جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


... و برف ها تبدیل به خون شدند


... و برف ها تبدیل به خون شدند
شاهکار. اولین واژه یی که در مواجهه با آخرین اثر تیم برتن به زبان می آید، همین کلمه شاهکار است. سوئینی تاد؛ آرایشگر شیطان صفت خیابان فلیت پر از جزئیات و نشانه هایی است که خیلی از آنها را قبلاً در سینمای برتن دیده بودیم و حالا به شکل پخته تر و تلخ تری منبع الهام و انرژی او برای ساخت چنین شاهکاری شده اند. شاید هنوز برای حکم صادر کردن زود باشد و شاید این حرف جو گیرانه و احساساتی به نظر برسد اما سوئینی تاد پخته ترین و کامل ترین فیلم تیم برتن است. فیلمی که اولین بار تماشایش مساوی است با یک تجربه عمیق حسی، سینمایی و خب چه چیزی ارزشمندتر از اینکه فیلمی به احساسی ترین شکل ممکن ساخته شده باشد و این احساس را تک تک لحظات اش به تماشاگر منتقل کند. تماشاگری که اینجا فیلمساز دوست داشتنی اش را در رمانتیک ترین شکل و موقعیت خود - چه از نظر داستان پردازی و چه از نظر نگاه به دنیا - می بیند.
● موسیقی شبیه یک کاراکتر است*
موسیقی در فیلم های تیم برتن همیشه فراتر از یک عنصر به عنوان حاشیه صوتی فیلم بوده و اهمیتی همپای شخصیت ها و کاراکترهای فیلم پیدا کرده است؛ کاراکتری که خیلی جاها برای خیال انگیزتر کردن فضا و موقعیت ها استفاده شده ادوارد دست قیچی (۱۹۹۰)، ماهی بزرگ (۲۰۰۴) و عروس مرده (۲۰۰۵). فضاهایی که به شکل غریبی موسیقی غریب ترشان کرده و تاثیر احساسی شان را چند برابر. در سوئینی تاد مانند ادوود (۱۹۹۴) خبری از دنی الفمن آهنگساز همیشگی برتن نیست. ولی نبودن الفمن ذره یی به دنیای فیلم/ برتن لطمه نزده است. اینجا برتن از ظرف/ ژانری به نام موزیکال برای خلق یکی دیگر از همان دنیاهای شخصی اش استفاده کرده و از موزیکال قدیمی برادوی(ی) سوئینی تاد - که از آن به عنوان «خونین ترین موزیکال جهان» نام برده می شود - برای ساختن فیلم/ دنیای جدیدش کمک گرفته است. این انتخاب دو امکان بزرگ برای برتن مهیا کرده؛ اولی باشکوه نشان دادن همه چیز و دومی ساختن یک دنیای رمانتیک به شدت تلخ و پیچیده. شکوهی که در میزانسن های چند لایه فیلم، شیوه نمایش کشتن آدم ها، حرکات نرم و باطمانینه دوربین به قصد فضا سازی - کار درخشان داریوژ ولسکی که دو تا از تلخ ترین فیلم های دهه ۹۰ را هم او فیلمبرداری کرده؛ یعنی رومئو خون می ریزد (پیتر مداک) و شهر تاریک (الکس پرویاس) - و بسیاری از قطعات عاشقانه موزیکال فیلم خودش را نشان می دهد
-... feel you johanna I - و البته شکوه، ویژگی خیره کننده هر موزیکالی است که به عالی ترین شکل ممکن ساخته شده باشد. در هیچ کدام از فیلم های قبلی برتن به اندازه سوئینی تاد، عشق و نفرت به این میزان وجود نداشته. عشق و نفرتی توامان که در حکم قوه انگیزه دهنده به شخصیت ها بخواهد آنها را جلو ببرد و برایشان ایمان و اعتقاد به وجود آورد. در اینجا از یک طرف با داستانی پریانی/ سیندرلایی مواجه هستیم که آنتونی هوپ (جیمی کمپبل باور) می خواهد دختر سوئینی تاد را که عاشقش شده از چنگال قاضی تورپین (آلن ریکمن) دیوسیرت نجات دهد و به عشقش برسد و از طرف دیگر بنجامین بارکر/ سوئینی تاد - با بازی درخشان و به یاد ماندنی جانی دپ که به جرات می توان بازی اش را یکی از بزرگ ترین دارایی های سینما در هزاره جدید دانست - وجود دارد که انگار فقط برای ویران کردن و انتقام گرفتن زنده مانده است. (ابتدای فیلم بارکر به هوپ می گوید که ذهنش از آرامش خیلی دور است.) ژانر موزیکال و استفاده از معماری خاص شهر لندن باعث شده که هم عشق و نفرت از چیزی که هستند باشکوه تر به نظر برسند و اپرایی جلوه کنند و هم دست تیم برتنی را که اینجا از همیشه اش رمانتیک تر به نظر می رسد، بیشتر برای بروز احساسات باز بگذارد. احساساتی که اوجش در فیلم و در میان تمامی آثار برتن، جان دادن بنجامین بارکر(ی) است که خون های سرازیر شده از گردنش هم او را بی جان تر می کند و هم صورت معشو قش/ زنش را که مرده در آغوشش است، سرخ می کند و می پوشاند. فرود آمدن قطرات خون روی صورت زن، اوج دیدگاه رمانتیک تلخ برتن است. بنجامین بارکر که نفرت تمام وجودش را دربر گرفته کسی را به اشتباه می کشد که زمانی عاشقش بوده و همه چیزش را به خاطر نبودن او از دست داده و دچار حرمان و انزوا شده است. بارکر خود قربانی نفرتی می شود که در تمام طول فیلم علیه بقیه از آن استفاده می کرده. و پایان این رمانتیسیسم تلخ، مرگ عاشق و معشوق کنار هم در بستر چشمه غلتان و لایزال خون است به شیوه اپراهای قدیمی ایتالیایی؛ آرام، پر از احساس، جاویدان و باشکوه.
● هیچ رویایی وجود نداره، فقط کابوس**
ساختن سوئینی تاد واکنش صادقانه یک رمانتیک احساساتی است نسبت به دنیایی که در آن زندگی می کند؛ دنیایی که فکر و ذهن آدم هایش به سمت ناامیدی و هرج ومرج می رود و تاثیر ابر بر آفتاب در آن بیشتر می شود. دیگر خبری از رویا و خیالبافی نیست و کابوس بر همه چیز سایه انداخته. در چنین شرایطی است که پدر تیم برتن می میرد و خود او پدر می شود. ساخته شدن سوئینی تاد به معنای همان شک و تردید برتن نسبت به چیزهایی است که قبلاً قبول شان داشته و به آنها اعتماد می کرده. اصلاً همان چیزهای واضح و پرنور بوده که اساس و پایه دنیای فیلم هایش شده و او را در قامت یک کارگردان نشانده. اما ابرهایی که جلوی تابش نور آفتاب قرار گرفته، دنیای فیلمساز را تیره کرده - کل فیلم در یک مه غلیظ و فضای سربی رنگ جریان دارد - و همان طور که استیون اسپیلبرگ گزارش اقلیت (۲۰۰۲) را ساخت، حالا برتن تلخ ترین فیلمش یعنی سوئینی تاد را کارگردانی کرده است.(جنس تلخی و کابوس گونه بودن دنیای فیلم به شدت متفاوت است با کابوس فانتزی که خود برتن قبلاً در بازگشت بتمن (۱۹۹۲) تجربه کرده بود) و سوئینی تاد دقیقاً در مسیر منطقی کارنامه فیلمسازی او قرار دارد. اگر ادوارد دست قیچی نقطه عطف اول فیلمسازی برتن بود و دنیای شخصی او را در دل جریان اصلی سینمای امریکا تثبیت کرد، حالا سوئینی تاد به عنوان نقطه عطف دوم خبر از شکل گیری یک دنیای جدید می دهد. نشانه های مشترک این مسیر واضح و آشکار هستند. ادوارد (جانی دپ) در ادوارد دست قیچی به شهر می آمد تا با آدم ها آشنا شود و دوست شان داشته باشد. در سوئینی تاد بنجامین بارکر پا به لندن می گذارد تا از آدم ها انتقام بگیرد و نابودشان کند. اتاقک زیر شیروانی که پگ باگز(دایان ویست) در ادوارد دست قیچی برای اولین بار ادوارد را در آن پیدا می کرد و او را به شهر می آورد تا از انزوا خارجش کند، به اتاق تنهایی و انزوای بارکر تبدیل شده که در آن تیغ بر گردن طبقه اشراف شهر می کشد. مسیری که خون در تیتراژ ابتدایی سوئینی تاد طی می کند به همان مسیر حرکت برف در تیتراژ ابتدایی ادوارد دست قیچی شبیه است. اگر در ادوارد دست قیچی برف بهانه یی بود برای پرشورتر کردن احساسات و رمانس داستان، در سوئینی تاد، خون این وظیفه را برعهده دارد و به احساسات، جذبه جلال و شکوه داده است. دنیا یکی است. جهان بینی تیم برتن تغییری نکرده و به راحتی می توان گفت سوئینی تاد یک فیلم تیم برتن (ی) به معنای واقعی کلمه است. صحبت سر کیفیت است؛ سر خورشید تابانی که حالا جایش را به مهی غلیظ داده. اما برتن مثل هر رمانتیک اصیل دیگری، امید و ایمان خود را به اصلاح دنیا از دست نداده - مثل اسپیلبرگ در گزارش اقلیت - و در چنین فیلم تلخ و تیره یی هم امیدواری اش را حفظ کرده است. انتخاب برتن، از بین رفتن تمامی آدم های اصلی داستان است تا شخصیت های اصلاح کننده و مورد اعتمادش زنده بمانند و دنبال زندگی بروند. (مانند فیلم ستایش شده سال گذشته یعنی رفتگان (مارتین اسکورسیزی)). به همین خاطر آنتونی هوپ (که اسمش هم معنی امید می دهد)، جوهانا بارکر و پسربچه زنده می مانند؛ بچه یی که معادل عینی خود برتن در فیلم است و به شکلی نمادین، قهرمانی را که سراسر وجودش پر از کینه و نفرت شده به قتل می رساند تا دنیای جدید با قدرت عشق و ایمان زوج جوان و عاشق فیلم ساخته شود. (تنها دیالوگی که بارکر در فیلم به دخترش می گوید این جمله است؛ چهره منو فراموش کن) در یکی از مصاحبه هایی که این اواخر با تیم برتن شده بود، او گفته بود که زمان ساخت ادوارد دست قیچی خیلی امیدوارتر از زمان ساخت فیلم آخرش بوده. گفته بود که حالا نگران آینده فرزند سه، چهار ساله اش در این دنیای تیره و کدر است. بله، سوئینی تاد واکنش صادقانه یک رمانتیک است نسبت به دنیایی که در آن زندگی می کند. و خب احساسات یک رمانتیک بیشتر از هر وقت دیگر، در ناامیدی است که بروز پیدا می کند؛ احساساتی وسیع و پردامنه که تماشاگر را در جو و اتمسفر جهان تیره فیلم غرق می کند و او را به مرحله جدیدی از دنیای فیلمسازی کودک رمانتیک سینما می کشاند.
● کودک رمانتیک سینما
پایان این مطلب، قسمتی از نوشته کامبیز کاهه درباره تیم برتن است که او هشت سال پیش در شماره ۷۷ مجله دنیای تصویر آن را نوشت؛ نوشته یی که حالا به بخشی از خاطرات سینمایی تبدیل شده است؛ «تیم برتن به خاطر هر آنچه به ما داده قیمتی است. او کودک رمانتیک سینما بود. عاشق سایه ها، تک افتادگان، خیالبافی ها و منادی ویرانی جهانی که امید به اصلاح آن نمی رود، به امید شروعی نو. دهه ۹۰ هم او را شکوفا کرد و هم فاصله اش با باقی سینمای امریکا را نشان داد؛ فاصله یی که برای کار او یک حاشیه امن - یا ناامن - درست می کند. او به زندگی در دنیای نقاشی های داستان های مصور و دکورهای یک فیلم ترسناک یا علمی تخیلی خو دارد و دلخوش است. گذشت زمان بیشتر و بیشتر نشانگر تاثیر ذائقه بصری او به فیلمسازانی که دنبال فضا و الهام می گشتند خواهد بود.»۱
پویان عسگری
* جمله یی از تیم برتن
** یکی از دیالوگ های فیلم
پی نوشت؛
۱- قسمتی بسیار کوتاه از مطلب کامبیز کاهه درباره سینمای دهه ۹۰ با نام «خاطراتی از سال های ۹۰».
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید