جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نماد فضای شهری


نماد فضای شهری
گفت‌وگو با دكتر فیوضی طراح ساماندهی موزه هنرهای معاصر تهران درباره جایگاه گالری ملی.
گالری ملی نشانه هویت مدنی در شهرهایی است كه پرچمدار جریان‌های فرهنگی- هنری محسوب می‌شوند.
اما در میان ضرورت وجودی آن، طراحی و ساخت گالری ملی به دست مهندسان حوزه‌های معماری و شهرسازی بارها مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. تا به حال در سلسله گفت‌‌وگوهایی كه پیرامون گالری ملی در این صفحه به چاپ رسیده از دید كارشناسان، مدیران فرهنگی و هنرمندان بر لزوم ساخت و راه‌اندازی این فضای شهری تأكید شد، اما گالری ملی به لحاظ معماری باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا متناسب با روحیه فرهنگی شهروندان یك شهر ساخته شود.
از طرفی معماران برای طراحی هر بنایی قبل از هر اقدامی به مطالعات گسترده و فراگیری پیرامون موضوع می‌پردازند تا ابتدا به تعریفی جامع از موضوع رسیده و سپس روشی را جست‌وجو می‌كنند تا این تعریف از فضا را به یك تجسم خلاقانه تبدیل كنند و از طریق طراحی و ایجاد یا ساخت و ساز به نیاز به وجود آمده پاسخی مناسب بدهند.
در گفت‌وگو با آغداشلو اشاره شد نیاز به گالری ملی در دهه ۵۰ احساس می‌شد، اما بنا به بعضی مصلحت اندیشی‌ها و كمبودها، بخشی از این نیاز در فضای موزه هنرهای معاصر تأمین شد و بخش دیگر از آن كه نظر به مخاطب مردمی داشت، به فرصتی دیگر موكول گردید.
اما با رشد كمی و كیفی آثار هنری، ایجاد چنین فضایی با رعایت كامل اصول استاندارد معماری به شدت در جامعه فرهنگی كشور الزامی به نظر می‌رسد.از این رو در سه دهه اخیر بارها از طرف معاونت هنری وزارت ارشاد، شركت توسعه فضاهای فرهنگی و بعضی سازمانهای ذی‌ربط تحقیقات و طراحی‌های معمارانه‌ای برای ساخت گالری ملی انجام شده، اما بنا به دلایلی در مرحله مقدماتی یا همان فاز صفر متوقف مانده است.
یكی از این طراحی‌های جامع پیرامون گالری ملی تهران در طرح ساماندهی موزه هنرهای معاصر پارك لاله توسط دكتر یحیی فیوضی آرشیتكت پرسابقه و عضو شورای تخصصی شهر تهران انجام شده كه بیش از بقیه طراحی‌ها امكان تحقق داشته است.
در گفت‌وگو با این طراح و معمار پروژه‌هایی همچون مجتمع همایش‌های بین‌المللی، موزه سینما، پروژه آكواریوم بزرگ تهران، پارك موزه انرژی و چندین پروژه ملی دیگر در ایران و آمریكا ابتدا به تعریف گالری ملی تهران از دیدگاه معمارانه نظر داشتیم و سپس ویژگی‌های طرح وی را مورد بررسی قرار دادیم تا در صورت ساخت و ساز یك گالری ملی در تهران كه در فضای مستقلی قرار است ایجاد شود، دستاوردهای تحقیقاتی و طراحی گروه مطالعاتی و معماری پروژه طرح ساماندهی پارك لاه ثبت و نقد شود.
▪ زمینه‌های تحقیق و بررسی پروژه گالری ملی تهران در فضای پارك لاله چگونه به دفتر معماری شما پیشنهاد شد و روش مطالعاتی شما چگونه بود؟
- من در سال ۱۳۸۴-۱۳۸۳ به عنوان مهندس مشاور پروژه ساماندهی پارك لاله كه یكی از پروژه‌های ملی محسوب می‌شد و مصوب سازمان برنامه و بودجه وقت بود، انتخاب شدم و در این زمینه فعالیت كردم.
براساس این پروژه در پارك لاله چند مركز هنرهای تجسمی مانند موزه هنرهای معاصر، موزه فرش، كانون پرورش فكری كودكان و برنامه‌های هنری و جنبی دیگری مثل اجرای كنسرت‌های موسیقی، برنامه‌های نمایشی و... در جوار یكدیگر قرار می‌گرفتند.
در واقع آن زمان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه سازمان برنامه و بودجه پتانسیل طرح ساماندهی پارك لاله را به عنوان مركزی كه بتواند برای مقاصد هنر، توسعه هنر و تجمع هنرمندان در نظر گرفته شود، مورد توجه قرار دادند. مطالعات مورد نیاز در این زمینه انجام گرفت و قراردادی نیز برای طرح توسعه موزه هنرهای معاصر منعقد شد. این طرح همزمان شد با افزایش گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و تغییر كاربری آنجا و نیاز به فضایی برای برپایی نمایشگاه‌های موضوعی.
همه این موارد نشان از آن داشت كه باید موزه به تعریف اولیه‌اش یعنی گالری ملی تبدیل شود و وجود یك گالری ملی كه از جریان‌های روز هنری صحبت كند، بسیار احساس می‌شد.
به هر حال ما به این پروژه از دیدگاه تجربیات جهانی نگاه كردیم. مشابه چنین عملكردهایی در دنیا فراوان است. برای مثال می‌توان از پارك لابیلت فرانسه نام برد كه زمانی كشتارگاه بود و در داخل بافت شهر پاریس قرار می‌گرفت؛ سپس در آن موزه علوم و كنسرواتوار موسیقی و مركز هنرهای نمایشی ایجاد شد. به این ترتیب، پارك به شكلی زنده، پرجنب و جوش و پر رفت و آمد برای ارتقاء سطح فرهنگ مردم مبدل شده است.
▪ دیگر فضاهای پیش‌بینی ‌شده در پارك لاله جدای از گالری ملی كدام بودند؟
- یكی از عملكردهایی كه برای پروژه پارك فرهنگی لاله در نظر گرفتیم، مربوط به بازار هنر بود كه می‌توانست به این مجموعه انتقال پیدا كند و در كنار موزه فرش قرار گیرد. به این ترتیب تمام كسانی كه به دنبال اجناس و اشیاء آنتیك و قدیمی هستند به این منطقه می‌آیند و با فروش سرقفلی‌هایش، پروژه با هزینه بخش خصوصی انجام می‌شود.
اكنون می‌بینید كه در خیابان استانبول كه محل استقرار این بازار است، از نظر رفت و آمد چه غلغله‌ای برپا است. پس از لحاظ اقتصادی نیز هیچ فشاری بر شهر وارد نمی‌آید. توجه به موزه‌ای برای كودكان نیز از دیگر عملكردهای این پروژه بود. یعنی به ویژگی‌های ساختمان و فضای آموزشی كانون پرورش فكری هم فكر كردیم.
موزه‌های كودكان برای شكل‌گیری ذهنیت آنها در مورد موضوعات مختلف بسیار مهم است. چنین موزه‌ای باید طوری در نظر گرفته شود كه كودكان بتوانند اشیاء را لمس كنند و مدام به آنها تذكر داده نشود كه به چیزی دست نزنید و كودك هم از این‌كه در موزه است، حوصله‌اش سر برود؛ این یعنی یك تجربه عملی قابل لمس در یك پارك هنری.
همان‌طور كه اشاره كردم عملكرد دیگری كه برای این منظور در نظر داشتیم، توسعه موزه هنرهای معاصر تهران بود؛ چرا كه وضعیت نگهداری، حفاظت و نمایش گنجینه آثاری كه در دنیا بی‌نظیر است و به عبارتی آن زمان بیش از پنج میلیارد دلار ارزش برایشان تعیین شده بود، مناسب نیست.
از طرفی تهویه و هوای داخل موزه و بخش اداری برای بیش از سی سال پیش طراحی شده بود و امروز به تجدید بنا و تأسیسات پیشرفته‌تری نیاز دارد. در حال حاضر اكثر موزه‌های دنیا خود را به تجهیزات روز از نظر نورپردازی، ارتباطات بین فضا، نگهداری آثار و... مجهز می‌كنند.
▪ در طراحی شما ویژگی‌های پروژه گالری ملی به لحاظ معماری و خلق فضا چگونه تعریف و پیش‌بینی شده است؟
- گالری ملی در جایی كه «گذر فرهنگ و هنر» قرار دارد، برای حدود ۸۵۰۰ متر در اختیار ما قرار گرفت و ما مركز گالری‌های ملی را در آنجا طراحی كردیم. یك بنای ۱۹۰۰۰ متری در زیر زمین و هفت گالری را پیش‌بینی كردیم كه در تجانس و گفت‌وگو با موزه‌ هنرهای معاصر قرار می‌گرفت؛ یعنی كاملاً با رعایت همان فرم‌های موزه ولی خیلی پویاتر. به هر حال ما در پارك لاله مركز هنر و تجمع هنرمندان را پیش‌بینی كردیم كه هنرمندان نقاشی می‌كنند و فعالیت‌های هنری دیگر زنده انجام می‌شوند.
▪ از دیگر فعالیت‌های هنری كه در گالری ملی صورت می‌گیرد، اما در حال حاضر درایران و تهران فاقد فضایی برای اجرای این فعالیت‌ها است و كمبودش احساس می‌شود مواردی را ذكر بفرمایید؟
- امروزه با اتفاقاتی كه در حیطه هنر و بازار آن رخ داده، شما به عیان می‌بینید كه بازار هنر در كشورهای همسایه طرفدار روزافزونی دارد. از طرفی، خرید آثار هنرمندان ایرانی از سوی علاقه‌مندان به هنر ایرانی در آن سوی مرزها و نیز جریان هنری كه در ایران وجود دارد، نشان می‌دهد ما صاحب هنری نو، والا و حساب‌شده‌ای هستیم. منتها مدیریتی وجود ندارد تا این‌ها را عرضه كند، از همه مهم‌تر، ما در خانه و كشور خودمان جایی را كه بتوانیم ایده‌های جدید هنرمندان را به‌طور تماتیك در آن مطرح كنیم نداریم.
موزه هنرهای معاصر تهران اكنون با تعداد گالری‌هایی كه در اختیار دارد، به هیچ وجه قادر نیست حتی آثار خودش را به نمایش دایمی بگذارد. مسئولین چیدمان آثار و طراحان در موزه برگزاری نمایشگاه‌ها و نمایش آثار را با توجه به دیدگاه‌های هنری مطرح می‌كنند و مكان موزه هنرهای معاصر مانند سمساری نیست كه همه چیز را در كنار هم به نمایش بگذارد. بنابراین در نمایش هنر معاصر كه در كنار هنر گذشتگان غیرممكن می‌شود.
به هر حال ما برای نمایش آثار تجسمی ایرانی و حتی نمایش فیلم به یك فضای تازه مثل گالری ملی نیاز داریم.
چنین فضایی باید از انعطاف و سلسله مراتب برخوردار باشد؛ چون این فضا توسط خلاقیت هنرمندان و تأثیری كه آنها از زمان خود می‌گیرند متحول می‌شود. ما در معماری وقتی صحبت از خانه و مسكن می‌كنیم، امروز شاهدیم به دلیل تغییر اندازه خانواده، معماری كنونی نمی‌تواند جوابگو باشد. اكنون بحث فضای باز (Open space) خیلی در منازل مطرح است.
مجموع آشپزخانه، انباری و... به‌گونه‌ای طراحی می‌شود كه وقتی وارد خانه می‌شویم به‌صورت استودیویی است كه تلفیقی از مكان خلاقیت، تماشای فیلم، استراحت و... است و این تحول و تغییرپذیری پلان‌های منزل مسكونی نه فقط به دلیل اندازه خانواده، بلكه به دلیل عملكردهای زندگی ما طی سی سال اخیر رخ داده است؛ چه رسد به مقوله هنر كه نیازمند فضایی است كه بتوان تسهیلات لازم را برای خلاقیت و ایده‌های هنرمندان در آن فراهم كرد.
▪ به نظر شما تفاوت طراحی یك فرهنگسرا و یك موزه با جایی مثل گالری ملی چیست؟
- فرهنگسرا جایی است كه به احتیاجات روزمره ساكنین محله‌ها پاسخ می‌دهد و نقشی شبیه به یك قهوه‌خانه را دارد. پس نمی‌تواند اهدافی در مقیاس ملی را جواب دهد.
فرهنگسرا سالنی كوچك برای نمایش فیلم دارد كه افراد یك محله می‌توانند از آن استفاده كنند و یا جوانانی كه مقداری استعداد هنری دارند آثارشان را مثل تابلوهای نقاشی بر دیوار فرهنگسرا به نمایش می‌گذارند و كارهایی از این قبیل در این فضا صورت می‌گیرد.
یك موزه نیز داستان دیگری دارد و بر اساس موضوعی كه برایش تعریف شده است، اشیایی را نگهداری می‌كند. مثلاً موزه فرش برای خود دارای هویت و عملكرد مشخصی است و موزه هنرهای معاصر هم چنان‌كه از نامش پیداست، آثار هنرمندان زمانه و عصر خود را در اختیار دارد. برای مثال خلق آثاری از مارك روتكو، جكسون پولاك، حسین زنده‌رودی، محمد احصایی و... در زمانه ما اتفاق افتاده‌اند و در موزه هنرهای معاصر نگهداری می‌شوند. این گنجینه موزه هم روز به روز رو به افزونی است.
حال بین این موزه و فرهنگسرا، ما شاهد یك فاصله هستیم. یعنی از یك طرف آثاری را داریم كه مربوط به متأخرین است و اینها حرفشان را زده‌اند و نوآوری‌هایشان را هم انجام داده‌اند و آثارشان در موزه استقرار یافته است. اما عده‌ای هم هستند كه هنوز در راهند. آثار این‌دسته نه در سطح فرهنگسراها هستند و نه در سطح موزه؛ ولی دارای ایده‌های نو و انقلابی‌اند و از نظر مسایل شهری نیز پاسخگو می‌باشند. این گروه از هنرمندان فاقد فضایی برای نمایش آثارشان هستند.
گالری‌ها و نگارخانه‌ها بسیار كوچك‌اند و در ایران بیشتر نقش یك مغازه فروش را دارند. از نظر طراحی نیز ارتفاع، وسعت و نورشان كافی نیست. بنابراین، گالری‌ ملی مكانی است كه بتواند این بیان و این انفجار را كشف كند. گالری ملی دقیقاً در نقطه عطف این تحولات است و نه می‌تواند گنجینه‌ای از آثار باستانی و نه دربرگیرنده هنرهای معاصر به‌طور صرف باشد.
پس گالری ملی از نظر طراحی و فضا و سطح بسیار پروژه دینامیكی به‌شمار می‌رود.
به هر حال این نكته را هم نباید از نظر دور داشت كه گالری‌های ملی و موزه‌ها در دنیا یك جریان زنده اقتصادی را ایجاد می‌كنند و روی پای خود می‌ایستند.
در شهرهایی كه به‌خصوص صاحب گالری ملی‌اند شاهدیم، بازدیدكنندگان برای بازدید از نمایشگاه‌هایش، صف‌های طویلی را تشكیل می‌دهند و این خود یك جریان مردمی و به تبعش اقتصادی را به‌وجود می‌آورد و بسیاری از ناهنجاری‌های جامعه را از نظر هویت فرهنگی پاسخ می‌دهد.
سهیلا نیاكان
منبع : روزنامه همشهری