چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا

حزب التحریر در آسیای مرکزی


حزب التحریر در آسیای مرکزی
مقاله زیر بررسی و تحلیل زیربنایی حزب التحریر در آسیای مرکزی است. این مقاله همچنین نکات تئوریک و سیاسی مهمی را برجسته خواهد ساخت: ایالات متحده در جنگ جهانی خود علیه تروریسم، به طور نامناسبی آنچه را که تحت عنوان تهدید مشروع اسلامگرایان مطرح شده، برجسته ساخته است. در نتیجه، ایالات متحده به برخی از گروه های اسلامگرا که تهدید واقعی برای ایالات متحده و رژیم های دموکراتیک ایجاد کرده اند (گرچه این موضوع را به همه گروه های اسلامگرا تعمیم داده است) برچسب نامناسبی زده است.
تمرکز این مقاله بر روی این مسئله است که چگونه ایالات متحده با هدف اعلامی خود تحت عنوان تعمیق و توسعه دموکراسی در آسیای مرکزی در این منطقه درگیر شده است. این تحلیل نتایج نگران کننده اما واقعی را آشکار خواهد ساخت یعنی: تمایل آشکار آمریکا برای چشم پوشی و پذیرش سرکوب داخلی دولت های دره فرقانا در ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان.
در نتیجه، دخالت آمریکا ناآگاهانه به افراطی گری اسلامی بزرگتر کمک می کند. مهمتر از آن این که، این گروه های تندرو، به جای تمرکز ویژه بر تحولات محلی و ظالمان داخلی، هدف هایی فراسوی آسیای مرکزی را نشانه می گیرند.
افزایش گروه های رادیکال در دره فرقانا به نحو روشنی مشهود بوده است. گروه هایی همچون تبلغ (ماموریت)، اوزون سوکول (ریش بلند)، عدالت اویوشماسی (جامعه عدالت)، اسلام لشکرلری(جنگجویان اسلام)، توبه (ندامت) و نور (پرتو نور) وجود دارند. اما پیشرفت بسیار کندی در داخل منطقه داشته اند. معمولاً، این گروه ها کوچک و منزوی بوده و تهدید فوری را به ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان تحمیل نمی کنند.
حزب التحریر یک جنبش بین المللی و مهمترین سازمان اسلامگرای تندرو است که در آسیای مرکزی اقدام می کند. این مقاله با مطالعه اعتقادات و ایدئولوژی واقعی حزب التحریر، آشکار خواهد ساخت که چگونه مقامات حزب التحریر به طور علنی انقلاب صلح آمیز را به عنوان هدف رسمی خود اعلام می کنند، در حالیکه تبلیغات واقعی آن احتمالاً ایجاد پیروانی است که مایل به درگیری باشند. (۱) ایدئولوژی حزب التحریر، نه تنها رژیم های دره فرقانا بلکه ایالات متحده را به عنوان نخستین هدف دشمنی آنان، نگران ساخته است.
ایالات متحده تهدیدات اسلامگرایان را به گونه ای تعریف کرده است که توجهی به درک گروه های خطرناک مانند حزب التحریر نکرده است. این امر عمدتاً به خاطر تعریف ناقص از تهدیدی بوده است که اولاً بر روی توانایی جهت ایجاد انقلاب محلی و دوم بر روی احتمال مبادرت یک گروه به خشونت، متمرکز بوده است.
برنامه ریزی طولانی مدت ۱۱ سپتامبر که تقریباً در کوه های افغانستان صورت گرفته بود، نشان داده که این تعریف اشتباه است و باید مورد بازنویسی قرار گیرد و شامل دقت بیشتر بر روی تهدیدات طولانی مدت گردد که ضرورتاً نباید بر روی خشونت یا سرنگونی رژیم های محلی متمرکز باشد. این ضرورت هنگامی بیشتر روشن خواهد شد که اعتقادات و باورهای حزب التحریر را بررسی کینم.
● « یک سابقه تاریخی کوچک»
حزب التحریر در دهه ۱۹۵۰ از جنگ های گوناگون در خاورمیانه منشا گرفته است. اما اعتقاد بر این است که این حزب به طور رسمی توسط شیخ "تقی الدین النبهانی الفلسطینی" در بیت المقدسِ تحت کنترل اردن تاسیس شده است. (۲) این حزب دست کم از اوایل ۱۹۹۰ در آسیای مرکزی حضور دارد، اما هنگامی که در اواخر این دهه، آزادی های دموکراتیک به سرکوبی بدل شد، به موفقیت های شگرفی با جمعیت های محلی دست یافت. (۳) اعضای آن در آسیای مرکزی مطمئناً به هزاران تن می رسند.
علت شهرت حزب التحریر به خاطر تقاضای آن برای استقرار مجدد خلافت اسلامی است که می تواند همه مسلمانان را بدون توجه به ملیت، منطقه، قبیله یا اختلافات فرقه ای متحد کند. تبلیغات آن در تقبیح غرب و علیه رژیم های عربی که معتقد است به میراث اسلام احترام نمی گذارند، شدید است.
