شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نوآوری و ۲ جریان سیاسی


نوآوری و ۲ جریان سیاسی
سال آینده، چهارمین دهه از حیات مبارک انقلاب اسلامی آغاز می شود. از این جهت سال ۸۸، چشم اندازی است برای دیدن افق ده ساله تا سال ۱۳۹۷ شمسی. اینکه در پس فراز و فرود ۳۰ سال گذشته کجا ایستاده ایم، تا مقصد- آرمان ها- چقدر فاصله داریم و برای رسیدن به آن مقصد از کدام مسیر و منزل ها باید گذشت و کدام توشه را فراهم کرد. سال آینده در تقویم سیاسی از جهت دیگری هم مهم است؛ انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل دهمین دولت جمهوری اسلامی. بدین ترتیب تشکیل دولت دهم با آغاز چهارمین دهه از عمر انقلاب مصادف می شود و از این جهت سال آینده و ۶ ماهه پیش رو اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
جریان های سیاسی در این ۳ دهه ای که از انقلاب اسلامی می گذرد، حوادث و تحولات گونه گونی را به خود و در محیط پیرامونی دیده اند. از چپ و راست اصطلاحی و گروهک های آن روزگار و خط ۱ و ۲ و ۳ بگیرید تا تقسیم بندی «فقاهتی و خط امامی- تکنوکرات» دهه دوم و تا عنوان بندی های «اصلاح طلب، اصولگرا، تجدیدنظرطلب، محافظه کار، دموکرات و...». آیا در آستانه دهه چهارم انقلاب و در حول و حوش انتخاباتی دیگر، می توان امید نوآوری و تحول در جریان های سیاسی را داشت یا منادی چنین دعوتی بود؟ اگر قرار باشد جریان های سیاسی از تکرار فاصله بگیرند و نوآوری کنند و در عین حال این نوآوری، در مجرای بالندگی انقلاب تعریف شود نه عقبگرد و تجدد ارتجاعی، این نوآوری چه سمت و سویی می تواند داشته باشد؟
۱) اصلاح طلبی و اصلاح طلبان
اگر چه نمی توان یک حکم کلی درباره طیف های گوناگون داعیه دار اصلاح طلبی صادر کرد اما اگر بنا بر توقع نوآوری از هریک از این طیف ها باشد، اولویت این نوآوری در تعریف همین عنوان گله گشادی است که به راحتی در تن هر مدعی می رود، در هر ظرف حزبی -یا گروهکی- شکل و رنگ همان ظرف را به خود می گیرد، هیچ هویت متمایز و مستقلی از خود بروز نمی دهد و به راحتی قابل مصادره است. این بی تعریفی اگر چه در آغاز، خلسه ای شاعرانه و شیرین را برای متولیان آن با خود داشت و باعث همراهی قشرهای مختلف -از سر سوءتفاهم- شد اما به مرور تبدیل به ضد کارکرد خود شد و ریزش های شدید را موجب گردید به گونه ای که هم مردم رنجیده خاطر شدند و احساس دلزدگی پیدا کردند و هم طیف تندروهای اپوزیسیون که اساساً با قصد دیگری آمده بودند زبان به طعنه و استهزاء گشودند. اصلاحات در این میان، شتر مرغی شد که نه توانست باری بکشد و نه بپرد. اصلاح طلبان هم به بوقلمون صفتی متهم شدند.
اما دشواری تعریف در این است که این تعریف در خلأ انجام نمی شود. هر نوع اهتمام به تعریف مساوی است با تعیین حد و مرز و قلمرو اصلاحات، و این یعنی مرزبندی در میان مدعیان اصلاحات، که شماری از آنها یا به دلیل مقاصد ضد انقلابی یا مقاصد قدرت طلبانه مایل به آن نیستند. درعین حال باید عنایت داشت جریان اصلی متولی اصلاحات، به خاطر هیجانی که همواره بر او غالب بوده از ابتدای انقلاب در تعریف همخوان و مشخص از خود در رنج بوده است و نمونه های این رنج را می توان در مقابل قرار دادن چپ و راست، سپس ائتلاف با راست جدید در خرداد ۷۶ و پس از آن اعلام انقضای همین تقسیم بندی و مدکردن تقسیم بندی اصلاح طلب- محافظه کار و مجدداً متهم شدن بخشی از اصلاح طلبان به محافظه کاری و سپس بحث هایی نظیر عبور از خاتمی و کروبی یا انتقاد خاتمی از رخنه گفتمان های کمونیستی و لیبرالیستی در عناوین «چپ» و «اصلاح طلب» و «آزادیخواه» جست وجو کرد.
آنچه این روزها در اردوگاه آشفته اصلاح طلبان می گذرد، فرع براین بحران مهم است و تا این بازنگری و شفافیت به دست نیاید و نسبت این جریان با نظام و حاکمیت و انقلاب، اپوزیسیون، و قدرت های بیگانه مشخص نشود، بدبیاری های ۶ سال گذشته در ۶ انتخابات تداوم خواهد داشت یا به تعبیر آن نشریه اصلاح طلب، باید منتظر خودکشی و انتحارها و پریدن های بی گدار از بام سیاست و دادن تلفات و یا حداقل شکستن استخوان ها بود. و تا مسئله هویت حل نشود، نه می توان از جبهه سخن گفت، نه از سر و سردار و فرمانده و نه از سرباز و فرمانبر و عقبه اجتماعی. وضعیت فعلی همان است که زمانی برخی اصلاح طلبان گفته بودند «کار هدایت تشکیلات اصلاح طلبان، گله بانی گربه هاست» یا «در جبهه اصلاحات هر شخص یا حزب خود یک ژنرال است، ژنرالی بی قشون و لشکر».
امروز همان گونه که وزیر اطلاعات دولت خاتمی (علی یونسی) از بیماری در جبهه اصلاحات سخن می گوید و هشدار می دهد «من بارها به برخی احزاب اصلاح طلب گفتم که شما نمی توانید هم حاکم باشید و هم اپوزیسیون. هم در دولت هستید و هم می خواهید اپوزیسیون باشید»، محمد ملکی عضو گروهک جبهه ملی و نزدیک به گروهک منافقین هم از آنها می خواهد تکلیف خود را با نظام یکسره کنند وگرنه دیگر اپوزیسیون تلقی نخواهند شد! یا نهضتی ها و روند جدایی ها و... از آنها می خواهند تکلیف خود را با قانون اساسی و ولایت فقیه و خط امام روشن کنند.
اصلاح طلبان اگر به انقلاب و خط امام و قانون اساسی و ولایت فقیه باور دارند، باید به این باور برسند که اگر به رخوت افتاده و بی رمق و اثر شده اند، حاصل کولی دادن به طفیلی هایی است که حیات انگلی خود را صرفاً با همین آویزان شدن و ارتزاق از موقعیت و حیثیت اصلاح طلبان دوام بخشیده و تاریخ مصرف خود را تمدید کرده اند. جریان موسوم به اصلاح طلبی بدون درمان این عفونت راه یافته در رگ و خون و جان خویش، دیگربار نخواهد توانست به عرصه سیاست و اثرگذاری در آن بازگردد یا حداقل از دادن هزینه های غیرضروری پرهیز کند. آنها پس از یک دهه کارگری در خدمت دیگری و نان خود بر سفره اپوزیسیون گذاشتن و با منت و توهین خوردن، باید که آقای خود باشند تا مردم و نظام هم بتوانند روی آنها حساب باز کنند.
۲) اصولگرایی و اصولگرایان
اصولگرایان هم اگرچه طیف های مختلفی را شامل می شوند، اما نقطه قوت انسجام بخش و پیش برنده آنان این است که در تعریف خود- با وجود گونه گونی سلایق- از محکمات انقلاب(اسلام، خط امام، ولایت و رهبری، و قانون اساسی) فاصله نگرفته اند. آنها با وجود اختلاف های طبیعی و غیرطبیعی، کوچک یا بزرگ، از هم نمی گسلند، جبهه خودی و دشمن را اشتباه نمی گیرند، توپخانه خود را به سمت نظام و ملت نمی گیرند، از دشمن نه می ترسند و نه به او اعتماد می کنند و نهایتاً خود را از موهبت هدایت های ولایت و رهبری محروم نساخته اند، اگرچه بهره کامل هم از این هدایت الهی نگرفته اند. در سال های اخیر نیز سلسله وار- در حد تواتر- مورد اعتماد و امید توده های مردم قرار گرفته اند. اصولگرایان از این جهت موقعیت متفاوتی با اصلاح طلبان دارند هرچند راه در این عرصه ها بر روی اصلاح طلبان هم در جهت مسابقه در چارچوب آرمان های انقلاب بسته نیست.
مسئله اصولگرایان برخلاف اصلاح طلبان، خودشان نیستند. برای اصولگرایان- برخلاف جریان دیگر- اصولگرایی و اصلاح طلبی به میزان زیادی، مسئله حل شده ای است حال آن که برای طیف مقابل، هم اصلاح طلبی پیش گفته مسئله است و هم اصول و اصولگرایی حاکم بر ملت و کشور. از این جهت می توان گفت مسئله انتخابات نیز به میزان زیادی- فارغ از بحث نامزد- برای اصولگرایان حل شده است یا باید چنین باشد. ۶ ماه آینده و سالی که پیش روست، اگرچه از نظر رقابت های انتخاباتی پراهمیت است اما این موضوع مهم و ابعاد احتمالاً فرسایشی آن نباید باعث غفلت از دهه پیش رو، و نوآورری و بهسازی روش ها در آستانه آغازین سال دهه چهارم انقلاب شود.
چند ماهی بیش نیست که انتخابات پارلمانی پایان یافته و مجلس تازه نفس روی کار آمده است. اما آن انتخابات پایان کار نبود که تازه آغاز مسیر بود همچنان که انتخابات ۹ ماه بعد با همه اهمیت و حساسیت، آغاز دیگری است و در این برهه میان این دو استارت، اصولگرایان باید فراتر از انتخابات- که یکی پس از دیگری می آید و تقریباً هر سال تکرار می شود- به تجدید و تقویت سازمان های تصمیم ساز و تصمیم پرداز همت گمارند. آنها باید به اتقان و استحکام در تصمیم سازی های بلندمدت دست یابند به سان دوی امدادی یا دوی ماراتن که هم نفس گیر است، هم مرحله به مرحله است و هم طراحی های طولانی مدت را می طللبد تا یک دونده ۱۰۰متر که از جا می جهد، شتاب می گیرد، در کمتر از ده ثانیه از خط پایان می گذرد و بعد، از هیجان پیروزی خود را در گوشه ای رها می کند و می افتد.
مجلس، تازه نفس است و رهبری فرزانه انقلاب از دولتمردان نیز به درستی و کیاست خواسته اند، خود را مانند سال اول ببینند و همان اهتمام و نشاط و انگیزه را داشته باشند و کارهای بر زمین مانده را سامان دهند. به ویژه اینکه فرصت و موقعیت امروز جمهوری اسلامی به یقین در ۳۰ سال گذشته چه از نظر داخلی- استحکام حاکمیت، رویش انبوه نیروهای باانگیزه، اراده ساختن کشور، هماهنگی قوا، اقبال عمومی- و چه از نظر خارجی و درماندگی ها و شکست های فاحش قدرت های متخاصم، بی سابقه است. برنامه ریزی منسجم برای دهه پیش رو با رویکرد ساماندهی و پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، در کنار برنامه ریزی برای توسعه ظرفیت های بزرگ موجود در عرصه سیاست خارجی، محورهای مهمی است که طی ماه های آینده می تواند و باید در کانون توجه جبهه بزرگ اصولگرایان قرار گیرد.
نزدیک ترین مفهوم نوآوری برای اصولگرایان، اولویت بخشیدن به این راهبرد کلی و فاصله گرفتن از برخی فرسایش ها، روزمرگی های احتمالی و درگیری های جزئی است که معمولاً غفلت از مقصد و تأخیر در حرکت به سمت آن را موجب می شود. نوآوری برای اصولگرایان به مفهوم تقویت اراده ها در رویکرد به برنامه محوری کلان و اهتمام به عملیاتی کردن و پیگیری مداوم برنامه های مصوب است.
درباره نوآوری در جریان های سیاسی باید بیش از این و در فرصت های دیگر نوشت و گفت و شنید.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان