جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

از گرگان تا خوارزم


از گرگان تا خوارزم
از زندگی سیداسماعیل جرجانی آگاهی اندكی در دست است. ابن ابی اصیبعه رجالی و زندگینامه نگار معروف عرب كه بین سال های ۵۹۹ هجری قمری تا ۶۶۹ هجری قمری می زیسته، در كتاب معروف خود عیون الانباء فی طبقات الاطباء (بیروت، ،۱۹۶۸ ص ۴۸۲) فقط چند سطر به شرح احوال او اختصاص داده است. یاقوت حموی در معجم البلدان راجع به سیداسمعیل جرجانی چنین می گوید: «ابوابراهیم اسماعیل بن الحسن بن محمد بن احمد العلوی الحسینی من اهل جرجان، كان عرفاً بالطب جداً، وله فیه تصانیف حسنه مرغوب فیها بالعربیه و الفارسیه، انتقل الی خوارزم و اقام بها مده ثم انتقل الی مرو فاقام بها، وكان من افراد زمانه و ذكر انه سمع اباالقاسم، و حدث عنه بكتاب الاربعین له و اجازه لابی سعد السمعانی و توفی بمرو سنه ۵۳۱.»ابوابراهیم اسماعیل بن الحسن بن محمدبن احمد العلوی الحسینی اهل جرجان. او كاملاً به علم پزشكی آگاه بود و تالیفات ارزشمندی به عربی و فارسی داشت. به خوارزم سفر كرد و مدتی در آنجا اقامت كرد. او سپس به مرو رفت و در آنجا مقام كرد. او از افراد برجسته زمان خود بود و گفته شده است از ابوالقاسم قشیری استماع حدیث كرده و از كتاب اربعین قشیری نقل حدیث كرده و اجازه نقل حدیث به ابی سعد سمعانی داد. و در سنه ۵۳۱ در مرو درگذشته است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، مجلد دوم، ص ۱۲۲)سیداسماعیل جرجانی در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری قمری می زیسته است، یعنی تماماً در دوره ای كه ایران شرقی زیر سلطه سلسله نیرومند تازه به قدرت رسیده تركان سلجوقی بود.
سیداسماعیل جرجانی در حدود سال ۴۳۵ هجری قمری در شهر گرگان یا جرجان، در شمال شرقی ایران كنونی، متولد شد. ویرانه های آن شهر قدیمی هنوز هم در سمت غربی شهر گنبد قابوس یافت می شود. درست در همین سال بود كه طغرل، سردار سلجوقی، شهر گرگان را به تصرف درآورد. گرگان در آن هنگام منزلگاهی بر سر راه سپاهیان ترك بود كه میان عراق و ایل نشین هایشان در شرق (ماوراءالنهر) رفت و آمد می كردند. در همان زمان، گرگان عرصه مجادلات عقیدتی نیز بود و پس از افتادن این سرزمین به چنگ سلجوقیان، آرام آرام رو به افول نهاد، تا آنكه در عهد مغول كاملاً خراب و از صفحه روزگار محو شد.وی از خانواده ای از سادات حسینی بود كه از اصفهان به گرگان كوچیده بودند. گفته اند كه خانواده اش با بزرگان سلسله آل زیار روابط نزدیك داشته اند. این اطلاع از خود ذخیره خوارزمشاهی برمی آید كه جرجانی به قم، به نزد فرزندان كوشیاربن لبان رفت تا نسخه های خطی كوشیار را كه نزد آنان بود، وارسی كند. این كوشیار، منجم شاهان قدیم گرگان بود و نیز مسلم است كه جرجانی به محافل ادبا و دانشمندان دینی رفت و آمد می كرده است.جرجانی در اوایل جوانی به نیشابور، كه مركز خراسان بود، رفت. نیشابور گذشته از آنكه منزلگاه طغرل سلجوقی و پایگاه او برای تاخت و تازهایش به غرب ایران بود، مركز عمده فرهنگی آن زمان به شمار می رفت. جرجانی برای تحصیل علم و مخصوصاً فرا گرفتن حدیث به نیشابور رفت كه در آن سال ها محدث و عارف بزرگ زمان ابوالقاسم قشیری (۳۷۶ تا ۴۶۵ ه.ق) در آن شهر، خلق و خواص را به فراخور حال ارشاد می كرد.در مورد آموزش پزشكی، وی در مجالس درس ابن ابی صادق النیشابوری شركت می كرد. ابن ابی صادق بر رساله معروف جالینوس در فواید اعضا در ۴۵۹ هجری قمری شرح نوشته است. وی به خوش سخنی و وعظ نیكو شهرت داشت، اما چون زاهد بود و به دنیا دلبستگی نداشت، در دیری معتكف شد و دست از طبابت برداشت. اما به تعلیم طب ادامه می داد. كندری (متوفی در ۴۵۶ ه.ق) كه وزیر طغرل سلجوقی بود، از او رنجیده خاطر شد و وی را آزرد. علت این بود كه وقتی كندری به بیماری قولنج دچار شده بود، ابن ابی صادق راضی نشد كه بر بالین او برود و یكی از شاگردان خویش را برای درمان او فرستاد. شاید این بی اعتنایی ابن ابی صادق به علت آن بود كه كندری مبارزه با اشعریان را وجهه همت خویش ساخته بود.باری، جرجانی از طریق همین ابن ابی صادق با طب جالینوسی آشنایی یافت. ناگفته نگذاریم كه تعلق ابن ابی صادق به مكتب جالینوس بسیار ژرف و گسترده بوده است.
احتمال دارد كه جرجانی در مجالس درس احمد فرخ هم شركت می كرده است، زیرا كه در گفتار در باب چشم، اقوال او را نقل كرده است.در مورد ابوالقاسم قشیری هم باید گفت در زمانی كه جرجانی به مجلس درس او حاضر می شد، قشیری در اوج شهرت و افتخار بود زیرا به قدرت رسیدن سلطان تازه سلجوقی، یعنی آلب ارسلان (كه از ۴۵۵ تا ۴۶۵ سلطنت كرد) و نیرو گرفتن خواجه نظام الملك در مقام وزارت به جای كندری، سبب رونق مجدد مذهب اشعری شد. قشیری توانست بار دیگر بساط تعلیم و تربیت و ارشاد خلق و دعوت آنها به عرفان را بگستراند.در زمان اقتدار قشیری بود كه جرجانی اجازه یافت قسمتی از تعلیمات او را اشاعه دهد. به گزارش یاقوت حموی، جرجانی ماذون به نقل و تعلیم چهل حدیث شد. متاسفانه نمی دانیم این احادیث در باب چه موضوعی بوده است، بهداشت، پزشكی (كه به نام طب الرسول(ص) شهرت داشت)، علوم طبیعی، اخلاق یا دین.
مسلم است كه جرجانی تحت تاثیر عمیق دین و عرفان اسلامی بود. شخصیت دینی و معرفتی سید در سراسر مباحث مربوط به علم اعمال بدن آدمی (فیزیولوژی) ذخیره منعكس است. تاثیر ایمان عمیق به اراده و مشیت الهی هم در حد اعلای آن در آثار جرجانی مشهود است. اشارات مكرر جرجانی به عنایت ایزدی و ستایش حق تعالی در سراسر كتاب ذخیره خوارزمشاهی به چشم می خورد.اما درباره چگونگی زندگی عملی او تا زمانی كه به خوارزم رفت هیچ نمی دانیم، جز اینكه به احتمال زیاد كم سفر می كرده است. این هم محتمل می نماید كه جرجانی ناگزیر بوده بخش اول عمر خود را میان طبابت (پزشكی عملی) و درك محضر بزرگان دین و عرفان تقسیم كند. مسلم است كه در سال ۵۰۴ ه.ق كه جرجانی خدمت خود را به قطب الدین محمد خوارزمشاه عرضه كرد، به اندازه كافی شهرت و تبحر داشته است. جرجانی پیش از این كتابی تالیف كرده بود به نام كتاب فی حفظ الصحه كه متاسفانه هیچ نسخه ای از آن بر جای نمانده است و حتی نمی دانیم كه به فارسی بوده است یا به عربی. لوتس ریختر برنبورگ (Lotz Richter Bernburg) نوشته است كه عبدالحسین خان زنوزی تبریزی از نسخه ای از این كتاب كه در سال ۴۹۵ ه.ق نوشته شده بوده، خبر داده است. مجیز قمی هم از یك كتاب دیگر جرجانی به نام التحفه السعدیه خبر داده است.افزون بر این، امكان دارد كه جرجانی نه كتاب اول دایره المعارف خود (ذخیره خوارزمشاهی) را پیش از رفتن به خوارزم تالیف كرده باشد. قطب الدین محمد كه كتاب به نام او تالیف شده است در آن هنگام برگمارده سنجر پسر ملكشاه سلجوقی بوده و به نام او بر خوارزم فرمان می راند.
جرجانی از آن پس بقیه عمر خود را در خوارزم گذرانید كه تقریباً منطبق با همان قلمرو و خوارزم باستانی است. این سرزمین در دو سوی رود پرآب آمودریا (جیحون) گسترده بوده است. بخش عمده آن را سرزمینی میان دریاچه آرال و دریای مازندران تشكیل می داد كه گرگان در جنوب شرقی آن جا داشت. خوارزم به بركت آبیاری از آمودریا، سرزمینی حاصلخیز و آبادان بود و هر چند كه كشت غله در آنجا مرسوم نبود (اكنون هم نیست و محصول عمده تركمنستان كه عملاً جایگزین خوارزم قدیم است پنبه، صیفی جات و میوه به خصوص انگور است) در عوض هلو، انجیر و سیب كه میوه های عمده خوارزم بودند و انگور به فراوانی و در نهایت خوبی در آنجا عمل می آمد. خربزه هایش را درون یخ می نهادند و به بغداد می بردند كه خوان خلفای بغداد را رونق و زینت بخشد. همچنین درخت توت در آنجا فراوان بود كه سبب رونق پرورش كرم ابریشم می شد. وانگهی از دریاچه آرال و دریای مازندران انواع خوراكی های دریایی، مخصوصاً انواع ماهی، به دست می آمد كه سیاحان قرون وسطی به تفصیل از آنها یاد كرده اند.
افزون بر اینها، خوارزم جایگاه مبادله میان جهان اسلام و سرزمین اسلاو بود. باشگیرها یا باشقیرها انواع پوست جانوران شكاری را در آنجا عرضه می كردند و ترك ها برده هایی را كه در تاخت و تازهایشان به اسارت گرفته بودند در آنجا در معرض فروش می گذاشتند. در شهر گرگانج یا اورگنج (كه امروز بخش قدیمی آن تحت نام كهنه اورگنج در غرب جیحون و در تركمنستان و بخش جدید آن در شرق جیحون و در ازبكستان واقع است) كه پایتخت خوارزم بود، تركان سفارش های بازرگانان ایرانی و عرب را انجام می دادند.
چرا جرجانی به خوارزم رفت؟ برای اینكه هم از رفاه آن سرزمین آبادان برخوردار شود و هم از امنیت حاكم آنجا بهره گیرد، زیرا در آن روزگار آشفته، امنیت نعمتی گرانبها و ارجمند بود. جرجانی در مقدمه كتاب ذخیره خوارزمشاهی، آنجا كه كتاب را به نام حامی خویش كرده است، با صراحت به این نكته اشاره كرده است: «چون تقدیر ایزد تعالی چنان بوذ كه جمع كننده این كتاب بنده دعاگوی خداوند خوارزمشاه... قصد خوارزم كرد و به خدمت این خداوند نیك بخت شد اندر سال پانصد و چهار از هجرت و خوش هوا و آب این ولایت بدیذ و سیرت و سیاست و عدل این خداوند بشناخت و امنی كی اندر ولایت هست از هیبت و سیاست او مژه آن بیافت اینجا مقام اختیار كرد و اندر سایه عدل و دولت او بیاسود و به نعمت و حشمت او مستظهر گشت و آثار نعمت او بر احوال خود بدید واجب دانست حق نعمت شناختن و شكر آن كزاردن و رسم خدمت به جای آوردن و ثمره علمی كی مدتی از عمر خویش اندر آن گذرانیدست اندر ولایت این خداوند نشر كردن بر این نیت این كتاب به نام این خداوند جمع كرد و كتاب را ذخیره خوارزمشاهی نام كرد...» (سعیدی سیرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، سیداسماعیل جرجانی، بنیاد فرهنگ ایران)
جرجانی هم پزشك دربار قطب الدین محمد بود و هم در راس داروخانه شهر جای داشت. به قول ابن ابی اصیبعه ریاست داروخانه شهر، شغل پردرآمدی بود و هر ماه هزار دینار از خزانه شاهی به متصدی آن پرداخت می شد. این همه كار، مانع از آن نمی شد كه جرجانی تالیف كتاب خود را ادامه دهد. خود او این موضوع را در پایان كتاب، ضمن بند كوتاهی كه عذر نام نهاده، بیان كرده است (این عذر و دو عذر دیگر در برخی از نسخه های خطی ذخیره خوارزمشاهی از جمله در نسخه كتابخانه بادلیان به شماره C۲۹ و نسخه خطی مجموعه فریزر و در نسخه مورد استناد سیرجانی (برگ ۶۴۴) در تبیین نسخه بدل ها مضبوط است). جرجانی گفته است كه اشتغال در داروخانه تمام وقت او را می گرفته و مانع از آن شده است كه آخرین كتاب را بنویسد و آن جلد دهم ذخیره داروشناسی و داروسازی است، زیرا كه شمار اهالی ای كه برای معالجه نزد او می آمدند بسیار بود. این افراد سئوال هایی می كردند و توقع داشتند كه پاسخ های دقیق به آنها داده شود. این كار، فرصت لازم و فراغت فكری مناسب برای او باقی نمی گذاشت تا «جمله های مناسب» را بیابد و «تعریف های مطلوب» را به دست آورد و آنها را به رشته تالیف بكشد. با وجود اینها، جرجانی دایره المعارف خود را با كتاب مربوط به داروشناسی و داروسازی به پایان برد و از این هم فراتر رفت. او در سال ۵۰۶ه.ق خلاصه ای از آن دایره المعارف فراهم كرد و به اتسز، پسر سلطان خوارزم، كه خود طبیب مخصوصش شده بود، تقدیم كرد.علاءالدین اتسز كه در ۴۹۲ه.ق متولد شده بود، در آن هنگام در حدود ۱۴ سال داشت و به اسب سواری می پرداخت. او آماده می شد كه سپهسالار لشكر و در عین حال وارث تاج و تخت شود. دقیقاً به همین دلیل است كه كتاب مزبور «خفی علائی» یعنی همان خلاصه ذخیره خوارزمشاهی به سواركاری جنگجو ارمغان شده است. این كتاب در دو جلد است برای آنكه اتسز بتواند هر كدام را در یكی از دو چكمه (خفی)های خود جای دهد. (در سال های اخیر این كتاب به كوشش مرحوم دكتر نجم آبادی و اینجانب توسط موسسه اطلاعات به چاپ رسید.) جرجانی یك كتاب جدلی فلسفه هم نوشته است به نام كتاب الرد علی الفلاسفه كه تاریخ تالیف آن را نمی دانیم. كتاب دیگر كتاب الیوم و الیله نام دارد كه به قاضی ابوسعید اشعری تقدیم شده است. این دو كتاب را ظهیرالدین بیهقی نام برده، اما هیچ نسخه ای از آن شناخته نشده است. به احتمال زیاد جرجانی رساله هایی در منطق ارسطویی نگاشته است: یكی درباره قیاس، فی القیاس و دیگری درباره آنالیز، فی التحلیل، كه ریختر برنبورگ نشانی نسخه های این دو كتاب را كه مكتوب به سال ۶۶۷ هستند، در كتابخانه اسكوریال می دهد. بیهقی از دو كتاب دیگر جرجانی نیز نام می برد كه نسخه ای از آن شناخته نشده است: یكی وصیت نامه و دیگری رساله متنبهه (رساله بیداركننده) كه كوتاه است و بیهقی بخشی از آن را نقل كرده و آن گفتاری است در باب دل بریدن از این دنیا و بی علاقگی به لذایذ آن. در این كتاب می خوانیم:
«چه بوده است ما را ای برادر. در آرامیدن بدین فرومایه گیتی ناپایدار و سرای بی قرار، كه به پرورانیدن این تن خاكی و بدن مغاكی چنین گراینده گشته ایم.»
اما درباره نوشته های دیگر جرجانی، مثل زبده الطب كه دو روایت فارسی و عربی آن در یك نسخه خطی مورخ ۱۱۶۱ هجری قمری در كتابخانه ملی پاریس یافت می شود و كتاب یادگار كه ظاهراً خلاصه ای از خفی علائی با افزوده هایی در زمینه درمان (كه نسخه هایی از آن در دست است) و كتاب دیگر او طب الملوكی است كه بنا به گزارش بیهقی مانند یادگار در خوارزم نگاشته شده، اما هیچ نسخه ای از آن باقی نمانده است. در مقابل می توان تاریخ تالیف الاغراض الطبیه و مباحث العلائیه را تعیین كرد كه به خواهش مجدالدین ابومحمد صاحب ابن محمد البخاری، وزیر اتسز خوارزمشاه، تالیف شده است. به این ترتیب الاغراض الطبیه به سفارش وزیر، پس از آن تالیف شده است كه اتسز به جای پدر خود نشسته بوده است، یعنی بعد از سال ۵۲۲ هجری قمری. این وزیر به احتمال، همان امام الصاحب ابن محمد بخاری است كه بیهقی از او یاد كرده است. نسخه ای از این كتاب در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران وجود دارد. (مراجعه شود به: علم در ایران، بنیاد فرهنگ ایران، شماره۳)آخرین كتابی كه جرجانی تالیف كرده بود ترجمه عربی «ذخیره خوارزمشاهی» است كه به تصریح خود جرجانی در مقدمه آن ترجمه، سال های آخر عمر را صرف آن كرده است. (علامه آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، دارالاضواء بیروت، ،۱۴۰۳ ج،۱۰ صص۱۱- ۱۰)
قطب الدین محمد خوارزمشاه در سال ۵۲۱ قمری درگذشت و جرجانی چند سالی در خدمت اتسز فرزند او بود. در سال ،۵۲۹ این خوارزمشاه هنوز دست نشانده وفادار سلطان سنجر بود و حتی همراه او در جنگی بر ضد سلطان غزنه شركت كرد.
جرجانی یك سال در مرو (پایتخت سنجر) ماندگار شد و فقط پس از بازگشت اتسز از مرو به بلخ بود كه میان اتسز و سنجر اختلاف پدید آمد. بر اثر آن اختلاف، در محرم ۵۳۳ جنگی میان آن دو درگرفت. باری جنگ میان اتسز و سنجر با تهاجم پیشگیرانه سنجر به خوارزم آغاز شد.
درست نمی دانیم جرجانی چرا و در چه شرایطی به مرو رفت. ولی مسلم است كه در دربار سنجر مورد استقبال قرار گرفت، مقرری برایش تعیین شد و به آموزش پزشكی ادامه داد. احتمالاً در همین مرو بوده است كه ابوسعد سمعانی جوان (۵۰۶ تا ۵۶۳ ه ق) نزد جرجانی حدیث آموخت.مرو در آن روزگار، بنا بر قول یاقوت حموی، شهری بود صاحب ده كتابخانه و این امر ممكن است دلیلی دیگر برای جذب جرجانی به این شهر بوده باشد، علی الخصوص كه خانواده سمعانی دارای دو كتابخانه بزرگ در مرو بود.عزیمت جرجانی از خوارزم موجب پدید آمدن خلایی شد كه اتسز برای پر كردن آن با دشواری رو به رو بود. محتوای دو نامه كه رشید الدین وطواط شاعر و دبیر خوارزمشاه نوشته در دست است. این نامه ها كه در «رسائل وطواط» ضبط شده، خطاب به دو پزشك بزرگ بیمارستان عضدی بغداد ابوالبركات بغدادی و ابن ترمذ است. از این دو پزشك خواسته شده كه یكی از شاگردان خود را به خوارزم بفرستند. این دو پزشك در سال ۵۶۱ قمری و یا اندكی بعد از آن در گذشتند.طمورخان در تاریخ فوت جرجانی در مرو، سال های متفاوتی را ضبط كرده اند. از ۵۳۰ تا ۵۳۵ هجری قمری، در این میان سال ۵۳۱ بیش از همه تكرار شده است. وقتی كه ظهیر الدین بیهقی در سرخس (نزدیكی محل سرخس كنونی ایران در جنوب مرو و شمال مشهد) به دیدار جرجانی نائل آمد، او را بسی كهنسال یافت و در نوشته خود چنین آورده است:«من او را در سال ۵۳۱ در سرخس دیدم، روزهای آخر عمر را می گذراند.»شخصیت جرجانی از ورای آثارش مشهود است. مردی دقیق، در حد وسواس، خوشخو، خوش برخورد، موشكاف و اهل میانه روی و عارف بود. بیهقی او را «مردی جدی، یار و همراه و سخاوتمند» وصف كرده است. در واقع مردی بود كه در جامعه و با جامعه خود می زیست و به هیچ روی محصور در مطالعات و تالیفات خود نبود. ابن ابی اصیبعه او را «پزشكی بزرگ كه دارای شایستگی بسیار و علم فراوان بود» معرفی كرده است. او پزشك دربار بود و در این مقام، افزون بر درمان معمولی رایج در آن عصر، رایزن دربار در رشته های مختلف نیز بود و به هرگونه پرسش سلطان درباره علوم طبیعی پاسخ می گفت. او همچنین پزشك نظامی نیز بود. و این از فصل هایی از كتابش كه به زخم های سواركاران و آسیب های پوست و زخم های ناشی از جنگ اختصاص داده است، معلوم می شود. نكته جالب این است كه تنها موردی كه در اغراض الطبیه به چشم پزشكی اشاره دارد، مربوط به زخم پیكان در چشم است. او همچنین پزشك مردم بود و به احوال و شرایط زندگی مردم توجه داشت و به شیوه های نادرست غذایی آنان خرده می گرفت و توصیه هایی می كرد.
●مذهب جرجانی
جرجانی مردی متدین و یكی از حلقه های زنجیر نقل احادیث و عارفی دلسوخته بود. دعایی كه ذیلاً بیهقی از او نقل كرده حكایت از عمق معرفت و دلسوختگی او می كند:
«اللهم انی اسئلك غیر متحكم علیك ان تكفینی مونه هذالجسد، الذی هو سبب كل مذله و اصل كل حاجه و الجالب الی كل بلیه و الطالب لكل خطیئه و ان تصیر الخلاص منه علی احسن وجه و افضل حال الی خیر معاد و احسن مال بمنك و فضلك یا ذالمن و الافضال، برحمتك یا ارحم الراحمین و یا خیر الناصرین.»قراین و دلایل قوی بر تشیع سید وجود دارد و حشر و نشر وی با كبار علمای اسلام اعم از سنی و شیعه نشانه سعه صدر و جامع نگری او است كه هر كجا كسی را می یافت كه می توانست از او بهره علمی و معرفتی ببرد درنگ نمی كرد و بیشترین استفاده معرفتی را از شیخ ابو القاسم عبد الكریم قشیری (م ۴۶۵) می نمود. قشیری و شیخ ابو القاسم ابو الخیر (م ۴۴۰ ) از پیشگامان عرفان بودند كه در خراسان و ماور اءالنهر بساط ارشاد گسترده بودند و هر كس با هر مذهبی كه شوقی در دل و شوری در سر داشت از محضر آنها استفاده می كرد.
بعضی از آن قراین و دلایل به شرح ذیل است:
۱- خطبه كتاب ذخیره، به عنوان یك قرینه می تواند مورد استفاده باشد:«بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین حمد الشاكرین و الصلوه علی النبی محمد المصطفی و علی آله الطاهرین اجمعین» كه بسنده كردن به درود فرستادن بر آل رسول پس از پیامبر(ص) خود یك قرینه به تشیع او است.
۲- اشتهار وی و صفاتی كه دیگران برای او می شمردند و بر سیادت و وابستگی اش به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تاكید داشتند. نظیر آنچه كه بر بالای دو صفحه اول متن مورد تصحیح سعیدی سیرجانی توسط كاتبی كه در سال ۶۰۳ هجری نگاشته شده، آمده است:
«كتاب الاول من ذخیره الخوارزمشاهیه من تصنیف الامیر السید الامام المرتضی زین الدین جمال العتره اسمعیل بن الحسن الحسینی»
۳- ارتباط نزدیك او و خانواده اش با سلسله آل زیار كه از سلاطین متعاطف با شیعه ایران بودند.
۴- روابط خوارزمشاهیان با خلیفه بغداد تیره بود و حتی قبل از حمله مغول، محمد خوارزمشاه در آستانه حمله به بغداد بود كه مغول مهلت نداد. بعضی احتمال می دهند خلیفه در تحریك مغول به حمله به قلمرو خوارزمشاهیان نقش داشته است و لذا خوارزمشاهیان چندان مطلوب متعصبین از برادران اهل سنت نبودند و اقبال سید از تقدیم بخش اعظم كتاب های خود به خوارزمشاهیان می تواند ولو به طور غیرمستقیم نشأت گرفته از اعتقادات وی باشد.
۵ _ نام كتاب ذخیره خوارزمشاهی در كتاب ارجمند الذریعه الی تصانیف الشیعه در زمره تالیفاتی كه توسط شیعیان انجام شده آمده است: «الذخیره فی الطب للسید الامیر المرتضی زین الدین تاج العتره ابی ابراهیم اسماعیل ابن الحسین بن الحسن الجرجانی المتوفی (۵۳۵ ه.ق) أو (۵۳۱ ه.ق) كتاب فارسی كبیر كتبه باسم السلطان علاءالدین تكش خوارزمشاه و لذا یقال له الذخیره الخوارزمشاهیه و هو مرتب علی عشره كتاب فی عده مجلدات و قد عربه بنفسه ایضا و یوجد من اول الفارسی الی آخر الكتاب السادس فی مكتبه (المجلس) و تمام مجلداته فی (الرضویه) تاریخ كتابه الجزء الاخیر منه (۶۶۹ ه.ق) و تاریخ فراغه و من تالیفه (۵۰۴ ه.ق) اوله [الحمدلله حمدالشاكرین]...» (علامه آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، دارالاضواء بیروت، ،۱۴۰۳ ج ،۱۰ صص ۱۱ _ ۱۰)
۶ _ از سیداسمعیل جرجانی در كتاب عظیم اعیان الشیعه به عنوان یكی از مولفین شیعه نام برده شده است: «اسماعیل بن ابی الحسن الحسینی الجرجانی له كتاب الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه اهدا الی مجلس العلاء فارسی فی الطب.» (الامام السید محسن الامین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، ،۱۴۰۳ ج،۳ ص ۳۱۰)
۷ _ در مقدمه فصل پنجم كتاب الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه تالیف سیداسماعیل جرجانی چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم رب اعن ویسر الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن و احسن معنا بالخلق الحسن ثم اصلوه و السلام علی محمد و آله ابی الحسن و علی اولادهما الحسین و الحسن و من بعدهم الائمه المعصومین حتی صاحب لزمان محمدبن الحسن علیهم الصلوه و السلم و علی جمیع المهاجرین و الانصار و سلم تسلیما كثیرا» (سیداسماعیل جرجانی، كتاب الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ،۱۳۴۵ ص ،۶۳۹ ه.ش)مرحوم سیداسماعیل در این مقدمه كاملاً بر اعتقادات خویش به عنوان یك شیعه امامیه تصریح كرده است.
● اهمیت جرجانی در پزشكی
اهمیت جرجانی در طب از دو جهت است. جهت اول اینكه پس از ابن سینا اولین طبیبی است كه كلیه فصول پزشكی را مورد مداقه و بحث قرار داده و بر دانش گذشتگان افزوده است. جهت دوم اینكه بخش اعظم كتاب های خود را به زبان فارسی تالیف كرده كه تا آن زمان كسی به این وسعت به تدوین متون پزشكی به زبان فارسی اقدام نكرده بود و كتاب های وی به خصوص ذخیره، متنی اساسی و ماندنی در علوم پزشكی و ماخذی برای اصطلاحات این رشته و حوزه های مربوط است.
كتاب ذخیره خوارزمشاهی از زمان تالیف به بعد همواره جزء اركان كتب طبی شمرده می شده است و بنا به قولی هر كه می خواست در پزشكی ماهر شود می بایست یكی از كتاب های سته عشر جالینوس، حاوی محمد بن زكریای رازی، قانون ابن سینا، كتاب المائه ابوسهل مسیحی و ذخیره خوارزمشاهی سیداسمعیل جرجانی را به دقت مطالعه كرده باشد. بر اثر اهمیتی كه ذخیره در عالم پزشكی پیدا كرده ترجمه ای از آن به عبری و سپس ترجمه ای به تركی توسط ابوالفضل محمد بن ادریس الدفتری متوفی به سال ۹۸۲ هجری قمری صورت گرفت. (دكتر ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ،۲ صص ۹۴۶ _ ۹۴۴).
علی اكبر ولایتی
منبع : روزنامه شرق