شنبه, ۱۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 1 June, 2024
مجله ویستا


زنان مادران ملت


زنان مادران ملت
بررسی عوامل انسانی و غیرانسانی مرتبط با فرایند رشد و توسعه از جمله موضوعاتی است که دانشمندان مختلف علوم انسانی و اجتماعی به آن پرداخته اند و از مهم ترین آنها در مبحث عوامل انسانی، بررسی نقش و اهمیت زنان است. اما آنچه که در ادبیات مربوط کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته، کالبد شکافی تئوری های ارائه شده با توجه به عامل جنسیت است. لذا در ابتدای بحث سعی می شود حلقه اتصال زنان با توسعه و توانمندسازی زنان بررسی گردد. سپس توضیح تئوری های سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی با مفهوم توسعه همچنین مفروضات این نظریه ها را در ارتباط با عامل جنسیت و توانمندسازی زنان مورد بررسی قرار گیرد.
رشد و توسعه به عنوان یک آرزو و ایده آل، هدفی است که همه جوامع، ملت ها و دولت ها به دنبال آن هستند. اما سوال اساسی این است که عوامل موثر برای رسیدن به توسعه چه هستند؟ بدون تردید مجموعه عوامل متعددی را برای توسعه باید مدنظر قرار داد، منتها مهم ترین و اساسی ترین عامل را باید در منابع انسانی با استفاده از توان نرم افزاری انسان ها که همان سرمایه انسانی است جستجو نمود. به عبارت دیگر حضور کمی و کیفی عوامل انسانی در این فرایند نقش اساسی را ایفا می کند و وقتی هم صحبت از منابع انسانی می شود، جنسیت خاصی مطرح نبوده و زن و مرد از هم تفکیک نشده اند با توجه به این که زنان نصف جمعیت جامعه محسوب شده و با حذف آنها نصف جمعیت عملا از جمعیت فعال جامعه حذف خواهند شد، لذا پرداختن به موضوع جداگانه ای تحت عنوان زن و توسعه نگرش های خاصی را به همراه داشته و شاید بازخوردهای مناسبی برای نگارنده نداشته باشد. ولی از آنجا که تفسیر موضوع چه در بعد نظری و چه در بعد عملی، به این مقوله به اندازه کافی توجه شده است، لذا کل مطالب با نگاه جنسیتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از نظر تاریخی موضوع زن و توسعه به ۳ دهه اخیر برمی گردد، یعنی زمانی که زنان به عنوان نیروهای فعال اقتصادی مطرح شدند و به همین دلیل ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵ میلا دی توسط سازمان ملل به نام دهه زنان نام گذاری شد.
در حقیقت یک دهه را به زنان اختصاص دادند و بحث های مختلفی برای ارتباط بین توسعه و زنان شکل گرفت، اما سوال اساسی و کلیدی این است که حلقه اتصال زنان و توسعه چه چیزی است؟ به عبارت دیگر، چه عاملی زنان را به توسعه پیوند می دهد؟ به اعتقاد نگارنده و با توجه به مطالعات و بررسی های مختلف، حلقه اتصال زن و توسعه فرایندی است به نام توانمندسازی زنان یعنی روشن سازی عوامل موثر بر توانمندسازی زنان است که می تواند زنان را به توسعه پیوند دهد. بر این باورم، توانمندسازی کلید ی تر از همه مولفه هاست و مساله یا مشکل اصلی جامعه هم به همین موضوع برمی گردد. به عبارت روشن تر، حلقه اتصال بین زنان و توسعه به درستی تبیین نشده است. اما قبل از توضیح این ارتباطات بهتر است تعریفی از مفهوم توانمندسازی ارائه شود.
● تعریف توانمندسازی زنان
این مفهوم در ادبیات تحقیق تعاریف متعددی دارد مفهوم توانمندسازی به معنای برتری فردی به فرد دیگر (زن بر مرد) نیست، بلکه در این مسیر ارتقای خودباوری و خوداتکایی زنان مدنظر قرار می گیرد. تعریف دیگری که از این مفهوم به دست می آید این است که مفهوم توانمندسازی به معنای بهره گیری از نتایج توسعه نیست، بلکه حضور فعال و مستمر زنان در اجرای برنامه توسعه است. طبق مطالعات اینجانب، توانمندسازی با توجه به تعاریف ارائه شده از طرف سازمان ملل متحد شامل پنج بخش عمده است که عبارتند از:
۱) احساس ارزش داشتن
۲) حق مالکیت و تصمیم گیری
۳) حق دسترسی به فرصت ها و منابع
۴) حق کنترل زندگی خود در داخل و بیرون از خانه
۵) قدرت تاثیرگذاری بر جریان تغییرات اجتماعی برای به وجود آوردن نظام عادلا نه اقتصادی در محدوده ملی و جهانی
با توجه به این تعریف زنان باید به عنوان شهروندان فعال قلمداد شوند که در بعضی از تعاریف به نام کنترل شهروندی هم تعبیر می شود (که از عالی ترین سطح و نوع مشارکت مطرح می شود)، و معنای تصمیم گیری و مشارکت در امور زندگی خانوادگی و اجتماعی است. رفاه، دسترسی، آگاهی و کنترل، معیارهای دیگری هستند که در فرآیند توانمندسازی اهمیت دارند، اما موضوع اصلی بحث این است که چه عواملی در توانمندسازی زنان موثرند؟ در پاسخ به این سوال به طور ساده به فهرستی از عوامل موثر اشاره می شود. به طور مثال محققین اعتقاد دارند عواملی مثل دسترسی بیشتر به تحصیلا ت رسمی، دسترسی به منابع مالی، بهبود وضع سلا مت، برخورداری از حق مالکیت قانونی، رفع تبعیض از بازار کار و نهایتا حذف باورهای سنتی می تواند بر توانمندسازی زنان نقش موثری ایفا کنند.
اما این سوال می تواند پاسخ اساسی تر و ریشه ای تر هم داشته باشد و آن روشن سازی دیدگاه های نظری و تئوریکی در ارتباط با توانمندسازی زنان است. برای توضیح بیشتر این مفاهیم نظری اشاره به تقسیم بندی جامعه شناسان در مورد شاخص های تعیین کننده در سیستم حسابداری ثروت کشورها ضروری به نظر می رسد. در این تقسیم بندی شاخص هایی نظیر سرمایه طبیعی، دارایی های تولید شده، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی بسیار اساسی و مهم تشخیص داده شده اند.
در حقیقت اینها شاخص های ثروت کشورها محسوب می شوند که وجود آنها نقش موثری در رسیدن به اهداف توسعه دارند. اما آنچه به موضوع بحث حاضر ارتباط پیدا می کند شاخص های سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی می باشد، اما به نظر می رسد ماهیتا این نظریه ها نسبت به مفهوم جنسیت کم توجه بودند و نقش و جایگاه زنان در مفروضات نظریه ها به درستی تعریف نشده است. در این نوشتار سعی می شود نقش زنان در مدل های نظری مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد، بنابراین چنانچه این ارتباطات روشن و مشخص شود، بسیاری از برنامه های اجرایی نیز تغییر خواهد کرد.
● زنان و نظریه سرمایه انسانی
تئوری سرمایه انسانی در مقابل سرمایه فیزیکی امروزه اعتقاد دارد در کنار دارایی ها و منابع طبیعی و ذخایر زیرزمینی، انسان ها سرمایه هستند و با سرمایه گذاری برای افزایش دانش و توانمندسازی انسان ها از همه زوایا می توان تولید را افزایش داد و به رشد و توسعه نایل شد. بنابراین با تغییر دانش نگرش و مهارت افراد، ظرفیت تولیدی افراد ارتقا پیدا می کند وقتی ظرفیت تولید ارتقا پیدا کند مسلما رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی راحت تر اتفاق خواهد افتاد. این نظریه همچنین می تواند در سطح خرد وکلا ن آثار مطلوب خود را نشان دهد. به طور مثال در سطح خرد می تواند بازده خصوصی را افزایش دهد و در سطح کلا ن رشد و توسعه جامعه را به همراه داشته باشد. اگرچه این نظریه در ماهیت حساسیت خاصی نسبت به موضوع از خود نشان نداده است ولی با وارد نمودن مفهوم جنسیت و نقش زنان بر این تئوری می توان جایگاه اقتصادی ویژه ای برای زنان تصور نمود و ارزش اقتصادی فعالیت های آنان را مورد بررسی قرار داد. با این نگاه زمینه ای فراهم خواهد شد که زنان به عنوان عامل نیروی کیفی کار در جریان بهره وری و تولید خالص ملی ایفای نقش نمایند و با سرمایه گذاری در اطلا عات، دانش ها، نگرش ها و مهارت های زنان، ارزش اوقات فراغت آنها افزایش پیدا می کند و به جای ماندن در خانه وارد بازار کار و عرصه تولید خواهند شد با مطرح نمودن زنان به عنوان شهروندان فعال ونیز مهیا نمودن این زمینه که زنان در تصمیم گیری و فعالیت های اقتصادی نقش داشته باشند، یقینا شاخص های توسعه روند صعودی خواهد داشت. بنابراین وقتی نقش زنان در مدل های نظری مخصوصا در نظریه سرمایه انسانی جایگاه واقعی اش را پیدا کند آثار و تبعات مثبت خودش را به جا خواهد گذاشت.
اما آنچه که بدیهی به نظر می رسد این است که مشارکت زنان در بازار کار با سرمایه گذاری در سرمایه انسانی مشارکت زنان در بازار کار افزایش پیدا خواهد کرد، البته لا زم به توضیح است که تحلیل اقتصادی حضور زنان در بازار کار به عواملی نظیر سطح دستمزد، شرایط اجتماعی و اقتصادی خانواده و میزان دستمزد همسر هم بستگی دارد.
این سه عامل می تواند در بازار و دسترسی به منابع مالی و در نتیجه در توانمندسازی زنان بسیار موثر باشد.
ارتباط با سطح دستمزد به این معناست که دستمزد زنان باید در حدی باشد که بتواند هزینه فرصت هایی مثل ماندن در خانه و انجام امور خانه را جبران کند. اگر میزان دستمزد در بیرون از خانه کم باشد، مسلما خانم ها ترجیح می دهند در خانه باشند تا در بازار کار. شرایط اجتماعی و اقتصادی خانواده نیز عامل مهمی به شمار می رود.
شرایط بهتر اقتصادی و اجتماعی خانواده میل به کار در بیرون را کم می کند، یعنی اگر دستمزد مطلوبیت نداشته باشد و شرایط اقتصادی خانه هم خوب باشد، زنان ترجیح خواهند داد در خانه بوده و همان نقش سنتی را ادامه دهند. سومین عامل سطح دستمزد همسر است که در صورت دریافت حقوق و دستمزد بالا ، میل به ماندگاری زنان در خانه و سرگرم شدن به خانه داری و تربیت فرزندان بیشتر خواهد شد، در ارتباط با نقش زنان در خانواده و اقتصاد موضوع دیگری نیز قابل توجه می باشد که زنان در روستاها بیشتر از زنان شهرنشین در تولید و در کار و فعالیت اجتماعی نقش دارند. این تحقیق نشان داده که زنان روستایی بیشتر از دوسوم اوقات خود را صرف زراعت و دامداری و فعالیت های خدماتی، تهیه خوراک، رسیدگی به بچه ها و فعالیت های بازاری و غیربازاری می کنند. اگرچه توانمندسازی زنان را باید با نگاه های اقتصادی مورد بررسی و تبیین قرار داد، ولی این بحث می تواند ریشه های نظری دیگری را هم در بر گیرد که یکی از این نظریه ها، نظریه سرمایه اجتماعی است که متاسفانه در مباحث نظری و کاربرد آن در حوزه عملی کمتر توجه شده است. اما این مفهوم چه معنایی دارد و چگونه می توان بین این نظریه و زنان و توسعه ارتباط برقرار کرد.
● زنان، نظریه سرمایه اجتماعی و توسعه
سرمایه اجتماعی از مفاهیم نوینی است که امروزه در بررسی های اقتصادی و اجتماعی جوامع مدرن مطرح گردیده. طرح این رویکرد در بسیاری از مباحث توسعه نشان دهنده اهمیت نقش ساختارها و روابط اجتماعی بر متغیرهای توسعه است.
اکثر مطالعات انجام شده بر روی سرمایه اجتماعی در سطح فردی و خانوادگی بر این نکته تاکید می کند که چگونه ذخیره های سرمایه اجتماعی در سطح آموزش فردی و پیشرفت اقتصادی مشارکت می کند.
با تاکید برای سطح اجتماعی سرمایه اجتماعی نقش مهمی در توسعه این مفهوم داشته و می توان گفت سرمایه اجتماعی در سطح جامعه زیربناهای مدنی را ایجاد می کند که نتیجه اش حمایت فرایندهای رسمی و غیررسمی تصمیم گیری و مشارکت عمومی است، اما آنچه مهم است اساس ساخت و ایجاد و نگهداری سرمایه اجتماعی است که ورود و حضور تمام افراد و گروه ها و اقشار اجتماعی الزامی به نظر می رسد.
لذا زنان به عنوان یکی از گروه های موثر اجتماعی می توانند نقشی به سزا در این میان داشته باشند. به هر حال سرمایه ارزشمندی هستند که اگر تجدید نشود، ممکن است تضعیف گردد. به علا وه صاحبان اندیشه اظهار می کنند که هر چه افراد بیشتری با هم کار کنند، سرمایه اجتماعی بیشتری تولید می گردد و هر چه افراد کمتری با هم کار کنند، سهام مشترک بیشتری از سرمایه اجتماعی مصرف می گردد. بعضی دیگر از دانشمندان معتقدند لا زم است ما از زن اجتماعی محافظت کنیم و استراتژی هایی را برای حفظ و تجدید آن بیندیشیم.
لذا ورود و مشارکت بیشتر زنان در جامعه خود نوعی تجدید و محافظت از سرمایه اجتماعی محسوب می شود. علا وه بر آن روشن شناسی ارتباط بین زنان و سرمایه اجتماعی همچنین می تواند کاربرد زیادی در روشن سازی ارتباط بین توسعه و نقش زنان داشته باشد.
به هر حال همان طور که توضیح داده شد زنان به عنوان مادران ملت و انتقال دهندگان ایدئولوژی و فرهنگ معرفی می شوند.
بنابراین با تاکید بر نقش زنان در این دو مدل نظری می توان به توسعه تئوریکی این مدل ها کمک نمود که نتیجه آن ایجاد پیوند بین زنان و توسعه است.
نویسنده : ولی یعقوبی
کارشناس ارشد مدیریت سیستم ها، معاون اداره کل هماهنگی برنامه و اعتبارات معاون فنی شهرداری تهران
منبع : روزنامه مردم سالاری