یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


مکث در سازو کارهای جابه جا


مکث در سازو کارهای جابه جا
در این میان نگرانی اصلی می تواند آن باشد كه در این بازار شلوغ و سردرگم، سهم مدیوم اصلی نادیده انگاشته شود كه البته چنین اتفاق نامیمونی در حافظه جمعی جماعت منتقدین سینمایی مصداق های فراوانی داشته و دارد كه از گذشته های دور گرفته تا همین اواخر، اغلب فیلم های این چنین از گزند آن درامان نبوده اند (پرفروش ترین فیلم سال گذشته را هنوز از خاطر نبرده ایم). و مجموع نشانه های موجود دال بر این مهم اند كه «مكس» هم از این ورطه به سلامت عبور نكرده است. در توضیح چرایی این معضل دیر پا در سینمای ایران می شود مفصل نوشت ولی شاید عصاره كلام را بتوان «ذوق زدگی» در آزمودن عناصر یا مضامین جدید دانست كه امكان تعمق در چگونگی و چرایی طرح آنها را از سازندگان می گیرد. مهم ترین نمود این عنصر مزاحم در «مكس» را می توان در ساختار شلوغ و نامنظم آن دید كه از طرفی جنس فانتزی فیلم را متشتت می كند و در عین حال مدام میان وضعیت های مختلف بیانی در نوسان است. بخش عمده این ایراد به فیلمنامه پیمان قاسم خانی بر می گردد كه ظاهراً به توفیق و مهارت مثال زدنی اش در دیالوگ نویسی و شوخی های گفتاری بسنده كرده و در تركیب شیوه های گوناگون بیان كمدی یا شخصیت پردازی و قائل شدن به منطق دراماتیك، انگیزه چندانی از خود نشان نمی دهد و به پروراندن ایده های اغلب بامزه در قالب سكانس های منفرد اكتفا می كند. حاصل كار هرچند به مذاق تماشاگر عام خوش می آید و خصوصاً معاف شدنش از لزوم تعمق برای كشف روابط علت و معلولی، در ارتباط بی واسطه او و فیلم مؤثر است ولی به هر حال به دلیل مضمون خاص و ارجاعات ویژه ای كه سازنده بسیاری از لحظات كمیك فیلم هستند، نمی شود فقط روی عام ترین قشر مخاطبان تكیه كرد و ملاحظاتی از جنس دیگر هم لازم به نظر می رسد.اصلی ترین شاخصه كمیك فیلم، استفاده از منطق هجو در بررسی مناسباتی است كه بدل به جوهر و ساختار مدیریتی در سطح كلان و جزئی شده اند. در این راستا محمل دراماتیك این روایت هجوآمیز بر مجموعه اتفاق هایی بناشد كه داستان فیلم را شكل می دهند یعنی دعوت اشتباه از یك خواننده كافه ای ساده دل مقیم لس آنجلس به جای یك استاد جهانی موسیقی تلفیقی و مسائل متعددی كه این سوء تفاهم به همراه می آورد. مسائلی كه حتی ابعاد سیاسی پیدا می كنند.
منتها در طرح انگیزه ها و بسط توطئه ها و گره های داستانی به حداقل اكتفا شده و به دلیل تمایل سازندگان به پرهیز از وارد شدن به بسیاری از دوایر ملتهب، سر و ته اغلب داستانك های فرعی با آواز های مكس یا كلیپ هایی در كاربیان مافی الضمیر شخصیت های دیگر به هم آمده. البته صراحت بعضی از شوخی های كلامی آنقدر هست كه اگر فیلم در زمان دولت قبل به نمایش در می آمد می شد عنوان جسارت به آنها داد (مواردی از قبیل شوخی با ادبیات رسمی اصلاح طلبان كه در چند جا مطرح می شود: سازوكار، غوغاسالاری، چانه زنی از بالا و ... خصوصاً قضیه تساهل) ولی در شرایط فعلی در حد شوخی با نشانه های یك دوران سپری شده تلقی می شوند.در هر حال گفتیم فرم و محتوای فیلم و لحن انتخابی برای آن، امكانات شوخی سازی فراوانی در اختیار سازندگان گذاشته كه ذوق زدگی در استفاده از آنها، اغلب عرصه سینمایی كار را با افت محسوسی مواجه ساخته. فرضاً می شود به نوع استفاده از امكانات «موزیكال» اشاره كرد كه در آغاز نشانه های یك كمدی بوف را با خود حمل می كند (مشخصاً در جلسه هیأت مدیره اداره جذب مغز ها كه گزارش كارها با ریتم ضربی داده می شود)، سپس با ترانه هایی كه «مكس» می خواند (ترانه «ناتاشا» در كافه آمریكایی و «قلب شكسته») وارد عرصه موزیكال صحنه ای می شود؛ سپس در كلیپ هایی كه بیان مافی