جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بر سر دو راهی پول و تعصب


بر سر دو راهی پول و تعصب
«من از باشگاه خودم حقوق می گیرم.» شاید این جمله، معنای اقدام اخیر فرانچسكو توتی، اسطوره رم مبنی بر خداحافظی از تیم ملی و توجیه ترجیح دادن تعصب باشگاهی بر عرق ملی باشد. این موضوع كه از اوایل دهه ۹۰ به یك اپیدمی تبدیل شده، از چند زاویه قابل بررسی است. در گذشته های نه چندان دور، پول در دنیای توپ گرد نقش مهمی نداشت.
بازیكنان مجبور نبودند حسابگرانه رفتار كنند و به همین خاطر در هر ۲ میدان ملی و باشگاهی با تمام وجود رقابت می كردند اما از هنگامی كه پای چندصد هزار یورو بیشتر به میان آمد، اوضاع دگرگون شد. دیگر شركت در بازی های بی اهمیت نه تنها خدمت به تیم ملی تلقی نمی شد، بلكه مایه دردسر و ناشی از آماتور بودن بازیكن به نظر می رسید! چرا؟ فقط پول عامل اصلی بود؟ نه اما با این حال در گذر زمان اصلی ترین دلیل نام گرفت.
۱) پول
رقابت وحشتناك شبكه های تلویزیونی برای به دست آوردن حق پخش رقابت های باشگاهی در نهایت سود زیادی روانه جیب پرنشدنی رؤسای تیم ها می كرد.آنها سرخوش از این همه توفیق! سرمایه كسب شده را به پایبازیگران اصلی قصه یعنی بازیكنان ریخته و می ریزند. تیم ملی چطور؟ هر شبكه دولتی نیز می تواند بدون اجازه بازی های تیم ملی كشور خود را پخش كند. سودی هم در كار نیست چون ستاره های میدان «وظیفه » دارند برای لباس كشورشان مبارزه كنند! گذشته از این مسائل، آنچه باعث می شود گاهی اوقات عرصه باشگاهی پراهمیت تر تلقی شود، میل به دیده شدن است.
رقابت های ملی، هر ۳ ماه یك بار برگزار می شود. توتی كه هزاران هوادار رم زندگی خود را در راه شرط بندی بر سر تعداد گل های او در سری A به خطر می اندازند، با چه انگیزه ای لباس لاجوردی تیم ملی ایتالیا را بپوشد و مقابل تیمی مانند مولداوی صف آرایی كند؟ این جدال تنها نیمی از مردم ایتالیا را پای تلویزیون می كشاند اما دربی «دلاكاپیتاله» یا همان جدال بزرگ و لبالب از كینه های سیاسی گذشته، حتی در زیرزمین یك خانه كوچك در یك كشور فقیر آفریقایی هم دیده می شود. فرانچسكو با رم «پرنس» نام گرفت پس چرا تیم ملی و آسیب دیدگی های فراوان را كه دور شدن از «حس زیبای دیده شدن» را در پی دارد به این نمایش تبلیغاتی عظیم ترجیح دهد؟
۲) كمرنگ شدن نقش تیم ملی
كدام یك از هواداران رئال مادرید، میلان، بارسلونا، اینتر و... تیم ملی كشور خود را بیش از باشگاه محبوبشان، دوست دارند؟ تقریباً هیچ شخصی با این مشخصات یافت نمی شود. شاید در گذشته درخشش یك بازیكن رمی در تیم ملی ایتالیا، باعث افتخار دست اندركاران و هواداران تیم قرمز و زردپوش می شد اما اكنون دوستداران اینتر تعداد بازیكنان باشگاهشان در لیست اعلام شده از سوی سرمربی ایتالیا را می شمرند و چنانچه ببینند پیشتاز این عرصه هستند، تلویزیون را روشن كرده و با خونسردی! حدس می زنند فلان بازیكن در بازی بعدی آبی و مشكی ها می درخشد یا نه! تیم ملی هم هنگام اظهار جمله «ما در تیم ملی ایتالیا بیش از شما نماینده داریم» اهمیت می یابد. بازیكنان چرا باید خود را فدای تیم ملی كنند؟
۳) رسوخ تعصب باشگاهی به عرصه ملی
معمولاً از بازگشت به عقب می گویند اما ظاهراً این بار باید واژه «حضور در زمان حال» را به كار برد زیرا تا دهه گذشته مربیان تیم های ملی به یك باشگاه خاص وابسته نبودند. با نگاهی به لیست سكان داران كشتی پرتلاطم تیم اول هر كشور نكات جالبی می یابیم. رودی فولر، سرمربی وقت آلمان یكلوركوزنی تمام عیار محسوب می شود.
عده ای می گفتند او حتی در كوران رقابت های یورو ۲۰۰۴ هم از باشگاه خود حق مشاوره دریافت می كرد. نباید بهانتخاب های او شك می كردیم؟ اگر رئیس مقتدر «بایر» تحت فشار رسانه های گروهی تصمیم می گرفت یك فرد خاص را ملی پوش كند، فولر كه كارمند او بود می توانست «نه» بگوید؟ داستان فوق، مشت نمونه خروار است. چرا «اچه بریا» پای ثابت تمام لیست های اعلام شده از سوی مربیان مختلف تیم ملی اسپانیا است؟
او باسكی است و برای آنكه نشان داده شود، اسپانیا فقط برای «كاستیل ها» نیست و كاتالان ها و باسك ها هم قادرند از دموكراسی! موجود نهایت بهره را ببرند، لباس قرمز اسپانیا را به تن می كند؛ بدون آنكه ذره ای آمادگی داشته باشد! در سوی مقابل رائول گونزالز، اسطوره رئال مادرید تا قبل از دوران مربیگری لوئیز آراگونز همواره در تیم ملی حضور داشت. چرا؟ او سمبل اسپانیا محسوب می شد و شاید باید حتماً لباس تیم ملی را می پوشید تا پادشاه اسپانیا احساس خشنودی كند!
خوشبختانه این مرزبندی در برهه فعلی كمرنگ تر شده اما نمی توان انتخاب های سلیقه ای برای راضی نگه داشتن عده ای خاص را انكار كرد! در ایتالیا، جایی كه فرانچسكو توتی اعلام كرده در تیم ملی به شمالی ها (میلانی ها ویوونتوسی ها) بیش از جنوبی ها (رمی ها و ناپلی ها) بها داده می شود هم چنین مشكلاتی وجود دارد. شاید هم توتی به این دلیل قید حضور در تیم ملی را زد!
۴) اهداف خاص
تیم ملی یك كشور در هر شرایطی قداست خاص خود را دارد. اگر در گذشته دیكتاتورهای بزرگ، فوتبالی ملی را بهانه ای برای پرگویی های خود تلقی می كردند، اكنون پس از افزایش بازی های باشگاهی، قدرتمندان عرصه تبلیغات سعی دارند با ابراز علاقه برای یك باشگاه خاص، به اهداف خود برسند. مثال می خواهید؟ روزگاری «موسولینی» علاوه بر لاتزیو، تیم ملی ایتالیا را هم دوست داشت اما در عصر جدید، برلوسكنی عملاً از «تیم ملی میلان» می گوید و مربی تیم ملی (دینوزوف) را به جرم! یوونتوسی بودن اخراج می كند!او می داند شعار (Forza milan)باعث شد بر صندلی نخست وزیری تكیه بزند نه سرود هرچند زیبای (Viva Italy)شاید مثال های دیگر ،توضیح واضحات باشد...
۵) در جست و جوی هویت
دلیل عمده تعلق خاطر بیشتر بازیكنان به باشگاه ها، احساس هویتی است كه از طریق پوشیدن پیراهن تیم محبوب كسب می كنند؛ آنچه غالباً در تیم ملی دست نیافتنی به نظر می رسد. مایكل اوون مصدوم، بارها در تیم ملیانگلستان بازی كرده و افتخارات بزرگی مانند هت تریك مقابل آلمان رقم زده است، با این حال فقط هنگام حضور در فینال جام حذفی جزیره اشك شوق ریخت چون به عنوان نماینده باشگاه رؤیاهایش (لیورپول) در قدیمی ترین ورزشگاه دنیا (ومبلی) حضور یافته بود! می گویند انگلیسی ها برای فوتبال باشگاهی اهمیت زیادی قائل نیستند اما در سایر كشورها هم اوضاع متفاوت به نظر نمی رسد.
بازیكنان مارسی سرود «مارسیز» را می خوانند اما اجازه نمی دهند حتی یك بازی ملی در «ولودروم» برگزار شود. اگر آنها روی خوش نشان دهند، پاریسی های تیم ملی راضی نمی شوند به جنوب پای بگذارند. بله! درانگلستان، بازیكنان منچستریونایتد عملاً شیاطین سرخ را تیم ملی خود می دانند و از حمایت شیرهای سپید سرباز می زنند. حكایت بارسا و دشمنی كهنه آنها با اسپانیایی ها قدیمی شده اما مطمئناً بیشتر فوتبالدوستان نمی دانند میلانی ها هم شاید فقط با یك درجه تخفیف درباره تیم ملی ایتالیا چه نظری دارند!
۶) چاره كار
ظاهراً این درد، درمان ندارد. كاستن از تب و تاب بازی های باشگاهی امكانپذیر نیست. عاشقان فوتبال عادت كرده اند هر شنبه و یكشنبه پای جعبه جادویی، هیجان خود را تخلیه كنند. تا وقتی سران فوتبال بخواهند بازی های ملی كه هر ۳ ماه یك بار انجام می شود را جایگزین دلمشغولی بازی های باشگاهی كنند، عمر فوتبال بسر رسیده است. شاید بهتر باشد این تنور داغ، داغ تر شود. در این صورت فوتبال به راه خود ادامه خواهد داد. خواه یا ناخواه، احساس هویت، جیغ های بنفش و بوسه زدن بر پیراهن، در باشگاه ها به وجود می آید. پیراهن بازیكنان شخصیت آنها را نمایان می كند پس چرا تیم ملی را كه هیچ چیز به آنها نداده به خاطرات و بخشی از زندگی خود (باشگاهشان) ترجیح دهند؟
۷) بازارهای تبلیغاتی
تور آسیایی لیورپول، منچستریونایتد و... برای شركت های بزرگ، سود بیشتری دارد یا بازی ستاره های تیم ملی ایتالیا در تورنمنتی به بزرگی جام جهانی؟ اگر به مورد دوم فكر می كنید، درواقع هنوز دچار نوستالژی پیراهن غرق در عرق فوتبالیست های ملی پوش نسل گذشته هستید! آوازه باشگاه های بزرگ دنیای فوتبال تا آسیای تكامل نیافته هم پیش رفته است. برزیلمی تواند یك نخست وزیر سابق (شیناواترا) را در اختیار داشته باشد؟
قانون بهتیم های ملی، چنین اجازه ای نمی دهد با این حال دنیای تجارت فوتبال محدودیتی ندارد و اینجا است كه برزیل مقابل منچستریونایتد بزرگ كم می آورد! در این شرایط بازیكنان به كمك توجه فراوان قادرند ماهانه چند میلیون یورو از كمپانی های بزرگ به دست بیاورند. در تیم ملی كمتر چنین امكانی فراهم می شود زیرا فوتبال باشگاهی بیشتر از رقابت های ملی در جریان است و البته تقدس تیم های ملی، هاله شوم تبلیغات را از اطراف كمپ ها می زداید. بازهم تیم ملی را به باشگاه ترجیح می دهید؟
۸) امنیت شغلی
در باشگاه امكان تمدید قرارداد را می یابید اما در رده ملی هرآن، امكان دارد گوشه ای نشسته و با حسرت بازی تیم كشورتان را تماشا كنید. بازیكنان بزرگ تنها به دلیل اختلاف سلیقه با مربیان خود ناچار شدند تا پایان دوران بازیگری فقط به درخشش در عرصه باشگاهی دلخوش كنند. در تیم ملی، اشاره یك مربی فاصله عرش تا فرش را به حداقل می رساند.
باشگاه ها چنین وضعیتی ندارند چون بازیكن در بدترین حالت آزاد اعلام می شود و چنانچه واقعاً تلاش كند می تواند در یك تیم سطح اول، ماجراجویی را ادامه دهد. امنیت شغلی كیمیای گرانبهایی محسوب می شود كه شنبه و یكشنبه هر هفته رخ می نماید و هر ۳ ماه یك بار، در حد یك آرزو می شود !
منبع : روزنامه ابرار ورزشی