ادعای حزب التحریر، حمایت از شیوه های مسالمت آمیز است؛ اما این ادعا در قبال تلاش های انقلابی که توسط سایر گروه ها هدایت و انجام می شود، صادقانه نیست. (۴) عدم خشونت حزب التحریر باید در این راستا تلقی شود: در حالی که اکنون، حزب التحریر نمی تواند به طور مستقیم درگیر اقدامات فیزیکی یا ترور گردد، اما حمایت های مالی، ساختاری و فلسفی آن، نباید نادیده گرفته شود. (۵) تعهد حزب التحریر به عدم خشونت، به طور مسلم مغایر با حمایت تلویحی آن در حمایت از خشونت دیگران است. ایدئولوژی حزب التحریر پیوندی از اعتقادات اسلامی با اعتقادات مارکسیسم – لنینیسم است. (۶) در نتیجه، این حزب به آسانی از سوی دولت های غربی به عنوان تبلیغات تئوکراتیک استبدادی طرد شده است.
با این وجود، در حالی که ایدئولوژی آنان از سوی آمریکا که با پایان جنگ سرد هنوز پیروزی دموکراتیک را محفوظ داشته، ممکن است طرد و انکار شود، انتقاد حزب التحریر از دموکراسی افزایش یافته است.
در نتیجه، آنچه که سبب می شود تا حزب التحریر به عنوان یک گروه اقلیت و حاشیه برای غرب تلقی شود به احتمال زیاد مشروعیت زیادی به آن نزد مردم در دره فرقانا می دهد.
● «دموکراسی: سیستم غیرقابل اعتماد»
یکی از حوزه های حیاتی تعبیر غلط میان مردم غرب و گروه های اسلامگرای افراطی، برداشت عمومی آنان از دموکراسی است. باور این نگرش در غرب که دموکراسی به عنوان یک تنفر و بیزاری بزرگ تلقی می شود، آن گونه که حزب التحریر آن را تلقی می کند، دشوار است. دموکراسی به وسیله بی دینان غربی آورده شده و هیچ ارتباط و پیوند اجتماعی نیز با ارزش های اسلام ندارد. سیستم دموکراتیک برای جهان اسلام کاملا متضاد و ناسازگار تلقی می شود. هیچ جنبه ای از همکاری سیاسی یا تعاملات فرهنگی نمی تواند جایگزین آن تلقی شود.
دموکراسی سیستمی است که بوسیله افرادی که در پی گرفتن پناهگاهی از رهبرانشان زیر عنوان مذهب بوده اند، ایجاد شده است. از این رو، بانیان این سیستم کسانی هستنند که هیچ امیدی برای داشتن رابطه با مذهب یا بهشت ندارند. این یک اطلاعات غلط آشکار نیست. حزب التحریر آشکارا تکامل تاریخی دموکراسی را به عنوان واکنشی به بی عدالتی پادشاهان اروپایی توصیف می کند. با این وجود، حزب التحریر این تکوین را یک روند منفی برای دولت انسانی قلمداد می کند. (۷)
کلمه دموکراسی از غرب آمده است و معنی آن استقلال مردم بوسیله قوانین خودشان است. معنی آن این است که مردم از قید و بند صاحبان قدرت آزاد هستند. آنها سلطه خود را بر روی قدرت حفظ کرده اند. از نظر اسلامگرایان افراطی، این امر برای همیشه برای مردم غیراخلاقی است که وامدار قدرت دیگری غیر از خودشان شوند. (۸)
حزب التحریر به درستی در مورد چهار هسته اصلی آزادی (یعنی آزادی مذهب، بیان، مالکیت خصوصی و حقوق فردی) بحث کرده است.
به طور کلی حزب التحریر این موضوعات را به عنوان دلیلی برای وضعیت مترقی و پیشرفته تمدن غربی اخذ کرد. در عوض، منطقی برای تضعیف و رد آن یافت. همه این آزادی ها از سکولاریسم اخذ شده است که ریشه در فلسفه اقتصاد سرمایه داری دارد. این سکولاریسم به طور طبیعی با مفهوم جدایی دین از دولت ظهور کرد. حزب التحریر دریافته است که این ایده برای غرب بسیار مهم است که می تواند نشانه ای برای شالوده ایدئولوژی تمدن غرب باشد. مشکل حزب التحریر این است که این دکترین(سکولاریسم)، مذهب را از دولت و بدین ترتیب از روند تصویب قوانین و ایجاد اقتدار دولتی، جدا می کند.
این امر موجب می شود گروه هایی نظیر حزب التحریر در نهایت دو نتیجه از دموکراسی بگیرند که هر دو برای غربی ها کاملاً نامانوس و بیگانه است اما برای اسلامگرایان افراطی، معقول و منطقی به نظر می رسد.
دموکراسی از هیچ بنیاد پرهیزگارانه ای دفاع نمی کند. آن (دموکراسی) عرفاً محصول تصورات انسانی است. دموکراسی فاقد هرگونه الهام ربانی است و در پی ارتباط با تعلیمات پیامبران خدا نیست. (۹) سکولاریسمِ و دموکراسی از دو ایده ناشی شده اند:
۱) یکی اینکه مردم باید حاکم باشند
۲) دیگری این که همان مردم اساس قدرت کامل هستند. (۱۰)
اراده اکثریت مرجح تلقی نمی گردد زیرا در نهایت برپایه و اساس انسانیت غیر اخلاقی و معیوب استوار است. جدایی مذهب از دولت منفی تلقی می گردد زیرا تنها ارتباط واقعی که بشر با اخلاق دارد و فقط از مذهب بدست می آید را قطع می کند.