الضمیر «امیر علی» و «احسان» اند، قالب دیگری را تجربه می كند كه هرچند با كابوس آهنگین «خانم گوهری» سنخیت دارد اما با ترانه های پایانی فیلم سنخیت ندارد و خصوصاً آخرین افاضه هنری جناب مكس در ذم مهاجرت به خارج _ كه ظاهراً قرار است كاربرد همان پرده آخر معروف سیسل ب دومیل را داشته باشد- به كل ساز دیگری می زند. در این میان فقط همان سكانس آغازین، سخنرانی آهنگین مكس در دانشگاه (در میان زدو خورد دانشجویان) و تا حدودی كابوس گوهری از منطق واحد تبعیت می كنند و این قابلیت بود كه استفاده مشابه از امكانات آنها برای بسیاری از سكانس های دیگر نیز صورت پذیرد ولی ظاهراً جذابیت همان شوخی های كلامی اجازه تعمیم ظرفیت های بالقوه متن را نداده. از طرف دیگر حتی در محدوده همان فانتزی نیم بند پیشنهادی فیلم هم واقعاً پذیرش منطق علیت فیلم یعنی امتداد سوء تفاهم درباره موقعیت و جایگاه مكس غیر ممكن است. در نظر داشته باشیم كه هرچند نابلدی و عدم احاطه علمی مدیران را مبنای پیشبرد قصه بگیریم ولی گروه هایی كه با مكس ملاقات می كنند خصوصاً اساتید موسیقی، دانشجویان و رهبر گروه اركستر چطور می توانند خزعبلات او را به عنوان سنت شكنی و انقلاب فكری بگیرند؟ یا مگر اعضای اركستر برای تنظیم آثار مكس آنها را نشنیده اند كه «پگاه» - كه عضو آن اركستر است- همپای آئیش تازه در پایان آن میهمانی خانوادگی به هویت واقعی مكس پی می برد؟ ترمیم روابط امیر علی با مادرش، بازگشت ناگهانی مكس و تحول او (با خواندن یك بیت شعر روی دیوار توالت عمومی!)، غیبت اعضای گروهش در تمام طول فیلم، عدم تجانس طرح داستانی در قالب بازجویی با موقعیت راوی دانای كل _ كه در ساختار سكانس های موزیكال اعمال شده است _ و موارد دیگر، همه را می توان جزو ایرادات اساسی دانست كه به فیلم واردند و تحت لوای شوخی های كلامی، كمرنگ یا نادیده انگاشته شده اند.اما سامان مقدم به عنوان صاحب اثر هرچند توانایی خاصی در پررنگ تر كردن شوخی های گفتاری یا گسترش موقعیت های طنزآمیز انجام نمی دهد اما توانایی خودش را به عنوان یك كارگردان مسلط كه توانایی جمع كردن هر نوع پروژه ای را دارد به اثبات می رساند. بعد از آثاری مثل رومانس «سیاوش» یا تریلر سیاسی، اجتماعی «پارتی»، رفتن به سمت یك كمدی موزیكال با ته مایه انتقادی جسارت می خواهد . بازیگران جوان فیلم خوب هدایت شده اند؛ خیراندیش، جوان، شریفی نیا وابراهیم زاده در شكستن كلیشه ها و تجسم شخصیت هایی تازه موفق عمل كرده اند و خصوصاً جعفری و آئیش فراتر از حد تصور ظاهر می شوند. جعفری در نقش رهبری خشن ولی ساده دل یك گروه بخوبی مقتضیات نقش را با اجرای ظریف كلیشه های بازی اش همراه می كند و آئیش هم در تجسم یك خواننده خرده پا ولی پاكدل و مشتاق جاودانگی و عشق خوب است. می ماند اشاره به ترانه ها و موسیقی فیلم كه شاید اغراق نباشد اگر آن را قوی ترین بخش فیلم بدانیم كه به خوبی به نیازهای آن پاسخ می دهد و اگر تجربه مكس در ارائه ژانری تازه، موفق ارزیابی شود می توان به توانایی این بخش برای پشتیبانی سبك موزیكال امیدوار بود. مكس با همه قوت و ضعف هایش جزو تجربیاتی است كه یك صنعت سینمای در حال توسعه نیازمند آن است. سینمایی كه باید بتواند با انواع و اقسام مخاطبان در اقشار مختلف ارتباط برقرار كند. سینمایی كه بدون زیر پا گذاشتن ارزش های بنیادین فرهنگی و اعتقادی در مخاطب خود وجد و نشاط و انرژی تزریق كند و با چرخاندن چرخ های صنعت، چراغ سینما را روشن نگه دارد و استانداردهای تولید را حفظ كند. پس می توان لغزش ها را به پای بدعت خواهی ها گذاشت و با نقاط قوتش، موسیقی، بازی ها و شوخی های فراوان كلامی همراه شد و احیاناً لذت برد و امیدوار بود كه این روند رو به رشد، مستدام بماند.
پیمان شوقی
منبع : روزنامه ایران