پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فرهنگ بهره‌وری


فرهنگ بهره‌وری
● مقدمه
زندگی فردی و اجتماعی آدمیان در میان جوامع خودهمواره وابسته به محدودیتی از زمان شروع تا زمان ختم آن است . از این رو به طور اساسی آنچه كه عملاً به بهره برداری وانتفاع فردی و اجتماعی می انجامد ، دوره ای است كه از گذار دوران بلوغ و پیش از ورود به دوران از كارافتادگی می باشد ، كه شامل حداكثر فعالیت انسانها است . به عبارت دیگر تاریخ تحولات اجتماعی در عمل منبعث از دوران میانی زندگی افراد است . در این صحنه از زندگی است كه انسان میتواند صورتی از شكوه و جاودانگی را در فعالیت‌های مختلف زندگی از خود به جای بگذارد . از همین روی دریك جامعه كه متشكل از گروهای مختلف اجتماعی می گردد ،جدا از محورهای اكتسابی مربوط به زندگی و نحوه گذاران آن در طریقه شكل دهی به سیستم فكری نسبت به مفهوم رندگی ،نقش گسترش زمینه های پرورشی و آموزشی بسیار مهم و حیاتی می نماید .
این درجه اهمیت مربوط به آن چیزی است كه در مجموع از این سیستمهای فكری قرار است جامعه ای به حیات خود ادامه دهد. بنابراین به عنوان یك محصول از سالم بودن یا ناسالم بودن آن ، یعنی جامعه ، زندگی و قوام آن جامعه یا انحطاط و واپس گرایی آن ،مسلم میگردد.
با چنین پیش زمینه‌ای، آنچه كه در قوام و جای گیری موقعیت جهانی یك جامعه درعصر حاضر می تواند بیانگر ارتباط ودرجه همبستگی آموزش و پرورش و تقویت یافتن استعدادها ، در میان بنیان آن جامعه یعنی انسانها باشد ، مربوط به انباشتهای تجربی تنهابه صورتهای ظاهر فیزیكی در علم حركت با علم مواد خلاصه پذیر نیست . بلكه به ابن مقوله نگرش كلی حاكم است.
به عبارت تجربی به شمار می‌رود . انباشتهای تجربی در میانه یا بطن یك جامعه برای انتشار یا تكثیر و از آنجا تقویت واستحكام موضوع وماندن در تاریخ ،نقشی سرنوشت‌سازدارند . در تاریخ جوامع پیشرفته امروزی انباشتهای تجربی ریشه های اساسی رفتن آنان به سوی مسئله استانداردها می باشد . فعالیتهای اقتصادی سالم از استحكام وتوجه نظری و عملی پایه‌گذاران اصلی آن جامعه به استاندارد در جوامع از یكی یا دو سده قبل به عنوان یك ضرورت ،پل ارتباطی مرحله تحول و پشرفت آنان بوده است . در حقیقت این پذیرش رعایت استانداردها پیش از هر چیز صورت فرهنگی داشته و در اساس مربوط به سیر تحول فرهنگی آن جوامع بوده است .لذا اثرات این پذیرش بدون آنكه بتواند به كمتر مانعی برخوردنماید به سرعت گسترش یافت و موجب تقویت تفكر استاندارد در تمام فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی گردید.
بنابراین مضمون مطرح ،یعنی استاندارد ،به نظر می‌رسد پذیرش و رعایت آن در تمامی فعالیتهای یك جامعه‌نوین ، در گذار دیروز خودبه امروز خود، این نخسنین آموزش مردم آن درقبال مفهوم «بهره‌وری ‌» بوده باشد.
در این مقاله به صورت نظری سعی بر این است كه به طور خلاصه بنابردیدكاه مبتنی برارزشمندی ونقش مهم سطح فرهنگی مردم یك جامعه دربرابر این مفهوم به آن پرداخته شود.
● تعریف واژه ها
۱) فرهنگ ۳
فرهنگ یك پدیده ریشه ای در محتوا ی هر جامعه است . اگر نگوییم كه همه چیز یك ملت به فرهنگ آن ملت باز می گردد ، باید بگوئیم چه چیزی در جامعه وابسته به فرهنگ آن جانعه نیست ؟
فرهنگ ریشه در تعلیم و تربیت دارد. در حقیقت ا روزی كه بشر اموخت كه بیاموزد ، شروع به ساختن اولین بناهای فرهنگی در میان خود و دیگر هم نوعان نمود . اگر آموخت كه بگذارد ، به این ترتیب توانست نماد فرهنگی اولین شكل غذا خوردن را به جا بگذارد . زندگی افراد بشر در فرهنگ خلاصه می شود . شكل گیری فرهنگها در جوامع گوناگون از یك شكل گیریها حتی موقعیت جغرافیای یك قاعده مخصوص پیروی نمی كند . در این شكل گیریها حتی موقعیت جغرافیایی یك قوم می تواند تأثیر گذار باشد .
فرهنگ ، مجموعه ای مركب از نمایشهای رفتاری افراد در زندگی جمعی آنان به حساب می آید . این نمایشهای رفتاری در تربیت لباس پوشیدن ، سخن گفتن ، زینت بخشیدن ، معاشر تی بودن با نبودن ، تركیب غذایی و طرز غذا خوردن ، نحوه یادگیری فنون وبه كاربستن آنها، درجه قانون پذیری ، محترم شمردن حقوق دیگران ، پایبندی بر قول و قرار ، تنظیم آیین نامه ها و مراسم ، شكلهای عرفی ، ترتیبات مربوط به انتخاب شونده ، و غیر قابل تجلی است . فرهنگ سایه هر ملتی است كه شكل آن با گونه های مربوط به دیگران ملل، متفاوت است . فرهنگ را می توان حتی در نوع ابزارها، جنس ساخته شده و شكل آنها در طول زمان جستجو كرد .
مسئولیت پذیری عضو دیگری از عناصر هادی جامعه به سوی تحول و پیشرفت خوانده می شود . مسئولیت پذیری افراد، كوشش مستمر آنان برای یه ثمر رسیدن هر چه مطلوب تر یك فعالیت در زمینه های گوناگون است .
به نظر رابرت ردفبیلد (R.Redfield )فرهنگ تفاهمی قراردادی است كه در اعمال و ساخته‌ها، تجلی می كند و جوامع را از هم متمایز می سازد . یا در تعریف دیگری كه هر سكویت (M.H erskovits ) بیان می دارد :
فرهنگ آن قسمت از محیط است كه بدست انسان ساخته شده و تأثیر پذیرفته است .
فرهنگ ماوراء پدیده های غریزی است . فرهنگ در بر گیرنده تمام عوامل است كه فرد از گروهای انسانی ، یا توسط تكنیكهای و سیوه های گوناگون ، نهادهای اجتماعی ، باورهاو اشكال مختلف تماس و غیره به طور ناآگاهانه تحت تأثیر قرار گرفته است .
● ویژگیهای عمده فرهنگ عبارتند از :
۱) فرهنگ بین افراد مشترك است ، بعبارت دیگر خصوصیات فردی افراد جزو فرهنگ به حساب نمی آید ، مگر آنكه بوسیله افراد دیگر یاد گرفته شود .
۲) فرهنگ آموختنی است .
۳ ) فرهنگ بوسیله جمع آوری می شود و از طریق نسلی به نسلی دیگر ضمن غنی تر شدن منتقل می شود .
۴) فرهنگها متفاوتند . این تفاوت نه تنها شامل ملل گوناگون می شود ، بكه حتی در میان یك قوم و در طبقات مختلف ، فرهنگها از هم متفاوتند .
۵) فرهنگها در سطح جهانی دارای عناصر مشتركی هستند ، این به خاطر بخورد اری افراد از رفتارهاو باورهای مشترك در ارتباط با پاسخگویی به مسائل اساسی آنها مثل مسكن ، پوشاك ، غذا و غیره است .
با این مستندات از تعریف ومفهوم و نقش فرهنگ در ساخت اجتماعی انسانها و در گستره زندگی، در حقیقت یك بخش از تركیب دو واژه «فرهنگ بهره وری » تا حدودی شناسایی شد. مشخص می شود كه تحكیم و كناره گیری دو واژه در قالب مضاف و مضاف الیه ، همواره حاكی ا پوششی است كه از نظر قاعده اهمیت یا درجه تصریحی كه مضاف الیه از جانبداری محرزی كه از فرهنگ در ارتباط با محورها و عوامل حركتی یك جامعه می شود ، می توان پی یه اصل وماهیت سوژه مورد بحث یعنی بهره وری برد.
۲) بهره وری
بهره وری برگردان لغت Producivity درزبان انگلیسی است تحت عنوان سرشاری ، حاصلخیزی ، باروری ، سودمندی،یا استعداد تولیدی قابل توجه می باشد . اما از نظر مطالعاتی آن هم از یك مطالعه غیر فنی راجع به این مفهوم ، آنچه كه عملاً برمی‌آید و به ذهن می رسد این است كه در راه بدست آوردن یك محصول مفید ، ما بتوانیم چه از نظر آنچه كه ستانده ایم و چه از نظر آنچه كه نهاده ایم به نتیجه مطلوبی برسیم .
با این تعبیر ساده به خوبی مشخص می شود كه واژه بهره وری اگر چه می تواند و شایسته آن است كه ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم اقتصادی وگزینشهای آن داشته باشد و حتی بهتر این است بگوئیم كه آن ارتباط را نیز دارااست ، با این حال آنچه كه براین مفهوم حاكم می باشد بسیار فراتر و اساسی تر از آن است كه بتوانیم آن را تنها در قالب یا قالبهایی از بنیانهای اقتصادی معنا ببخشیم ویا جستجو گر آن باشیم . به همبن خاطر در این مقاله ناظر این نكته حائز اهمیت و در خور توجه و تعمق خواهیم بود . لذا اساس بحث پیرامون بهره وری در یك جامعه انسانی ، جامعه ای كه توسعه یافته است یا حتی در حال گذر ،مكشوف از مسائل اقتصادی صرف است ، چرا كه اقتصاد معلول بینش بهره وری در یك جامعه می باشد .
● بهره‌وری :
اساس سخن در معنا و مفهوم ( بررسیهای تكنیكی ) ۴
نخست بپذیریم كه برای در ك بیشتر مفهوم بهره وری لازم است رجعتی كوتاه به تاریخ اقتصادی آن داشته باشیم .
بنابراین عقیده ژان فوراستیه (g.Fouraste ) اصطلاح بهره وری اولین بار در سال ۱۵۲۵ میلادی در كتاب دانشمندی به نام اگری كولا (Agricola ) آمده است . در لغت نامه های ایتره به سال ۱۸۸۲ میلادی و لاروس به سال ۱۹۴۶ میلادی این واژه به مفهوم قدرت تولید بیان گردیده است .
تا اواسط قرن بیستم فقط متخصصین واندیشمندان اقتصادی با این واژه آشنایی داشتند . ولی به تدریج اهمیت بهره وری در فعالیتهای اقتصادی و مؤسسات تولیدی روزافزونشد . بطوری كه اكنون تداوم فعالیتهای اقتصادی با استفاده از این معیار مورد سنجش قرار می گیرد .
سلومان فابریكنت s.Fabricant یكی از اقتصاددانان آمریكایی در مقاله ای تحت عنوان مفهوم و ادازه گیری بهره وری به مفهوم بهره وری كه از طریق مقایسه دو مقدار بدست می‌آید اشاره كرده است . این دو مقدار عبارتند از : محصول بالفعل و محصول بالقوه ای كه از نطر تئوریك تحت شرایط خاصی می بایست تولید گردد .
از نظر بوهم باورك B.Bawerk هر گاه دو تولید كننده از لحاظ وسایل تولید و كالاهایی كه تولید می كنند دارای رتبه یكسان و مساوی باشند ، ولی یك تولید كننده بتواند در زمان معین مقدار بیشتری كالا نسبت به تولید كننده رقیب تولید نماید ، باید گفت كه وی موفق شده است از بهره وری بیشتری بهره مند گردد و چون با ثرف زمان كمتری تولید كننده بیشتر از رقیبی است كه با همان وسایل وعوامل تولید در همان زمان معین كالای كمتری را تولید نموده است .
اشتاینر p.o.stener بهره وری را به عنوان معیار عملكرد ویا قدرت وتوان موجود در تولید كالا یا خدمات معین مطرح می كند . استرفیلدT.E.Easter بهره وری را نسبت بازده سیستم تولیدی به مقداری كه از یك یا چند عامل تولید به كار گرفته شده است، می داند. ماندل Mundel معتقد است كه بهره وری به مفهوم نسبت بین بازده تولی به واحد منابع مصرف شده كه با یك نسبت مشابه دوره پایه مقایسه می شود،به كار می رود .
سازمانه و مؤسسات اقتصادی بین المللی از بهره وری مفاهیم و تعابیر متعددی ارائه كرده اند.
سازمان همكاری و توسعه اقتصادی OECD مفهوم بهره وری را مساوی با نسبت خروجی تولید به یكی از عوامل تولید دانسته است .
سازمان همكاری و توسعه اقتصادی oecd مفهوم بهره وری را مساوی با نسبت خروجی تولید به یكی از عوامل تولید دانسته است .
بهره وری به ما می گوید كه از یك واحد نهاده چند واحد ستاده می توان بدست آورد.
آژانس بهره وری اروپا EPA ضمن اینكه از بهره وری به عنوان یك دیدگه فكری یاد می كند و هدف آن را تلاش در جهت بهبود وضع موجود می داند ، درجه استقاده مؤثر از هر یك از عوامل تولید را به عنوان تعریف بهره وری می پذیرد .
به طور كلی میتوان بهره وری را ارتباط میان مقدار كالاها و خدمات تولید شده ، و مقدار منابع مصرف شده در جریان تولید این كالا ها و خدمات دانست ،كه اینرابطه كمی و قابل اندازه گیری است وبه صورت نسبت بیان میشود . به عبارت دیگر بهره وری رابطه مین كیفیت و كمیت منابع مورد استفاده درجریان تولید است . هر قدر صورت كسر بزرگتر از مخرج آن باشد ، بهره وری به همان نسبت بیشتر است .
نقش مهم ارتقاءبهره‌وری در نیل به اهداف مدیران و صاحبان بنگاها ، مهندس صنایع ،برنامه ریزان اقتصادی ، و حتی زمامدارن سیاسی هركشور را نمی توان از نظر پنهان داشت . بهره وری به مثابه یك ایزار بسیار مهمی است كه به این قبیل از افراد كمك می كند تا تولید را در سطح سازمانی ، ملی و حتی بین المللی مورد سنجش و ارزیابی قرار داده وتشخیص دهند كه تا چه حد از منابع موجود به مطلوب استفاده گردیده است .
بهره‌وری را همچنین می توان نسبت تولید یك كالای معین outut یا خدمت معین بریك یا چند نهاده Input مربوط به فرآیند تولید همان كالا تعریف كرد. درانی معنا بهره‌وری شاخص استفاده مؤثر و كارا از منابع گوناگون چون نیروهای كار ، سرمایه ، زمین ، مواد انرژی زا و اطلاعات برای تولید كالاها یا خدمات است . پس هر قدر بهره‌وری بالاتر باشد به همان میزان می توان از منابع ، محصول بیشتر و با كیفیت بهتر بدست آورد .
بهره‌وری تركیبی از كارآیی و ثمر بخشی است . زیرا ثمر بخشی با عملكرد مرتبط است، و كارائی با استفاده مفید از منابع ارتباط دارد.
در مجموع ؛ بهره‌وری عبارت است از نسبت تولید به ثمر رسیده به نهاده بكار رفته در آن ، كه در اینجا منظور از ثمر رسیده همان تحقق اهداف مورد نظر می‌باشد .از نظر تكنیكی آنچه كه در تعریف بهره‌وری بطور ساده و مستمربیان می‌شود ، رابطه ای با این شكل است:
بهره‌وری = نهاده / ستاده
« بهره‌وری به ما می گوید كه از یك واحد نهاده چند واحد ستاده می توان بدست آورد . ستاده ـ چه كالا و چه خدمت ـ عبارت است از محصول نهایی یك فرآیند . نهاده ها منابعی هستند كه در تولید یك كالا یا ارائه یك خدمت به كار می روند . منابع اصلی نهاده ها عبارت است از نیروی كار (منابع انسانی ) و سرمایه ( ماشین آلات و تجهیزات .»
با این وصف و خلاصه اینكه در این گزارش اصل براین است كه :
بهره‌وری یك فرهنگ و نگرش به كار و زندگی است . بهره‌وری روش و بینشی است كه از طریق بكارگیری راهای مختلف و عقلانی سعی در جلوگیری از اتلاف نیرو ، انرژی ،منابع و زمان داشته و ظرفیتها و قابلیتها را ارتقاء می دهند . بعبارتی بهره‌وری یعنی هوشمندانه كار كردن .
نیروی انسانی ، به عنوان طرح ، شكل دهنده و استفاده دهنده و استفاده كننده از سایر عوامل تولید ، از مهمترین اجزاء تولید می باشد . نماید ، توانایهای زیادی در افزایش تولید و برطرف كردن احتیاجات تولیدی خواهد داشت . نیروهای انسانی با بهره گیری از قوه تفكر خود می تواند ابداعات واختراعات را گسترش دهد وبطور مستقیم و غیر مستقیم تولید ، مصرف ورفاه جامعه را تحت تأثیر قراردهد. تمامی برنامه ریزیهای اجتماعی و اقتصادی در رستای همین هستند تا بدین وسیله عمق وضمیر جامعه را آنجا كه در مسیر فعالیتهای خودگام برمی دارد و در صدد است تا حیات خود را به گونه‌ای كه سالم باشد تضمین نماید . به تصویر بكشد ، و از ره آورد آن ، جامعه در مسیری نه پرشتاب ونیز نه باكندی فرسایشی كه بدون شك با اتلاف نیروهایآن توأم خواهد گردید ، بلكه با اعتدال كه گزینش واقعی آن بوده و تمام نیروهای اجتماعی درآن همراه و همگام هستند ، گام بردارد.
در مقدمه بحث بهره‌وری براین نكته تأكید داشتیم كه بالاخره ببینیم چگونه می توانیم چه از نظر ظرف ستده چه از نظر ظرف نهاده ،بنابر آفریدی كه مجموعه ای از انسانها ، كه در كنار هم جامعه خویش را تشكیل داده اند و در تركیب آن ، نقش ایفا كرده اند ، به نتیجه مطلوب و دلخواه برسیم .
فرهنگ سایه هر ملتی است كه شكل آن با گونه های مربوط به دیگر ملل . متفاوت است . فرهنگ را می توان حتیدر نوع ابزارها ، جنس ساخته شده و شكل آنها در طول زمان جستجو كرد.
اینحركت معنا و مفهوم استوار در پویش‌های توسعه قلمداد می گردد. به همبن خاطر برای تبین ارتبطی بین بحث خود راجع به بهره‌وری وفرهنگ واینكه بدانیم بر این مفهوم پیش از هر چیز باید بینش فرهنگی درنزد انسانها حاكم باشد، تا در یك جانعه بتواند جایگته و مهیت اصیل خود راباز یابی نمائیم .
۳) در بهای توسعه با توسعه فرهنگی
توسعه محصول فرآیندی است كه یك كشور در اثر تركیب شدن نیروهای طبیعی و انسانی .تحت مدیریت و در طول زمان ، از نطركمی وكیفی در سطح بالاتر شاخص های اقتصادی و فرهنگی قرار می گیرد .
شاخص های كمی در بعد اقتصادی شامل افزایش تولید ملی ، بالارفتن حجم سرمایه های ملی وگسترش یافتن زیربناهای تولیدات صنعتی و صنایع مادر درتمامی سطوح اقتصادی ، وتحول در صنعت حمل ونقل و ارتباطات هم پای آن . افزایش تعداد مؤسسات آموزشی در سطوح مختلف تحصیلی و زمینه های آموزشی فنی و حرفه ای ، مراكز بهداشت و درمان و غیره است . شاخص های كیفی مربوط می شود به بالا رفتن سطح فرهنگ و رفاه عمومی ، افزایش طول عمر و امید به زندگی ، ایجاد زمینه های بالقوه مربوط به پرودن استعدادهای درونی افراد و قوه خلاقه ، دورشدن افراد جامعه از احساسات و عوالم رؤیایی و جایگزین شدن سنجش های عقلانی در محورهای تصمیم گیری فردیوجمعی به جای آن در زندگی روزمره ،ومواردی ازاین دست می‌باشد»۷ابعاد توسعه بطور كلی تحت نامهای توسعه سیاسی ،فرهنگی واقتصادی خوانده میشود ، و هر جا كه اصطلاح توسعه یه صورت منفرد به كار می‌رود منظور یوسعه به طور عام است كه برپایه همان سه محور مذكور استوار شده است .
در اینجا بنابر ریشه هایی كه از بحث اصلی به جا گذاشته ایم ، لازماست تعریفی از توسعه فرهنگی با ذكر ارزیابی منطقی از رابطه ای دو جانبه كه ازبالا و پایین توسعه فرهنگی با توسعه سیاسی وتوسعه اقتصادی برقرار می كند، به دست دهیم :
« توسعه فرهنگی ،انبساط فكری جامعه در جهت جانشین كردن مراتب عقلی به جای مراتب پیش فرضی در قواعد تصمیم‌گیری است.فرهنگ یك مفهوم ساختاری است كه جامعه به وسیله ان قالب ریزی می‌شود.
همچنین نظام تعیم و تربیت مقوله ی است كه می تواند فرهنگ را به شكل بلند مدت تحت تأثیر قرار دهد و آن را متحول سازد و آن را به سمی هدایت كند كه آرمان توسعه ای یك كشور خواهان آن است . به این ترتیب می‌خواهیم نتیجه بگوییم كه توسعهفرهنگی مرحله بعدی توسعه سیاسی قابل دسترسی است . تازمانی كه زمینه های لازم درزاه انجام شدن توسعه سیاسی در یك كشور صورت نپذیرد واز دل آن نظام تعلیم و تربیت بیرون نیامده باشد تا براساس ریشه دارترین فلسفه جهان بینی حاكم برمجموعه افراد ، آنها را به پیش برد ، در قالب فرهنگی یك كشور توسعه ای صورت نخواهد گرفت . توسعه فرهنگی یعنی همپاییاخلاق نظری و اخلاق عملی درمیان توده مردم است. اخلاقیات یك جامعهبه شكل نطری دریافتهای فراتر ذهنی است و یا حتی فطری است. اگر بین نظر و عملكه صحنه نمایش افعال رفتاری افراد در جامعه است شكاف و جدائی باشد ضمن آنكه این شكاف تصویری از چهره آن اجتماع است یعنی فرهنگ ، درواقع این جامعه جدایی خود را از توسعه فرهنگی اعلام داشته است .
جانشین كردن مراتب عقلی به جای مراتب پیش فرضی در تصمیم گیری از سوی افراد یك جامعه ، همانطور كه در تعریف توسعه فرهنگی آمد، یعنی جانشین كردناندیشه تعقلی به جای اندیشه دیكته ای است .
دیكته این است كه یك محور خارجی بیاید و سریتر از درك ،فرد را بنابر كنش ،به واكنشی هماهنگ و خواسته ای ، راهبرباشد. از این روی ، این جابجایی آغازعصر تازه در حیات یك ملت است . چون این دگرگونی معنای توسعه فرهنگی است .»۸
دریك كشور ، توسعه فرهنگی تابع توسعه سیاسی می شود و توسعه اقتصادی تابع توسعه فرهنگی. از این روی توسعه فرهنگی دریك رابطه دو جانبه از این دو ، برای یك جامعه سرانجام، دروازه رفتن به سوی توسعه اقتصادی می شود كه اساس برنامه ریزیهای سیاست گذاران یك كشور راددر برمی گیرد. جایی كه برداشت ما از توسعه سیاسی عبارت می‌شود از :
مكان دست‌یابی گروهای اجتماعی به انیشه های آگاهانه راجع به اصول مشاركت نظری و عملی میان افراد هیات حاكمه و گروهای ذی نفوذ با دیگر طبقات ،درپیشبرد اهداف آرمانی و كلی جامعه ، بدون تردید می توان گفت به این وسیله ،زیربناهای اصلی مربوط به هادیهای جامعه به سمت تحول كیفی استوار شده تلقی میگردد.
آژانس بهره‌وری اروپا EPAضمن اینكه از بهره‌وری به عنوان یكدیدگاه فكری یاد می كند و هدف آن را تلاش در جهت بهبود وضع موجود می داند ، درجه استفاده مؤثر از هر یك از عوامل تولید را به عنوان تعریف بهره‌وری می پذیرد .
هادیهای جامعه ، مجموعه عناصر مركب از نقش و نگارهای فرهنگی با آمیزه‌های اكید تربیتی در روح و روان افراد آن جامعه است . این هادیها را می توان در معیارهای از قبیل :
قانون پذیری ، احترام به حقوق دیگران علمی شدن جامعه ،مسئولیت پذیری ، اقتصادی بودن و نزدیك شدن اخلاق نظری و عملی افراد جستجو كرد.
مراتب قانون پذیری در راستای هدایت یافتن جامعه به سوی تثبیت اجتماعی و گسترش نظم درمیان آحاد آن سیار مهم و حیاتی می باشد . زیرا وجود نظم ، وجود قانون را میرساند . قانون نهاد است ، چون ترتیبی درتكلیف افراد جامعه در طریقه انجام امور زندگی شان را روشن می سازد.قانون پذیری و نظم جزو نخستین نمادهای فرهنگی هستند كه شناسه ای از نحوه انجام فعالیتهای افراد را از نظر مفهوم بهره‌وری در جامعه بازگو می كنند ، بدونوجود نظم و قانون مرد در زندگی سرگردان می مانند و از آنجا كه قاعده مشخص و روشنی برای انجامامور از سوی آنان پیروی نمی شود ، به این ترتیب به سادگی می توان چنین فرض كرد كه بهره‌وری در جامعه و برخوردار بودن آن از نتایج مطلوب و توأم با حداكثر بازدهی در سطح خردو كلان ، بستگی تام به نظم و ترتیب و انسجام قانونی درتمامی سطوح دارد. دریك جامعه برای داشتن پایه ریز یهای مستحكم از نظر تولید و صنعت و خدمات كه شبكه پیوند ی عظیم اجتماعی را به دنبال خواهد آورد و به معنایی دیگر گامبرداستن آن در راستای كشاندن افراد به سوی بهره‌وری هر چه بیشتر ،بیش از هر چیز مستلزم این است كه طرحهایبنیادی از سوی نخبگان اجتماعی برای درك فرهنگی این موضوع از سوی مردم انجام پذیر د.
احترام به حقوق دیگران صفت ممتاز دیگری است كه همچون قانون پذیری ونظم از صورتهای صریح درباب مسائل مربوط به توسعه فرهنگی است . در صورت احراز این ویژگی در نزد عموم افراد یك جامعه ، موجب به حداقل رسیدن هزینه های اجتماعی و دادرسی های انتظامی خواهد گردید . در این صورت فعالیهای روزمره وجاری درمیان زندگی افراد سیر طبیعی و بیدردسر خود را طی خواهد نمود . افرادسعی براین خواهند داشت كه از طریق كلاهبرداری و شارلاتانیزم، به ناحق طبقه اجتماعی خود را از نظر درامدی بالا ببرند . به عبارت دیگر جامعه به تدریج یا ناگهانی از استاندارد زندگی دور نمی افتد و هر كس خود را موظف می داند بنابرفعالیت و زحمت مفیدی كه می كشد هم به نفع خود كار كند و هم نفع اجتماعی را برای جامعه خود به دنبال داشته باشد . این الگوی ساده در مدخل توسعه فرهنگی ، فرهنگ بهره وری را در میان انسانها تقویت و گسترش خواهد داد.
علمی شدن و بودن جامعه ، ركن پایدار در تركیب ناپایدار فرهنگ بهره‌وری التزام دار خواهد بود ، واگر جامعه ای علمی نگر نباشد و یا اگر علمی نگر بوده باشد ولی در اثر گذشت زمان و مسیر حوادث تاریخی از این خاصیت دور شود ،تركیب فرهنگ بهره‌وری در آن جامعه مفهوم ناپایدار تلقی می گردد. پس علم و جاری بودن تفكر علمی درمیان مدیریت تصمیم گیری از سوی افراد یك جامعه نیز رابطه ای اساسی و تنگاتنگ با مفهوم بهره‌وری دارا است . قرین این صحبت این خواهد بود كه برای گسترش فرهنگ بهره‌وری ، نخست باید علم و علم پذیری گسترش یابد به عبارت دیگر آمورزش وپرورش همچون میخ‌های پرچ شده ای در دل جامعه جاسازی شده باشد. كلام آخر اینكه نظام آموزش و پرورش درشكل صحیح و استوار آن به صورت ریشه ای و دامن گستر و در حداقل هزینه برای عموم افراد درسطح یك جامعه پیاده شده باشد .
مسئولیت پذیری عنصر دیگری از عناصر هادی جامعه به سوی تحول و پیشزفت خوانده می‌شود .مسئولیت پذیری افراد ، كوشش مستمر آ“ان برای به ثمر رسیدن هر چه مطلوب تر یك فعالیت در زمینه های گوناگون است . به عبارت دیگر یك فعالیت مفید كه می تواند سرانجام به تولید محصول مفید و ارزشمند مبدل گردد، دراثر بیمبالاتی و سهل انگاری و بی مسئولیتی مراتبی دیگر از بالا یا پایین (تفاوت نمی كند ) تلف نخواهد شد، بلكه به افزایش سطح بهره‌وری فردی و اجتماعی منتهی خواهد گردید. بنابراین مسئولیت پذیری ، تصویر واضحیاز فرهنگ بهره‌وری به شمار می آید . اقتصادی بودن جامعه و افراد آن نگاه با پشتوانه ای است كه یك علم به مفهوم بهره‌وری دارد. همانطور كه پیشتر خاطر نشان ساختیم ، تمامی فعالیتها بالاخره در درون ناگزیر از آن است كه برای تبدیل شدن به یك محصول فیزكی ،از یك فرآیند تبدیل نهاده یا نهاده در محدودیت امكان دسترسی قرار می گیرد، ستاره آن نیز محدود به ظزف نهاده خواهد بود . از اینجا تعریف علم اقتصاد كه در تخصیص بهینه منابع مستتر است ، نمودار می‌گردد. به بیانی از این تعریف زیبا مفهوم بهره‌وری بیرون می‌آید .تكرار می‌كنیم؛ چرا كه ما به دنبال این هستیم كه هم از نظر ظرف نهاده ( به كارگیری حداقل آن) و هم از نظر ظرف ستاده ( استحصال حداكثر آن ) به نتیجه مطلوب برسیم . تمامی اینها در تعبیر ما از عنصر دیگرهادیهای جامعه یعنی اقتصادی بودن نهفته است وجامعه موفق وپیروز جامعه‌ای است كه این ویژگی را دارا باشد و بعبارتی ارزش سرمایه‌های خود را اعم از سرمایه انسانی یاسرمایه فیزیكی بداند.
در اینجا آخرین تصویر زیبایی كه درقاعده بهره‌وری صورت فرهنگی را به خود خواهد گرفت و موجب پدید آمدن یك عنصر از هادیهای جامعه می‌شود، یعنی درجه نزدیكی اخلاق نظری و اخلاق عملی افرادیك جامعه، قابل طرح می‌شود.
در جامعه‌ای كه میان اخلاق نظری آن یعنی آنچه كه آیین تربیتی حاكم و آن دسته از تعلیمات كه به صورت فلسفی به بار ذهنیت ها می‌افزاید و معتقدات صرف را نزد آدمیان مشهود می‌گردد، تفاوت و جدایی وجود دارد، آسیب‌های اجتماعی به حد شگرفی بالا، سعی و تلاش در تنقیح رفتاری پایین و در عوض ریا و كذب از درون به بیرون به درون بالا، و جستجوهای تعویض شخصیتی و چند شخصیتی وافر دیده خواهد شد . بدیهی است این جامعه در سلسله فعالیتهای خود در سطح داخل و در نظام بین الملل، همواره جایگاه بی نظم و ترتیب ، غیر استاندارد و غیر قانونی ، متعدی و متجاوز خواهد داشت . اینجا باب توسعه فرهنگی بسته وقاعده بهره‌وری بی ارزش و بی‌حساب خواهد بود.
با این بیان ارتباط دوسویه فرهنگ و بهره‌وری ونقش خوداتكائی انسان‌ها در بازسازی این دو روشن می‌شود . زیرا فرهنگ و بهره‌وری هر دو با انسان شروع می‌شودند و به انسان نیز ختم می‌یابند. به عبارت صریح كلمه در یك جامعه هنگامی كه فرهنگ قانون پذیری و مسئولیت‌پذیری و احترام به حقوق دیگران حكمفرما باشد و هنگامی كه جامعه علمی‌نگر بوده و فرهنگ اقتصادی بودن را درك كرده باشد، در آن جامعه فرهنگ بهره‌وری نیز در تمامی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی راه یافته و حاكمیت پیدا كرده است .
● اما چگونه؟
قبلاً گفته بودیم زیربناهای اصلی برای تحكیم یافتن هادیهای جامعه به سمت تحول و پیشرفت بستگی به رهیافتهای توسعه سیاسی درآن جامعه دارد، و بنابر تعریفی كه از این مقوله ارائه گردید روشن می‌شود ثبات و امنیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در گرو آن است.
از قانون پذیری شدن افراد یك جامعه نباید درخواست یك جانبه ای را مدنظر داشت. هایدیهای جامعه همچون قانون‌پذیری و غیره نمودارهای فرهنگی هستند . افراد طی زمان و تحت تعلیم و تربیت می توانند به این ویژگی‌ها برسند. از مجموعه سخن می‌خواهیم نتیجه بگیریم كه زمینه های تاریخی و آثار علمی نظام تعلیم و تربیت نشان خواهد داد كه چه مراتبی از آماده بودن یا نبودن جهت پذیرش‌ها و گسترش توان ظرفیت قرار دارد. چرا كه در مفهوم انسانی امر توسعه ، زیبناهای فكری و فرهنگی مردم یك كشور سهم عمده ای دارند. این زیربناها از مایه‌های نظام تعلیم و تربیت آن جامعه نشأت می‌گیرند، و مردم هر كشور با داشتن تصویری از توسعه در صحنه ضمیر خود، كلیت جامعه رادر مسیری قرار می دهند كه می‌خواهند آن را در جایگاهی از توسعه یافتگی بیایند. لیكن این بنا بردستگاه فكری غالب و حاكم كه تبدیل به سمبل فلسفه تاریخی نظام تعلیم وتربیت درآن جامعه گشته است و عرضه‌ای به فراخی فرهنگ آن را در برگرفته است، مردم را هم می‌تواند آماده‌پذیرش به تحول در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی سازد و هم می تواند مانع عمده را در راه حركت وپیشرفت آنان داشته باشد وسكون اجتماعی را در گذر زمان به دنبال بیاورد. اگر جامعه و مردم آن در مسیر درست نظام بیرون می‌آید قرار گرفته باشند، صورت توسعه در پروسه زمان كه جایگاه تحول یك جامعه می‌گردد، بنیادی‌ترین تغییرات هوشمندانه و هدف مدار را در سطوح مختلف زندگی افراد آن رقم می‌زند. اگر مردم یك جامعه آمادگی درك و دریافت شرایطی كه منتهی به توسعه كشور می‌شود، نداشته باشد، به حقیقت یك تاریخ كه نظام تعلیم وتربیت آنها، آنها را بدانجا كشانده است و آنان را مستعد این دریافت نكرده‌ است ، مربوط می‌شود.
از این روی و تحتچنین شرایطی از بن‌بست اجتماعی و تاریخی برای یك جامعه ، لزوم به آمدن دستگاه مدیریتی با ترتیبات سیاسی اكیداً اصلاح گرانه برای متحول ساختن آن ، روشن و آشكار می‌گردد، تا با مبنا قرار داد تربیت انسانها و صاحب ارزش بودن شان ، مبنای توسعه را از درنگ زمان دورساخته و جامعه خویش را به سوی اهداف آرمانی و كلی به پیش برد.
با این تعابیر نقش« مدیریت از بالا» یعنی «مدیریت سیاسی» جامعه از سوی كسانی كه عملاً هدایت كننده امور جامعه خویش می‌شوند، طرح اساسی مسئله توسعه و توسعه فرهنگی می‌شود. به عبارت صریح كلمه و در جهت ختم كلام ، تا زمانی كه رهیافتهای توسعه سیاسی، در جامعه درمانده تاریخی و آسیب دیده تربیتی، نقش نگیرد، از علائم فرهنگی همچنان بن‌بست اجتماعی پدیدار خواهد بود.
●● نتیجه
گفتار خود را با معرفی تركیب دو واژه فرهنگ و بهره‌وری آغاز نمودیم ، و طی آن جستجو گر رابطه اكید بهره‌وری با فرهنگ شدیم ، و بهره‌وری را جدا از زاویه صرف اقتصادی ، و نخست درمدخل توسعه فرهنگی دانستیم . چرا كه به این ترتیب جامعه خواهد توانست به چشم اندازهائی سالم از اقتصاد و برنامه ریزیهای آن كه اغلب منظور نظر سیاستگذاران می‌شود، امیدوار باشد .
دراین راستا نیز از طریق پویشهای مفهوم توسعه در كلیت ، ابعاد آن را كه در توسعه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خوانده می‌شود، شناختیم . مدعا این است كه بهره‌وری به عنوان یك فرهنگ درمحتوای دستیافتهای جامعه به توسعه فرهنگی عاملی اساسی از مجموعه عوامل برای توسعه اقتصادی خواهد گردید، چرا كه این خود تابع توسعه سیاسی می‌شود، تا از گذار آن و از بناگوش آن وطبق تعریفی كه از توسعه سیاسی آمده ، پدیدار شدن هادیهای جامعه كه منتهی به تحول و توسعه خواهند شد، حاصل آید.
در مدار این جریان ، انسانها به عنوان بازیگری اصلی كه خود عامل و تغییر در صورت و محتوای زندگی آنها در جهت بهبود، به عنوان هدف جریان توسعه، همواره مدنظر می‌باشد، قرار دارند. اما این انسانها در حاكمیت تاریخی و تحت نظام تعلیمی و تربیتی در غشای فرهنگی ، تبدیل به عناصر بی نقش در زندگی اجتماعی و حتی فردی خود می‌شوند. از همین روی و از همینجا نقش مدیریت از بالا مطرح می‌شوند. مدیریتی كه در جوامع درمانده تاریخی مدیریت ناآشنا و غیر اسطوره ای است. مدیریتی كه بالاخره باید بیاید تا الگوی عملی برای تحقق مبنای توسعه یعنی تربیت انسانها و ارزش دانستن آنها ارائه شود، كه بهره‌وری درست از همینجا سر خواهد زد.
منبع: فصلنامه شورای فرهنگ عمومی
منبع : خبرگزاری ایسنا