جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بی اعتمادی، بازیگری و رقابت


بی اعتمادی، بازیگری و رقابت
۱) به نظر می رسد مهمترین ویژگی روابط ایران و روسیه را، دست کم در دو سده گذشته، بتوان در سه خصوصیت مهم خلاصه کرد؛ بی اعتمادی، بازیگری و رقابت.
از زمان جنگ های سه دهه اول قرن نوزدهم که به عهدنامه های گلستان در سال ۱۸۱۳ میلادی و ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ انجامید و بر اثر آنها غرامت های غیر منصفانه و سختی بر ایران تحمیل شد، دیوار بدبینی و بی اعتمادی میان دو کشور حائل شد و دخالت ها و نفوذ روسیه در دربار قاجار، به ویژه در زمان محمدشاه و محمدعلی شاه، بر بلندا و عرض این دیوار افزود. واقعه خودجوش هجوم مردم به سفارت روس و قتل گریبایدوف و همراهانش تبلور احساسات مردم نسبت به روسیه و قرارداد ننگین ترکمانچای بود. ملت ایران شکست سخت خود را از روسیه و قراردادهای گلستان و ترکمانچای فراموش نکرده است و همواره با حسرت بسیار به سرزمین های جدا شده خود اندیشیده است.
رخدادهای بعدی در روسیه، یعنی وقوع انقلاب بلشویکی و تبدیل آن کشور به اتحاد جماهیر شوروی با نظامی کمونیستی، به تعدیل این برداشت منفی کمک نکرد زیرا در همان حال که شوروی خود را داعیه دار مبارزه ضد امپریالیستی می دانست، از تمایلات آشکار خود برای بسط نفوذ در مناطق مختلف جهان، به ویژه ایران، دست نشست. به بیان دیگر، نه تغییر ایدئولوژی و نه تبدیل روسیه تزاری به جمهوری سوسیالیستی، هیچ یک در اولویت ها و منافع ملی و بین المللی آن کشور تغییری ایجاد نکرد و شوروی نیز همانند روسیه تزاری، همواره به ایران به عنوان کشوری که باید تحت نفوذ درآید، نگریست.
در دوره پهلوی، اشغال ایران به دست قوای نظامی متفقین، از جمله شوروی و انگلستان (و بعداً امریکا)، عدم خروج ارتش شوروی از آذربایجان و تمایل آشکار آن کشور برای تصرف بخش های دیگری از کشورمان، بر جراحت های پیشین افزود. کمک به تشکیل حزب دست نشانده توده، دخالت های آشکار در شئون سیاسی و ایفای نقش مخرب در بزنگاه های بسیار حیاتی کشورمان، از موردهای منفی دیگر در کارنامه روسیه نزد افکار عمومی ایرانیان است. اما در این کارنامه، شاید سیاه ترین برگ، سکوت شوروی و حزب توده در برابر کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و رضایت به شکست دولت دکتر مصدق باشد.
بی سبب نیست که بعد ها، حتی کسانی که در ایران به ایدئولوژی مارکسیسم روی می آوردند می کوشیدند خود را از حزب خائن توده مبرا کنند.
۲) با وقوع انقلاب اسلامی نیز، گرچه روابط میان دو کشور دستخوش فراز و نشیب های فراوان شده، اما تاکنون از میزان بی اعتمادی ها کاسته نشده است. از این منظر، روابط دو کشور را در دوران پس از انقلاب اسلامی می توان به چند بخش تقسیم کرد؛
بخش اول، تحولات بسیار عمیق ناشی از انقلاب اسلامی و دوره شور و احساسات انقلابی مردم؛
بخش دوم، دوره جنگ عراق علیه ایران؛
بخش سوم، دهه ۹۰ و حاکمیت یلتسین؛
بخش چهارم، سال های دهه ۲۰۰۰ و دوره حکومت ولادیمیر پوتین.
در همه این دوره ها روند و سمت و سوی اتفاقات و تحولات به گونه یی بوده است که نتوانسته مشکلات ریشه یی را از میان بردارد.
شاید انقلاب اسلامی ایران بزرگترین رخداد سیاسی در همسایگی شوروی در اوج رقابت آن کشور با ایالات متحده امریکا باشد. ناگهان کشوری امریکایی به کشوری ضدامریکایی تبدیل شد و در نتیجه آن، ایران نه تنها از ضدیت با شوروی که سیاستی محصول اتحاد نسبی با امریکا بود دست بر داشت، بلکه با شوروی در شعارهای ضدامپریالیستی متحد شد و در مواردی از آن کشور پیشی گرفت. با وجود آنکه این تحول برای شوروی یک پیروزی بدون هزینه به شمار می آمد، اما به جای استفاده از موقعیت پدیده آمده برای ترمیم روابط میان دو کشور، ناگهان شوروی به افغانستان حمله برد و آن کشور را اشغال کرد، همزمان درصدد گسترش نفوذ خود در ایران اسلامی برآمد. به بیان دیگر وقوع انقلاب در ایران نیز نتوانست شوروی را به بازاندیشی در هدف های استراتژیک خود در ایران ترغیب کند.
در دوره جنگ عراق علیه ایران نیز گرچه شوروی ها شاهد ایستادگی یک تنه ایران در برابر غرب و دفاع از تمامیت ارضی و هویت اسلامی آن بودند، اما از کمک به عراق دریغ نکردند و در مقابل، از هرگونه مساعدت به کشورمان سر باز زدند. تانک های تی۷۲ شوروی و میگ های ۲۹ آن کشور علیه ما به کار گرفته شد و ایران تا حدود بسیار زیاد، از تجهیزات پیشرفته روسی محروم ماند.
تنها پس از پایان جنگ و با سفر آقای هاشمی رفسنجانی و ملاقات با گورباچف فضای تازه یی در همکاری های نظامی دو کشور به وجود آمد. بنابراین دوره جنگ نیز در بردارنده تحولی مثبت در روابط روسیه و ایران به شمار نمی آید. دوره سوم، یعنی دوره اقتدار یلتسین را باید زمان گرایش روسیه به امریکا دانست. در این دوره روابط ایران و روسیه تحول مهمی نیافت و رخداد سیاسی یا حتی اقتصادی استراتژیک میان این دو به وقوع نپیوست که در پرتو آن وجهه روسیه نزد ایرانیان بهبود یابد و دیوار بلند بی اعتمادی فرو بریزد. گرچه این دوره، زمان درون گرایی، تحول گرایی و انتقال روسیه به شمار می رود، ولی همراهی های روسیه با امریکا برای ایران نگران کننده بود.
بر همین اساس، بی اعتمادی، همچنان ویژگی مهم روابط بین دو کشور باقی ماند. دوره پوتین دوره بازسازی هویت و جهت گیری های جدید روسیه پس از فروپاشی و جنگ سرد دانسته می شود. البته باید دقت کرد که این بازسازی، مدیون دو تحول است؛ یکی واقعه ۱۱ سپتامبر که پوتین بر آن به خوبی موج سواری کرد و دیگری بحران هسته یی ایران که به یمن آن روسیه در عرصه بین المللی توانست با بازیگری قابل تحسین، رویای یک قدرت بزرگ جهانی را تا حدودی تحقق ببخشد. اکنون ادامه این دوره، آزمایشی بزرگ برای روابط دو کشور است. اینکه روسیه تا چه اندازه از این آزمایش پیروز بیرون آید بستگی به آینده دارد. سفر پوتین به ایران فرصتی است برای امیدواری ها و نا امیدی ها.
۳) مواضع ضدامریکایی ایران از مهم ترین کارت های سیاسی کشورمان در برابر روسیه است. این مواضع گرچه از یک دیدگاه ایدئولوژیک معامله پذیر نیستند، اما دربردارنده ارزش سیاسی ویژه یی نیز برای تعامل با دیگران نیستند. در عین حال باید دانست هنگامی که موضوع حیات و منافع راهبردی نظام در میان باشد لازم است بر آنها پای فشرد. حتی اگر ما خود را از موضع استغنا بی توجه نشان دهیم و مواضع خود را امری بدیهی بینگاریم این وظیفه طرف مقابل است که قدردان ارزش بسیار بالای باورهای ما باشد و نسبت به آن واکنش شایسته نشان دهد. از قول یکی از مقامات بلندپایه امنیت ملی روسیه نقل شده که در پاسخ این پرسش که «آیا از ایران هسته یی چیزی برای شما خطرناک تر است؟»
گفته است؛ «آری، ایران دوست امریکا،» بیان آشکار چنین نظری، امری بسیار نادر است و روسیه همواره کوشیده از اعتراف به آن پرهیز کند، اما به هر روی واقعیتی سترگ است که هرگز نباید از نظر مقامات روسیه، خاصه در موقعیت حساس کنونی، مورد غفلت قرار بگیرد. اکنون که پوتین، از یک سو در اندیشه ماندگاری در ساختار قدرت سیاسی روسیه است و از سوی دیگر در احیای آرزوهای قدرت بزرگ کشورش می کوشد، باید بداند که موضع ضدامریکایی ایران و یا حتی موضع عدم هم پیمانی آن، موهبتی است که می تواند از آن بهره مند شود. تنها کافی است به اینکه جمهوری آذربایجان، که سال ها یکی از جمهوری های شوروی بوده و اکنون پای امریکا را تا نزدیکی روسیه باز کرده است، توجه کرد و دانست ایستادگی و استقلال کشور بزرگی همچون ایران در برابر ایالات متحده تا چه حد ارزشمند است.
ایران همواره کارت بین المللی شدن روسیه بوده است. در واقع ایران مهم ترین دروازه روسیه به جهان قدرت بین الملل و بازار دادوستد آن است. روسیه با کارت ایران توانسته است در طول قرن ها بازی کند و به عنوان قدرت مهم جهانی قلمداد شود. کشورهایی چون اوکراین، روسیه سفید، گرجستان، ارمنستان و غیره، که همگی جزء متحدین طبیعی روسیه به شمار می روند، هرگز نتوانسته اند برای روسیه جایگاهی جهانی در سیاست قدرت فراهم کنند. بازی با کارت ایران برای روسیه در برابر کشورهای دیگر به ویژه امریکا بسیار مهم است. شک نیست که پوتین به گونه یی تحسین برانگیز توانسته است از پرونده هسته یی ایران در جهت بین المللی کردن نقش خود بهره بگیرد و خود را در زمره شرکای دادوستد های بزرگ بین المللی قرار دهد. تجربه چند ساله اخیر نشان داده که روسیه در برابر هر موضع گیری علیه ایران توانسته است به خوبی از امریکا و دیگر کشورهای غربی امتیاز بگیرد.
روسیه از یک سو خود را شریک نگرانی های بی اساس غرب از قدرت سلاح هسته یی ایران نشان داده و بر همین پایه، در همکاری های خود با ایران جانب احتیاط کامل را گرفته است و از طرف دیگر خود را همچنان طرفدار ایران و مخالف شدت عمل نظامی علیه کشورمان جلوه می دهد. صریح تر؛ موضع نخست را به غرب و موضع دوم را به ایران فروخته است. حسن تدبیر و هنر پوتین دقیقاً در همین نکته نهفته است که او می تواند یک موضع هسته یی را در آن واحد به دو مشتری عمده بفروشد و با یک تیر دو هدف را نشانه رود. کار نیروگاه بوشهر به بهانه های مختلف مالی عقب می افتد تا مجال فروش مواضع پوتین به غرب فراهم شود. همین تحلیل را می توان درباره تامین سوخت نیروگاه بوشهر که می بایست حدود اسفندماه گذشته تحویل ایران می شد و هنوز نشده است، به کار بست.
این در حالی است که ایران به خاطر موقعیت ذاتی خوبش از جمله اتکا به مردمی سربلند، تاریخ و تمدنی شایسته، موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی بسیار مهم و نیز ثروت های زیرزمینی کمیاب، اصولاً کشوری بین المللی است و حوادث و تحولات آن در جامعه بین المللی اثرگذار. از همین رو نیز کشورمان باید ارزش کارت خود را در بازی قدرت جهانی به خوبی بشناسد و به موقع از آن بهره بگیرد. از این کارت می توان بدون ملاحظات ایدئولوژیک و در یک چارچوب پراگماتیستی به نفع منافع ملی استفاده کرد.
۴) آخرین نکته اینکه روسیه در سال های اخیر از سیاست انرژی خود به عنوان ابزاری مهم در پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده کرده است. نفت و گاز روسیه سکوی پرش این کشور برای تحکیم موقعیت خود در اروپا و در جهان بوده است. به همین دلیل نیز روسیه به دقت تحرکات دیگر کشورهای دارای منابع نفت و گاز و از جمله ایران را زیر نظر دارد. به بیان واقعی تر روسیه، ایران را رقیب خود در زمینه انرژی می داند. روسیه از اینکه ایران بتواند گزینه یی برای عرضه گاز به اروپا باشد نگران است.
اگر اروپا بخواهد به رقیبی برای روسیه در عرضه گاز بیندیشد، آن رقیب هیچ کشوری جز ایران که دومین منبع گاز جهان را داراست، نمی تواند باشد. در موضوع خط لوله گاز ایران به پاکستان و هند هم روسیه خود را رقیب می داند. هرگونه همکاری و معامله انرژی با کشورهایی همچون آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و ارمنستان و گرجستان نیز فضایی رقابت آمیز را تداعی می کند.
داستان صدور گاز ایران به ارمنستان و خریداری تمام شبکه گاز آن کشور از سوی گازپروم نمونه یی از این فضای رقابتی اما غیرآشکار است. بنابراین ایران و روسیه در امر انرژی از یک فضا برخوردارند و اثر این رقابت را در بیشتر پروژه هایی که ایران مایل به حضور در آنهاست، می توان دید. همچنین باید تمایل روسیه را برای ایفای نقش اول در انتقال گاز به اروپا از طریق ترکیه و خط لوله نابوکو در همین جهت دانست. معاملات گازپروم در مجارستان به عنوان یکی از اعضای نابوکو و برای تسلط بر شبکه انرژی آن کشور، یا تلاش هایی که برای نفوذ در اتریش و در شرکت «اوام و» در جریان است همه با این هدف صورت می گیرد که اروپا از چنگ روسیه رهایی نیابد و کشورهای دیگر، به ویژه ایران، از ایفای نقش در این عرصه محروم بمانند.
از آنچه گفته شد چنین می توان نتیجه گرفت؛ از جمله ویژگی های عمده روابط ایران و روسیه سه پدیده عدم اعتماد، بازیگری و رقابت است که هر یک در دوره های مختلف، بسته به شرایط و حوادث، ظهور آشکارتری می یابند. در مورد پدیده اول، یعنی بی اعتمادی، مسوول اصلی روسیه است که باید با رفتار مناسب خود به تدریج از دامنه آن بکاهد.
همکاری و احترام گذاشتن به قول و قرار ها و قراردادها از بدیهی ترین اقدامات در این زمینه اند. امید این است که قول و قرار های پوتین در سفر به تهران یکی پس از دیگری اجرا شود و روسیه بتواند از این آزمایش سربلند بیرون آید. مسلماً شرایط کشورمان به گونه یی است که وفاداری روسیه را بسیار ارج خواهد گذاشت. در عین حال، عدم وفاداری روسیه و پوتین به تعهدات شان قطعاً شکاف بی اعتمادی را گسترده و عمیق تر خواهد کرد. اما در موضوع بازیگری روسیه با کارت ایران و حتی رقابت روسیه با ایران در عرصه انرژی، مسوولیت کار باید میان روسیه، غرب و ایران تقسیم شود. در این میان سهم امریکا به دلیل موضع گیری های نامناسب و دشمنی بی منطق با انقلاب اسلامی و نظام ایران از روسیه و ایران بیشتر است، از سهم روسیه نمی توان شکایت داشت زیرا آن کشور در یک پارادایم پراگماتیستی درصدد ارتقای جایگاه و قدرت خود است. می ماند سهم ایران در مدیریت وضعیت و توانایی برای ایجاد تعادل به نفع خود، که آرزو و دعای همه ایرانیان است.
محمد حسین عادلی
منبع : روزنامه اعتماد