دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


دغدغه های فلسفه اگزیستانس و هنر ؛ حمله به عقل جدید


دغدغه های فلسفه اگزیستانس و هنر ؛ حمله به عقل جدید
فلسفه های اگزیستانس توجه بسیاری بر وجود انضمامی انسان دارند. به نظر برخی از پژوهشگران، فلسفه های اگزیستانس به جهت تأكیدی كه بر وجود انضمامی دارند، علیه عقل جدید شورش می كنند. یعنی دلیل آنها برای حمله به عقل جدید به جهت
انتزاعیاتی است كه در عقل جدید دریافته اند و آنها كه این انتزاعیات را بخصوص برای شناختن انسان مضر می دانند، علیه عقل جدید و دستاوردهای غیرانضمامی و كلی آن شورش كرده اند. طبیعی است كه فیلسوفان اگزیستانس باید به دنبال رویكرد و روشی باشند كه متفاوت از فلسفه های دیگر، مضامین بنیادین خود را بیان كنند.
در اوایل و اواسط قرن بیستم این فلاسفه داستان و رمان و نمایشنامه را برای بیان منظور خود انتخاب كردند. هرچند با رواج هنرهای بصری و به خصوص هنر هفتم (سینما) برخی از آنها در قالب فیلمهای سینمایی مضامین و موضوعات مورد نظر خود را در معرض دید و نظر مخاطبان قرار می دهند. این انتخاب البته طبیعی به نظر می رسد. رمان، مجالی است كه فرد می تواند و باید به بیان تجربیات فردی خود بپردازد و فردیت انسان را نشان دهد. این ویژگی رمان و داستان و نمایشنامه و تاحدی سینما كاملاً با منظور فیلسوفان اگزیستانس كه در صدد بیان تجربیات فردی، تأكید بر فردیت و كلنجار رفتن با مفاهیمی چون ایمان و اضطراب و امید و ترس هستند، سازگار است.
با این همه، نكته ای كه برخی از پژوهشگران بدان توجه نمی كنند این است كه هر ادبیاتی، ادبیات فلسفه های اگزیستانس نیست. ادبیات تنها شرط لازم و ابزار ضروری را برای فلسفه های اگزیستانس فراهم می كند. افرادی چون كامو، سارتر ، مارسل و كوندرا این ابزار را اتخاذ كرده و رمانهایی را با محوریت مضامین اگزیستانس نگاشته اند، اما اگر بخواهیم بسیاری از ادبیات موجود را با توجه به دغدغه های اگزیستانس توجیه كنیم، آن را از معنای ریز و تخصصی اش خالی نموده ایم. با این همه باید بپذیریم كه جدا كردن ادبیات اگزیستانس از ادبیات غیراگزیستانس كاری آسان نیست.
تأكید برخی از متفكرانی كه دغدغه اگزیستانس دارند بر هنر سینما هم به جهت قابلیتهای زیاد این هنر اعجاب برانگیز است. یعنی سینما نه تنها می تواند از طریق مدد گرفتن از ادبیات اگزیستانس خود را سیراب سازد بلكه می تواند با یاری جستن از تأثیر تصاویر، مضامین خود را صریحتر و جذابتر در معرض دید و نظر مخاطبان خود قرار دهد.
با وجود این، پرسشی كه فراروی پژوهشگران فلسفه های اگزیستانس قرار دارد این است كه اگر برخی از فلسفه های اگزیستانس خود را در قالب هنرهای تصویری و ادبیات نشان می دهند، فرق هنر و فلسفه را چگونه باید توجیه كنیم.
این پرسشی جدی و مهم است كه برخی افراد را بدان سمت سوق داده كه اصلاً فلسفه های اگزیستانس را فلسفه ندانند و عده ای دیگر را بدان سمت رهنمون ساخته كه تأكید كنند هر متن فلسفی را باید به عنوان یك متن ادبی دید؛ خواه این متن را یك فیلسوف تحلیلی نگاشته باشد یا یك فیلسوف اگزیستانس.
فلسفه اگزیستانس تا حدی ناشی از بحرانهای سیاسی- اجتماعی است كه در نیمه اول قرن بیستم كل اروپا و غرب را در بر گرفته بود. این امر باعث نضج گرفتن فلسفه ای شد كه تأكید چندانی بر صدق و حقیقت روا نمی داشت و پرداختن به مسائل اگزیستانس و مضامین اساسی عالم و آدم را كه در قبال پرسشهایی چون "از كجا آمده ام" و "به كجا می روم" و معنای زندگی چیست خود را نشان می دهند، مهمتر می دانست. نمی توان جزم اندیشی كرد و این رویكرد را فلسفی ندانست.
فسلفه های اگزیستانس اگر چه روش منطقی را به كار نمی برند، بالاخره با پدیدارشناسی و روش آن عجین هستند. فلسفه با هر تعریف جزمی از خود در ستیز است و گستره آن را نباید به دلخواه برخی از فیلسوفان معرفت شناس محدود نمود.
با این همه، فلسفه های اگزیستانس هم باید رویكردی اتخاذ كنند كه بتوان با تكیه بر این رویكرد با آنها وارد گفتگو شد. بدین جهت است كه برخی از مفسران و پژوهشگران فلسفه های اگزیستانس كه در جهان غرب فعالیت می كنند، این فلسفه را با زبانی بیان می كنند كه بتوان بیشتر با آن مكالمه داشت. به تعبیر دیگر می توان گفت كه هر دو طرف دعوا در این زمینه موضع خود را تعدیل كرده اند. هم فیلسوفان اگزیستانس تن به تحلیل مفاهیم و اتخاذ زبانی قابل فهم داده اند و هم فیلسوفان تحلیلی رویكرد های اگزیستانس را جدی گرفته اند و ضرورت مطرح بودن آنها را حس كرده اند.
با این همه، حد و مرز فلسفه های اگزیستانس با هنرهای گوناگون هم باید مشخص باشد. فیلسوفان اگزیستانس می توانند برای بیان مضامین خود به دامن هنر پناه برند، اما این كار باید تا آنجا صورت گیرد كه بتوان در دل این ادبیات و هنر با آنها وارد مكالمه شد. آنها در حال فلسفه ورزی هستند و بنابراین نمی توانند نسبت به حقیقت منطقی بی تفاوت باشند. اما اگر این شرط محقق نشود ما پا به وادی هنر می گذاریم كه در آن كنشی ارتباطی مطرح است كه هرچند كنشی مهم قلمداد می شود با مكالمه فلسفی متفاوت است.
شیدا امینی
منبع : روزنامه قدس