در اسلام، اعتقاد عمیقی در مورد دشمن فطری بشریت وجود دارد. بنابراین، ایجاد سیستمی که قاطعانه در تلاش برای جدایی دولت از مذهب و دور کردن مذهب از قدرت تصمیم سازی است، سیستمی است که بشریت را در چشمان اسلامگرایان رادیکال به سطح خداوند ارتقا می دهد.
بسیاری از تحلیل گران غرب در خصوص شکل اسلام و دموکراسی به عنوان یکی از نمونه های اختلافات میان تئوری و عمل بحث کرده اند. به عبارت دیگر، آنها فکر می کنند که اسلامگرایان در آشتی با دموکراسی تحریف شده یا بدنام شده، مشکل دارند. این نوع، اغلب در جنبش های مناطقی مانند آسیای مرکزی و خاورمیانه مشاهده می شود. آنها معتقدند که اسلامگرایان با اصول دموکراسی که در تئوری وجود دارد، مشکلی ندارند.
هنگامی که واقعیت تجربی دموکراسی در سراسر جهان مورد محاسبه و توجه قرار گیرد، حزب التحریر نیز به شدت ضد دموکراسی و ضد آمریکایی خواهد شد.
دموکراسی در همه جا بر پایه دروغ و فریبکاری استوار شده است که چیزی جز فقر و آسیب برای همه جهان نداشته است. باید به خاطر آورد که دو نمونه از کهن ترین دموکراسی های جهان یعنی ایالات متحده و انگلیس، رییس کشور و اعضای پارلمان را عمدتاً از طریق اراده سرمایه داران بویژه بوسیله رهبران تجاری مهم و انحصارات صنعتی انتخاب می کنند. بنابراین می توان گفت که دموکراسی اراده مردم نیست بلکه اراده سرمایه داری است. (۱۱)
تحلیل حزب التحریر از دموکراسی، اگر وضعیت رژیم های دموکراتیک دره فرقانا را توصیف کند، کاملاً روشن است: رژیم های ازبک، تاجیک و قرقیزی رژیم هایی هستند که تنها منافع اقلیت را حفظ می کنند. افزون بر این، در دره فرقانای شوروی سابق، انتقادات عمیق در درون تحلیل هایی به سبک مارکسیستی، به نحو شگفت آوری باقی مانده اند. بحث در خصوص شرکت های انحصاری که در همکاری کامل با رژیم های فاسد عمل کرده و جوامعی را که قادر به دفاع از خود نیستند را چپاول می کنند، وجود دارد. در دنیای آنان، این عقاید به آسانی از بین نمی روند.
یکی از مهمترین مصیبت های بشریت که گریبانگیر آن شده ایده آزادی فردی است که منجر به رقابت شدید میان دولت های سرمایه داری گردیده است؛ این ایده خود سبب تبعیض نسبت به مردم و مخالفت با معنویت، اخلاق و ارزش های انسانی می گردد.
آزادی فردی و فردگرایی، دولت های دموکراتیک را به جوامعی بدل می کند که آنها را به سطح پایین انحراف و درجات حیوانی تنزل می دهد. (۱۲)
متاسفانه این نوع از دموکراسی غیرانسانی و سرمایه داری ظالمانه وجود دارد و در کشورهایی مانند قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان رشد نموده است. عامه مردم، با ناامیدی در این جابجایی بازنده هستند و بوسیله نظام های فاسد و رژیم های خشنی که هیچ پیشنهاد پیشرفت و رفاه مبتنی بر لیاقت و کاردانی را ارائه نمی دهند، سرکوب می شوند.
آمریکا ممکن است مایل باشد که شاهد سرکوبی در کشورهای دره فرقانا باشد اما ناکامی و قصور آمریکا برای نبرد با این نگرش های مخالف، برای تصویر و چهره آن مخرب بوده و امنیت طولانی مدت آن را علیه تروریسم به خطر می اندازد.
اسلام رادیکال، در ذات خود ضد فردگرایی است. در جهان بینی آن، سرمایه داری و دموکراسی غرب تنها در رابطه با فردگرایی مطرح هستند. از این رو، اسلام و دموکراسی غیر قابل قیاس می باشند زیرا دموکراسی یک سیستم حکومتی است که برای افراد ایجاد شده است در حالی که اسلام یک سیستم غیر فردگرا است که بر فرامین مستقیم حکومتی که از سوی خداوند صادر شده، مبتنی است.
در سیستم اجتماعی، فرد حق تصمیم گیری مستقل ندارد. او باید مطابق سیستمی که از سوی خداوند تعریف شده زندگی کند. حتی اگر همه امت با هم متحد گردند او مجاز نیست قانونی را بپذیرد که مغایر فرمان نخستین خداوند است. (۱۳)
چرا چنین خصومتی نسبت به آزادی افراد وجود دارد؟ از آنجا که دشوار است که این ایده در غرب پذیرفته شود اما چنین خصومتی با یکی از اصول مذهبی در اسلام و مسیحیت منطبق است: اگر انسانی گناهکار متولد شد و محکوم به رفتار غیر اخلاقی گردید، پس تنها راه رستگاری وی در زمین پیروی مطلق از فرامین و احکام یک حاکم واقعی یعنی خداوند است.
