پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رشد و بلوغ دولت ایجادکنندهٔ رفاه ۷۶-۱۹۴۵


نتايج کوشش‌هائى که در زمينهٔ جنگ به‌عمل مى‌آمد بر جامعهٔ پس از جنگ چندگانه و پيچيده بود. استخدام کامل براى تقريباً همهٔ کسانى که در سنين کار کردن بودند در حين دشمنى‌ها و در تلاش‌هاى صنعتى در دوران بهبود آثار جنگ فراهم آمد. خود جنگ باعث پيدائى چيزى شد که بعداً اثر بازرسى نام گرفت. از آنجا که در کل افراد براى خير و صلاح جامعه فداکارى‌هائى کرده بودند، با توجه به وضعيتى که پيش آمده بود تشويق شده بودند که به نوع جامعه‌اى که براى دفاع از آن جنگيده بودند نگاهى منتقدانه بيفکنند. شکست شگفتى‌آور محافظه‌کاران تحت سرپرستى وينستون چرچيل در انتخابات پس از جنگ به بهترين وجه به‌عنوان بازتابى از عدم تمايل انتخاب‌کنندگان براى بازگشت به سياست‌هاى پيش از جنگ به‌شمار مى‌آمد که اقليت چشمگيرى از جمعيت را در فقر فرو برده بود. برنامهٔ سياست‌هاى رفاهى دولت کارگرى در سال‌هاى ۵۱-۱۹۴۵ که بر روى هم ستون مهره‌اى چارچوب رفاه دولتى را تشکيل مى‌دهد، در اطلاعيه‌هاى انتخاباتى سال ۱۹۴۵ به چشم مى‌خورد و باعث کسب آراء فراوانى در دورهٔ انتخابات گرديد. تجربهٔ دوران جنگ کنترل متمرکز دولت بر اقتصاد و امور اجتماعى و افزايش نسبت توليد ناخالص ملى که از طريق پرداخت‌هاى دولتى ميسر شده بود نيز باعث پذيرش دخالت بيشتر در دوران صلح گرديد.
همراه با اصلاحات اجتماعى بنيادين همبسته با بنيانگذارى سازمان‌هاى رفاهى در زمينه‌هاى آموزش، بهداشت، تأمين اجتماعي، کمک به برطرف کردن بيکاري، دولت پس از جنگ همچنين درگيرى در سياست‌هاى مربوط به اوقات فراغت را با تأسيس شوراى هنر در سال ۱۹۴۷ و کميسيون پارک‌هاى ملى در سال ۱۹۴۹ تقويت کرد. با اين همه، گرچه اين اقدامات از طرف دولتى کارگرى به عمل مى‌آمد، احتمال مى‌رود که دولت‌هاى محافظه‌کار همچنين رويکردى را دستِ‌کم در زمينهٔ هنر در پيش گرفته باشند. در واقع در دوره‌اى که تا اوايل سال‌هاى ۱۹۷۰ به درازا کشيد به‌نظر مى‌رسد که توافقى بين دو حزب عمده در مورد نقش دولت در برنامه‌ريزى‌هاى اجتماعى و اقتصادى به‌عمل آمده باشد و در نتيجه باعث شده باشد که دولت‌هاى محافظه‌کار براى سياست‌هاى رفاهى که در دورهٔ بلافاصله پس از جنگ بين سال‌هاى ۱۹۵۱-۱۹۶۴ به روى کار آمد، هزينه‌اى در نظر گرفته باشند.
اين توافق گستردهٔ 'دموکراتيک - اجتماعي' مشتمل بر قبول اقتصادى آميخته را مى‌توان در مدراک سياست مربوط به اوقات فراغت پيگيرى کرد. اوقات فراغت براى زيستن (حزب کارگر، ۱۹۵۹) و مبارزه براى کسب اوقات فراغت (کر و همکارانش Kerr & Clal; ۱۹۵۹) به‌وسيلهٔ دو حزب سياسى عمده در سال ۱۹۵۹ (تنها زمانى‌که به‌نظر مى‌رسد اوقات فراغت گرچه در سطح محدود، محلى براى فعاليت‌هاى انتخاباتى باشد) به‌وجود آمد. همهٔ اين مدارک طرفدار درگيرى بيشتر دولت در امر اوقات فراغت بود که دلايل مشابهى داشت. بيشتر نگرانى مربوط به مسئلهٔ جوانان بود. درحالى‌که در بريتانياى پيش از جنگ بيکارى در بين جوانا نسبتاً فراوان شده بود، نگرانى بيشتر مربوط به رفاه افراد جوان و به‌کارگيرى زمان مهيا براى تفريح و درآمد در فعاليت‌هاى اوقات فراغت 'ناسالم' به‌ويژه آنهائى‌که باعث بروز زيرفرهنگ‌هاى جوانى مى‌شد بود. 'تدى‌بويز' کانون 'هراس بى‌اساس اخلاقي' سال‌هاى دههٔ ۱۹۵۰ بود که باعث بازنگرى عمدهٔ گزارش آلبرمارل (Albeermarle) و از پى آن سازماندهى مجدد خدمات مربوط به جوانان بود. گماشتن شوراء مرکزى به تهيهٔ گزارش وُلفندن (Wolfenden) در مورد تفريحات فيزيکي، ورزش در جامعه در سال ۱۹۵۷ تا اندازه‌اى به‌علت رتبه‌هاى پائين بريتانيا در بازى‌هاى المپيک پس از جنگ بود. علاوه بر اينکه اين موضوع با حيثيت بين‌المللى بريتانيا در ارتباط بود، اين مدرک تمرکز بر نياز به حفظ درگيرى جوانان در امور ورزشى در فراسوى سال‌هاى تحصيل دارد. گرچه در اين گزارش اشاره‌اى نشده است که مشارکت در ورزش باعث ساختن شخصيت مى‌گردد، ولى در آن استدلال مى‌شود که هم فرد و هم جامعه از مشارکت در فعاليت‌هاى ورزشى سود مى‌برند.
راه‌حل سياست‌گذارى مقدماتى که به‌وسيلهٔ وُلفندن توصيف شده مبنى بر گسترش مشارکت و تشويق فضيلت، باعث بنيانگذارى شوراى ورزش گرديد. گرچه هر دو حزب کارگرى و محافظه‌کار در آغاز از اين توصيه پشتيبانى کردند، و در پى آن دولت محافظه‌کار در سال ۱۹۶۳ لرد هيلشام را به‌عنوان وزير ورزش منسوب کرد، فقط با روى کار آمدن دولت کارگرى بود که در سال‌هاى ۱۹۶۵ شوراى ورزش تأسيس گرديد.
دولت ويلسون کار در سال‌هاى ۱۹۷۰-۱۹۴۶ بر سرکار بود به‌ويژه در ايجاد سياست‌هاى مربوط به اوقات فراغت بسيار فعال بود. اين فعاليت نه فقط شامل بينانگذارى شوراى ورزش به‌عنوان مشورتى که همچنين شامل تدوين دو لايحهٔ پيشنهادى در مورد موضوعات اوقات فراغت به‌نام 'سياسى در مورد انواع هنر : نخستين گام‌ها' و 'بيرون شهر و اوقات فراغت بود' . در اولين لايحه که در سال ۱۹۶۵ تدوين گرديد، منشور شوراى هنر مورد بازبينى قرار گرفته بود و در رهنمودهاى سياستگذارى در مورد هنرها تجديد نظر شده بود، و دومى منجر به تأسيس کميسيون بيرون شهر بود که جايگزين کميسيون پارک‌هاى ملى گرديد. هدف هر دو اقدام، سياستگذارى در مورد کاهش نابرابرى‌ها در فرصت‌هاى اوقات فراغت بود. در سال‌ ۱۹۶۴، جِنى‌لى (Jenny Lee) در دولت جديد ويلسون به‌عنوان وزير هنر برگزيده شد و کوشيد که به‌جاى اينکه فقط 'هنرهاى متعالي' را حفظ کند دسترسى به هنر را ترويج دهد. او اين کار را با تغيير ساختار شوراى هنر و با تشويق به عدم تمرکز تدارک انجام داد. شايان ذکر است که اين امور در لندن متمرکز گرديده بود. تأسيس کميسيون بيرون شهر و تأمين بودجه براى ايجاد جايگاه‌هاى تفريحى در بيرون از پارک‌هاى ملى (که از همه مهمتر پارک‌هاى روستائى بود)، حکايت از تلاش براى قرار دادن تفريح بيرون شهرى در اختيار جمعيتى را داشت که از لحاظ جامعه‌شناختى و جغرافيائى بسيار متنوع‌تر از جمعيتى بود که پيش از اين امکان، دسترسى به پارک‌هاى ملى را دارا بود. دولت کارگرى نيز کميته‌اى منتخب از اعضاء مجلس اعيان را تعيين کرد تا در مورد ورزش و اوقات فراغت بازبينى به‌عمل آورند گرچه گزارش اين کميته در سال ۱۹۷۳ به دولت هيث (Heath) داده شد.


همچنین مشاهده کنید