یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


راهبه پرادا نمی‌پوشد


راهبه پرادا نمی‌پوشد
شخصیت خواهر آلوسیوس، مدیر مدرسه کاتولیک‌ها با رفتارهای رئیس‌‌مآبانه، شاید از لحاظ ظاهری چندان شبیه به میراندا پریستلی فیلم «شیطان‌پرادا می‌پوشد» نباشد اما وجوه شخصیتی مشترکی با او دارد. من موقعی که این نکته را می‌گویم، تردیدی در توانایی بازیگر این دو نقش- مریل استریپ که علاوه بر ۱۴ بار نامزدی اسکار دو بار برنده این جایزه شده - ندارم اما ظاهرا این حرف، مریل استریپ را قدری عصبانی می‌کند. «بله، هر دوی آنها زنان قدرتمندی هستند در حالی که دقیقا ۲۰ نقش مشابه آن برای مردها وجود دارد- مردانی صادق و برقرارکننده نظم- که حتی در مقیاس ریشتر هم ثبت نشده است اما از طرفی این حقیقت نیز وجود دارد که ما هنوز هم با آنکه به این مرحله از تکامل رسیده‌ایم نسبت به زنان مقتدری که در جایگاه ریاست قرار دارند، احساس خوبی نداریم.» اگرچه تلاش‌های راهبه پرهیزکار و شریف فیلم در به‌اثبات رساندن وجود تمایلات مشکوک در پدر فلین (با بازی فیلیپ سیمور هافمن) سبب ناراحتی و نگرانی برخی از تماشاگران فیلم شده اما به باور مریل ‌‌‌استریپ وجود افرادی نظیر این زن در زندگی ما بسیار ضروری است.
«ما واقعا به افرادی که مراقب همه چیز هستند، احتیاج داریم. همیشه زندگی بین کسانی که به دنبال شفافیت، انضباط و اطمینان هستند و کسانی که می‌گویند ما همیشه خواستار آزادی هستیم تعادل برقرار می‌کند.» از نظر استریپ تمامی اعمال خواهر آلوسیوس که او نقشش را بازی کرده، موجه هستند. «من به او به چشم فردی که ماموریتی برعهده‌اش است نگاه می‌کردم، به نظر من او مامور بود که از آن بچه‌های بی‌دفاع حمایت کند و فکر نمی‌کنم از اینکه او را به واسطه انجام ماموریتش یک اژدها بنامند ناراحت شود. همه ما براساس حسی که ممکن است کاملا منطقی نباشد عمل می‌کنیم و او همچنین رفتار می‌کند اما او پیش از این هم با چنین شیطانی رویارو شده و توانسته آن را تشخیص بدهد و در وجود پدر فلین ببیند؛ بنابراین هر کاری را که از دستش برمی‌آید برای روکردن دست آن مرد انجام می‌دهد.»
احساس آلوسیوس نسبت به پدر فلین به هیچ‌وجه شبیه احساس استریپ به هافمن یا سایر شخصیت‌های فیلم و خصوصا خواهر جیمز ساده و زودباور با بازی ایمی ‌آدامز و ویولا دیویس در نقش یک مادر نگران نیست. مریل می‌گوید: «کار کردن با هیچکسی به اندازه فیلیپ برای من لذت‌بخش و مفرح نیست، فیلیپ آتشفشانی از عواطف و احساسات و رفتارهای مختلف و متضاد هم است و هیچ‌وقت نمی‌شود پیش‌بینی کرد که فیلیپ قصد نشان‌دادن کدامیک از حالات و احساساتش را دارد.»
مریل می‌افزاید: «ایمی واقعا معرکه بود. او کاملا پاکدامن و روراست به نظر می‌رسید باور کنید که ۳۲ ساله‌های کمی پیدا می‌شوند که می‌توانند نقش یک راهبه را به‌‌طور قابل قبولی بازی کنند و ویولا دیویس هم واقعا حیرت‌‌انگیز بود.»
هافمن که نمایش را بیش از یک‌بار دیده، می‌گوید: «هنگامی که شانلی از من خواست نقش پدر فلین را بازی کنم به‌رغم رابطه دوستانه و کاری دیرینه‌مان کاملا متحیر شدم. حدود ۱۲ سال پیش برای بازی در یکی از نمایش‌‌های او تست داده بودم و همیشه یکی از طرفداران نمایشنامه «شک» بودم و حالا خوشحالم که در صف طولانی افرادی که می‌خواستند نقش پدر فلین را بازی کنند، من پذیرفته شده‌ام.»کارکردن با مریل‌ استریپ برای بار سوم هم به همان اندازه خوب بود. «این به من ثابت کرد که رابطه دوستانه ما به‌اندازه رابطه کاری‌مان ارزشمند است. همین که با او در مورد خیلی مسائل صحبت کنم به قدر کافی ارزشمند است و البته، بله من عاشق کار با او هستم. چون او سرشار از هوش و ذکاوت و شور زندگی است و کمک می‌کند بهتر و هیجان‌انگیزتر بازی‌ کنید. اگرچه بازیگری همیشه لذت‌بخش‌ترین و هیجان‌انگیزترین کار دنیا نیست اما کار با مریل واقعا عالی است.»