فردگرایان غربی بیش از هر چیز دیگر برای اسلامگرایان رادیکال حزب التحریر به عنوان عاملی برای ارتقا بشریت به جایگاهی که تنها خدا باید آن را اشغال کند، ظاهر شده اند.
● « اساس ستیزه جویی آمریکا»
با نفوذترین سلاح در حال گسترش آمریکا علیه گروه هایی مانند حزب التحریر استفاده از منابع بین المللی اطلاعات جمعی است. این منابع به جای آن که منبع روشنگری باشند، چنین استدلال می شود که اقدامی جز گمراه کردن مسلمانان انجام نمی دهند و در حالی که آنان را به طور مرتب به تروریسم و افراطی گری متهم می کنند، سبب انحراف آنان از اسلام راستین می شوند. حزب التحریر استدلال می کند که هدف ماشین اطلاعاتی جهانی آمریکا به تصویر کشیدن مسلمانان به عنوان دشمن همه مردم است در حالی که اقدامات آمریکا برای مجبور ساختن مسلمانان جهت صرفنظر کردن از مسیر درست خود و تبدیل شدن به بردگان سرمایه داری است. همه این موارد در نهایت اهداف آمریکا را تامین می کنند.
دولت های اسلامی باید توجه دقیقی به اهداف و مقاصد آمریکا که هدف اصلی آن تخریب اسلام است داشته باشند. آمریکا امیدوار است که مسلمانان را مجبور سازد تا به سرمایه داری معتقد شوند. تحت رهبری آمریکا همه کشورهای کاپیتالیست، روابط نزدیک خود با آمریکا را حفظ خواهند کرد. این نکته باید ذکر شود که اساس راه و شیوه آمریکایی، انکار منطق است. دکترین آمریکا قرار گرفتن میان دو اندیشه متضاد است: از یک سو ایده اهمیت مذهب مطرح است و از سوی دیگر طرد آفریدگار مطلق است و ارتقا بشر که تبدیل به تنها قدرت می گردد. (۱۴)
متاسفانه، این حملات شدید که به شیو ه های مختلف انجام می گیرد شرایط سیاسی و به طور دقیق زندگی مسلمانان میانه رو و افراطی را در کشورهای دره فرقانا به تصویر می کشند.
با این وجود، باید به این نکته توجه کرد که هیچ تقاضایی از سوی حزب التحریر علیه روسای جمهور محلی مانند کریم اف، باقی اف، یا رحمانف مطرح نشد. به جای آن، در کانون تحقیرهای آنان آمریکا به عنوان عامل مرکزی در توطئه جهانی علیه اعتقادات اسلامی قرار دارد.
از آنجا که بعید به نظر می رسد حزب التحریر عامل به راه انداختن حملات تروریستی علیه آمریکا شود، به آن به عنوان یک تهدید جدی اهمیتی داده نشد. دره فرقانا در حقیقت به عنوان یک مجرای بین المللی محل مناسب و یک پناهگاه بی ثبات برای گروه ها و افراد تندرو است.
لفاظی های حزب التحریر در این محیط بسیار قدرتمند شده است. زیرا توانسته است اعضای بیشتری فراتر از سازمان خود را جلب نماید.
حزب التحریر از آمریکا به خاطر علاقه و رغبت آن به «تفکیک مذهب» انتقاد کرده است. این امر انکار ایمان اسلامگرایان است. اعتقاد و ایمان باید همیشه اولویت داشته باشند.
یک خالق و آفریدگار وجود دارد که همه مردم و جهان را آفریده است و به همین منظور ما متعهد به پیروی هستیم، یا عکس آن، اینکه بپذیریم خالقی وجود ندارد، بنابراین هیچ بحثی در خصوص جدایی مذهب از دولت مطرح نیست. اگر خالقی وجود نداشته باشد، مذهب باید نادیده گرفته شود. این پذیرفتنی نیست که یک راه میانه را برگزینیم و بگوییم که یک خالق و آفریدگار وجود دارد اما وجود او به اندازه کافی با اهمیت تلقی نشده است و بنابراین باید یک مسئله کوچکتری را در زندگی و حکومت انسان اشغال نماید. چنین اندیشه هایی به آسانی در اذهان انسان های مدرن قرار نمی گیرد. (۱۵)
از این رو، آمریکا نه تنها به آسانی سبب تباهی جامعه خودش شده است بلکه سبب تحقیر سایر جوامع که با آن سروکار دارد نیز گردیده است.
زیرا آمریکا بر این نکته تاکید دارد که دیدگاه وی در خصوص تعادل مذهبی – سکولار تفوق داشته و باید کپی شود. این موضوع به ویژه بعد از ۱۱ سپتامبر در دره فرقانا مشهود بود. یعنی در حالی که هر سه دولت به آمریکا در جنگ جهانی علیه تروریسم کمک کردند و رضایت دولت آمریکا را به خاطر توسعه توهمی در امتداد مسیر دموکراتیک کسب کردند، اما نگرانی خود را از اسلام افزایش دادند.● «آزادی تفکر»
حمله حزب التحریر به آزادی تفکر یک نوع تقاضا برای اجتناب از دورویی و باقی ماندن بر این اعتقاد است که خداوند قبل از هر چیز حتی منافع شخصی، تمایل و آزادی، آمده است. این نوع اعتقاد احتمالاً علیه جامعه آمریکاست اما این موضوع در دره فرقانا بسیار مهم و قانع کننده است: دولت های دره فرقانا در حالی که بهداشت و خدمات را برای اکثریت مردم تأمین نمی کنند، آشکارا بی توجهی به ثروت و تجمل را به نمایش می گذارند.
آنها این کار را انجام می دهند. در حالی که به طور رسمی وفاداری و حمایت خود به ایده های آزادی و رفاه را اعلام می دارند، حمایت ها و کمک های خارجی آمریکا را نیز کسب می کنند.
آزادی تفکر در اصطلاح کاپیتالیسم به معنی انتقاد آشکار از دولت نیست. آزادی تفکر (در غرب) همچنین شامل بی بندوباری بی شرمانه، رد وجود خدا، باده گساری و رفتار جنسی غیر اخلاقی است که همه آنها تنها ارزش های اسلامی را از بین می برند. یک مسلمان اجازه ندارد درباره چیزهایی که مخالف آموزه های اسلام است صحبت کند. این امر شامل همه ایدئولوژی های مدرن نظیر فمینیسم، ناسیونالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم و سوسیالیسم است که نمی توانند با اسلام منطبق گردند. (۱۶) اسلامگرایان افراطی اعلام داشته اند که چگونه با بازی دیپلماسی می توان مبالغ بیشتری از کمک های آمریکا را کسب کرد؛ این در حالی است که دولت های دره فرقانا با خشونت علیه مردم خود رفتار می کنند و نخبگان ملی در ناز و نعمت زندگی می کنند. با این وجود، برای اسلامگرایان افراطی، منبع این تحقیر، سرکوبی و بی اعتنایی بیشکک، تاشکند یا دوشنبه نیست بلکه به نحو بارزی واشنگتن دی. سی است.
● « آزادی تملک»
توصیف حزب التحریر از آزادی تملک شاید تا حدی نزدیک به آن کسانی باشد که تاریخ اقتصادی آمریکا در قرن بیستم را مطالعه کرده باشند که در آن بارون هایی مانند راکفلر، مورگان، واندربیلت و سیاست سازان سیاسی وجود داشتند. با این وجود، این امر به طور دقیق بازار اقتصادی امروز آمریکا یا وضعیت صنعت امروز آمریکا را توصیف نمی کند. از این رو، این امر دوباره برای سیاست سازان و دیپلمات های آمریکا آسان شده است که استدلال حزب التحریر را درک کنند.
آزادی کشورهای سرمایه داری، لطمه های شدیدی را به ارمغان آورده است. این آزادی منجر به گسترش فعالیت ها و اقدامات مجرمانه، تسلط مافیاها، اعتیاد به مواد مخدر، خودمداری و نادیده گرفتن افکار اجتماعی شده است. افزون بر این، این نوع آزادی مقادیر زیادی ثروت را گردآورده است و آن را در دست تعداد کمی از محافلی که دارای دوستان و فامیل قدرتمند هستند متمرکز کرده است. این سرمایه داران توجهی به لطمات و دردهای مردم، خونریزی ها و جرائم ندارند. (۱۷)
همان گونه که قبلا ذکر شد، مسئله این نیست که این انتقادات تا چه اندازه درست است یا اینکه چگونه حزب التحریر می تواند آنها را متوجه آمریکا سازد؛ بلکه مسئله این است که چگونه این استدلال علیه واقعیت درک شده در دره فرقانا نقش بازی می کند که می تواند سبب خطرات طولانی مدت برای آمریکا شود.
انتقاد حزب التحریر، انعکاس روشنی از قدرت دولت و صنعت در ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان است. از این رو، در حالی که این نشانه ها و شواهد علیه رژیم های محلی رو به افزایش است، حزب التحریر این فرصت را برای نشان دادن فلسفه ای که این رژیم ها از آن پیروی می کنند، از دست نمی دهد.
● « سیاستهای اقتصاد بازار»
حزب التحریر، آمریکارا به دخالت مستقیم در سرکوب عموم شهروندان مسلمان متهم می کند. برای اسلامگرایان افراطی آنها چیزی بیش از عروسک هایی در دست عروسک گردانان نیستند. در حالی که هزاران تن زندانی و شکنجه شده اند اما آمریکا به طور توجیه ناپذیر و در مل‍أ عام از « پیشرفت کوچک» که توسط دیکتاتوری های محلی صورت گرفته، تمجید کرده است. این اقدام از سوی گروه هایی مانند حزب التحریر تصادقی تلقی نشده است؛ بلکه در عوض، به عنوان یک تلاش سازمان یافته برای مبادرت به جنگ علیه اسلام از طریق رژیم های دست نشانده است.
در شکل و وضعیت آشکار آن، اقتصاد بازار تنها آسیب و صدمه را برای مسلمانان به ارمغان می آورد. این امر با اسلام مغایر است و بنابراین همه مسلمانان متعهد به رد و طرد آن هستند. تردیدی وجود ندارد که این ابتکارات و اقدامات آمریکا در مرحله اول علیه مسلمانان صورت می گیرد. در جهان امروز، اسلام ایدئولوژی ای است که قادر به ارائه و پیشنهاد بدیلی برای دموکراسی و کاپیتالیسم است. (۱۸)
اسلام یکی از رقبای واقعی برای این ایدئولوژی های لامذهب است. انتقاد دیگر که در قلب سیاست خارجی آمریکا وجود دارد، مشکل آن در دره فرقانا است. نشانه ای از دورویی و تزویر آمریکا در ارتباط با قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان بوده است.
امروز هیچ یک از سه کشور از سوی آمریکا به عنوان خط مقدم در جنگ علیه تروریسم تلقی نمی شوند. متاسفانه آمریکا از قوانین خود پیروی نکرده است. این قانون می گوید از شرکایی که به امنیت کمک کرده ولی توسعه دموکراتیک را تضعیف می کنند، انتقاد شود. آمریکا هم خواستار همه کشورهایی است که متعهد به دکترین اسلام هستند و هم هدف آن واژگون کردن جامعه مسلمانان از طریق وابسته ساختن آنها به دست نشانده هایی است که با دست های آهنین بر مردم حکومت می کنند اما در نهایت تنها به حرف های رژیم آمریکا گوش فرا می دهند.
اسلام در نظر آمریکا جایگزین کمونیسم به عنوان یک تهدید شده است. کشورهای اسلامی یکی از مهمترین مناطق جهان که آمریکا خواهان توسعه نفوذ و تعمیق و گسترش اقتدار خود در آن است را در دست دارند. (۱۹)
اسلامگرایان افراطی اصلاحات آمریکایی را چیزی جز موجه و معقول ساختن سرکوب نمی دانند. بدتر از آن، آمریکا فقط به عنوان یک کشور دورو و مزور تلقی نمی گردد بلکه به عنوان ضد اسلام از طریق تخریب اعتقادات اسلامی تلقی می شود. این یک پیام غیر خشونت آمیز است که به طور موفقیت آمیزی از سوی حزب التحریر در سراسر این منطقه منتشر شده است.
● « بنیادگرایی»
وقتی حزب التحریر به عنوان بنیادگرا تلقی می گردد، جالب است که توجه کنیم چهره های مشهور غرب و آمریکا چگونه آن را در عبارات خود بیان می کنند. ایالات متحده اقدامات گروه های اسلامگرای تندرو در دره فرقانا را نسبتاً ضعیف و کوته بینانه تلقی می کند. شخصیت پردازی نامناسب بنیادگرایان که عمدتا بر روی جنبش های اسلامی متمرکز است، توسط سیاستمداران غرب و تحلیل گرانی مطرح می شود که امیدوارند بدین طریق بنیادگرایان اسلامگرا را با نیروهای واپسگرا همسنگ و برابر بدانند که علیه همه پیشرفت های علمی و تکنیکی قرار دارند.
هرگاه چنین عنوانی بکار برده شود منجر به شمار زیادی اقدامات غیرقانونی و شدید علیه این گروه های آسیب دیده می گردد. مسلمانان باید درک کنند که استفاده از اصطلاح بنیادگرایی یکی ابزار سیاسی است. نامگذاری جنبش های اسلامی به عنوان بنیادگرا از سوی آمریکا مهم نیست، بلکه تلاش برای جلوگیری از بازگشت تفوق و سلطه اسلام اهمیت دارد که از سوی غرب در عنوان کاملاً استراتژیک به کار می رود. (۲۰) مهم این است که تهدید رژیم های فرقانا کم اهمیت است. این امر نه بدان خاطر است که تندروهای اسلامگرا ضعیف هستند بلکه به این دلیل است که تمرکز آنها بر روی شکار بزرگتری متمرکز است که آن را به عنوان مسوول مستقیم مشکلات خود تلقی می کنند یعنی: آمریکا.
● « امید آمریکا برای نابودی اسلام»
در یک موقعیت و اوضاع و احوال محلی که بوسیله تعدی و ظلم محدود شده است به آسانی می توان تئوری های توطئه که دیگران به طور معمول آن را سیاست می نامند را مشاهده کرد. این موضوع برای حزب التحریر که در فوریه ۲۰۰۴ به آن عامدانه به دیده تحقیر نگریسته است فرقی ندارد. در آن زمان بوش در نشست جی. ۸ بر سندی پافشاری کرد که آن را پروژه خاورمیانه بزرگ نامید. (۲۱) برنامه اصلی آن کسب اجماع جهانی برای انجام اصلاحات سیاسی در سراسر خاورمیانه بود. این برنامه تحت عنوان «بزرگ» نامیده شده است زیرا این برنامه به خاورمیانه به عنوان سرزمین وسیعی اشاره دارد که از مراکش تا پاکستان کشیده شده است.
این پروژه در غرب به عنوان یک تلاش چندجانبه برای ارتقاء آزادی جهانی مورد استقبال واقع شد. این طرح به شدت از سوی گروه های اسلامگرای رادیکال مورد انتقاد واقع گردید که آن را به عنوان یک تلاش ناموزون و بی شرمانه در راستای استعمار نو تلقی کردند. (۲۲) برای اسلامگرایان رادیکال این امر تلاشی از سوی آمریکا برای تحمیل اراده و ارزش هایش به جامعه مسلمانان است. تنها جامعه مسلمانان، امت، به طور واقعی قادر به مقاومت و ایستادگی در برابر اشغال جهانی سرمایه داری آمریکاست. آمریکا نگران احیاء مجدد اسلام در جهان است. بنابراین برای جلوگیری از ظهور مجدد آن به هر وسیله ای تلاش می کند. (۲۳)
در حالی که اکثر آمریکایی ها به تفوق و برتری دموکراسی و سرمایه داری معتقدند، تحلیل های زیرکانه حزب التحریر از پروژه خاورمیانه بزرگ، نکات اضطراب آور و بزرگی از آن را به نمایش گذاشت که تنها دشمنی و تردید اسلامگرایان رادیکال نسبت به غرب را تعمیق می بخشد.
باید یادآوری گردد که اصلاحات سیاسی خواسته شده (که آمریکا و جی. ۸ بر آنها تاکید می ورزند) اگر منجر به روی کار آمدن مجدد اسلام شود، شامل حق مردم محلی برای انتخاب دولتشان یا مشارکت در حق انتخاب فردی آنان نمی گردد.
این نوع از تغییرات برای قدرت های امیرپالیستی غیر مومن که تلاش می کنند تا دست نشانده های آنان در قدرت باقی بمانند، مفید تلقی نمی شود. از این رو، هدف اصلاحات سیاسی این است که این دست نشانده ها به نقطه نظرات قدرت های امپریالیستی نزدیک شوند. (۲۴)
● « یک جهتگیری غلط محققانه»
هشدارهای کمی که از سوی جامعه دانشمندان و محققان درباره اسلامگرایان تندرو این دره مطرح شده است تحت الشعاع تحلیل هایی قرار گرفته که بر اندازه کوچک گروه های خاص یا فقدان امکانات و توانایی نظامی تندروها برای حمله به رژیم های محلی تاکید می کنند.
دکتر استفن بلک دقیقا این مشکل را در آسیای مرکزی تشریح کرده است: «همه کسانی که در خصوص آسیای مرکزی مطلب می نویسند این موضوع را فرض قرار داده اند که ترکیبی از بی کفایتی حکومت های موجود، فساد، فقر و ظلم، خطر جذب گروه های مخالف در احزاب اسلامی را سبب شده است. فقدان یک گزینه، ظاهراً به سبب این حقیقت است که رژیم های این منطقه همه جنبش های مخالف دیگر را سرکوب کرده اند. راه دیگر اینکه این ظلم و بی کفایتی حکومت ها، سبب جذب مردم به سوی احزاب اسلامی شده است. زیرا فقط آنها دارای منطقی ترین و عقلانی ترین پیام هستند که مردم می توانند آن را درک کنند. »(۲۵)
مشروعیتی که گروه های اسلامی رادیکال می توانند کسب کنند صرفا بر پایه تعدی و ظلم رژیم های محلی نیست بلکه این مشروعیت می تواند از طریق چگونگی تبلیغات آنان که در عین حال می تواند به نحو معقولی بر سطوح محلی تاثیر گذارد کسب شود. برخی دانشمندان این مشکل را ناشی از عدم صرف هزینه های کافی از سوی آمریکا می نگرند و آن را به عنوان نخستین علت برای عدم موفقیت در توسعه دموکراسی در این ناحیه تلقی می کنند. (۲۶) در واقع کمک های خارجی آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر به نحو چشمگیری افزایش داشته است.
مشکلی که آمریکا دارد این است که صدای آن همسو با توسعه دموکراتیک شنیده نمی شود. این امر به این دلیل نیست که آمریکا مایل به ارسال کمک های مالی به آسیای مرکزی نیست. مشکل این است که آمریکا تلاش نمی کند تا صدای آن در این مسائل شنیده شود. بلکه به جای آن، مسائل امنیتی و همکاری در جنگ جهانی علیه تروریسم اولویت نخست یافته است. پیامد کوتاه مدت دراولویت قراردادن این گونه مسائل، سرکوبی رژیم های محلی در فرقانا است که قادر به درک آن چیزی بودند که برای آمریکا بسیار مهم بود.
در حالی که به نظر می رسد ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان مایل به کمک در جنگ علیه تروریسم باشند، بعید به نظر می رسد تا در خصوص نحوه رفتار این دولت ها در داخل اعتراض شود. ایالات متحده بعد از ۱۱ سپتامبر برنامه هایی را برای توسعه مشارکت سیاسی و نهادهای دموکراتیک ایجاد کرد. با این وجود، تا سال ۲۰۰۳، کمک های مالی در خصوص مسائل امنیتی و نظامی متمرکز بود.
در حالیکه ناظران از سرکوبی و تعدی حکومت های محلی آگاهند، مشکل این است که گروه های اسلامگرا این مشکل را به ایالات متحده و سیاست « نبرد گزینشی» آن نسبت می دهند.
افزون بر این، علیرغم این حقیقت که چنین گروه هایی قادر به سرنگونی رژیم ها نیستند، آنها یک شرایط ایدئولوژیکی ضد آمریکایی جدید را ایجاد می کنند که ممکن است مشکلات عدیده ای را در آینده سبب شود.
این موضوع بویژه در رابطه با حزب التحریر مطرح است. در حالیکه حزب التحریر قادر به روی صحنه آوردن نیروهای مسلح علیه هر یک از سه دولت در فرقانا نیست اما در خصوص جنگ آینده میان مسلمانان و غرب بویژه ایالات متحده تبلیغ می کند. حزب التحریر جهان را به دو قسمت مومنان و کافران تقسیم کرده و بر این ایده اصرار می ورزد که کافران آماده جنگ علیه اسلام هستند که نه تنها شامل عملیات نظامی است بلکه در برگیرنده جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و جنسی است. در این جنگ ، یک دشمن آشکار و اصلی وجود دارد. این دشمن، قرقیزستان، تاجیکستان یا ازبکستان نیست. بدون تردید، دشمن اصلی برای حزب التحریر ایالات متحده آمریکاست.
در نتیجه، حزب التحریر ممکن نیست که چاشنی بمب باشد اما به طور مسلم فضا و شرایط را فراهم می سازد. این مسئله در فراخوان حزب التحریر از مسلمانان آشکار است: شما حافظ تمام جامعه خود هستید. برای حقیقت و عدالت بمیرید. زمان برای تمایز قائل شدن بین مرگ و زندگی فرا رسیده است. آمریکا و غرب کافر، حاکمان شما از جمله مشاوران، تجار و سیاستمداران را در تله و گودال بی انتها قرار دارند. آنهایی که برای اسلام می جنگند فرزند اسلام خواهند بود و شما خود را در مسیر درست خواهید یافت. این خواسته همه مسلمانانی است که به خدا و پیامبر اعتقاد دارند. (۲۷)
هیچ گزینه ای برای این پرسش وجود ندارد، همان گونه که امکان ندارد هیچ مسلمانی در قبال این مسائل بی طرف و خنثی باقی بماند. وقتی این محتوا و معنی واقعی ایدئولوژی حزب التحریر را تحلیل و بررسی می کنیم مسلم است که سیاست مسالمت آمیز آن برای آمریکا کاملاً مرگبار است.
نویسنده: متیو - کراستون
مترجم: کیانوش - کیاکجوری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از Middle East Review of International Affairs, Vol. ۱۱,No. ۳. September ۲۰۰۷
منابع
۱- حزب التحریر گنجینه ای اساسی درباره سازمان خود نوشته است. متاسفانه اکثر آنها به انگلیسی ترجمه نشده است. همه نقل و قول ها و نکات برگزیده درباره حزب التحریر شخصاً توسط نویسنده از روسی، عربی و ازبکی ترجمه شده است. بنابراین هرگونه اشتباه یا سوء برداشت متوجه نویسنده است.
۲- آریل کوهن، " اسلام رادیکال و منافع آمریکا در آسیای مرکزی"، ۲۹ اکتبر ۲۰۰۳.
۳- گروه بحران بین المللی، " آی. ام. یو و حزب التحریر: استلزامات جنگ افغانستان"، ۳۰ ژانویه ۲۰۰۲.
۴- کوهن، " اسلام رادیکال و منافع آمریکا در آسیای مرکزی".
۵- نگاه کنید به، دکتر آریل کوهن، " حزب التحریر: یک تهدید فوری برای منافع آمریکا در آسیای مرکزی".
http: //www. heritage. org/Research/RussianandEurasia/BG
۶- کوهن، "اسلام رادیکال ومنافع آمریکا در آسیای مرکزی".
۷- این قسمت توسط نویسنده ترجمه شده و از مطلب «حزب التحریر، دموکراتیا سیستما نوریا» گرفته شده است.
http: //www. hizb-ut-tahrir. org/Russian/htm/democracy. htm
۸- همان
۹- همان
۱۰- همان
۱۱- همان
۱۲- همان
۱۳- همان
۱۴- این قسمت توسط نویسنده ترجمه شده است و ازمطلب، « حزب التحریر، اویوری آمریکانسکوی اگرسی» اخذ شده است.
http: //www. hizb-ut-tahrir. org/russian/htm/esdarat/htm.
۱۵- همان
۱۶- همان
۱۷- همان
۱۸- همان
۱۹- همان
۲۰- این قسمت توسط نویسنده ترجمه شده است و از مطلب« حزب التحریر، دموکراتیا سیستما نوریا» اخذ شده است.
۲۱-http: //www. hizb-ut-tahrir. org/Russian/htm. democracy. htm
۲۲-همان منبع
۲۳- حزب التحریر دموکراتیا سیستما نوریا
۲۴- همان منبع
۲۵- دکتر استفن بلنک، این مطلب قبل از استماع در کمیته آسیای مرکزی در مجلس نمایندگان آمریکا در ۲۰۰۳ در واشنگتن دی. سی منتشر شده است.
۲۶- مارتا بریل اولکوت و فیونا هیل. این مطلب نیز قبل از استماع در کمیته آسیای مرکزی مجلس نمایندگان آمریکا در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است.
۲۷- حزب التحریر، اوت و تی نا وپروسی.
منبع : باشگاه اندیشه