شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شخصیت پیامبر اعظم(ص)


شخصیت پیامبر اعظم(ص)
و این است راه راست من، پیرو آن شوید و به دنبال راههای دیگر نروید، مبادا شما را از راه او پراكنده سازد. این است سفارش او به شما، به این امید كه تقوا پیشه كنید.
شخصیت آسمانی و سیمای ملكوتی پیامبر گرامی اسلام(ص) كه چهارده قرن قبل از جانب خداوند متعال، به رسالت و رهبری جهانیان معبوث گردید و كتاب آسمانی قرآن را كه مجموعه سخنان خدای یگانه و جامع كلیات تعالیم علمی و عملی و معجزه باقیه او است، برنامه زندگی صد ها میلیون پیروان خود را مورد توجه همگانی قرار داده، باید یكی از مهمترین عوامل تحول و تكامل در زندگی انسانها بشمار آورد.
اگر چه موّرخان و محققان از صدر اسلام تا كنون جزئیات اموال رسول اكرم(ص) را در آثار و تألیفات خود گرد آورده اند و منابع بسیار غنی و ارزنده در دسترسی اهل تحقیق قرار داده اند و هر چند كه مقام معنوی و شخصیت نبی اكرم(ص) كه چون ستاره ای درخشان در آسمان نبوت همچنان می درخشد بالاتر از آن است كه در این مختصر بگنجد، با این وصف با توجه به شرایط پیش آمده در عصر حاضر و جبهه گیری فرهنگ استكبار علیه اسلام و بنیانگذارش پیغمبر اعظم(ص) بر آنیم تا نگاه دنیای غرب را نسبت به این مسأله در یك محدوده پژوهشی مورد مدّاقه قرار دهیم، باشد كه مورد توجه اهل دل قرار گیرد.
در این راستا كوشیده ایم تا موضوع را در دو بخش دیدگاه مثبت و دیدگاه منفی متفكران غرب نسبت به اسلام و پیامبر(ص) مورد بررسی قرار دهیم. در همین ارتباط با استفاده از منابع معتبر تاریخی، جامعه شناسی، تلاش كردیم تا زوایای تاریك و روشن این موضوع را مورد توجه قرار دهیم.
مسلماً جایگاه فعلی ادیان در روابط بین الملل، به ویژه جایگاه اسلام با همه ابعادش نقطه عطفی در این ارتباط خواهد بود. با توجه به این مقدمات شایسته است تا نگاه تازه ای به این دیدگاه بیفكنیم، تا حساسیت آن بیش از پیش در برابر دسیسه های امپریالیسم روشن شود.
● پیشینه تاریخی غرب و اسلام
با تأملی كوتاه در روابط گذشته اسلام و غرب یعنی از ظهور اسلام و شخصیت پیامبر(ص) در قرن هفتم میلادی دوره ای كه تقریباً همه مسلكها و مذاهب در گوشه و كنار جهان شكل گرفته اند، ناگهان این تولد جدید، یعنی ظهور اسلام و پیامبر خاتمش(ص) فصل جدیدی در روابط انسانی و ایدئولوژیكی جهان گشود و از آن تاریخ تاكنون، برخوردهای فكری میان اسلام با دیگر مذاهب و مسالك، به صورتهای مختلف فرهنگی سیاسی و حتّی نظامی، همچون جنگهای صلیبی، استمرار داشته. در این راه اسناد و مدارك زیادی توسط محققان و پژوهشگران تدوین یافت و این خود نشان می دهد، كه اسلام برای انسانهای تاریخی و حتی غیر تاریخی حرفی برای گفتن دارد.علاوه بر آثار تحقیقی، قرآن نیز این حساسیت را مورد توجه قرار داده و در سوره روم، چگونگی این برخورد فكری، سیاسی، نظامی غرب علیه شرق را به خوبی متذكر می شود. جبهه گیری غرب علیه اسلام و شخص پیامبر(ص) از ظهور اسلام تا امروز، با ترفندهای مختلف ناشی از افكار و اندیشه های نوینی است كه برای غربیان چندان خوشایند نبوده و نیست آیات جهادی علیه امپریالیسم مبارزه همه جانبه فكری، سیاسی استكبار – مبارزه برای تحقق عدالت – دعوت همگانی برای ایجاد جامعه ای متعالی – همبستگی دنیا و آخرت – دفاع از محرومان در برابر حاكمان زروزور و امثال آنها، نمونه های بارزی از این ضدیّت و روح جنگ طلبی قاسطین تاریخی در برابر حق طلبان تاریخی است.
جنگ های صلیبی اوج این خشونت تاریخی غرب علیه اسلام با تمام خصوصیات گفته شده اش بود كه متأسفانه در اثر سهل انگاری حاكمان اسلامی، مبانی علمی – فرهنگی جهان اسلام سراز دیار فرنگ در آورد، و نتیجه آن رنسانس غرب شد كه نتیجه آن شكل نوین جدایی دین از علم و در نهایت، سمت گیری غرب مسیحی، علیه اسلام و پیامبر اكرم(ص) كه این مبارزه جدید تا قرن ۱۹ میلادی، یعنی اوج گیری نظام غرب تحت لوای انقلاب صنعتی به شكلی گسترده ادامه یافت و سر انجام در قرن بیستم میلادی و پس از تحت شرایط فرهنگی سیاسی این قرن، به ویژه ظهور انقلاب اسلامی ایران در پایان قرن بیستم، مبارزه منافقانه غرب علیه اسلام فصل جدیدی در روابط شرق اسلامی و غرب مسیحی گشوده است.
▪ قرن هیجدهم: ولترو دیدگاه او نسبت به اسلام و پیامبر اعظم(ص)
قرن هیجدهم میلادی در تاریخ غرب به نام قرن روشنگری و عصر عقل و خرد(راسیونالیسم) نامیده شد. می توان آنرا آغاز دوران معاصر نامید، زیرا تحولات سیاسی، اجتماعی غرب در این دوره، همچون انقلاب صنعتی، زمینه را برای ظهور مباحث جدید در برخورد با ادیان، به ویژه اسلام، فراهم كرد. نویسندگان و محققان این عصر، در دو جبهه متفاوت به پژوهش پرداختند: گروهی به پیروی از راویان مسیحی كه هدفشان از پا در آوردن رقبای ادیان دیگر بود، علیه اسلام به تألیف و تبلیغ پرداختند، گروهی دیگر به اغراض جامعه روحانیون مسیحی واقف بودند به تنهایی و بدون تعصب، از طریق تحقیق در متون اسلامی، به رمز و راز اسلام و شخص پیامبر(ص) پی بردند.
دسته دوم با مسافرت به كشورهای اسلامی، از نزدیك با محتویات فرهنگ اسلامی آشنا می شوند و دیده های خود را به نگارش در می آورند. یكی از آنها به نام (تورنفور) در سفر نامه اش به نام (مسافرتی به مشرق زمین) ضمن تمجید از اسلام و مسلمانان، به ستایش پیامبر اسلام(ص)
می پردازد و می گوید: محمد(ص) طبعی سلیم داشت و مردی خردمند بود. من نمی خواهم او را بستایم، ولی از سوی دیگر نمی توانم او را نابغه ای فوق بشری تصور ننمایم.
در میان محققان گروه دوم، ولتر بود كه در آغاز جزء مرتدان مسیحیت بود. سال ۱۷۴۲ میلادی نمایشنامه ای به نام فناتیسم نوشت كه ادّعا نامه ای بسیار ناروا علیه پیامبر اسلام بود، اما به سال ۱۷۶۷م تحت تأثیر شخصیتی به نام بولن ویلی یه قرار می گیرد و كتاب زندگی محمد(ص) او را الگوی خود نمود. بولن ویلی یه در كتاب خود در وصف محمد(ص) می گوید: محمد قانون گزاری خردمند و بزرگ بود كه دینی تهذیب یافته برای جهانیان آورد. محمد صفات عالی داشت و الطاف خداوندی فصاحتی فوق انسانی به او عطا كرده بود چنانكه می توانست نادان ترین مردم زمان خود را به اسلام معتقد گرداند. بدین ترتیب ولتر در واپسین سالهای عمرش به اسلام و پیامبر(ص) داوری تازه ای ابراز می دارد.
پس از سالهای ۱۷۴۲م ولتر تلاش تازه ای را در جهت شناخت اسلام و پیامبر(ص) آغاز می كند، چنانچه در یكی از نامه هایش خطاب به دوستش می نویسد: این محمد، دوست گرامیم مرا نسبت به شما تنبل كرده، زیرا فرصت نامه نوشتن را نیز از من گرفته است.
▪ قرن نوزدهم: قرن غرور علمی، قرن عصیان علیه دین و فرهنگ
بعد از رنسانس اروپا و دستیابی بشر به كشفیات علمی كه با پشت پازدن جامعه اروپایی به تفكرات مذهبی همراه بود، این شبهه در اذهان پیدا شد كه علم و مذهب با هم ناسازگاری و ماهیتاً متفاوتند حتی عده ای معتقد شدند كه مذهب، عامل عقب ماندگی ملتهاست و لذا برای نیل به پیشرفتهای علمی و تكنولوژیكی، باید حصار مذهب و قید و بندهای آنرا از دست و پای جامعه باز كرد. انقلاب صنعتی یا الكترونیك در اروپای قرن ۱۹م و ظهور مكتب سیانتیسم و اومانیسم در دنیای بعد از رنسانس، جوی را پدید آورد كه سایر اقسام معرفت، از جمله تفكر فلسفی و نگرش مذهبی را تحت الشعاع خود قرار دارد. قرن ۱۹م كه به قرن غرور علمی شهرت یافت, همه متفكران غرب (اكثر آنها) به این فكر افتادند كه همه مشكلات بشر را از طریق دانش تجربی حل كنند.در این راه تا آنجا جلو رفتند كه مباحثی مثل فلسفه، مبداء شناختی، معاد شناسی و امثال آن را از طریق علم تجربی مورد پژوهش قرار دهند، كه این همان مفهوم سیانتیسم بود.
● اندیشه سیانتیستی نه تنها در بینش
علم زدگی خلاصه نشد، بلكه به تدریج جنبه سیاسی به خود گرفت. منافع استعماری دولتهای صنعتی غرب در كشورهای اسلامی به ویژه كشورهای خاورمیانه و در رأس آنها ایران تشیع، وادار نمود كه با ابزار استعمار فرهنگی، زمینه حاكمیت علیه شرق را فراهم كنند. این مسأله تا آنجا پیشرفت كه پدر فیزیك كوانتمی آلمان، یعنی ماكس پلانگ در یكی از سخنرانی هایش تحت عنوان (دین و دانش) می گوید: چندان نیازی به ذكر این نكته نمی بینم كه پیروزی خداشناسی نه تنها به معنی ویرانی فرهنگ، بلكه وخیمتر از آن به معنای نابودی هر گونه امیدی به آینده است.
با توجه به شرایط پیش آمده در زمینه های سیاسی، اقتصادی قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی، متفكران غرب را واداشت تا نسبت به ادیان، به ویژه اسلام، ارزیابی مجددی داشته باشند. این ارزیابی ها گاه از روی خلوص عقیده و اصل تحقیق علمی بوده و گاه از روی تأمین و تأیید خواستهای امپریالیسم است كه آن را در دو بخش مثبت و منفی متفكران غرب نسبت به پیامبر(ص) مورد بررسی قرار می دهیم.
▪ بخش اول: پیامبر اعظم(ص) و دیدگاه مثبت متفكران غرب
با توجه به آنچه گفته شد، متفكران غرب در مراحل مختلف تاریخی و تحت شرایط تاریخی، اجتماعی هر دوره، دیدگاه های خاص خود را بیان كردند. این دیدگاه ها، اكثراً مثبت و در یك اقلیتی منفی اند، كه در اینجا به نمونه هایی از آنها اشاره می كنیم.
۱) گوستا ولو بون (۱۸۴۱-۱۹۳۱م) در كتابش تاریخ تمدن اسلام و غرب می نویسد:
اگر ارزش مردان را از روی اعمالشان بسنجیم، باید اعتراف كنیم كه محمد(ص) از بزرگترین مردانی است كه تاریخ آنها را شناخته. اطاعتی را كه محمد از یاران و پیروان خود دید، برای هیچ فاتح و پادشاه و فرمانده ای میسر نشد. اخلاقی عالی و حكمتی بی مانند و دلی پر از مهر ورحمت داشت در جای دیگر می گوید: با مطالعه در فتوحات مسلمین و علل كامیابی آنها به این نتیجه می رسیم كه آنها در خصوص اشاعت مذهب، از شمشیر استفاده نكردند. باید اعتراف كنیم كه اسلام به جای اینكه با سر نیزه اشاعه یافته باشد، با تشویق و تبلیغ جلو رفته و همین مسأله بود كه اقوام ترك و مغول با اینكه اعراب را مغلوب ساختند، با این وصف دین اسلام را قبول كردند.
۲) لئون تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰) نویسنده و فیلسوف روسی می گوید: جای هیچ تردیدی نیست كه محمد نبی، از بزرگان مصلحین دنیاست كه نسبت به هیأت اجتماعیه بشر خدمات شایانی انجام داده. این فخر برای او بس است كه ملت پست و خونریزی را از چنگال اهریمنان نجات داده، راه ترقی را به روی آنان گشود. هر مرد عادی نمی تواند به چنین كار شگرفی قیام كند، پس شخص شخیص محمد(ص) سزاوار همه گونه اقدام و اكرام خواهد بود.۳) سرپرسی سایكس، سفیر انگلیس در ایران عهد قاجار، در كتابش می گوید: عقیده شخص من این است كه محمد(ص) در میان مشاهیر عالم، با همه ضعف نقایص بشری، بزرگترین انسانی است كه با یك مرام عالی، تمام همّ خود را مصروف این داشت كه شرك و بت پرستی را از ریشه منهدم ساخته، به جای آن افكار بلند اسلام را برقرار سازد. خدمت و افر نمایانی كه از این راه به نوع بشر نموده، خدمتی است كه من آنرا ستایش نموده، سر تعظیم در برابرش فرود می آورم.
۴) مسیوژول لابوم، محقق فرانسوی (مفسر شاهنامه) در مقدمه فهرستی كه بر ترجمه فرانسوی قرآن كریم نوشته، می گوید:
برای اینكه انسان هر دعوتی از دعوتها را بفهمد، لازم است اولاً رفتار و كردار و شرح زندگی صاحب دعوت را، با دقت مطالعه كند سپس می گوید: از همین مطالب مختصر كه به آن شارع مقدس عربی، نبی محمد(ص) اختصاص دادیم، باید به حال این مرد كه می توان او را موجد جامعه اسلامی نامید، پی برد. و نیز می توان فهمید در حوالی میلاد محمد(ص) در قرن ششم میلادی، سراسر جهان را ابرهای پر آشوب و اضطراب فرا گرفته بود و در آن حال، تولد او نور جدیدی در دلها افكند كه نشانی از افول آن تیرگیها بود.
۵) واشنگتن ایروینگ، محقق امریكایی می گوید: محمد(ص) به هیچ وجه طالب دنیا نبود و به حدی از مخالفانش استهزا و اهانت دید كه مجبور به ترك وطن گردید و از تمام این زحمات چیزی جز استواری و پایداری دین خود نمی خواست. وقتی آمنه، محمد(ص) را به دنیا آورد، نوری از آسمان به اطراف مكه تابید و محمد(ص) سر به سوی آسمان برداشته با زبان فصیح گفت: «خدا از هر چیز بزرگتر است و جز او خدایی نیست، و من پیامبر خدایم.»
۶) ارنست رنان فرانسوی می گوید: اما ملت عرب كه خداوند او را گرامی داشت و با برگزیدن گرامی ترین بندگانش، از میان شریف ترین اشراف آن ملت به پیغمبری خاتمیت، مقامش را بالا برده، و زبان و لغتش وسیله ای شد كه بهترین شرایع را در برداشته باشد. به طور حتم این شریعت تا جهان بر پاست پایدار خواهد بود، زیرا پیغمبری بعد از این پیغمبر نیست و دینی بعد از این دین نخواهد بود.
۷) دائره المعارف فرانسه می نویسد: وقتی پدر محمد(ص) از دنیا رفت، به كفالت جدش عبدالمطلب در آمد و چون محمد به ۹ سالگی رسید و جدش در گذشت به كفالت عمش ابوطالب در آمد. نام محمد(ص) در قرون وسطی دراروپا به این عنوان معروف بود كه پیغمبر است و خاتم است و برای تكمیل تعالیم قبل از خود مبعوث گردیده.
۸) جرج برناردشاو، نویسنده انگلیسی قرن ۱۹ و ۲۰(۱۸۵۶-۱۹۵۰) در كتابش می گوید:
من كیش اسلام را به علت قوت حیاتی كه در آن سراغ دارم بسی تمجید و تقدیر می كنم. در نظر من بسی روشن است كه دین یگانه و كیش تنهایی كه می تواند هماره با مقتضیات زمان توافق داشته و با تعلیمات مختلف زندگی بسازد دین اسلام است و بس من با صراحت لهجه و اطمینان كامل می گویم كه اروپایی كه امروز تا اندازه ای به مبانی اسلام پی برده و تا درجه ای آن را قبول كرده، در آینده نیز آن را با آغوش باز پیشواز نموده و با چهره بشاش تماماً آن را خواهد پذیرفت. در قرون وسطی كه ابرهای تیره تعصب سراسر افق مسیحیت را فرا گرفته بود، مردمان غرض ران، اسلام را به صورتی زشت نشان داده و در لباسی نا زیبا تصویر نمودند. من شریعت محمد(ص) را عمیقاً تحت بررسی قرار داده، با مو شكافی در آن تأمل نمودم. نظرم این است كه در میان ادیان جهان، اسلام از عوامل بغض و كینه دور است و عقیده راسخ دارم كه اگر امروز شخص شخیصی مانند محمد(ص) زمام امور عالم را به دست گیرد، خرد و كلان، پیرویش نموده و بر طاعتش گردن می نهند.
۹) توماس كارلایل(۱۷۹۵-۱۸۸۱م) نویسنده انگلیسی در كتابش می گوید: در میان قهرمانانی تاریخ، پیغمبر اسلام(ص) نخستین قهرمان است كه همراه علی(ع) مسیر تاریخ را عوض كردند. سپس می گوید: در آن لحظه، یعنی لحظه اعلام دعوت پیغمبر(ص) و بیعت علی خردسال، این دست كوچك كه در میان آن دست بزرگ قرار گرفت، مسیر تاریخ بشر را عوض كرد.
۱۰) ژان ژاك روسو، جامعه شناس فرانسوی قرن هیجدهم در كتابش می گوید: پیغمبر اسلام(ص) نظریات صحیحی در امور مختلف داشت. دستگاه سیاسی خود را خوب مرتب نموده و تا زمانی كه طرز حكومت او در زمان خلفای وی باقی بود حكومت دینی دنیوی، شرعی و عرفی یكی بود، و مملكت هم خوب اداره می شد.
۱۱) هانری ماسه، متفكر غرب می گوید: اگر درباره پیغمبر اسلام یك بحث اجمالی بنمائیم، او شخصیتی است كه همواره متفكر و در اندیشه است، همراه با نفسی كه باطنش مملو از غم و اندوه. از صفات برجسته اش مهربانی بی شائبه و عزم و اراده و اعتماد. علاوه بر آن، مردی است حاكم و اداره كننده سیاسی و جنگی، كه با وجود آن قاهر و آشوب طلب نبوده، برعكس همیشه طالب صلح و آرامش بوده.
۱۲) جرجی زیدان(۱۸۶۱-۱۹۱۴م) مورخ مسیحی مصری در كتابش می گوید: بعضی از نویسندگان غرب چنین پنداشته اند كه بنیاد دعوت پیغمبر اسلام بر روی طمع بزرگی و میل به لذتهای دنیوی بوده. ما چنین گفتارهایی را باور نمی كنیم، زیرا تاریخ و چگونگی دعوت آن حضرت، به طور آشكار دلالت دارد كه قیام آن بزرگوار، در اثر صدق و اخلاص بوده، مردم را از روی عقیده و ایمان به سوی كیش اسلام دعوت می كرده و گرنه با آن همه توهینات و فشارهایی كه در این راه به جان خریده بود، هرگز تحمل و صبر
نمی كرد. پیش از بعثتش مورد احترام و نوازش تمام مردم مكه بود، پس از بعثت با تمام حملات و بی احترامیها، همچنان محكم و استوار ایستاد.
۱۳) فیلیپ حِتّی، مورخ عرب مسیحی در اثر معروفش می نویسد: محمد(ص) در اوج قدرت چنان می زیست كه در ایام ناتوانی زیسته بود. زندگیش ساده و بی ریا بود. مختصر پولی را كه هنگام رحلت به جا گذاشت از مال دولت به حساب آورد. رفتار روزانه او چه در مسایل مهم و چه دركارهای خرد، قانونی شده است كه به روزگار ما میلیونها مردم با دقت، تمام آن را پیروی و رعایت می كنند. در هیچیك از تیره های نژاد بشر اتفاق نیفتاده كه یكی را چون محمد(ص) نمونه كامل انسان بشمارند و همه اعمال او را به دقت تقلید كنند.
به هر حال، تعداد اندیشه گران غرب كه نگاه خوش بینانه نسبت به پیامبر(ص) دارند بیشمارند، كه برای نمونه به همین تعداد اكتفا می كنیم.
▪ بخش دوم: پیامبر اعظم(ص) و دیدگاه منفی متفكران غرب
با توجه به آنچه در قسمت قبل به آن اشاره شد، در كنار افكار و دیدگاههای اندیشه وران غرب از نگاه مثبت به پیامبر اعظم(ص) گروهی دیگر از اندیشه وران بودند كه نگاهشان از روی كینه و آز بود.
با توسعه انقلاب الكترونیك از قرن ۱۹م به بعد، روند واژ گون سازی تاریخ توسط اندیشه گران غرب آغاز شد و فرهنگ تمدن اسلامی بیش از همه فرهنگها و تمدنها، مورد حمله واقع شد. همانطور كه اشارت رفت، اروپای مسیحی، دشمنی تاریخی و دیرپایی با مسلمانان داشت و این كشورهای اسلامی بودند كه به عنوان قدرت های بزرگ، در عمل مانع از گسترش جویی های غرب شدند.
برخوردهای نفرت انگیز با اسلام و شخص پیامبر(ص) عصر روشنگری را فراگرفت، و بورژوازی غرب، در اوج نظام كاپیتالیسم، كوشید با كوبیدن اسلام و رهبرش، جای پای تازه ای در میان كشورهای اسلامی باز كند.
نمونه این برخوردها، ادواردگیبون، مورخ انگلیسی قرن هیجدهم میلادی در كتاب مشهورش انحطاط و سقوط امپراطوری روم، تحت تأثیر شرایط اجتماعی و سیاسی قرار گرفته پیغمبر اسلام را دغلبازی پیروزمند می خواند هگل، فیلسوف نامدار آلمانی قرن ۱۸ و ۱۹م به رغم اندیشه های بلند فلسفی نسبت به اسلام، دچار نوعی پندارگرایی شده، به بورژوازی غرب مژده داده كه روزگاران درازی است كه اسلام از پهنه تاریخ از دیدگاه كلی، رخت بربسته و در كنج عزلت به آرامش گونه خاور زمینی پناه آورده است.
تحولات سیاسی، اجتماعی جهان پس از جنگ دوم و جبهه گیری دو بلوك ماركسیسم و كاپتیالیسم، و تبلیغات امپریالیسم در تقسیم جهان به دو قطب سلطه گر و زیر سلطه، خود به خود قیام ملتها را در راه استقلال هموار تر نمود. این مسأله برای كشورهای اسلامی چشمگیر تر بود و نظام جهانخوار صنعتی از هر وسیله ای در جهت سركوبی این قیامها استفاده نمود، كه نمونه آن تبلیغات رسانه های غرب علیه اسلام و پیغمبر(ص) اسلام بود و از جمله آنها رونامه دانماركی و یا دیگر رسانه های تبلیغی و تبشیری مسیحی علیه رهبری اسلام. این حركت با كتاب آیات شیطانی سلمان رشدی، آغاز شد و به صورتی حاد و گسترده به دست رسانه های مغرب زمین افتاد و همچنان به گونه های مختلف ادامه دارد.
نویسنده:احمد فاضل نجف آبادی
منبع: ماهنامه معارف
منبع : خبرگزاری فارس