جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سینما جذاب تر از تئاتر است


سینما جذاب تر از تئاتر است
● گفتگو با مائده طهماسبی بازیگر تئاتر و سینما
«مائده طهماسبی» اولین بار در سال ۱۳۷۸ و پس از بازگشت به ایران نمایش «گزارش به آكادمی» را به روی صحنه برد كه با استقبال نسبتاً خوبی هم مواجه شد. او كه در آلمان ارتباطات و تئاتر خوانده بود و گروه كوچك تئاتری هم داشت، در ایران فعالیتهای هنری اش را با بازیگری و مشاوری كارگردان ادامه داد.
حضور در چندین تئاتر از فرهاد آئیش و دیگر كارگردانان تئاتر و همچنین چند كار سینمایی و تلویزیونی دیگر، موقعیت او را به عنوان یك بازیگر تثبیت كرد. تا اینكه طهماسبی امسال یك بار دیگر به دغدغه اصلی اش یعنی كارگردانی روی آورده و دومین تجربه اش در این زمینه با نام «خانواده تت» در تالار سایه مجموعه تئاترشهر بر روی صحنه برده است.
«خانواده تت» بدون شك جزو پر فروش ترین نمایشهای امسال تئاترشهر خواهد بود.
▪ چگونه به تئاتر علاقه مند شدید و كار در این حوزه را چطور شروع كردید؟
مثل بقیه نگویم كه از بچگی تئاتر را دوست داشتم و بعد از همان موقع شروع كردم به كار كردن؟!... (می خندد) به هر حال هر كدام از ما در یك دوره ای از زندگی مان تلنگری برای كار هنری خورده ایم. اما می شود گفت از دوران مدرسه كار تئاتر را شروع كردم. می شود گفت بعد، فاصله ای بین فعالیتهای تئاتری ام افتاد... راستش را بخواهید من وقتی از ایران رفتم، یعنی بعد از ۱۹ سالگی كه دیپلم ریاضی گرفتم و از ایران خارج شدم، این اتفاق افتاد. تا آن وقت به آن صورت كار هنری باب نبود.
من هم فقط در همان حد تئاترهای مدرسه ای كار كرده بودم. وقتی به آلمان رفتم و تعیین رشته كردم، چون اصلاً وارد فضای دیگری شده بودم و اصلاً رفته بودم معماری بخوانم و به دلایلی این اتفاق نیفتاد، به یك دانشگاه علوم اجتماعی رفتم و رشته علوم ارتباطات را انتخاب كردم كه تمركزم بیشتر بر روی مطبوعات بود. بنابراین چون مقطع تحصیلی ام فوق لیسانس بود باید دو رشته مكمل را برای تحصیل انتخاب می كردم. همان موقع تئاتر را در كنار ارتباطات انتخاب نمودم، چون احساس كردم خواندن علوم ارتباطات با گرایش تئاتر و علوم سیاسی فضای مناسب تری را برایم فراهم می كند. همین انتخاب سبب شد به طور جدی وارد فعالیتهای تئاتری شوم.
▪ بنابراین شما در وهله اول تئاتر را به صورت اتفاقی انتخاب كردید؟
بله، كاملاً اتفاقی بود، اما رفتنم به آلمان با هدف تحصیل بود. البته می خواستم به ایتالیا بروم و معماری بخوانم، اما خواسته یا ناخواسته راهم به آلمان كشیده شد. آن موقع برلین، هنوز غربی و شرقی بود. من در برلین غربی ارتباطات و تئاتر را شروع كردم .
▪ تحصیل علمی در این دوران چقدر با كار حرفه ای شما فاصله داشت؟
اصلاً تئاتر برای من بعد از اینكه حرفه ای شد جذابیت پیدا كرد، چون موقع تحصیل تئاتر به هر حال من پیش زمینه ها و ابزار كار را داشتم. پس خودم از نظر علمی می توانستم وارد كار بشوم. حالا اینكه بعدها من بعد از آشنایی با آقای آئیش چگونه وارد تئاتر به زبان فارسی شدم به سالهای ۱۳۷۰ برمی گردد. سال ۶۹ یا ۷۰ فرهاد آئیش در آمریكا بود و من در آلمان. وقتی با ایشان آشنا شدم، زمینه های آشنایی ام با تئاتر فارسی زبان در كشورهای خارجی زبان هم بیشتر شد. آقای آئیش آن زمان هم می نوشتند و هم كارهایشان را با گروه تئاتری كه در سانفرانسیسكو داشتند كارگردانی می كردند.
من تئاترهای نیمه سنتی دیگری را هم از ایران دیده بودم، ولی تئاتری كه آقای آئیش برای اولین بار به برلین آورده بود برایم جذابیت ویژه ای داشت. برای اینكه یك تفكر مدرن و یك فضای كاملاً زیبا و باوركردنی و آبزورد و آوانگارد داشت. یعنی در واقع یك مقداری هم جذب فضای كاری شدم. بعداً كه آشنایی مان بیشتر شد و دیدم ایشان یك گروه نمایش در سانفرانسیسكو دارند و من هم یك گروه كوچك در برلین داشتم، اشتیاقم برای كار در فضایی كه تازه برایم ایجاد شده بود بیشتر شد. البته دست آقای آئیش برای كار كردن بازتر و كارشان هم حرفه ای تر بود، اما گروه ما حالا اینجا و آنجا یكی، دو تا كار انجام می دادیم، ضمن اینكه من با چند گروه آلمانی كار می كردم كه كارمان «آف تیاتر» بود. خودم هم یك سری تئاتر بی كلام كار كرده بودم و... اینها البته كارهایی بود كه به اصطلاح فرنگی «هابی» اند- سرگرمی اند و غیرحرفه ای- و پول آنچنانی ای از آنها در نمی آمد. بعد كه با آقای آئیش و تئاتر حرفه ای ایشان آشنا شدم، همه چیز جدی تر شد و من شروع كردم به همكاری با تئاتر ایشان!
▪ در گروه آقای آئیش بیشتر به عنوان بازیگر حضور داشتید. آیا قبلاً و همراه با گروه خودتان هم بازیگری را تجربه كرده بودید؟
بله، من در گروه خودم هم بازی می كردم. گروهی بود كه در آن ما با هم فكر می كردیم، طرح می ریختیم و كار می كردیم و یك سری مسائل اجتماعی را به صورت كارهای حركتی- و نه پانتومیم- انجام می دادیم، برای اینكه می خواستیم زمینه ای را فراهم كنیم كه پایه تئاتری مان فقط به كلام وابسته نباشد، مثلاً فارسی یا فقط انگیسی باشد. می خواستیم محدودیت كلامی را از میان برداریم. البته این كارها بیشتر در حد تئاترهای تجربی بود.
▪ كار شما و آقای آئیش بعد از بازگشت به ایران چگونه دنبال شد؟
من اواخر دهه ۶۰ با فرهاد آئیش آشنا شدم. در سالهای دهه ۷۰ ایشان یك بار با نمایش «چمدان» به ایران آمدند (سال ۱۳۷۱). من آن زمان در آلمان بودم و با ایشان نیامدم، ولی سال ۷۳ با نمایش «هفت شب با میهمان ناخوانده» كه خودشان نوشته بودند و آن را با آقای نصیریان كار كردند به طور جدی به گروه ایشان پیوستم. این نمایش تور آمریكا و اروپا را رفت و بعد به ایران آمد و در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد.
در این سه ماه من همیشه با گروه بودم و به قول خود ایشان چشم بیرون نمایش بودم. به این دلیل كه آقای آئیش در عین كارگردانی بازی هم می كردند و عملاً در نمایش بودند. اما از اواخر سال ۱۳۷۸ كه به ایران آمدیم به هر حال هم به لحاظ متون فارسی نمایشی و هم از نظر فضای تئاتری بیشتر می توانستیم كار بكنیم. و چون عشق و علاقه خیلی زیادی هم در ما برای كار كردن تئاتر در ایران بود، تمام سختی ها را به جان خریدیم و با یك آرمان بزرگ و نیت جدی كارمان را شروع كردیم.
▪ می توانید به تعداد نمایشهایی كه اجرا كردید و اسامی آنها هم اشاره ای داشته باشید؟
اولین كار ما در ایران به دلیل آنكه باید آشنا می شدیم و با ما آشنا می شدند ( حالا آقای آئیش را تا اندازه ای می شناختند) بیشتر حول محور كارهای كوچك و جمع و جوری بود كه نیاز زیادی به مدت زمان طولانی تولید نداشتند. اولین كار من یك نمایش از «فرانتس كافكا» به نام «گزارشی به آكادمی» بود كه یك مونولوگ ۵۰ دقیقه ای بود. نمایش را من كارگردانی كردم و آقای آئیش در آن بازی كردند.
نمایش در تالار چهارسو روی صحنه رفت و با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. بعد از آن نمایش، من از نظر كاری بیشتر در مقام یك بازیگر فعالیت داشتم. نمایش«تقصیر» و «سی دقیقه از ماجرا» آثار دیگری بودند كه به صورت دوپرسوناژه و با بازی من و آقای آئیش در تئاترشهر اجرا شدند. كار بعدی مان كمدی «شام اول، شام آخر» بود.
من در این نمایش هم بازیگر بودم. كار بعدی آقای آئیش «پنجره ها» بود كه دو سال پیش به روی صحنه رفت و من در آن به عنوان بازیگر حضور داشتم. همین طور در این فاصله با كارگردانهایی مثل «كوروش نریمانی»، «محسن حسینی»، «فرهاد اصلانی»، «بابك محمدی» و... نیز به عنوان بازیگر كار كرده ام. به هر حال در این مدت هفت، هشت سال گذشته چون تئاتر به تنهایی كفاف زندگی را نمی دهد و آدم همیشه نمی تواند منتظر كار باشد و تئاتر كار كند، پس نقشهایی هم در چند فیلم سینمایی و یك تله تئاتر در تلویزیون و یك مجموعه تلویزیونی قبول كردم.
▪ چطور شد بعد از مدتها تصمیم گرفتید یك تئاتر كارگردانی كنید؟
راستش، همه ما، در میان نمایشنامه هایی كه می خوانیم و نمایشنامه هایی كه برای خواندن به ما پیشنهاد می شود، معمولاً آثاری را پیدا می كنیم كه آن جذابیت را دارا هستند كه در مقام بازیگر برای حضور در آن وسوسه پیدا كنیم، یا اینكه بخواهیم آن را كارگردانی كنیم. كارگردانی همیشه برای من جذابیت داشته است.
▪ ظاهراً نمایشنامه «خانواده تت» این موقعیت را برای شما فراهم كرده این متن چگونه انتخاب شد؟
«خانواده تت» اولین انتخاب من برای كارگردانی نبود. سال گذشته خودم سه نمایشنامه ترجمه كردم (از نمایشنامه های دیوید آیوز). این نمایشنامه نویس نیویوركی ۱۳ نمایشنامه كوتاه دارد و من سه نمایشنامه اش را كه كوتاه و خیلی جذاب بودند ترجمه و برای اجرا به مركز پیشنهاد دادم. اما به هر حال قسمت نشد و نتوانستیم آنها را اجرا كنیم. بنابراین من بلافاصله «خانواده تت» را پیشنهاد دادم.
این نمایشنامه را قبلاً خوانده بودم و گمان می كردم جذابیت بسیار زیادی برای اجرا دارد. «خانواده تت» چهار سال پیش به وسیله یك دوست به من معرفی شد. همیشه این كتاب جایی توی قفسه میز تحریر من بود و گمان می كردم یك روزی باید آن را كار كنم. بنابراین «خانواده تت» را به مركز هنرهای نمایشی پیشنهاد دادم. ما همیشه پیشنهاد می دهیم و منتظریم! (می خندد) یعنی در واقع بعد از «پنجره ها» و «درامهای زندگی» كه با آقای بابك محمدی كار كردم، كار تئاتر نكرده بودم و وقتی اردیبهشت ماه به من خبر دادند تیرماه در تالار سایه می توانم «خانواده تت» را اجرا كنم تصور كنید كه چقدر خوشحال بودم.
▪ طنز جذاب متن چقدر باعث گرایش بیشتر شما به انتخاب این متن شد؟
من اصولاً كارهای طنز را خیلی دوست دارم. اگر دقت كرده باشید، هم در كارهای فرهاد آئیش و هم اندك كارهای خودم متنهای نمایشی از یك طنز خاصی برخوردار بوده اند. اصولاً همیشه فكر می كنم فضای كمیك كار، روحیه آدم را بالا می برد و به گروه انرژی می دهد و خیلی مثبت است. پس مقوله طنز را خیلی دوست دارم، بخصوص طنزی كه تفكری هم در پشت آن هست.
▪ الان و در شرایط كنونی و بعد از چند اجرا، نظر خودتان در خصوص بازنویسی متن «اشتفان اركنی» و اجرای نمایشتان بر اساس این متن چیست؟
به نظر من بازنویسی آقای آئیش خیلی عالی است، چون خیلی روان و خوب كار شده. گمان نكنید به خاطر اینكه خودشان اینجا ایستاده اند دارم از ایشان تعریف می كنم (می خندد) من همیشه گفته ام كه چون فرهاد آئیش خودش مؤلف است و نمایشنامه های جذاب و روانی دارد كه در پس آنها یك تفكر جدی وجود دارد، بهترین گزینه برای بازنویسی «خانواده تت» بوده است. نمایشنامه طولانی «اشتفان اركنی» به بهترین نحو ممكن توسط آقای آئیش تلخیص و بازنویسی شده ما حتی خیلی از لوكیشن ها را هم از اجرا حذف كردیم و در مجموع این طور بگویم كه بازنویسی و اجرا ساده و راحت انجام شد و تا به حال هم به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار كرده است. شما موقعی كه با یك ترجمه مواجهید خیلی از آن فاصله دارید. منظورم این است كه یك ترجمه در وهله اول ممكن است مشكلاتی داشته باشد كه نمایش برای اجرای آن به یك بازنگری مجدد نیاز دارد.
به نظر من اتفاق خجسته ای كه در بازنویسی این كار اتفاق افتاده این است كه شما تا اندازه زیادی شخصیت ها را باور می كنید، با آنها رابطه برقرار می كنید و حتی با شخصیت ها همذات پنداری می كنید برای همین گمان می كنم بازنویسی خیلی موفق بوده است.
▪ بنابراین شما جذابیت اجرایی نمایشتان را مدیون این بازنویسی هستید؟
نوع اجرا به هر حال، باید با فضایی همراه باشد كه هم با تماشاگر رابطه برقرار كند و هم اینكه به تفكر نویسنده و فضایی كه در زمان تصرف مجارستان به وسیله نازی ها ساخته، وفادار بماند، و من گمان می كنم ما این كار را انجام داده ایم.
▪ شما در سینما هم چندین نقش متفاوت اما كوتاه را ایفا كرده اید، نظر خودتان در مورد نقشها چیست؟ و این نقشها چقدر با ایده آلهای شما به عنوان یك بازیگر در سینما فاصله دارد؟
من اصولاً چون خودم را تئاتری می دانم باید بگویم... سینما خیلی جذاب است! به نظر من سینما از جذاب ترین رسانه هاست و هفت، هشت نقشی هم كه طی این چند سال در فیلمها ایفا كرده ام- اگر چه در خیلی از فیلمها خیلی كوتاه بوده است- ولی تقریباً همه آنها را دوست داشتم. هم نقش «عذرا»ی «مارمولك» و هم «آفاق» در «پارك وی» را. گمان می كنم اتفاق خوبی كه برای من در سینما افتاد این بود كه نقشها زیاد كلیشه نبودند خوشبختی من همیشه این بود كه وقتی این نقشها را خواندم و بازی كردم، دیدم چقدر متفاوت هستند و این برای من به عنوان بازیگر رضایت بخش است.
اما در مورد ایده آلها... (می خندد) من اصولاً چون خودم در زندگی آدم سختگیری نیستم و همیشه نگاه می كنم ببینم چه اتفاقی دارد برایم می افتند و هر اتفاقی را هم به فال نیك می گیریم و مثل بچه ها از آن اتفاق خوشحال می شوم، گمان می كنم برایم این مسأله ایده آل خواهد بود كه بتوانم نقشهای مختلف و متفاوت دیگری را ارائه بدهم. به هر حال از توانایی هایی كه دارم خیلی راضی هستم (می خندد)... توقع زیادی هم ندارم
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس