جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

صبحانه مرگ


صبحانه مرگ
خواب دید. غلت زد. این پهلو شد. آن پهلو شد. دمر شد. برگشت. تخت خوابید. طاق‌باز شد. تکان خورد. بیدار شد. این چشمش را باز کرد. آن چشمش را باز کرد. بست. باز کرد. خمیازه کشید. زور زد. بلند شد. دراز کشید. نیم‌خیز شد. پا شد. خمیازه کشید. این پا کرد. آن پا کرد. بلند شد. راه رفت. سرفه کرد. سرفه کرد. فین کرد. دستش را کشید. پاک کرد. مالید به تنبانش. مالید به دیوار. راه رفت. برگشت. در دستشویی را باز کرد. چراغ را روشن کرد. چشمش را بست. باز کرد.
جلو رفت. نشست. پا شد. دست و صورتش را شست. رفت. راه رفت. برگشت. چراغ را روشن کرد. رادیو را روشن کرد. قوری را برداشت. چای را ریخت. کبریت کشید. روشن کرد. کتری را آب کرد. گذاشت. رفت. برگشت. در آن گنجه را باز کرد. نگاه کرد. بست. در این گنجه را باز کرد. نبست. رفت. در یخچال را باز کرد. ایستاد. دستش را دراز کرد. تخم‌مرغ را برداشت. در را بست. تخم‌مرغ را گذاشت. قابلمه را برداشت. آب کرد. گذاشت. کبریت زد. دستش خورد. تخم‌مرغ را شکست. فحش داد. رفت.
برگشت. در یخچال را باز کرد. تخم‌مرغ را برداشت. رفت. گذاشت توی قابلمه. برگشت. در یخچال را بست. سوت زد. توی قوری آب ریخت. گذاشت روی کتری. سوت زد. در گنجه را بست. باز کرد. نمکدان را برداشت. بست. باز کرد. فلفل‌دان را برداشت. بست. ساعت را نگاه کرد. رفت. راه رفت. سوت زد. سراغ جارختی رفت. دست دراز کرد. پیراهن را برداشت. گذاشت. کت را برداشت. دست کرد توی این جیبش. سیگار برداشت. دستش لولید. بیرون کشید. دست کرد توی آن یکی جیبش.
فندک را برداشت. کت را انداخت. سیگار را گذاشت گوشه لبش. فندک زد. فندک زد. فندک زد. فحش داد. پرت کرد. سیگار را برداشت. راه رفت. برگشت. رفت توی آشپزخانه. سیگار را گذاشت گوشه لبش. کبریت زد. پک زد. سرفه کرد. پک زد. سرفه کرد. ساعت را نگاه کرد. شعله را خاموش کرد. سیگار را خاموش کرد. له کرد. تخم‌مرغ را برداشت. برگشت. در گنجه را باز کرد. بشقاب را برداشت. گذاشت. تخم‌مرغ را گذاشت. کشو را کشید. قاشق را برداشت. زد روی تخم‌مرغ. پوست کند.
گذاشت توی بشقاب. نمک زد. فلفل زد. با دست برداشت. گاز زد. جوید. قورت داد. دستش را کشید به شلوارش. بشقاب را برداشت. گذاشت توی ظرفشویی. آب را باز کرد. بست. رفت. راه رفت. برگشت. سراغ جارختی رفت. دست دراز کرد. کتش را برداشت. دست کرد توی این جیبش. سیگار برداشت. گذاشت گوشه لبش. دولا شد. فندک را برداشت. فندک زد. فندک زد.
فندک زد. فحش داد. دست دراز کرد. کرد توی آن یکی جیب کتش. فندک را گذاشت. دستش را کشید. برگشت. رفت توی آشپزخانه. کبریت کشید. سیگار را روشن کرد. پک زد. سرفه کرد. فین کرد. تف کرد. پک زد. راه رفت. برگشت. راه رفت. برگشت. رفت. نشست روی تخت. سرفه کرد. دراز کشید. غلت زد. این پهلو شد. آن پهلو شد. دمر شد. طاق‌باز شد. تکان خورد. چشمش را بست. خوابید. بیدار نشد.

مرتضی بخشیده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید