یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انتخاب آمریکایی، دغدغه ایرانی


انتخاب آمریکایی، دغدغه ایرانی
۱) بعضی از سیاست‌پیشگان امروز ما، در حالی که سخت از یک <مک‌کین-هراسی> عمیق رنج می‌برند و سخت در بند یک <اوباما-دوستی> شدید گرفتارند، با توسل به نوعی <انکار فتیشیستی> تلا‌ش دارند خود را نسبت به انتخاب یا عدم انتخاب هر یک از دو کاندیدای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا علی‌السویه نشان دهند. انکار فتیشیستی، قیاس منفی تمهیدی است برای اشاره به یک موضوع از طریق گفتن اینکه به آن اشاره نخواهی کرد، به عنوان مثال؛ <من تحت هیچ شرایطی خود را درگیر بحث پیرامون خیانت وزیر نخواهم کرد.> بدین ترتیب، قیاس منفی بیانگر
۲) برگردیم به انکار فتیشیستی (یا حس‌‌آمیزی) سیاست‌پیشگان خودمان. بر اندک‌مردمانی پوشیده است که امروز بسیاری از کسانی که زیر بار زور نمی‌روند مگر آن زور خیلی پرزور باشد، سخت مشغول نذر و نیاز برای انتخاب اوباما هستند، اما چه کنند (و چه می‌توانند بکنند) وقتی که تنها اقتضای سیاستشان تکرار این گزاره است که: <انتخابات آمریکا یک امر داخلی این کشور است و برای ما تفاوت نکند لیل و نهار؛ سیاه و سفید؛ دموکرات و جمهوریخواه.> اینگونه مواضع، در واقع، آلوده کردن کلا‌م از رهگذر گفتن آنچه یک سیاستمدار نباید بگوید، است. زیرا همانگونه که گفته شد این اظهار بی‌خیالی و بی‌تفاوتی یا <قیاس منفی> دقیقا بیانگر خطوط کلی همان چیزی است که این بازیگران سیاسی اصرار به <نگفتن> یا <اعلا‌م مواضع نکردن در مورد آن> را دارند. ساده‌تر بگویم، در این نوع <انکار>، نوعی <اصرار> نهفته است: اصرار به تعیین و ترسیم مرزها یا افق گفتار و <اصرار> به آشکار کردن <سر درون.> با این تمهید کوتاه می‌خواهم بگویم که چون در افق گفتار بسیاری از گفته‌پردازان سیاسی جامعه خود نیک بنگریم و تلا‌ش نماییم که مهر از صندوقچه اسرار نهان آنان برگیریم، اولا‌ آنان را بسیار <باخیال> نسبت به انتخابات آمریکا و ثانیا بسیار <باخیال‌تر> نسبت به یکی از دو کاندیدای ریاست‌جمهوری این کشور خواهیم یافت، به گونه‌ای که در سپهر آرزوهای برخی از اینان، جز نقشی از اوباما در آنها نخواهیم یافت زیرا، اوست که چون بیاید، با دم مسیحایی خود باب مذاکره مستقیم را باز خواهد کرد؛ اوست که چون بیاید، کابوس جنگ محو خواهد شد؛ چون او بیاید، خزان روابط دو کشور به بهار تبدیل خواهد گشت؛ چون او بیاید، می‌توان از شر تحریم‌های متعدد و متنوع خلا‌صی یافت؛ چو او بیاید، می‌توان به دور از ضرب‌الا‌جل‌ها و شرط و شروط‌ها دمی آسود؛ و بالا‌خره، چو او بیاید، می‌توان به مانایی و پایایی خود آسوده‌خاطرتر زیست. ‌
۳) اما، ظاهرا این مشرب (انکار فتیشیستی) تنها مشرب اهالی سیاست و قدرت ما است و چون از فضای پالتی (یا حوزه سیاست) دور شویم، کمتر نشانی از آن خواهیم یافت. در جامعه امروز ایرانی، از یک منظر کلی، دو رویکرد مشخص، صریح و روشن درباره انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و دو رقیب جمهوریخواه و دموکرات آن وجود دارد: نخست، رویکرد <مک‌کین-محور>، و دوم، رویکرد <اوباما-محور.> حاملا‌ن رویکرد نخست، عده‌ای قلیل از ایرانیان (به ویژه ایرانیان خارج از کشور) هستند که در <آمدن> مک‌کین، <رفتن> رژیم مستقر در ایران را جست‌وجو می‌کنند. اینان، شیفته و واله چهره میلیتاریستی و هژمونی‌طلب مک‌کین جمهوریخواه هستند و جز او را رافع و دافع وضع موجود در ایران نمی‌دانند. اما حاملا‌ن رویکرد دوم، اکثریت مردم ایران هستند. موافقت و مخالفتشان با آمریکا، رژیم آمریکا، مردم آمریکا، سیاست‌های آمریکا، روابط با آمریکا و... از منطق مشخصی پیروی می‌کند. حتی تغییر و تحولا‌تی که در ساحت این رویکرد حادث می‌شوند، دارای ضرباهنگ و پیام خاصی هستند و با اندکی تامل می‌توان هشیاری و آگاهی نهفته در پس آن را تشخیص داد. برای نمونه، چنانچه در یافته‌های نظرسنجی ۷ آوریل ۲۰۰۸ توسط سازمان افکار عمومی جهان ‌WPO و سازمان جست‌وجو برای زمینه مشترک ‌ ( SFCGبا لحاظ ضریب خطای این نظرسنجی‌ها)، تاملی گذرا داشته باشیم، درمی یابیم که اولا‌، رویکرد مردم ایران نسبت به آمریکا، تابعی صرف از رویکرد نخبگان رسمی خود نیست و ثانیا، تفاوت منظر و نظر آنان نسبت به مقولا‌ت مختلفی که در ارتباط با آمریکا مطرحند، معنادار هستند. به گزینه‌ای از داده‌ها و یافته‌های نظرسنجی فوق توجه کنید: ‌ دیدگاه ایرانی‌ها در مورد آمریکا در سال ۲۰۰۷ کماکان منفی است اما این میزان نسبت به سال ۲۰۰۶ کمتر شده است. در دسامبر ۲۰۰۶، ۶۵ درصد ایرانی‌ها نسبت به آمریکا نظری خیلی منفی داشتند، حال آنکه این میزان در نظرسنجی ۲۰۰۷، به ۵۱ درصد رسیده است. دیدگاه ایرانیان نسبت به مردم آمریکا در سال ۲۰۰۷ بهتر شده است. در حالی که در دسامبر ۲۰۰۶، ۳۳ درصد از مردم ایران نسبت به مردم آمریکا نظر بسیار منفی داشتند، این میزان در سال ۲۰۰۷ به ۲۰ درصد کاهش یافته است. ۵۱ درصد از مردم ایران (خیلی ۱۵ درصد و تاحدودی ۳۶ درصد) به آمریکایی‌ها نظر مثبت دارند. در گروه‌های هدف نیز، شرکت‌کنندگان مکررا گفته‌اند که با مردم آمریکا دشمنی ندارند و تنها از دولت آمریکا بدشان می‌آید.
۴) این داده‌ها، با حداکثر ضریب خطایی که می‌توان برای آنها قائل شد، حکایت از نوعی شکاف رویکردی (که به طور فزاینده‌ای در حال فراخ‌تر شدن است) میان جامعه نخبگان (رسمی) و جامعه مردمان دارد. این داده‌ها، همچنین حکایت از آن دارند که نخبگان رسمی ما چندان در انتقال، نشت و رسوب ایستارها، حساسیت‌ها، مواضع، جبرگونه‌ها و دقایق گفتمانی خود به مردم موفق نبوده‌اند. به بیان دیگر، مردم ما هنوز عادت نکرده‌اند (و قابل عادت دادن نیستند) که با چشم، گوش، احساس و زبان گفتمان نخبگان ببینند، بشنوند، احساس کنند و سخن بگویند. بی‌تردید، این <مشکل> را تنها نمی‌توان در نوع و جنس فرهنگی مردم جست‌وجو کرد، بلکه باید نیم‌نگاهی هم به نوع و جنس سیاسی نخبگانی که <آن می‌گویند و آن می‌خواهند که خود باور ندارند> داشت.
محمدرضا تاجیک
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید