دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


چرا فیلم "درباره الی" نباید اکران شود؟


چرا فیلم "درباره الی" نباید اکران شود؟
آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و وزارت خارجه ایالات متحده می کوشند تا با مشارکت یکدیگر، پروژه ای استراتژیک را برای فروپاشی ایدئولوژیک سینمای ایران به سرانجام رسانند. آنان می خواهند ساختار دینی و مناسبات ارزشی حاکم بر سینمای انقلاب اسلامی ایران را دگرگون کنند تا این سینمای مستقل در جهان به نسخه بدلی سینمای هالیوود تغییر ماهیت دهد. بخشی از این پروژه استراتژیک، ناظر به خلق «ستاره های جهانی» از میان بازیگران سینمای ایران است.
در فرآیندی از پیش تعیین شده، این بازیگران سینما- و اغلب زنان هنرپیشه- از رهگذر ایفای نقش در فیلم های آمریکایی و با بهره گیری از توانمندی های تبلیغاتی سینمای هالیوود به «ستاره های جهانی» بدل می گردند. هم شهوت سوپراستارشدن در جهان سینما و هم مقتضای ذات نشستن بر این جایگاه، چنین بازیگرانی را به پذیرش قواعد سیاسی و مناسبات ارزشی برآمده، از فرهنگ غرب مدرن وامی دارد، اما نقطه مرکزی پروژه تنها به این «مسخ هویتی» محدود نمی شود.
براساس «نقشه هنر آمریکا» که در کتابچه رسمی سیاست های خارجی ایالات متحده منتشر شده، آنان باید در نهایت «شوالیه های ایدئولوژی آمریکا» باشند و کاریزمای شخصیتی شان را خرج توزیع و ترویج ارزش های سکولار در جامعه خود می کنند. (۱) ستاره های ایرانی تبار هالیوود، برای استمرار حیات خود، نباید و نمی توانند سمبل سنت ملی و هویت دینی ایرانیان باشند، بلکه به نمادی از ایدئولوژی سیاه فحشا که خاستگاه رویای آمریکایی است، تنزل می یابند. به قول «کاندولیزا رایس» آنان به عنوان «فرستادگان دیپلماسی فرهنگی ما، ارزش های آمریکایی را زنده می کنند.» (۲)
«ستاره های سکولار» در سینمای ایران کاری جز تمسخر ارزش های هنری انقلاب اسلامی ندارند. ارزش هایی که میراث امام خمینی(ره) و رهبری فرزانه انقلاب برای «هنر متعهد» است؛ هنری که قرار بود پدیدآورندگان آن، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان، مردم خود را به حیات جاویدان رسانند. (۳) اوج مضحکه ارزش های «هنر متعهد» هنگامی است که «جشنواره فیلم فجر» هم به عنوان ویترین ملی سینمای انقلاب اسلامی برای این «ستاره های سکولار» مشروعیت قائل گردد. چرا چنین قضاوت
می کنیم؟
□□□
۱) روز ۱۹ خردادماه ۱۳۸۶، خبرگزاری «یونایتدپرس اینترنشنال» گزارشی را از نشست دو مقام ارشد سازمان جاسوسی سیا با کمپانی های فیلم سازی هالیوود منتشر کرد. «سیا» قصد داشت تا دوره ای جدید از تعاملات امنیتی با هالیوود را آغاز کند. برای همین، در بهار آن سال یکی از افسران امنیتی کارکشته به نام «پل باری» را به سمت رابط «سیا» با هالیوود برگزید و این نشست، در واقع، مراسم معارفه رسمی او به کارگزاران نظام استودیویی سینمای آمریکای بود. در این نشست، «مایکل هایدن» نیز به عنوان مدیر ارشد «اداره ویژه سینمایی سازمان جاسوسی سیا» شرکت کرد و خطاب به صاحبان کمپانی های فیلم سازی هالیوود گفت که از این پس شما با ساخت آثاری که «هرچه بیشتر دلاوری، شهامت و مهارت های کارکنان سیا را تعریف نماید» ما را در جنگ با تروریست ها و بنیادگرایان اسلامی در خاورمیانه یاری خواهید داد.
پس از این نشست، «گیمیچ لیانو»، سخنگوی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در بیانیه ای گفت که برای اجرای این برنامه جدید، رابط «سیا» با هالیوود ضمن نظارت بر فیلمنامه های سینمایی، ترتیب ملاقات فیلم سازان را با رؤسای سازمان سیا خواهد داد تا بدین ترتیب، آنان بتوانند به راحتی اطلاعات لازم را برای ساخت فیلم هایی با موضوع عملیات ضدتروریستی آمریکا در خاورمیانه کسب کنند.
۲) فیلم «مجموعه درو غ ها» به کارگردانی «ریدلی اسکات» یکی از آثاری است که پس از مصوبه آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) پیرامون وظایف تبلیغاتی جدید سینمای هالیوود ساخته شد. این فیلم را به نام «یک مشت دروغ» نیز می شناسند و یک بازیگر زن ۲۵ ساله سینمای ایران نیز در آن بازی کرده است. این فیلم ساز انگلیسی تبار به سبب خدمات خود در دوران جنگ سرد به بلوک غرب، دارای لقب «شوالیه» از دربار سلطنتی ملکه انگلستان است و سال ۲۰۰۲ نیز فیلم «سقوط شاهین سیاه» را برای «پنتاگون» کارگردانی کرد. مراحل پیش تولید فیلم «مجموعه دروغ ها» دقیقاً پس از نشست مشترک «سیا» با «هالیوود» در تابستان ۱۳۸۶ آغاز و فیلمبرداری آن در ۱۴ شهریور ۱۳۸۶ شروع شد. این فیلم که آن را بازگشتی به سنت فیلم های سیاسی دهه هفتاد (فیلم های محصول جنگ سرد آمریکا علیه شوروی) می دانند، درباره مأموریت مخفی یک افسر ارشد سازمان «سیا» به نام «راجر فریس» (با بازی لئوناردو دی کاپریو) است که پس از عملیاتی از عراق به آمریکا بازمی گردد و سپس برای یافتن یک تروریست مشهور، راهی اردن می شود. فیلم می کوشد تا فضای کلی کشورهای اسلامی مانند عراق، امارات متحده عربی، ترکیه و اردن را به شکلی بدوی نشان دهد. آیات قدسی و نمادهای عبادی مسلمین، مانند قرآن، اذان و نماز از همان ابتدای فیلم و در ساختاری نمادین، هوشمندانه در خدمت هدف نهایی آن است؛ چنانکه یکی از رهبران امنیتی آمریکا در پایان فیلم القاء می کند: «در خاورمیانه هیچ چیز زیبایی وجود ندارد.» فیلم «مجموعه دروغ ها» در هسته تبلیغاتی خود علیه مسلمانان از کتاب مقدس مسلمانان «قرآن کریم» به عنوان منبع اصلی کشتن مردم جهان یاد می کند و نشان می دهد که مسلمانان با قرائت آیات قرآن به کشتار فجیع مردم جهان دست می زنند. تصویری که این فیلم از انواع مبارزات مسلمانان می سازد، سخت تکان دهنده است و هم کوشش خود را می کند تا مسلمانان را در قامت یک مشت موجودات خشونت طلب و تروریست نشان دهد؛ کسانی که نسبتی با تمدن و فرهنگ انسانی ندارند و برای کسب قدرت، حتی به یکدیگر هم رحم نمی کنند.
۳)رویکرد تبلیغاتی هالیوود علیه اسلام و مسلمانان، البته پدیده ای نوین نیست، اما آنچه که فیلم «مجموعه دروغ ها» را جنجالی می کند، تنها ۱۰ دقیقه از مجموع زمان ۱۳۰ دقیقه ای فیلم است؛ ۱۰ دقیقه ای که شخصیتی به نام «عایشه» در پوشش یک پرستار به افسر امنیتی آمریکا (سوژه اصلی فیلم) نزدیک می شود تا او را تخلیه اطلاعاتی کند. «عایشه» یک جاسوس اردنی با تباری دو ملیتی (ایرانی- فلسطینی) است و برای انجام مأموریت امنیتی خود از کثیف ترین حیله ضدجاسوسی استفاده می کند. او می کوشد تا در رابطه ای عاشقانه، افسر ارشد سازمان «سیا» را مجذوب خود نماید و از این رهگذر، وی را به طعمه ای برای سازمان امنیت اردن تبدیل کند. «عایشه» در فیلم «مجموعه دروغ ها» نماد یک زن مسلمان است که برای موفقیت مأموریت خود حاضر است تا از کثیف ترین حیله های جاسوسی مانند عشق بازی های جنسی بهره گیرد. این چنین، پازل فیلم پیرامون مسلمانان تکمیل می شود:
همه آنان، از تروریست ها تا زنان، کثیف هستند.
۴) نقش «عایشه» را در فیلم تبلیغاتی سازمان جاسوسی سیا علیه مسلمانان، دخترک ایرانی ۲۵ساله ای ایفاء کرده که هنوز، حتی در سینمای ایران به یک بازیگر حرفه ای بدل نشده است. برای بازی او در این فیلم، رسانه های سینمایی در ایران و آمریکا، زمینه مساعدی را فراهم کردند. اگرچه برابر روال معمول، خبر بازی یک بازیگر در اثری سینمایی «محرمانه» تلقی نمی گردد، اما در ایران تا یک سال پس از آغاز تولید این فیلم، رسانه های سینمایی «عامدانه» کوشیدند تا هیچ خبری پیرامون حضور این دخترک در هالیوود منتشر نشود. آنان با سانسور خبری می خواستند تا این هنرپیشه با خیال راحت، بازی در نقش «جاسوسه کثیف مسلمان» را به پایان ببرد. این در حالی بود که مقامات امنیتی و تحلیلگران مستقل، با اطلاع از چنین رخدادهایی، آن را تعقیب می کردند و در انتظار فرجام این پروژه آمریکایی بودند.
۵) همزمان با انتشار مصوبه آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) مبنی بر وظایف «هالیوود» برای ساخت فیلم هایی که آمریکا را در جنگ علیه تروریسم اسلامی یاری دهد، کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نیز به دنبال تدوین راهبردهایی بودند تا حضور هنرمندان ایرانی در پروژه های هنری آن کشور تسهیل گردد. از سال ۱۳۸۵، کاخ سفید برنامه ای را با عنوان «برنامه رهبری دیدارهای بین المللی» پیشنهاد داد که براساس آن، ایالات متحده میزبان هنرمندان ایران باشد. وزارت خارجه آمریکا نیز از «دینا پاول» (دستیار ویژه وزیر در امور فرهنگی) خواست تا «با توجه به وخامت و حساسیت رابطه با ایران» طرحی را برای تعامل با هنرمندان ایرانی تدوین و ارائه کند.
از ماحصل این پیشنهادات، طرح ساختن یک «پل ارتباطی» مصوب شد که رسما به عنوان «جزیی حیاتی از راهبرد امنیت ملی و ارزشمندترین سرمایه دیپلماسی فرهنگی آمریکا» تلقی می گردد. این طرح که به ECA مشهور است، برای ایجاد فرهنگی جهانی با استفاده از زمینه های هنری است. بر پایه اطلاعات کتابچه رسمی سیاست خارجی آمریکا، ECA به منظور ارتقای توانمندی های هنرمندان ایرانی، انتقال ارزش های آمریکایی به ایران و برای رسیدن به درکی متقابل، از طریق مشارکت با بخش خصوصی، برنامه «مبادلات مردم به مردم» را اجرا می کند. برای تحقق این برنامه، «دفتر فرهنگی مبادلات ایرانی- آمریکایی» تاسیس شد تا موقعیت های مهمی چون برگزاری نمایشگاه های هنرمندان ایرانی در آمریکا، بازی در فیلم های سینمایی و... در اختیار ایرانیان قرار گیرد. تاکنون سه نهاد شامل «موسسه فیلم آمریکا»، «مرکز کندی» و «موسسه ملی اعطای فرصت های هنری و علوم انسانی» با این پروژه مشارکت کرده اند. کاندولیزا رایس نیز از هنرمندانی که در پروژه های فرهنگی آمریکایی مشارکت می کنند به عنوان «فرستادگان دیپلماسی فرهنگی که ارزش های آمریکایی را زنده می کنند» نام می برد.
۶) اولین سری از این برنامه، برگزاری نمایشگاه نقاشی «آرزوها و رویاها» بود که بهار ۱۳۸۶ با حضور ۱۴نقاش ایرانی در واشنگتن دی.سی برگزار شد و «کاندولیزا رایس» نیز از آن بازدید کرد. در شرایطی که ویزای آمریکا با سختگیری های بسیاری برای ایرانیان صادر می شود، این نقاشان با ویزای ویژه از ایران به آمریکا رفتند و پس از دیدار با وزیر امور خارجه آن کشور، به ایران بازگشتند!
۷) فاز دوم این پروژه از تابستان ۱۳۸۶ پس از مصوبه مشترک «سیا» و «هالیوود» کلید خورد. هنگامی که تولید فیلم های هالیوودی نظیر «مجموعه دروغ ها» با هدف یاری ایالات متحده در جنگ علیه تروریسم اسلامی مورد ادعای آنان آغاز شد، وزارت امور خارجه آمریکا نیز پروژه اعطای فرصت های هنری به ایرانیان را تعقیب می کرد. براساس برنامه «مبادلات مردم به مردم» به بازیگر ایرانی ویزا و اجازه حضور در آمریکا، بازی در فیلم «مجموعه دروغ ها» و شرکت در دیگر برنامه های هالیوودی داده می شود.
□□□
«ریدلی اسکات» که به عنوان فیلمساز «پنتاگون» و «سیا» در هالیوود شناخته می شود، بازیگری را از سینمای ایران برای ایفای نقش «عایشه» را برمی گزیند که منتقدان نشریات مشهوری مانند «یو.اس.ای.تودی» و «بوستون گلوب» عقیده دارند «این نقش به زور در فیلم چپانده شده است.»
اما، این بازیگر پس از بازی در «نقش هفتم» و حضور در ۸ سکانس سینمایی که مجموعا ۱۰دقیقه و کمتر از ۸درصد کل فیلم را شامل می شود، به انواع مراسم هالیوودی دعوت می شود. اقسام مصاحبه ها را با او ترتیب می دهند و چهره ای جنجالی از او می سازند. «واشنگتن پست» گزارش می دهد که این بازیگر با «لبخندی فراخ، لباس طراحی شده بدون آستین و موهای مجعد و برهنه» به عنوان نمادی برای جوانان ایرانی ظاهر گشته است. همه اینها در حالی است که هیچ رسانه ای برای بازیگر نقش هفتم یک فیلم که نامش در تیتراژ زیر عنوان «سایر بازیگران» می آید، تره هم خرد نمی کنند! اما، این دخترک ایرانی، با آن تیپ «مانکن»وار، می شود «دختری با لبخند میلیون دلاری.» کسی که تا دیروز نه مردم ایران و نه رسانه های آمریکا، نامش را نمی شناختند، تلاش می شود تا به «الگوی جوانان ایران» تبدیل گردد. روزنامه «لس آنجلس تایمز» می نویسد همزمان با اکران عمومی فیلم «مجموعه دروغ ها»، DVD فیلم با تیراژ بالا در بازار قاچاق ایران توزیع شده و بسیاری از دختران و پسران در تهران به دنبال آن هستند. چرا؟!
پاسخ به این پرسش، دشوار نیست. آمریکایی ها دیرزمانی است که از دوران جنگ سرد، رهبری یک برنامه گسترده دیپلماسی فرهنگی را برعهده گرفته تا به وسیله سینما، ادبیات، رسانه و... «فرهنگ غرب مدرن» را به کشورهای دیگر صادر کنند. این برنامه، رسوایی های امنیتی زیادی را پیرامون رابطه جاسوسان با هنرمندان به بار آورده و هر روز در این باب اسناد تکان دهنده ای منتشر می شود؛ چنانکه به قول «اولیور استون» آنان «می خواهند از ما موجودات هرجایی بسازند.» آمریکا، با هنرمندان خود این کار را کرد و حالا با برنامه «مبادلات مردم به مردم» آن را در کشورهایی چون ایران دنبال می کند.
چشم اندازی دشوار رویاروی ماست. «جنگ سرد فرهنگی» این بار با حضور برخی از «بازیگران» ایرانی آغاز شده است. «سیا» و «هالیوود» با ساختن «ستاره های سکولار» برای ایران، می خواهند مناسبات ارزشی جامعه هنری ما را دگرگون کنند. می خواهند با چنین تبلیغاتی به دروغ نشان دهند که هنرمندان ایرانی، هیچ دلبستگی ای به آئین های فرهنگی انقلاب اسلامی ندارند. البته خیال می کنند با صادر کردن یک مشت مانکن سینمایی که سنت ملی و هویت دینی شان را حراج کرده اند، آئین های کهن ما مسخ می شود.
با این همه، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد، اما آیا مدیریت سینمای ایران به جایی رسیده است که می خواهد «ستاره های سکولار» را در فیلم های ایرانی بپذیرد؟ آیا بازیگری که در فیلمی علیه مسلمانان «نقشی کثیف» را ایفا کرده و خود در روزنامه «نیویورک دیلی نیوز» گفته که ارزش ها و قوانین اسلامی را زیرپا گذاشته است، باید فرصت حضور در سینمای ایران را پیدا کند یا اینکه به سبب افعال قبیح خود می بایست توسط قوه قضاییه محاکمه شود؟ مگر این سینما چارچوب ارزشی و اصول بنیادین ندارد که معاونت سینمایی وزارت ارشاد، اجازه حضور به فیلمی را در «جشنواره فیلم فجر» می دهد که این دخترک در آن ایفای نقش کرده است؟! نکند این گونه افعال را قبیح نمی دانند؟! گویا سوگمندانه، بعد از سی سال باید بنشینیم و درباره حسن و قبح این افعال و یا منفعت و مصلحت حضور مشتی مانکن سینمایی در ایران بحث کنیم؟! مگر می شود سنت ملی و هویت دینی را با مصلحت های ناپیدا «معامله» کرد؟
مگر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ما، در باب حضور بازیگران در سینمای جهان، آن جمله به یادماندنی را نگفت که «اگر کسی قانون را زیر پا بگذارد، خودش هم زیر پا گذاشته می شود.» پس چرا با اکران فیلم «درباره الی» که کار جدید این دخترک بازیگر است، آن هم در دهه جشن های پیروزی انقلاب، ارزش های ایرانی را زیرپا می گذارید؟!
همه تاملات ما به سوالی بنیادین ختم می گردد: چرا باید در برابر فیلم هایی که ستاره های سکولار در آن ایفای نقش کرده اند، بایستیم؟ چرا چنین آثاری، در غایت با فلسفه سینمای انقلاب اسلامی ایران در ستیزند و بازتاب روح معنوی «هنر متعهد» نیستند؟ پاسخ به این سوال، مستلزم یک بازخوانی تاریخی است.
فرآیند«فروپاشی ایدئولوژیک» در پروژه«ناتوی فرهنگی» اصلی بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور می کند و آن، دگرگونی«امیال مردم» است. فرانسیس فوکویاما، نظریه پرداز نئومحافظه کار ایالات متحده، سال ۱۳۶۵ در کنفرانسی با نام «بازشناسی هویت شیعه» در اورشلیم، یک «مهندسی معکوس» را برای فروپاشی اسلام سیاسی در ایران ترسیم کرد. او کلید این فروپاشی را «نابودی روحیه مقاومت» در میان ایرانیان دانست و گفت که «برای پیروزی بر یک ملت باید میل و ذائقه مردم را تغییر داد» و کافی است «شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی تبدیل کنید.»
فوکویاما در آن کنفرانس اسرائیلی، «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می تواند به «نابودی مقاومت شیعی» مدد رساند و از سینمای هالیوود خواست تا در تولیداتش به خلق فرهنگی جایگزین برای «اسلام» بیاندیشد. حتی بعدها در سال ۲۰۰۲ که «ریدلی اسکات» فیلم «سقوط شاهین سیاه» را برای «پنتاگون» ساخت، تحلیلگران گفتند که این فیلم بر اساس همین تئوری فوکویاما ساخته شده است.
این مساله از قضاء نقطه چالش امام خمینی(ره) با رویکرد سیاسی «سینمای فحشا» در عصر پهلوی دوم نیز بود. ایشان اعتقاد داشتند که «سینماها کارشان از بین بردن روحیه مقاومت در نسل جوان کشور بوده است» و این کار را «جنایت» لقب دادند. فرمودند که آن «مراکز فحشا» جوانان ما را «از مسائل زندگی بخش خودشان» غافل می کردند و آنان را تبدیل کردند «به یک نیروی غیرانسانی». پنج ماه پس از انقلاب، امام(ره) گویی در کسوت یک رسانه شناس به تحلیل زوایای گوناگون سینما نشستند و گفتند پرده سینمای دوران طاغوت، به دنبال «مهار» کردن ذهن و خیال مخاطبان بود و می خواستند که «جوان های ما را از دستمان بگیرند.»
این را از یاد نبریم هویت یک بازیگر، که شخصیت حقیقی اش در ذهن مخاطب، هر لحظه بازآفرینی می شود، تنیده و پیوسته با هویت سینمای ماست. فرهنگ سینما، تنها آن تصویر روی پرده نیست و تلقی مخاطب سینما از این فرهنگ، یک برداشت صرفا معطوف به ماهیت یک اثر بصری نمی شود. حاشیه در سینما، اغلب بر متن غلبه می یابد. همین است که ستاره های سینما در «فرهنگ غرب مدرن»، ذهن های شیفتگان خود را درمی نوردند و بر جای منابع تغذیه فکری مردم می نشینند. از زندگی خصوصی شان تا رفتارهای عمومی شان محل گمانه زنی های گوناگون است و وقتی روی فرش قرمز جشنواره ها می روند، جوان مسخ شده غربی، مسحور ژست و قیافه بازیگر دلخواهش می شود و گویی آن لحظه، لحظه طلایی زندگی اش رقم خورده است.
آیا می توانیم نقش بازیگران در گسترش فرهنگ سینمای هالیوود را انکار کنیم و آن پتانسیل تبلیغاتی گسترده را نادیده بگیریم؟! آیا عکس و تصویر همین بازیگران سینما که بسیاری از عقلای فرهنگی ما حتی به «کارکرد» آنان فکر هم نمی کنند، چسبیده بر در و دیوار اتاق های عده ای از جوانان نیست؟!
به هر میزان که هر جزء از اجزای هویتی سینمای ایران میل به سکولاریسم کند، می تواند آن «روحیه مقاومت شیعی» را در مخاطبش تنزل دهد. رهبری فرزانه انقلاب اسلامی، سال ۱۳۸۵ در دیداری که با سینماگران داشتند، ضمن بازشکافی سیاست های فرهنگی جشنواره های آمریکایی و اروپایی، فرمودند که این سینما می تواند «سازنده اخلاق» باشد و «یک نسل پیشرونده، امیدوار، پرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزش های اسلامی و ملی» بار بیاورد، اما هشداری نیز به فیلمسازان ایرانی دادند. گفتند بر عکس این هم ممکن است و می توانید «این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سوال برنده افتخارات گذشته و زیر سوال برنده افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید.»
□□□
دردمندانه باید برای برخی فیلمسازان و مشاور هنری رییس جمهور که سبب راهیابی فیلم «درباره الی» به بخش مسابقه «جشنواره فیلم فجر» شدند، فرازی دیگر از سخنان مقام معظم رهبری را در آن جلسه به کارگزاران سینمای ایران یادآوری کنیم. ایشان فرمودند «هر گوشه نظام را شما یک تلنگر بزنید، مثل اینکه به من مشت زده اید.»
آنان که نان «هنرمند متعهد» و «سینماگر مسلمان» را می خورند، بر اساس کدامین اصل و معیار، چنین به اصول بنیادین «هنر متعهد» که سیاست کلی نظام است، تلنگر می زنند و آبروی دولت را خرج آغاز فرآیند مشروعیت بخشیدن به حضور موجودات سکولار در پیکره فرهنگ سینما می کنند؟! فرآیندی که از هنگام آغازش، استراتژی فرهنگی نظام رویارویی با آن بود.
بنابر یافته های مستند روزنامه «کیهان»، در زمان آغاز مراحل تولید فیلم «درباره الی» مقامات ذیصلاح قانونی به تهیه کنندگان آن رسما هشدار دادند تا از این زن بازیگر که در فیلمی هالیوودی ایفای نقش کرده، استفاده نکنند، اما نه تنها کارگردان فیلم به دغدغه مسئولان وقعی ننهاد، بلکه از این بازیگر بهره گرفت. در این میان از قوه قضائیه انتظار می رفت تا پس از فاش شدن ابعاد و مختصات پروژه مشترک سازمان جاسوسی سیا و وزارت خارجه آمریکا برای سینمای ایران، این بازیگر را تحت پیگرد قضایی قرار دهد و حداقل، به سبب تخلف از قواعد مصرح اخلاقی و عرف جاری سینمای انقلاب اسلامی، وی را محروم از هرگونه فعالیت فرهنگی و اجتماعی در ایران کند.
دغدغه مسئولان و در راس آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نادیده گرفته شد. بازیگر قانون شکن پس از بازی در فیلم «درباره الی» باز هم به «هالیوود» رفت و در هیبت یک «مانکن» سراپا غربی ظاهر شد و علیه سینمای کشورش نیز مواضعی تند گرفت. در این اثناء، لابی های پنهان از مجاری گوناگون و از بد حادثه توسط ۳ سینماگری که تابلوی «ارزشی» نیز دارند، برای اکران فیلم «درباره الی» رایزنی و بلکه چانه زنی می کردند تا اینکه سرانجام لابی یک مشاور هنری به نتیجه رسیدتا جایی که فیلم نه تنها در بخش «مسابقه» جشنواره حضور یافت، بلکه نامزد دریافت ۱۰ سیمرغ بلورین گشت. آن هم از جشنواره ای که ویترین سینمای انقلاب اسلامی است و آن هم فیلمی که سازندگان و بازیگرانش، بدون آنکه لابی های گسترده رفقایشان را قدر گذارند و حداقل در جشن های سینمای انقلاب اسلامی حاضر شوند، بدون حضور در «جشنواره فیلم فجر»، ایران را به مقصد آلمان ترک کردند. در جشنواره فیلم برلین، دوباره کنار آن «مانکن» دست ساز هالیوود نشستند و با ادا و اطوارهای زننده، عکس یادگاری گرفتند. آن «مانکن» هم، باز علیه ایران مصاحبه کرد.
صورت مساله روشن است. زن بازیگری در پروژه ای آمریکایی که بر اساس طرح دولت ایالات متحده صورتبندی شده، مشارکت کرده است. سنت ملی و هویت دینی خود را به حراج گذاشته و بدل به مانکن دست چندم هالیوود شده است. افعال مجرمانه و قبیح این بازیگر سبب اضرار به غیر (دیگری) و مخدوش شدن هویت سینمای ایران گشته است. بر فرض اینکه تهیه کنندگان فیلم «درباره الی» جاهل به موضوع بودند، باز هم این زن بازیگر باید مسئولیت حقوقی جبران خسارت آنان را در صورت عدم اکران فیلم بپذیرد و همچنین مسئولیت کیفری رفتارش را برعهده گیرد. چرا دولت اسلامی ما باید به سبب این افعال مجرمانه هزینه بدهد و از سیاست «هنر متعهد» امام و رهبری عدول کند؟! چرا به سبب اکران یک فیلم و عدم برخورد قانونی با یک هنرپیشه، باب ناصوابی را در سینمای ایران می گشائید، گویی که هیچ اصل و اساسی بر آن حاکم نیست؟!
طیف ارزشی هنرمندان ایران باید آشکارا تکلیف خود را با چنین رویکردهایی مشخص کند وگرنه به تدریج چنین رویکردهایی، هویت سینمای انقلاب را مسخ خواهد کرد، اما وقتی مجله ای چون «مشق آفتاب» که مدیرش یک چهره مدعی «اصول گرایی اصلاح طلب» است پیوسته از بازیگران زن «بت» می سازد، «مانتوی خفاشی» و «شلوار سندبادی» یک بازیگر ارمنی دست سوم را نماد جوانان ایرانی می کند و آن بازیگر را «نمونه کاملی از دختر ایرانی زمان خود» می نامد، می بینیم که باید سخت دلمشغول این فرهنگ و هنر باشیم.
□□□
تلخی های این نوشتار سه قسمتی، البته از درخشش های ناب سینمای ایران در این دوره از «جشنواره فیلم فجر» نمی کاهد و ارزش های آن را منکر نمی گردد. وقتی بخش دوم این یادداشت را می نوشتم، به دیدن فیلم سینمایی «به کبودی یاس» ساخته «جواد اردکانی» رفتم. یک ساعت تمام گریستم، چنانکه وقتی به فیلمساز برای دست مریزاد تلفن زدم، صدایم گرفته بود. داستان زندگی سردار جنگ، عبدالحسین برنسی را روایت می کرد که در چینش دراماتیک جذابی صورتبندی شده بود. در هم ریختگی زمان در روایت سینمایی «جواد اردکانی»، تجربه موفقی است که ظهور فیلمسازی حرفه ای و موفق را نوید می دهد. لحظات خوشی که با فیلم «یک وجب از آسمان» ساخته «علی وزیریان» گذراندیم و یا آن ساخته های جذاب «مسعود نقاش زاده» در فیلم «کودک و فرشته» و «عبدالرضا کاهانی» در فیلم «بیست» ، همه برایمان جلوه ای از شکوفایی «هنر متعهد» بود؛ فیلمسازانی که الحق، خوش درخشیده اند. یا حتی فیلمی چون «بی پولی» به کارگردانی «حمید نعمت الله» و یا فیلم «پنالتی» از «انسیه شاه حسینی» که بازتاب یک سینمای اجتماعی و سرگرمی ساز سالم هستند، همه این ها در مجموع بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر را یک سر و گردن بالاتر از دوره های دیگر قرار می دهد و چنانکه آقای محمدحسین صفار هرندی نیز گفته، کارنامه آن افتخاری برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
پیام فضلی نژاد
یادداشت ها:
۱) مداف، استیون. نقشه هنر آمریکا. «این کتاب را به عنوان یک نقشه درنظر بگیرید»، واشنگتن: انتشارات وزارت خارجه آمریکا، ۲۰۰۷
۲) پاول، دینا. ایجاد یک پل ارتباطی. واشنگتن: انتشارات وزارت خارجه آمریکا، ۲۰۰۹
۳) پیام امام خمینی در «تجلیل از هنر و هنرمندان متعهد»، صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۴۵

مستندات و ارجاعات هر سه قسمت این نوشتار در آرشیو «دفتر پژوهش های موسسه کیهان» موجود است.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید