» که مهمترین اثر بکولا به شمار می رود، حاصل ده سال پژوهش روشمند او است که یک دوره ۲۰۰ ساله از تاریخ غرب (دهه۱۷۹۰ تا دهه ۱۹۹۰) را شامل می شود که در آن تحولات موازی در علم، فلسفه، سیاست و تاریخ اجتماعی سده بیستم را پی می گیرد و بر وجوه ارتباطی آنها و پیوندشان با جریان هنر این دوران تأکید می کند. پژوهش گسترده او نه فقط سبک ها و جنبش های هنری، بلکه همچنین خصوصیات زندگی و آثار بسیاری از هنرمندان سده های نوزدهم و بیستم را دربرمی گیرد.
۳) نکته ای را که بکولا در این کتاب به طور ویژه بر آن تأکید می گذارد نسبت تحولات علمی، سیاسی و اجتماعی با جریان هنرهای بصری است. به اعتقاد وی، این رابطه بسیار بامعنا است. چرا که نشان می دهد که دیدها، نگرش ها و نیروی ذهنی در هنر و در دیگر عرصه های پیشرفت جامعه متشابه اند و رابطه این فرآیندهای موازی و همزمان، رابطه ای اتفاقی نیست. در آغاز مدرنیسم، هنرمندان از کشفیات جسورانه علم معاصر همان قدر در شگفت بودند که همگنان دانشمند آنها از دستاوردهای نقاشی و مجسمه سازی مدرن.
این همخوانی احتمالاً مدیون این واقعیت است که فرآیندهای مزبور ریشه در گذشته فرهنگی مشترکی دارند که بر آگاهی جمعی تأثیر نهاده اند؛ به عبارت دیگر، در همان مفروضات اولیه شریک اند. اما نمی توان نتیجه گرفت که چنین مفروضات مشترکی لزوماً به تحولات مشابه ختم می شوند.
۴) هر عصر بر مبنای تصور خاص خود استوار بوده است؛ عهد کهن یونان و روم براساس ایده جوهر فرد، امر منفرد و بخش ناپذیر، قرون وسطای مسیحی بر پایه اعتقاد به جاودانگی، خدای انسان گونه و زندگی پس از مرگ، عصر مدرن برپایه مفاهیم نبوغ و انسان خداگونه و مدرنیسم برپایه اعتقاد به علوم، فهم منطقی، برنامه ریزی پایدار و وحدت هستی. هر عصر وجوه اساسی مفاهیم پیشین را وام گرفته اما آنها را در معرض تغییر بنیادی قرار داده است. پارادایم هر عصر خودانگاره و جهان نگری معاصرش را تعریف می کند و به بلندپروازی های جمعی و فردی جهت، مقیاس و معنا می دهد. پارادایم ها اساس معنوی فرهنگ های خود را می سازند و در هنر، این فرهنگ ها بیانی خاص می یابند. این فرآیندی دیالکتیکی است. پارادایم و نیز پیامدهای تلاش های هنری مربوط به آن تغییر می کنند؛ و این تلاش ها به نوبه خود از تغییرات مستقل پارادایم تأثیر می پذیرند. تأثیر متقابل جهان نگری های خاص و تلخیص صوری آنها در کار هنری موجد تحولات هنری می شود.
۵‎/ مؤلف این اثر روش تحقیق خود را بر مبنای سه تز اصلی استوار کرده است؛ تز نخست؛ تلفیق امر عینی و امر ذهنی و یا وحدت دو عنصر آپولونی ‎/ دیونوسوسی (به تعبیر نیچه) شرط تعیین کننده هر تجربه هنری است. تز دوم؛ مدرنیسم به مثابه یک عصر فرهنگی مستقل و دارای پارادایم خاص از حدود سال ۱۸۷۰ آغاز می شود و تحولی منسجم، پیوسته و با معنا را نشان می دهد. سیر تحول هنر مدرنیسم را می توان در مراحل پیشاکلاسیک، کلاسیک، پساکلاسیک، منریسم و بارک پیگیری کرد. تز سوم؛ تحول هنر مدرنیسم با چهار نگرش بنیادین (رئالیستی، ساختاری، رمانتیک و سمبولیستی) مشخص می شود. این نگرش ها با یکدیگر پیوند دارند، اما تقدم یکی از آنها تعیین کننده ویژگی آثار و شیوه بیان هنرمند است.
بکولا تز نخست را در تحلیل روانکاوانه شخصیت هنرمندان و محتوای آثارشان به کار می گیرد و بر مبنای تز دوم و سوم مدلی برای توضیح کار هر هنرمند از جنبه های روانشناختی، سبکی و تاریخی در متن تحول مدرنیسم و در ارتباط با آثار هنرمندان دیگر ارائه می کند. بررسی تحلیلی او بر این اساس تا مرحله فروپاشی ارزش ها و معیارهای هنری مدرنیسم پیش می رود و با نقد جریان هنر پست مدرنیستی به پایان می رسد. «هنر مدرنیسم» کتابی است پرمحتوا که مباحث آن ـ گرچه گاه پیچیده و نیازمند تأمل و بازخوانی است ـ می تواند شناخت مخاطب را از هنر مدرن عمق بخشد و یا حتی دگرگون کند.
تصاویری از هنر مدرن، فهرست اعلام، مقدمه ای روشنگر، ترجمه ای خوشخوان و ویرایشی دقیق از دیگر امتیازهای کتاب پیش روست که آن را اثری درخور تأمل کرده است.
لیدا فخری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید