یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سیما و سیرت نبوی(ص) در نگاه مولانا


سیما و سیرت نبوی(ص) در نگاه مولانا
آدمی، نقطه اوج قلّه آفرینش است و در میان آدمیان، عموم انبیا، بویژه پیامبر اسلام(ص) رفیع‌ترین درجه كمالات روحانی را دارا هستند. این رفعت و ارجمندی و كمال و معنویت پیامبران، همواره برای عارفان و شاعران معنویت‌گرا، جذبه‌های فراوان و منشأ الهامات بسیاری بوده است.
عشق به پیامبر اسلام(ص) یكی از شاخص‌ترین صفات ممتاز زندگی هر مسلمان است؛ دستمایه بسیاری از شعرا و عرفای ژرف‌اندیش قرار داشته و مورد توجه و مركز ثقل نگاه‌های زیباشناس آنان قرار گرفته است. جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا) از شاعران بلند آوازه در عرصه عرفان اسلامی نیز با همین رهیافت در خصوص پیامبر اعظم(ص) و با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی و حوادث تاریخی و سیره و سیرت نبوی(ص) به ترسیم سیما و جمال و كمال محمدی(ص) پرداخته است. اسلام شناس و اندیشمند بزرگ معاصر، خانم "آن ماری شیمل" با بیانی زیبا و دركی درست از زیر‌ساخت‌های معرفتی مولانا به تبیین و توصیف اشعار و دیدگاه‌های وی پرداخته است. در این مقاله به اختصار و با اقتباس از نوشته‌ خانم شیمل به گوشه‌ای از سیما و سیره نبوی(ص) پرداخته می‌شود.
● حضرت محمد(ص) غرض و معنای وجود
مولانا، عشق به پیامبر اعظم(ص) را كه به اسامی احمد و مصطفی خوانده می‌شود، یكی از بارزترین صفات و صفحه وجودی و ساحت حیات هر مسلمان تلقی می‌كند و رمز این جاودانگی و عشق درونی به پیامبر را واكاوی می‌كند و با چنین نگاهی به آدمی نصیحت می‌كند كه به اطراف خود بنگرد: آیا «یاد و بود» پیامبر(ص) بعد از سال‌های متمادی همچنان باقی نیست؟ مولانا، رمز و راز این حقیقت را در ادراك او از حقیقت هستی می‌داند و می‌گوید:
آدمی باید بنده لولاك گردد «لقمه‌ای از لولاك» گیرد؛ یعنی باید آن حدیث را بپذیرد و به جان باورمند گردد كه بنابر آن خداوند خطاب به حضرت محمد(ص) فرمود:
«لولاك لما خلقت الافلاك»
این گفته الهی، براستی، منبع آفرینش، جنبش و عشق است؛ زیرا محمد مصطفی(ص) غرض و معنای وجود است. بنابر اخبار، پیامبر(ص) فرمود: «كنت نبیاً و آدم بین الروح و الجسد» آن زمان كه آدم، بین آب و گل بود، من پیامبر بودم.»
● حسرت معشوق
مجموعه كاملی از قصص درباره پیامبر نیز در اشعار مولوی طنین افكنده است. او بخصوص به داستانِ نالیدن تنه درخت خرما (اُستن حنانه) علاقه‌مند بود. پیامبر(ص) چند گاهی، به هنگام وعظ برای تكیه دادن از این تنه نخل استفاده كرده بود، وقتی كه منبر متناسب و شایسته برای پیامبر(ص) ساختند، او این نخل را ترك گفت و آن تنه متروك نخل، شروع به گریستن كرد.
آیا آدمی كمتر از تنه نخل است و آیا آنگاه كه از معشوق خویش جدا گشت، نباید حسرت می‌كشید و زاری می‌كرد؟!
بنواخت نور مصطفی آن اُستن حنانه را
كمتر ز چوبی نیستی حنانه شو، حنانه شو۱
● عشق محمدی(ص)
جلال‌الدین بلخی همچنین از «دستار خوان» را كه پیامبر(ص) دست و صورت خود را بدان پاك می‌كرد، برای تصویر كردن مقام شامخ پیامبر(ص) به كار گرفته است. دستاری كه در آتش نسوخت.
در تنور پر ز آتش درفكند
آن زمان دستار خوان را هوشمند
جمله مهمانان در آن حیران شدند
انتظار دودِ كندوری بُدند
بعد یك ساعت برآورد از تنور
پاك و اسپید و از آن اوساخ دور
قوم گفتند ای صحابی عزیز
چون نسوزید ومتقی گشت نیز
گفت ز آنك مصطفی دست و دهان
بس بمالید اندرین دستار خوان
ای دل ترسنده از نار و عذاب
با چنان دست و لبی كن اقتراب
چون جمادی را چنین تشریف داد
جان عاشق را چها خواهد گشاد۲
از دیدگاه مولوی عشق محمدی(ص) آغشته به آن دستار خوان، مسلماً قویتر از آن شعله آتش بود، و حدیث نیز بر این معنی گواهی می‌دهد: «تقول النار للمؤمن یا مومن فقد اطفأك نورك لهبی؛ آتش به مؤمن گوید، ای مومن، نور تو لهیب آتش مرا خاموش گردانید.»۳
چون نور الهی كه در پیامبر(ص) و مؤمن متجلی می‌شود، قدیم است، اما آتش دوزخ حادث است و از این رو، در مرتبه پایین‌تر قرار دارد و مقید به زوال است.
● جمال محمدی
در ترسیم سیمای جمال محمدی(ص) مولانا، همانند شاعران پارسی شیراز، گل سرخ را از «عرق لطف مصطفی» می‌داند:
گل كیست قاصدیست زِبُستان عقل و جان
گل چیست رقعه ایست ز جاه و جمال گل
گیریم دامن گل و همراه گل شویم
رقصان همی رویم به اصل و نهال گل
اصل و نهال گل، عرق لطف مصطفاست
زان صدر بدر گردد آنجا هلال گل
زنده كنند و باز پر و بال سفر دهند
هر چند بركنید شما پر و بال گل۴
از آنجا كه تن و جسم محمد(ص) از هر ناپاكی ظاهری بری بود و فرشتگان قلب او را تطهیر كرده بودند، او خوشبو، معطر و ناقل نور الهی بود.
مولانا در ترسیم و تصویر جمال و سیره محمد(ص) به آیه ۱۰۷ سوره انبیا استناد می‌جوید و آن حضرت را چنین توصیف می‌كند:
ای رحم‍&#۶۴۴۲۱; للعالمین بخشی ز دریای یقین
مرخاكیان را گوهری، مر ماهیان را راحتی
موجش گهی گوهر دهد لطفش كمی كشتی كشد
چندین خلایق اندرو مر هر یكی را حالتی۵
پیامبر(ص) درست همان گونه كه ابر از دریا قوت می‌گیرد و قوت می‌یابد با نیرو گرفتن از اقیانوس الهی، قطرات باران عقل، رحمت و یقین را به گوهرها مبدّل می‌سازد و بر جان آدمیان می‌نشاند.
● محمد(ص) واصل كامل
اشارات قرآن به مشاهدات پیامبر(ص) در شب معراج همواره موضوع اصلی شاعران عارف بوده است كه از سوره «النجم» پی به توصیف كامل مقام پیامبر(ص) بردند:
در افق روشن، میان پیامبر(ص) و پروردگار كه به بیان نمی‌گنجد به اندازه دو كمان یا كمتر فاصله بود. «فكان قاب قوسین او ادنی»۶
ای قاب قوسین مرتبت وان دولت با مكرمت
كس نیست شاها محرمت در قرب او ادنی بیا۷
اما چشمان محمد(ص) در حضور حق، از شعشه آفتاب الهی به سوی دیگر خیره نشد.
● سفر روحانی
از سوی دیگر، هجرت پیامبر اعظم(ص) از مكه به مدینه برای مولانا تمثیل سفر روحانی می‌شود:
نه مصطفی به سفر رفت جانب یثرب
بیافت سلطنت و گشت شاه صد كشور
آدمی نیز به همین منوال، تنها با ترك سرزمینی كه در آن به دنیا آمده است؛ یعنی دنیای مادی، می‌تواند سلطنت روحانی بیابد، و در راه‌های دشوار كه ارباب طریق می‌آموزند، سیر كند و تا مملكت روح را به دست آورد و سرانجام دنیا را مسخر سازد. پیامبر(ص) به مكه كه بازگشت، بت‌ها را درهم شكست، به پیروی از این نمونه، طالب كه مملكت روحانی خویش را بنیاد نهاده است، حكومت حق را در همه جا ندا در خواهد داد و دنیای مادی را به ملكوت الهی مبدل خواهد ساخت.
برگرفته از كتاب "شكوه شمس" اثر آن‌ماری شیمل
ترجمه حسن لاهوتی
۱ - دیوان شمس / ۲۱۳۱
۲ - مثنوی/دفتر سوم/۱۹-۳۱۱۳.
۳ - فروزانفر، حدیث مثنوی، ش ۱۳۴.
۴ - دیوان شمس، ۱۳۴۸
۵ - دیوان شمس، ۲۴۴۳
۶ - نجم / ۹.
۷ - دیوان شمس / ۱۶.
منبع : ماهنامه صفا


همچنین مشاهده کنید