جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عصر اوباما بیم ها و امیدها


عصر اوباما بیم ها و امیدها
پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا، برای بسیاری از ناظران سیاسی ناباورانه و برای پاره یی از تحلیلگران غیرطبیعی و برای برخی سیاستمداران جهانی امیدوارکننده بود. ماجرای اوباما از نخستین روزهایی که این سناتور جوان و آفریقایی تبار به عرصه انتخابات درون حزبی وارد شد و موانع عمده یی نظیر هیلاری کلینتون را پشت سر گذاشت تا مرحله رقابت های دشوار با جان مک کین سمبل جنگجویان باسابقه امریکا از حزب جمهوریخواه و تا لحظه اعلام پیروزی قطعی در پارک حومه شیکاگو یک پدیده قابل مطالعه در حوزه های گوناگون از جمله گزاره یی به نام «دموکراسی امریکایی» بود و این پدیده نوظهور ظاهراً برای مدت ها مورد مطالعه بسیاری از محافل دانشگاهی و جامعه شناسی خواهد بود. در یک نگاه کلی ماجرای پیروزی باراک اوباما با این پاسخ قابل فهم است که در حیات سیاسی حزبی ایالات متحده امریکا یک نامزد دموکرات موفق شده بر رقیب جدی اش از حزب جمهوریخواه اکثریت آرا را به دست آورد و در جایگاه ریاست جمهوری امریکا قرار گیرد، اما موضوع به این سادگی ها نیست، زیرا اگر سنت و عرف جامعه امریکا به خوبی موشکافی شود، انتخاب باراک اوباما در تاریخ ایالات متحده امریکا بی سابقه و نوعی سنت شکنی به شمار می رود. بسیاری از تحلیلگران امریکایی و کارشناسان امور امریکا از لحظه دوچهره شدن نامزدهای حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری یعنی هیلاری کلینتون و باراک اوباما، ابراز عقیده کردند شانس حزب دموکرات برای احراز پست ریاست جمهوری امریکا به دلیل مخالفت با دو سناتور امریکایی، یکی عدم تمایل مردم امریکا به نامزدی زنان و دوم عدم تجویز راهیابی رنگین پوستان به کاخ سفید کاهش یافته است.
خروج هیلاری کلینتون از چرخه مبارزات حزبی به رغم محبوبیت کم نظیر خانواده کلینتون، ریشه داری سنت اول را بازتاب داد اما پیروزی یک رنگین پوست علاوه بر سنت شکنی اش، جامعه امریکا را به بازخوانی دیدگاه های مارتین لوترکینگ رهبر فقید و سیاهپوست نهضت برابری پوست و نژاد سوق داد. یادمان نرود که پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا چندان ساده به دست نیامد. حملات سازمان یافته حزب رقیب به وی، سابقه دینی و مذهبی اش، ارتباطاتش با استادان علاقه مند به جنبش مقاومت فلسطین، اتهامات مربوط به روابط وی با اسلامگرایان تندرو (کاریکاتور روزنامه نیویورک تایمز که وی و همسرش را در کنار عکس بن لادن نشان می داد) و بالاخره انتشار ۲۰ میلیون نسخه سی دی حاوی حملات متمرکز علیه اسلامگرایان تندرو و ارتباطات باراک اوباما با جامعه مسلمانان امریکا تنها بخشی از تلاش های حزب رقیب برای مخدوش کردن چهره وی به شمار می رود. در مقابل باراک اوباما در رقابت دشوارش با جان مک کین از خط اعتدال خارج نشد و تنها به طرح این اتهام علیه جان مک کین اکتفا کرد که وی ادامه دهنده راه جرج بوش است. همین امر کافی بود که جامعه امریکا به ویژه لایه جوانش، زنان و تحصیلکردگان به صف هواداران اوباما بپیوندند. در مورد دلایل پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری تحلیل های فراوانی شده و به نظر می رسد در آینده نیز این بحث ها در ایالات متحده امریکا تداوم پیدا کند. این مساله آنقدر اهمیت دارد که پرسش اصلی پژوهشگران حول این نکته خلاصه شده است که آیا نویدهای باراک اوباما و شعار اصلی اش یعنی تغییر و امید و نیز تحول خواهی جامعه امریکا عامل اصلی پیروزی اوباما بوده است یا اینکه جامعه امریکا عملاً تغییر یافته و پیروزی اوباما از نشانه های این تغییر است؟ این پرسش به زایش پرسش های دیگری منجر شده که در مجموع کل حیات سیاسی و اجتماعی و روابط خارجی ایالات متحده امریکا را دربرمی گیرد.
این نوشته می کوشد ابعاد گوناگون پیروزی باراک اوباما را مورد بررسی قرار داده و فرضیه های پیش رو را در مورد حصول تغییر در رفتار امریکا نسبت به رویدادها و مسائل جهانی مورد بررسی قرار دهد. احتمالات مربوط به چگونگی رفتار دولت باراک اوباما با پرونده های حساسی چون کشمکش اعراب و اسرائیل، بحران عراق و افغانستان، پرونده هسته یی ایران و به طور کلی ماجرای مذاکرات مستقیم با ایران (که یکی از وعده های باراک اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی وی بود) در چشم اندازهای این نوشتار مورد بررسی قرار می گیرد.
۱) پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، این فرضیه را تقویت می کند که گروه سنتی رهبران سیاسی جهان در مقایسه با دو دهه اخیر در حال تغییر است. تا یکی دو دهه قبل انتخاب رهبران سیاسی طراز اول از گروه سنی میانی اندکی غیرطبیعی می نمود، اما تغییر این الگو طی دو دهه اخیر و اقبال احزاب سیاسی به شخصیت های گروه سنی میانی و نیز اقبال شدید رای دهندگان به رهبران سیاسی جوان به یک الگوی نسبتاً فراگیر در جامعه بشری تبدیل شده است. چین، انگلستان (دوره تونی بلر)، اسپانیا، فرانسه (دوره سارکوزی)، روسیه (از دوره پوتین) و در خاورمیانه ترکیه (دوره اردوغان)، ایران (از دوره مهندس میرحسین موسوی تا بدین سو) و اینک ایالات متحده امریکا از جمله کشورهایی هستند که به تغییر گروه سنی رهبران سیاسی طراز اول مبادرت کردند. این تغییر الگو نشانه هایی از دگرگونی پاره یی الگوها به دست می دهد. پایان یافتن عصر شخصیت های ستاره یا پایان دوران ستاره سازی شخصیت ها، تبدیل شدن نهاد دولت به یک نهاد خدماتی و سپردن آن به دست نیروهای جوان و میانسال در مقابل هدایت شخصیت های پرتجربه به نهادهای ساختاری و حلقه های مشورتی و نیز تخصصی شدن و حرفه یی شدن حوزه قدرت از ضرورت های جهان جدید است. حزب دموکرات امریکا با فهم دگرگونی حاصله در تمایلات مردم این کشور مجموعه یی از ویژگی ها را در شخصیت باراک اوباما پیدا کرد که می تواند به این تمایل جامعه امریکا جامه عمل بپوشاند. بسیاری از مراکز نظرسنجی در ایالات متحده امریکا روی این نکته اشتراک نظر داشته و دارند که بهره گیری تیم اوباما از وسایل ارتباط جمعی پیشرفته و مدرن نظیر اینترنت و مخاطب قرار دادن لایه های خاموش جامعه امریکا و جمع آوری کمک های محدود اما گسترده یکی از عوامل مهم پیروزی باراک اوباما بوده است چنان که می دانیم جان مک کین در جریان مبارزات انتخاباتی کمک ۷۰ میلیون دلاری دولت و برای هزینه های تبلیغاتی دریافت کرد، اما مجموع اعانات و کمک های دریافتی وی از رقم ۳۶۰ میلیون دلار فراتر نرفت. در مقابل باراک اوباما به رغم خودداری از گرفتن مبلغ ۷۰ میلیون دلار کمک دولت برای مصارف تبلیغات موفق شد ۶۷۰ میلیون دلار کمک مالی از بدنه اجتماعی (کمک ۵ ، ۱۰ و ۲۰ دلاری) جمع آوری کند.
بنابراین می توان گفت تمایل جامعه امریکا به سپردن امور سیاسی به نسل جوان، بهره گیری از وسایل مدرن ارتباط با مردم، عدم اهانت به حریف سیاسی، داشتن لحن آشتی جویانه با محافل مخالف و حتی متخاصم در مقیاس ملی و بین المللی از جمله عوامل مهم در پیروزی باراک اوباما بوده است. نکته جالب اینکه در حالی که هواپیماهای امریکایی، مناطق قبایل ایالت وزیرستان پاکستان را به بهانه پناه دادن به طالبان پاکستان بمباران می کردند، باراک اوباما در سخنرانی های انتخاباتی خود بر ضرورت مذاکره با لایه های میانه رو طالبان افغانستان تاکید می کرد. در مجموع اقبال مردم امریکا به این گفتمان نشان داد که جامعه امریکا از جنگ و گسیل نیروی نظامی به مناطق گوناگون جهان خسته شده و به اتخاذ روش های جدیدتر برای رویارویی با مخالفان امریکا در مقیاس جهانی علاقه مندند.
۲) ایالات متحده امریکا از زمان جنگ جهانی دوم و در طول دوران جنگ سرد استراتژی جهانی خود را که بر محور منظومه سازی یا متحدسازی استوار بود، دنبال کرد. این استراتژی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، شکل حادتری به خود گرفت یعنی به جای اینکه امریکا از سقوط امپراتوری سوسیالیستی درس عبرتی بگیرد و استراتژی خود را بر مبنای شراکت با متحدان خود دنبال کند، نظریه «هر کس با ما نیست علیه ماست» را در سرلوحه روابط بین المللی خود قرار داد. نظریه فوق آشکارا از سوی جرج بوش و محافظه کاران جدید ایالات متحده امریکا پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مطرح شد. با سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده امریکا با کمبود دشمن در مقیاس جهانی مواجه شد. اسلام سیاسی یا بنیادگرایی اسلامی به دشمن جدید ایالات متحده امریکا تبدیل شد. سخنان جرج بوش رئیس جمهور امریکا دایر بر ورود غرب به جنگ جدید صلیبی و شعار مبارزه با تروریسم در مقیاس جهانی و شروع دو جنگ دامنه دار علیه دو کشور افغانستان و عراق هنوز از حافظه ملت های جهان پاک نشده است. در واقع حتی متحدان اروپایی امریکایی در پیمان ناتو و پس از پایان جنگ سرد، مدل های جدیدی از روابط با کشورهای گوناگون جهان تدوین کردند اما ایالات متحده امریکا با استفاده از پیروزی اش در جنگ سرد، فرصت را مغتنم شمرد تا امپراتوری جدیدی را بر ویرانه های جنگ سرد بنا کند. لازمه این استراتژی، دشمن تراشی در مقیاس جهانی، اشغال کشورهای دارای ثروت های کم نظیر نفتی مانند عراق به بهانه های واهی، وجود سلاح های کشتارجمعی، اعمال فشار روی چین و ژاپن و هند با توسل به مکانیسم های مدیریت شده صعود و سقوط بهای نفت، عدم حصول پیشرفت امیدوارکننده در بحران های مزمن نظیر بحران اعراب و اسرائیل و بالاخره صدور بسته های بدهی های هنگفت مالی حوزه مستغلات به نهادهای مالی و بانکی اروپا و آسیا و... بود. سقوط وال استریت و باز شدن زخم بحران مالی امریکا در سال پایانی دوران زمامداری جرج بوش تنها یکی از نشانه های بحران های به هم پیوسته امریکاست و از آنجا که بسیاری از اقتصادهای کشورهای جهان به گونه یی مستقیم و غیرمستقیم به اقتصاد امریکا وابسته است. بحران مالی این کشور آخرین هدیه محافظه کاران جدید امریکا به کشورهای متحد و غیرمتحد امریکا در مقیاس جهانی بود. نباید غفلت کرد که این بحران مالی امریکا تازه در آغاز راه است، راه طی نشده این بحران در مقایسه با راه حل های اعمال شده بسیار زیاد است. نه فقط مردم امریکا، بلکه بسیاری از ملت ها و دولت های جهان برای پایان یافتن دوران حاکمیت نومحافظه کاران امریکا لحظه شماری می کردند. خرسندی ملت امریکا از ناکامی جمهوریخواهان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در مقایسه با شادمانی کشورهای گوناگون جهان از جنوب شرق آسیا گرفته تا امریکای جنوبی، بسیار ناچیز است. یکی از عوامل مهم پیروزی دموکرات ها و باراک اوباما سیاست های سراسر بحران زا و نگران کننده جمهوریخواهان بوده است. این واقعیت را می توان در متون ارسالی رهبران سیاسی جهان از جمله احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان به مناسبت پیروزی باراک اوباما مشاهده کرد.
از این رو پرسش مهم این است که آیا ساختارهای سنتی حکومت امریکا (در همه لایه هایش) از پیام های انتخابات اخیر در جهت تغییر استراتژی ایالات متحده امریکا در مقیاس جهانی استفاده خواهند کرد یا خیر؟ آیا امریکا نسبت به ضرورت ایجاد تغییر بنیادی در چگونگی رفتارش با متحدان، منتقدان و مخالفان سیاست های توسعه طلبانه اش و هژمونی بی چون و چرای یک قطب قدرت رسیده است یا خیر؟ چنان که می دانیم رئیس جمهور امریکا به رغم اختیارات وسیع اش در هرم تصمیم گیری دولت امریکا، تنها روی درصد ناچیزی (کمتر از ۴۰ درصد) از رویکردها و راهبردها سلطه دارد. بنابراین جابه جایی در حوزه های ساختاری ایالات متحده تقریباً ناممکن است. مگر آنکه همه ساختارهای قدرت به ضرورت حصول تغییرات بنیادین در رویکردهای داخلی و بین المللی ایالات متحده امریکا به اجماع برسند. چنین چیزی تقریباً ناممکن است. معنای این سخن این نیست که باراک اوباما تنگدست است اما میان تنگدستی و گشاده دستی رئیس جمهور امریکا، ده ها نهاد ساختاری وجود دارد که یک رئیس جمهور باید با هوشیاری تمام مراقب موازنه میان این دو عنصر باشد. در صورت تخطی رئیس جمهور امریکا از این اصل تغییرناپذیر، سرنوشتی شبیه آنچه در مورد جان اف کندی شاهدش بودیم، در انتظار وی خواهد بود.
۳) اشتیاق جهانیان از روی کار آمدن باراک اوباما به ویژه در میان دولت ها و محافل نخبه به حدی کم سابقه بود که به مرز ناباوری نسبت به آنچه رخ داد، رسید. دلایل این اشتیاق کم سابقه جهان تا حدودی قابل درک است زیرا بخش قابل توجهی از این استقبال و خوشامدگویی جهان به نارضایتی جهانیان و دولت ها نسبت به سیاست های پیشین امریکاست اما بخشی از این اشتیاق به پدیده امید در مورد حصول تغییر در رفتار امریکا در قبال کشورهای جهان بازمی گردد. شما ملاحظه کنید پیروزی باراک اوباما یکی از بی سابقه ترین رفتارها را در کشورمان رقم زد؛ ارسال تلگرام تبریک رئیس جمهور کشورمان به باراک اوباما صرف نظر از محتوای پیام و ادبیات آن (که آن هم به لحاظ تابوشکنی اش قابل فهم است). نکته مهم در اینجا این است که ایالات متحده با یک فرصت طلایی برای ایجاد تغییر کم هزینه در رفتار سنتی اش نسبت به ملت ها و دولت ها و تدوین راهبردی نوین بر پایه احترام به حاکمیت ملل، احترام به علایق و تمایلات و سنت ها و باورها و ارزش های ملل جهان مواجه است. اگر واشنگتن از این فرصت طلایی به گونه یی مطلوب بهره ببرد، ما با جهانی سراسر متفاوت نسبت به آنچه طی چند دهه اخیر شاهدش بودیم، آشنا خواهیم شد. اما نباید در خوشبینی دچار افراط شد. وعده های دوران مبارزات انتخاباتی باراک اوباما حاشیه قابل توجهی از خوشبینی را به وجود می آورد، لیکن چیدمان باراک اوباما در ساخت اجرایی دولت امریکا هنوز پایان نیافته است. هنوز سرنوشت پست های کلیدی دولت نامعلوم است. انتخاب های مشخص شده باراک اوباما ناظران سیاسی را در مورد ادامه نگاه خوشبینانه محتاط می کند. جوزف بایدن معاون وی که در بسته پیشنهادی حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری قرار داشت، از بازهای حزب دموکرات است.
وی در یکی از سخنرانی های دوره مبارزات انتخاباتی گفته بود که از طرح دیدگاه هایش در مورد بسیاری از مسائل جهانی منع شده است (احتمالاً از سوی رهبران حزب) و فقط می تواند در مورد فرآورده مورد علاقه اش یعنی آیس کریم (بستنی) نظر دهد. اما وی از جمله طرفداران بسیار شدید اسرائیل است و گفته می شود وی تا مغز استخوان صهیونیست است. سخنرانی مشهور باراک اوباما در سازمان ایپاک (لابی صهیونیست ها در امریکا) و غزلسرایی وی در مورد اسرائیل و سفر وی به اسرائیل و زیارت دیوار ندبه و یادبود هولوکاست به توصیه بایدن بوده است. همچنین انتخاب رامی مانوئل به عنوان رئیس دفتر کاخ سفید نیز قابل توجه است. بسیاری از نخبگان در امریکا و خاورمیانه از این دو انتخاب باراک اوباما چندان رضایت ندارند، اما آنها هنوز معتقدند اوباما قصد داشته و دارد مخالفت های لابی نیرومند صهیونیست ها را در امریکا کاهش داده و در صفوف آنان شکاف ایجاد کند. رامی مانوئل دو سال در ارتش اسرائیل خدمت کرده و دلبستگی بسیار زیادی نسبت به اسرائیل دارد. پست ریاست دفتر کاخ سفید اهمیت فراوان دارد. اما پست های دیگر نظیر وزارت خارجه، وزارت دفاع، وزارت خزانه داری و وزارت امنیت داخلی اهمیت محوری دارد.
اوباما در مورد پایگاه های امریکا در نقاط گوناگون جهان اظهارنظرهای گوناگونی کرده است. مهم ترین آن، این است که امریکا باید در مورد وظایف، ماموریت ها و کارآمدی این پایگاه ها تجدیدنظر کند. وجود این پایگاه ها گستره حضور امریکا را در نقاط مختلف جهان به نمایش می گذارد. امریکا حدود ۴۰۰ پایگاه نظامی در اروپا، ۳۶۰ پایگاه نظامی در آسیا و خاورمیانه و حدود ۳۰۰ پایگاه نظامی متحرک و ثابت در دیگر نقاط جهان دارد. عراق نیز از جمله کشورهایی است که در صورت امضای موافقتنامه استراتژیک امنیتی با امریکا به کشوری تبدیل خواهد شد که چند پایگاه مهم نظامی در اختیار واشنگتن قرار خواهد داد. کشورهای آلمان، ژاپن و فیلیپین از جمله کشورهایی هستند که علاقه مند به برچیده شدن این پایگاه ها هستند. آیا امریکای عصر اوباما در مورد برچیدن این پایگاه ها تصمیم خواهد گرفت؟ یکی از مشاوران اوباما گفته است رئیس جمهور جدید طرحی برای برچیدن زندان گوانتانامو در دست دارد زیرا وجود این بازداشتگاه به لحاظ اخلاقی زیان های فراوانی به چهره دموکراسی امریکا وارد آورده است.
پرسش این است که آیا باراک اوباما می تواند امیدهای مربوط به تغییر استراتژی سنتی امریکا را از مدل پیروسازی و متحدسازی به مدل شراکت عادلانه جامه عمل بپوشاند؟ امیدواران جهان بر این باورند یک قدرت جهانی هر چه بر حوزه نفوذ جهانی اش افزوده می شود، فروتنی و برخورد عادلانه و متمدنانه این قدرت جهانی باید افزایش پیدا کند، اما اگر این قدرت جهانی بخواهد به میزان گسترش نفوذ، فزون طلب، چپاولگر و جهانخوار باشد، چندان امیدی به تغییر اوضاع جهانی و نگاه جهانیان نسبت به امریکا نخواهد بود. در یک کلام امریکا از این رفتار سنتی اش که رفاه داخلی خود را به بهای فقر و تنگدستی کشورهای حوزه نفوذ ایالات متحده به دست آورد و امنیت داخلی اش را به بهای ناامنی در حوزه های تامین کننده منافع اقتصادی امریکا به چنگ آورد، باید فاصله بگیرد و جهان را از دریچه یکسانی ارزش های بشری، یکسانی امنیت و ثبات و یکسانی حقوق بشر در برخورداری از زندگی آرام و بی دغدغه و یکسانی ملت ها در برخورداری از حق تعیین سرنوشت بنگرد. آیا باراک اوباما می تواند به اندازه شادمانی ملت های جهان از انتخابش به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا ظاهر شود و ایالات متحده را در مسیری به کلی متفاوت با دوران پیشین مدیریت کند؟
۴) باراک اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی اش موضوع مذاکرات مستقیم با رهبران ایران را مطرح کرد، البته در همان زمان رقیب جمهوریخواهش جان مک کین از این آمادگی اوباما بهره سیاسی فراوانی برد و او را متهم کرد که قصد دارد با کانون اسلام تندرو و مدافعان تروریسم و از این قبیل توصیف ها مذاکره کند. ملت امریکا با انتخاب باراک اوباما در واقع به استراتژی وی در مورد شروع فصل تازه در روابط بین المللی امریکا رای داد. ملت امریکا با این رویکرد خود در واقع به جنگ طلبی نومحافظه کاران امریکا پاسخ منفی داد. ملت امریکا خواهان عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق و افغانستان هستند. چرا جای دور برویم حدود ۸۵ درصد از سربازان امریکایی مستقر در عراق و افغانستان به باراک اوباما رای دادند. پیام این سربازان بسیار روشن است؛ آنان قصد دارند به خانه های خود بازگردند.
نگارنده از جمله کسانی است که معتقد بود چه دموکرات ها و چه جمهوریخواهان هر کدام در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شوند، به طور مشخص در ارتباط با ایران سیاست جرج بوش را دنبال نخواهند کرد، زیرا ناکامی سیاست مبتنی بر مجازات کشوری که می خواهد از حق به رسمیت شناخته شده خویش در داشتن انرژی اتمی برای مصارف مسالمت آمیز همراه با پذیرش کلیه معاهدات و کنوانسیون های سازمان بین المللی انرژی اتمی و نیز پذیرش کاشت دوربین ها در کلیه تاسیسات هسته یی اش و پذیرش بازرسی های پیوسته، آن هم صرفاً برای جلب رضایت رژیمی که نه به معاهده منع تولید و گسترش سلاح اتمی پیوسته و نه به بازرسان سازمان بین المللی انرژی اتمی اجازه بازدید از تاسیسات را می دهد، برای همه ناظران و تصمیم گیرندگان امریکا قطعی شده است. حتی پنج تن از وزرای خارجه پیشین امریکا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، به رئیس جمهور آینده امریکا توصیه کردند سیاست امریکا در قبال ایران باید تغییر کرده و راه مذاکره مستقیم در پیش گرفته شود. حال که اوباما در انتخابات پیروز شده، باید به وعده اش در مورد شروع مذاکره مستقیم با ایران جامه عمل بپوشاند. ایران از قبل آمادگی خود را برای مذاکره بدون پیش شرط با امریکا بر سر بسیاری از پرونده های انباشته شده اعلام کرده است. موافقت ایران در مورد حضور ویلیام برنز نماینده امریکا در نشست های ۱«۵ یکی از نشانه های مهم آمادگی ایران برای مذاکره مستقیم با امریکاست. اینک ایران رسماً انتخاب باراک اوباما را تبریک گفته و امیدوار است دولت جدید امریکا سیاست جدیدی در قبال ایران در پیش گیرد. همه چیز پشت میز مذاکره قابل طرح است.
ایران نشان داده است که در مقابل نرمش و برخورد عادلانه و به دور از روش های ارعاب و مجازات و تحریم، سیاستی مبتنی بر نرمش و میانه روی در پیش می گیرد. پایداری دولت احمدی نژاد در برابر فشارها و تهدیدهای دوره جرج بوش یک ضرورت به شمار می رفت. در صورت تغییر رفتار امریکا، رفتار ایران نیز به گونه یی متناسب با ضرورت های مرحله مذاکره تغییر می کند. این یک اصل بدیهی در روابط بین الملل است. نمی توان از یک کشور مستقل و از یک ملت دارای تمدن کهن با فشار و تهدید و تحریم خواست که در برابر اراده مبتنی بر رجحان منافع یک رژیم ستمگر و توسعه طلب (اسرائیل) کرنش کرده و از حقوق مسلم خود دست بکشد. تغییر رفتار در برابر تغییر رفتار، این یک فرمول منطقی، متمدنانه و عادلانه است. ایران علائم مثبتی برای امریکا ارسال کرده که پیام تبریک احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان به رئیس جمهور منتخب امریکا از مهم ترین آن است. باید دید امریکا از این فرصت چگونه بهره برداری خواهد کرد. روابط مبتنی بر شراکت خواست عادلانه و منصفانه همه کشورهای جهان حتی متحدان استراتژیک امریکاست. خواست جمهوری اسلامی ایران از خواست دیگر دولت های مستقل بیشتر نیست. اکنون توپ در زمین امریکاست. باید در انتظار ماند تا دید رئیس جمهور جدید امریکا به کدام یک از پیش بینی ها و گمانه زنی ها پاسخ می دهد. به پیش بینی های بدبینانه یا به پیش بینی های خوشبینانه؟ سود و زیان هر یک از دو گزینه فوق پیش از هر چیز متوجه امریکاست.
دکتر سیدحسین موسوی
منبع : روزنامه اعتماد