دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
شطرنج، در وسعت یک سئوال
این بلای شایعی میان نویسندگان ادبیات دفاع مقدس، است که به صرف «تجربه جنگ» اکتفا کرده، بیمحابا دست به قلم میبرند تا دیده ها و شنیده هایشان را تصویر کنند. گرچه نمی توان نیت خیر و قصد نیکوی اغلب این دوستان را نادیده انگاشت، لیکن در مواردی- نه چندان اندک- میخوانیم و میبینیم که آثاری نامطلوب و حتی تأسفبار، که از لحاظ داستانی یا زبانی دچار ضعف شدید بوده، به نام داستانی، منتشر شدهاند.
در میان این قبیل آثار، طرحهای قابل تاملی به چشم میخورد؛ بلکه اگر قلم توانایی به روایتشان مینشست، بیشک به شمار آثار مطلوب حوزه ادبیات دفاع مقدس میافزود.
«شطرنج با ماشین قیامت» عنوان رمانی است به قلم حبیب احمدزاده؛ که به واسطه اقامت در جنوب کشور و نیز حضور در جبهههای جنگ، تلخی نبرد را چشیده و عمده آثارش هم در این جهان داستانی خلق شدهاند.
«احمدزاده» کار نگارش رمانش را در سال ۱۳۷۵، زمانی که زبان وی از پختگی و روانی کمتری در مقایسه با این روزهایش برخوردار بوده به پایان رسانده است. (اگر حالا بتوان پختگی را در نثرش یافت!)
در نظر من، احمدزاده به خیل نویسندگانی اندر است که شرحشان در آغاز کلام رفت؛ دوستانی که علیرغم تجربه دشوارشان- که آنها را بیش از هر کسی شایسته روایت از جنگ میکند- به ضعف تکنیک و نقص زبان دچارند. و «شطرنج با ماشین قیامت» زائیده چنین جریانی است.
در حالی چاپ سوم این کتاب را آماده نشر میکند که پیشتر جشنوارههایی چون «قلم زرین» و «کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات» به داوری در باره آن پرداخته اند. این اواخر نیز، پال اسپراکمن – مترجم امریکایی- کار ترجمه این اثر را آغاز کرده است. جالب آنکه این تبلیغات، علاوه بر تقدیرها و تبلیغات قابل توجه ناشر در مورد کتاب است. اما تمام آنچه برشمرده شد، پوشاننده عیوب «شطرنج با ماشین قیامت» نبوده، چهبسا تعجب و تأسف و سؤال را بر میانگیزد که چرا اثری تا به این حد از لحاظ داستانی و زبانی ضعیف، بارها مورد تقدیر قرار میگیرد؟
در جای جای متن، اثرات ضعف زبانی مشهود بوده، عدم گستردگی دایره کلمات مؤلف حس میشود. نمونههای محدود زیر، شاهدی بر این ادعایند:
«بدینسان، شماره بهدست آمده را در دفترچه جلد چرمی بهجای مانده از پدرم مینوشتم و در روشنایی روز بعد، روی نقشه شهر علامتگذاری میکردم.» (ص۱۴)
«پرویز به سادگی فقط دراز کشیده بود.» (ص۲۱)
«دنده را جا زده و ماشین از جا کنده شد.» (ص۲۲)
«دو سگ پلاسیده هم آرام آرام در بین زبالهها جستجو میکردند.» (ص۵۲)
«پشت پیشخوان، میز کارمندها را به هم جفت کرده و نقشه بزرگی از منطقه را رویش مستقر کرده بودند.» (ص۵۳)
«حالا که چماق در دست زن نبود، به طرف ماشین رفتم. چند قدم بیشتر با زن فاصله نداشتم که نیم تنه زن از ماشین بیرون آمد.» (ص۱۰۹)
«دستم احساس سنگینی میکرد.» (ص۱۸۵)
و الخ والخ و الخی که کم نیستند و بیش از این گفتنش، ذهن را آشفته میکند.
نثر در «شطرنج با ماشین قیامت» یعنی کلمات نامربوط و متکلف و هضمنشدنی که به شکل غیرقابل تحمل و آزاردهندهای کنار هم نشستهاند. نویسنده نمیداند که مثلا کلمه «مستقر» را درباره نقشه و پهن کردنش روی یک میز به کار نمیبرند. او «سگ» را در حالی به صفت «پلاسیده» متّصف میکند که این واژه در مورد گل و میوه استعمال میشود.
دیگر موضوعی که میتوان در مورد این اثر مطرح کرد، نقص قصه است. اگر «کشش» را معیار نانوشته و غیرقابل انکار یک اثر داستانی بدانیم، بیشک «شطرنج با ماشین قیامت» از آن بیبهره است. خواننده در حالی که با استقامتی وصفنشدنی، خود را به صفحات میانی کتاب رسانده، میخواهد بداند: پس بالاخره کی داستان شروع میشود؟!
اثر آقای احمدزاده، مخاطب را تشنه نمیکند، هوسش به خواندن را تحریک نمیسازد؛ و بنابراین، جز دقایقی اندک، چشمان خواننده را به خود معطوف نمیکند. بهخصوص آنکه در نمونههای نقل شده از متن «شطرنج با ماشین قیامت» نویسنده سعی میکند ادای فضاسازی داستانی را درآورده، به مخاطب بقبولاند که هیچ جای ماجرا از قلم نیفتاده است. در حالی که مثلا در نمونه زیر، تصویری گنگ ارائه میشود:
«جوی آب بزرگ جلو کلیسا را دور زدم و به برج ساعت برقی جلو آن خیره شدم.» (ص۲۸)
در این مورد باید پرسید: آیا مخاطب میتواند درک کند «دور زدن جوی» چگونه ممکن میشود؟
«شطرنج با ماشین قیامت» از جمله آثاری است که، به آنها خیانت میشود. در اینگونه آثار، نویسنده با تخریب طرح، به مرگ ارزش داستانی آن کمک کرده؛ و بهاینترتیب، در حق اثرش خیانت روا میدارد. از آن گذشته، اثر ضعیف، خلق شده است و نمیتوان در جهت بهبودش اقدامی کرد؛ مگر آنکه باز نوشتش!
این اثر، بیشتر به دفترچه خاطرات جوان شانزده – هفده سالهای میماند که حتی به زبان و ادبیاتش تسلط نداشته و در نوشتن روزمره، به سادهترین اصول نگارشی بیاعتناست. شاید بهتر آن باشد که نویسندگانی چون حبیب احمدزاده، به خاطره گویی بپردازند و کار نگارش و داستاننویسی را به اهلش بسپارند. اینگونه، با انتقال تجربیات از طریق داستان، نسل پس از خود را به حقایق دفاع مقدس آشنا میکنند.
منبع : سورۀ مهر
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
خلیج فارس ایران مجلس شورای اسلامی آمریکا مجلس دولت شورای نگهبان حجاب بودجه دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران مجلس یازدهم
شهرداری تهران هواشناسی تهران فضای مجازی قتل شهرداری شورای شهر پلیس شورای شهر تهران سیل وزارت بهداشت سازمان هواشناسی
ایران خودرو قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو مالیات بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن تورم
تلویزیون سریال رسانه تئاتر سینمای ایران موسیقی فیلم بازیگر رسانه ملی سینما کتاب قرآن کریم
دانشگاه تهران شورای عالی انقلاب فرهنگی سازمان سنجش انتخاب رشته باتری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه اوکراین نوار غزه ترکیه عراق طوفان الاقصی
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی تراکتور لیگ برتر جام حذفی آلومینیوم اراک باشگاه پرسپولیس
اپل همراه اول امارات ایلان ماسک گوگل تبلیغات ایرانسل آیفون فناوری سامسونگ ناسا
مواد غذایی سازمان غذا و دارو خواب دیابت سلامت روان بارداری مالاریا دندانپزشکی