در پاسخ به این پرسش که «آیا پدر فلین واقعا مقصر است یا بی‌گناه»، هافمن می‌گوید: «مسئله مهم و نکته اصلی فیلم، ندادن پاسخ به این پرسش است. به نظر من اینکه به عنوان یک بازیگر این راز را برملا نکنم خیلی اهمیت دارد چون با این کار حتما کل فیلم را خراب خواهیم کرد. ممکن است شما این فیلم را پنج‌بار تماشا کنید و دو بار بسته به شخصیت خود و حال و هوایی که در آن روز دارید، نظرات منطقی در مورد فیلم داشته باشید. جان و من در مورد گذشته این شخصیت خیلی با هم صحبت کردیم ولی من قطعا هیچ‌یک از آن صحبت‌ها را برای شما بازگو نخواهم کرد.»
برخلاف هافمن و استریپ، ایمی آدامز این شانس را داشته که با زنی که شخصیت خواهر جیمز از او الهام گرفته شده، ملاقات کند. ایمی می‌گوید: «خواهر مگی مشاور تکنیکی ما بود. جان در زمان نگارش نمایشنامه تصور می‌کرد که این زن مرده است و به همین خاطر با خیال راحت از نام واقعی او استفاده کرده بود. چیزی که در ملاقاتم با او برایم بسیار جذاب بود بامزگی و شهامت این زن بود. خود من هم نمی‌دانستم که انتظار چه چیزی را دارم. در زمان بررسی و مطالعه نقش، به این فکر می‌کردم که نقش یک زن شلخته بی‌عرضه و ساکت را بازی کنم. ولی ملاقاتم با خواهر مگی باعث شد که شهامت و اعتمادبه‌نفس باور نکردنی او را وارد نقشم کنم.»
روحیه گرم و صمیمی آدامز که تمام بازیگران می‌توانستند در صحنه احساس کنند، در صحنه خاصی از از فیلم مشکل‌آفرین شد، جایی که خواهر جیمز در برابر شاگردان نوجوانش حسابی از کوره درمی‌رود.
ایمی می‌‌‌گوید: «آن صحنه واقعا من را نابود کرد. تا آن موقع بچه‌ها خیلی خودشان را به من نزدیک احساس می‌کردند اما قبل از آن نگذاشته بودم آنها متوجه شوند که من به مرحله فریادکشیدن رسیده‌ام و بعد از آن چهره و نگاهشان به کلی تغییر کرد. می‌دانستند من در حال بازی هستم اما در بقیه روز سر صحنه اصلا نخندیدند.» آخرین صحنه فیلم هم صحنه‌ای به‌یاد ماندنی برای او بود. «فکر می‌کنم با آنکه خواهر جیمز واقعا می‌خواست در مورد آنچه انجام داده به اطمینان برسد اما تا انتها در شک و تردید باقی می‌ماند. بنابراین زمانی که سرانجام خواهر آلوسیوس در آن صحنه به شک و تردید خودش اعتراف می‌کند، خواهر جیمز به آرامش می‌رسد. فکر می‌کنم حس همدردی او سرانجام با آن اعتراف دوباره جان می‌گیرد.»
اگرچه نقش دیویس که فقط شامل یک صحنه بسیار طولانی و کشدار می‌شود برای او جایزه انجمن ملی منتقدان را به ارمغان آورده است و زمزمه نامزدی اسکار را نیز به همراه دارد. با این حال، وسوسه دریافت مجسمه طلایی اسکار نبود که این بازیگر برنده جایزه تونی را متقاعد به پذیرفتن نقشی کوچک اما پرمحتوا کرد.
دیویس می‌گوید: «این واقعیت را دوست دارم که شخصیت خانم میلر صرفا یک موجود کاربردی یا ابزار یا کهن‌‌الگویی نیست. جان پاتریک شانلی یک انسان کاملا واقعی را خلق کرده بود از آن نوع نقش‌هایی که آدم همیشه نمی‌تواند گیر بیاورد. این نقش سختی‌های زیادی نیز داشت- به عنوان مثال من مجبور بودم که رابطه‌ام با پسرم را در حالی که هرگز با او در یک صحنه نبودم، خلق کنم اما من این سختی‌ها را دوست داشتم.» لازم به گفتن نیست که دیویس همه آنچه برای نقش خود لازم داشته، در صفحات فیلمنامه یافته است. «البته من خودم تاریخچه و گذشته این شخصیت را نوشته بودم که حدودا ۵۰ صفحه می‌شد اما با آنکه حافظه‌ام مشکلی ندارد، کارکردن با مریل به قدری من را عصبی کرده بود که بیشتر داستان خودم را فراموش کردم. باور کنید از دیدن خونسردی و راحتی مریل در موقع تمرین و در زمان فیلمبرداری واقعا تعجب می‌کردم. فکر می‌کردم لابد یک گوشه می‌نشیند و برای خودش تمرکز می‌کند و فکر می‌کند... اما او می‌نشست بافتنی می‌بافت، تلفن می‌زد، می‌خورد و می‌پرسید: آهای ویولا، نمی‌خواهی به بوفه بروی و غذا بخوری؟»
برایان اسکات لیپتون
ترجمه: آزاده حاج اسفندیاری
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید