دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


امام خمینی (ره) الگوی هنرمند مهذب و منزه


امام خمینی (ره) الگوی هنرمند مهذب و منزه
درس بزرگ از حیات هنری حضرت امام به ما هنرمندان چیست؟ امام که علاوه بر یک مجتهد اعلم در زمینه های فقهی و دینی و فلسفه یک هنرمند عارف مسلک عامل نیز بودند، می توانند الگویی در این زمینه برای هنرمندان باشند.
درس بزرگ حیات هنری ایشان برای ما وارد نمودن هنر به حوزه های عرفان و اخلاق و فلسفه و برعکس است. این موضوع در واقع شاه کلید هنرمندی حضرت امام است که ایشان کار هنری را بدون تهذیب و تنزیه نمی پسندیدند.
تهذیب و تنزیه شاید هر دو یک معنا داشته باشند ولی در اصل دو روی یک سکه هستند. انشقاقات عرفان حضرت امام و تجلی آن در هنر، این دو معنا را می دهد. مهذب بودن به معنای خودسازی اخلاقی و منزه بودن به معنای پاک و سالم نگاه داشتن آن است که می توان از این طریق به هنر واقعی رسید.
راهنمای عملی که ایشان در اولین بیاناتشان برای ما ترسیم می نمایند بر همین مبنا است: ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم، سینما و تئاتر از مظاهر تمدن است، ما با مظاهر تمدن مخالفتی نداریم» (نقل به مضمون ) بیان ساده و در عین حال پرعمق حضرت امام در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بیانگر ممتنع بودن آن نیز می باشد. امام در بیان ساده و سهل خویش معنایی عمیق را بیان می فرمایند و تاکید بر این موضوع دارند که هنر و ساحت آن باید مهذب و منزه باشد و تجلی و برون رفت آن مشحون به فساد و فحشاء نباشد. هنر را از مظاهر تمدن می دانند و «تمدن» ماحصل زحمات بشریت است. درواقع امام تمدن را محصول زحمات بشریت می داند که نمی خواهد هنر این تمدن آلوده باشد؛ چون مدنیت و ساختار فطری بشر که دخیل در ساختار تمدنی اوست با آلودگی و پلیدی مخالف است. بنابر این هنر و هنرمندی باید محاسن تمدنی خود را با اخلاقیات و نفس پاکیزه و زکیه همراه سازد. هنر اخلاق محور نمی تواند پایه های خود را بر غرایز بشر بنا سازد و رمز گفتار ساده و در عین حال ممتنع حضرت امام در همین جا گشوده می شود؛ هنر اخلاق محور. هنر اخلاق محور چیست و چه شاخصه هایی را می طلبد؟
شاخصه اصلی هنر اخلاق محور پیوند آن باعرفان خالص دینی است. بی تعارف باید گفت که تا به حال هنرمندان حوزه های مختلف هنری ما فقط این جمله را تکرار کرده اند و همه لب به ستایش آن و یا تکرارش گشوده اند و درک عمیقی نسبت به آن نداشته اند و هیچ نیاندیشیده اند که آیا این سخنان فقط در نفی سینما و تئاتر زمان طاغوت است؟! آیا این سخنان در نفی مثلاً بی حجابی یا بد حجابی زمان طاغوت است و با گذاشتن یک روسری بر سر هنرمندان زن آن هم در صحنه تئاتر یا جلوی دوربین سینما کار تمام می شود و هنرمندان دیگر در پشت صحنه یا پشت دوربین و عرصه اجتماع می توانند رها شوند و هر قسم رفتاری که بر مبنای عرف منهای تعهد دینی و اخلاقی داشته باشند؟!
اگر هنر را تصور این است که هنرمند همچون فروشنده کالا هنر خویش را می فروشد و هر چقدر در این کار حرفه ای تر شود و راحت تر بتواند هنر خویش را عرضه کند و کاری به دیگر کارها و بازخوردهای حضور اجتماعی خویش نداشته باشد، تصور غلطی است. این تعریف از هنر، کارکرد گرایانه است و ما در تعریف هنر اخلاق محور و برخاسته از فطرت به هیچ وجه اعتقادی به آن نداریم. هنر اخلاق محور و فطری، هنری است که تاکیدش برحفظ ساختار هنر و حرمت نهاد فطرت در بشر و قوام دادن به حضور آن در جامعه است که تجلی آن در اخلاق بر پایه فلسفه است. در واقع این نوع از هنر و به تبع آن هنرمندی حول محور آن را می توان ساختارگرا نامید.
امام در جمله صریح و سهل و ممتنع خویش هنر و هنرمندان را نسبت به این مساله بیداری می دهد و هشدار عطوفانه خویش را نسبت به ساحت هنر گسترش داده و هنر را تمدن ساز قلمدادمی نماید. این یعنی یک رسالت دیگر بردوش هنر: تمدن سازی و حالا هنرمند ما باید ظرفیت های توامان را در خویش ایجاد نماید و یا به عبارتی کشف نماید. از هر جهت که به تعریف هنری که هم اخلاقیات را در خود داشته باشد، هم تمدن ساز باشد، هم فطرت نما باشد و هم مبانی علم و فلسفه را به عنوان پشتیبان خود داشته باشد، باز یک وجه شاخص و یگانه را برای خلاقیت هنری کشف می نماید و آن خلاقیت خود انسان است. به عبارت صحیح تر خلاقیت برآمده از درون انسان. و انسان باید خلاقیت خود را کشف نماید و بعد از آن هنر خود را جلوه دهد و مواظب باشد این جلوه از درونیات ممتاز وی ناشی شود. انسان علم الاسماء است، پس باید زمینه های علمی را در جلوه هنری موکد کند، با زمینه های اخلاقی آنرا بیاراید و با زمینه های فلسفی بدان عمق بخشد.
پس بنابر این، هنری که برخاسته از درون پاک انسانی است نباید آلوده شود و انسان باید خود زمینه هایی فراهم سازد که آن هم مهذب باشد و هم منزه!!
گفتیم که امام (ره) خود هنرمند بودند و عملاً در دایره آن قرار گرفته و هنرمندی را تجربه کرده و نسبت به زوایای خاص آن شناخت داشتند. این شیوه تمام عرفا و فلاسفه بوده که چون قدرت تاثیرگذار هنر بر خود و جامعه را درک می کنند به هنر به عنوان چشمه خلاقیت انسانی می نگرند. امام خود این تجربه را داشت برای همین است که کلام امام متفاوت از کلام دیگران است، امام شعر و شاعری را تجربه کرده بود، ذوق هنری او چنانچه که گفتیم تجلیات خاصی داشت. امام این هنرمندی را با دریافت عمیق آن و چون جلوه ای از فطرت پاک خویش تجربه کرده بود فلسفه ملاصدرا که امام از مریدان آن به شمار می آمد این زمینه را در ایشان ایجاد کرده بود که تجلی فطری انسان را در کلیت آن تجلی هنر خلاقانه بداند و برای همین است که امام در این زمینه خود را موظف به تجلیات هنری می داند چرا که از این طریق خود را به جلوه جمال حق نزدیک تر می گرداند. ایشان در واقع با عمل به خلاقیت هنری و تجلی ذوق هنری شان می خواهند خو درا به ذات انسانی نزدیکتر گردانند و این است که ایشان با هنر خود را پله ای به انسانیت واقعی نزدیکتر می گردانند. هنر امام در واقع در کشف خود خود و پاکدامنی خویشتن است که اینهم جلوه ای از جمال الهی و نزله ای از نزولات فطری جوشیده در درون بشر است.
برای همین است که امام در پیامی مهم خطاب به هنرمندان می فرمایند «بهترین هنرمندان شهدا هستند» چرا که امام آن سیری را که خود در اخلاق و فلسفه و عرفان و نزدیک شدن به جلوه الهی با تمسک به هنر داشتند که نهایتاً نزدیک شدن به آفریده ای خلاق و در عین حال دوستدار خداست در وجود شهدا می بینند. بنابر این مثال ایشان در پیام آخرین شان نوعی مقایسه ماهو بما هو می باشد. یعنی قیاس کردن هنر ناب انسانی با عمل به خلاقیت مطلق انسانی؛ فدا شدن در راه خدا.
یا به عبارتی ذوب شدن در شعله عشق الهی. این مقامی فوق العاده رفیع است و با طی مقدمات لازم می توان به آن دست یازید و امام این را اوج هنرمندی و اوج خلاقیت یک انسان می داند.
علی اکبر باقری ارومی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید