سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

همه سگ‌ها به بهشت می‌روند - All Dogs To Heaven


همه سگ‌ها به بهشت می‌روند - All Dogs To Heaven
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : ایرلند
محصول : دان بلوت، گاری گُلدمن و جان پومروی
کارگردان : بلوت
فیلمنامه‌نویس : دیوید ن. وایس، بر مبنای داستانی نوشته کن کرومار، لاری لِکر، لیندا میلر، مانیکا پارکر، گای شولمن، دیوید استاین‌برگ، گُلدمن، پومروی، وایس و بلوت.
فیلمبردار : -
آهنگساز(موسیقی متن) : رالف برنز.
هنرپیشگان : -
نوع فیلم : رنگی، ۸۵ دقیقه. نقاشی متحرک.


صدها: برت رنولدز، ویک تایبک، جودیت بارسی، دام دِ لوئیز، لونی آندرسن، ملبا مور، چارلز نلسن رایلی و کندی دیواین.
نیو اورلیانز، سال 1939. دو سگ به‌نام‌های «چارلی ب. بارکین» (رنولدز) و «ایچی» (دِ لوئیز) از محل نگه‌داری سگ‌ها می‌گریزند و نزد شریک تجاری سابق «چارلی» صاحب کازینو، «کارفیس» (تایبک) می‌روند؛ ولی او به نوچه‌اش دستور کشتن «چارلی» را می‌دهد. حالا «چارلی» که در خلیج غرق شده خود را پای دروازه بهشت می‌یابد؛ در حالی که فرشته‌ای به او می‌گوید گرچه گزارشی از اعمال خوب او در دست ندارد اما همه سگ‌ها (به‌خاطر شرافت ذاتی‌شان) به بهشت می‌روند. با این همه، «چارلی» که تشنه انتقام از «کارفیس» است، ساعتی را که در بهشت می‌روند. با این همه، «چارلی» که تشنه انتقام از «کارفیس» است، ساعتی را که در بهشت به نام او است می‌دزدد تا دوباره به زمین بازگردد. او همراه «ایچی» کشف می‌کند که «کارفیس» با سوء استفاده از قدرت دخترک یتیمی به نام «آن‌مری» (بارسی) که می‌تواند با حیوانات حرف بزند، ثروتمند شده است. «آن‌مری» همراه این دو می‌گریزد و با پیش‌بینی در مسابقات، آنان پولی به جیب می‌زنند و کافه‌ای دست و پا می‌کنند تا اینکه «کارفیس» دوباره «آن‌مری» را می‌رباید؛ پس از ماجراهائی «چارلی» سرانجام «آن‌مری» را نجات می‌دهد، اما ساعتش را از دست می‌دهد و می‌میرد، در حالی که این بار نیز به بهشت می‌رود تا دوباره ساعتی بدزدد و برای انتقام بازگردد.
* بلوت پیشتر در کمپانی والت دیزنی کار می‌کرد و از طریق یک ماجرای آمریکائی (1986) به احیای آن در دهه 1980 کمک کرد. در آغاز همه سگ‌ها به بهشت می‌روند، «چارلی» قطعه موزیکال «نمی‌توانی یک سگ خوب را کنار بزنی» را در فضای نه چندان آبرومند یک قمارخانه اجرا می‌کند و یکی از مشتریان فریاد می‌کشد که اینجا از این جور نمایش‌ها باید بیشتر اجرا کرد و این کاری است که خود فیلم هم ادعایش را دارد، ولی از عهده انجامش برنمی‌
آید. صحنه‌های افراطی، از جمله همین مثال بالا، صحنه‌هائی که در بهشت می‌گذرند، به‌طرز ناهنجاری درون یک روایت ناشیانه تعبیه شده‌اند طوری که فقدان درام و ضرباهنگ شاخص فیلم‌های دیزنی حس می‌شود و ساختار آشفته، این ضعف را هویداتر می‌سازد. این فیلم «رفاقتی» با هجو ملایم فیلم‌های گنگستری شروع می‌شود، به سرعت تبدیل به یک داستان تعقیب و نجات می‌شود و سرانجام به یک هجو درهم و برهم ملکوت می‌رسد.