جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کالبدشکافی سناریوی شکست خورده حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران


کالبدشکافی سناریوی شکست خورده حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران
طرح حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران دستور کاری است که هراز چندگاهی در رسانه های خارجی مطرح می شود. در این میان گزارشاتی که از سیمور هرش‏، روزنامه نگار پرنفوذ نیوریوکر در مورد طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران به چاپ می رسد‏، در مقاطعی جنجال هایی را به پا می کند و جنگ روانی را به راه می اندازد، اما با اندک تاملی در گزارشات این روزنامه نگار آمریکایی می توان گفت که سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران چنان که این نویسنده ادعا می کند از مدت ها قبل توسط طراحان استراتژی واشنگتن و تل آویو طراحی شده بود اما بنا به دلایلی این سناریو نتوانست محقق شود تا اینکه حمله برنامه ریزی شده اسرائیل به حزب الله لبنان موقعیت را برای تحقق این سناریو مهیا کرد و مقامات آمریکا و اسرائیل خواستند از جنگ لبنان به عنوان مقدمه جنگ علیه ایران استفاده کنند اما محاسبات غلط طراحان سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران، این سناریو را با شکست مواجه ساخت.
در این نوشتار سعی داریم ضمن بررسی گزارشات سیمورهرش در مورد طرح حمله نظامی به ایران‏، سناریوی شکست خورده حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران را کالبدشکافی کنیم.
● طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران
سیمور هرش که اولین روزنامه نگار برجسته ای است که با گزارش های افشاگرانه خود از جنگ ویتنام جایزه معروف پولیتزر را در سال ۱۹۷۰ از آن خود کرده و اولین کسی است که ماجرای زندان ابوغریب و شکنجه زندانیان عراقی توسط سربازان آمریکایی را در سال ۲۰۰۴ افشا کرده است، در اوایل سال جاری به نقل از منابع خبری خود در وزارت دفاع آمریکا مدعی شد که آمریکا در حال برنامه ریزی برای هدف قرار دادن تاسیسات هسته ای ایران است و در این میان گزینه استفاده از سلاح های کوچک اتمی را نیز مدنظر دارد.
هرش به نقل از یک مقام سابق وزارت دفاع آمریکا که به گفته او از اطلاعات محرمانه دولت بوش باخبر است ادعا کرد که آمریکا با بمباران پیاپی و وسیع تاسیسات نظامی و دولتی در ایران امیدوار است که مردم ایران برای تغییر حکومت خود به پا خیزند.
سیمور هرش به نقل از یک مشاور بلندپایه پنتاگون که نام او را فاش نکرد، نوشت؛ کاخ سفید به این نتیجه رسیده است تنها راه حل مسئله ایران تغییر ساختار حکومت در این کشور است که به گفته مشاور وزارت دفاع آمریکا از طریق حمله نظامی امکان‌پذیر است.
سپس هرش در ادامه گزارش خود اضافه کرد: طی هفته‌های اخیر پرزیدنت بوش درباره طرحی که برای ایران در حال آماده شدن است، با برخی از نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان آمریکا دیدارهایی داشته است.
این گزارش جنجالی سیمور هرش، جنجال زیادی در محافل سیاسی آمریکا به پا کرد به همین دلیل سیمور هرش در شبکه تلویزیونی سی ان ان ظاهر شد و گفت که هدف اصلی او از انتشار این گزارش آگاه نمودن مردم آمریکا از برنامه های کاخ سفید است.
در آن مقطع زمانی گزارش سیمور هرش به نظر نادرست می آمد و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، دولت آمریکا برای وادار کردن ایران به پذیرش خواست های آمریکا و همپیمانانش تلاش می کرد که تهدید حمله نظامی را جدی و قریب الوقوع جلوه دهد و برای این منظور گزارش سیمور هرش می توانست جنگ روانی ایجاد کرده و به این امر کمک کند.
مدتی از اولین گزارش سیمور هرش در مورد حمله نظامی آمریکا به تاسیاسات اتمی ایران نگذشته بود، که این روزنامه نگار برجسته نیویورکر به نقل از مقامات پنتاگون گزارش داد که افسران ارشد پنتاگون به دولت جرج بوش یادآور شده اند که بمباران تاسیسات اتمی ایران برای نابود کردن برنامه هسته ای آن کشور بی نتیجه و ناکام خواهد بود و به این ترتیب نظامیان آمریکا موفق شده اند تا کاخ سفید را برای کنار گذاردن گزینه حمله اتمی قانع کنند.
دومین گزارش سیمور هرش نشان از ادامه اختلاف بین نظامیان و غیرنظامیان وزارت دفاع آمریکا بر سر برخورد با ایران داشت.
● دلایل رد طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران
چنان که دیدیم سیمور هرش در گزارشی که بعد از گزارش جنجالی ابتدایی خود در مورد طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران، در مجله نیویورکر چاپ کرد، از رد این طرح نظامی از سوی وزارت دفاع آمریکاخبر داد و اعلام کرد که آمریکا گزینه نظامی را در برخورد با مسئله هسته ای ایران کنار گذاشته است. هر چند که گذشت زمان نشان داد که گزارش سیمور هرش در مورد حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران نادرست است اما به نظر نویسنده در آن مقطع زمانی طرح حمله نظامی آمریکا به ایران بنا به دلایلی رد و موقتاً از دستور کار کاخ سفید کنار گذاشته شد؛ .دلایلی از جمله:
۱) پنتاگون به دلیل نبود مدارک کافی در مورد وجود تاسیسات و فعالیت‌های مخفی برای ساخت سلاح های اتمی در ایران طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران را رد می کرد.
۲) بسیاری از مقامات آمریکایی نمی خواستند اشتباهی که آمریکا در عراق مرتکب شد، تکرار کنند و همین امر اشتباه بودن حمله نظامی به ایران را تایید می کرد.
۳) در طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران، تمام گزینه ها مورد توجه قرار نگرفته بود از جمله ، توانایی ایران در پاسخگویی به حملات آمریکا و احتمال پاسخ تنبیهی مثل قطع صادرات نفت از سوی چهارمین صادر کننده نفت در جهان.
۴) هزینه طرح جرج بوش برای حمله نظامی آمریکا به ایران ارزیابی نشده بود و میزان واقعی هزینه این طرح قابل پیش بینی نبود چرا که در طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران، میزان قدرت و توان ایران دست کم گرفته شده بود.
۵) بنا به تحلیل ویلیام ناش، ژانرال ارشد بازنشته آمریکا، اولاً: حمله به ایران، به نیروهای آمریکایی و ائتلاف در عراق ضربه وارد می کرد؛« اگر ایران را بمباران کنیم آنها نمی‌توانند از طریق هوا به مقابله بپردازند پس این کار را از زمین یا دریا انجام می‌دهند و امکان آن نیز تنها در عراق و خلیج فارس وجود دارد.» ثانیاً: بمباران ایران نه تنها حمله به شیعیان بلکه حمله به تمام مسلمانان محسوب ‌می‌شد و نمونه دیگری از امپریالیسم آمریکایی در خاورمیانه به وجود می آمد.
۶) سیستم های دفاع هوایی، لنگرگاهها و تاسیسات ایران در خلیج فارس نگرانی هایی را برای طراحان طرح نظامی حمله آمریکا به ایران به وجود آورده بود و در عین حال متحدان آمریکا در خلیج فارس گمان می کردند حمله به ایران آنها را به خطر خواهد انداخت.
۷) در مورد مسئله هسته ای ایران، هر چند که کشورهای اروپایی روابط خوبی با آمریکا دارند، اما آنها حاضر نبودند وارد جنگ با ایران شوند و از سرگیری و ادامه مذاکرات حمایت می کردند حتی محمد البرادعی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز که خود از عوامل آمریکا در آژانس است، اعتقاد به حل مسئله هسته ای ایران از طریق دیپلماسی داشت.
۸) طرح حمله نظامی آمریکا به ایران تنها به بهانه حل مسئله هسته ای ایران مطرح شده بود، و این در حالی بود که حل مسئله هسته ای ایران از طریق مذاکرات امکان پذیر بود و در صورت ناموفق بودن مذاکرات نیز راه های دیگری برای حل آن وجود داشت از جمله اینکه گروهی از بازرسین سازمان ملل می توانستند به داخل خاک ایران وارد شوند تا بتوانند آنچه را که ایران انجام می دهد شناسایی کرده و از اهداف صلح آمیز ایران در استفاده از فناوری هسته ای آگاه شوند بنابراین نیازی به انتخاب گزینه نظامی برای حل مسئله هسته ای ایران نبود.
بنابراین با اندکی تاملی در گزارش سیمور هرش می توان گفت که این گزارش تا حدودی درست بوده اما موقعیت برای تحقق آن مناسب نبود. برای آنکه به صحت ادعاهای سیمور هرش بیشتر واقف شویم باید به ادامه تحرکات آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه بعد از رد این طرح نظامی بپردازیم؛ آمریکا و اسراییل بعد از رد طرح نظامی جرج بوش برای حمله به ایران، جنگی نابرابر را با حزب الله لبنان آغاز کردند که در ادامه به آن می پردازیم.
● جنگ لبنان، مقدمه ی جنگ علیه ایران
سیمور هرش روزنامه نگار پر نفوذ و جنجالی نیویورکر ، اخیراً در جدیدترین گزارش خود افشا کرد که حمله اسراییل به حزب الله لبنان با اطلاع و پشتیبانی آمریکا صورت گرفته و قبل از گروگان گرفتن دو سرباز اسرائیلی از سوی حزب الله طراحی شده و این جنگ مقدمه حمله نظامی آمریکا به ایران بوده است.
سیمورهرش تحلیلگر جنجالی هفته نامه "نیویورکر" در این گزارش خود می آورد: بوش رئیس جمهور و دیک چنی معاون وی متقاعد شده بودند که بمباران سنگین و موفقیت آمیز حزب الله لبنان توسط اسراییل می تواند از یکسو نگرانی های امنیتی اسراییل را کاهش دهد و از سوی دیگر به عنوان مقدمه حمله پیشگیرانه آمریکا برای نابودکردن تاسیسات هسته ای ایران به حساب آید.
وی به نقل از یک کارشناس امورخاورمیانه ومطلع ازدیدگاه کنونی دولت های اسراییل وآمریکا و بدون ذکر نام او می نویسد‏: ‏اسراییل طرح حمله به رزمندگان حزب الله را مدت های مدید قبل از ربوده شدن سربازان اسراییلی درروز‏۱۲ ‏ژوئیه بامقام های دولت بوش درمیان گذاشته بود‏.‏
هرش در ادامه گزارش خود از دلایل آمریکا برای حمایت از اسراییل در جنگ لبنان پرده برمی دارد؛ کاخ سفید برای حمایت از بمباران های اسراییل دلائلی داشت‏.‏ آمریکا اگر قرار بود که گزینه حمله نظامی علیه ایران را انتخاب کند، مجبور بود که قدرت حزب الله را آزمایش و از شر موشک های حزب الله که از آن می توانست در عملیات تلافی جویانه علیه اسراییل استفاده کند، راحت شود‏.‏
این روزنامه نگار آمریکایی به نقل از یک مشاور دولت آمریکا در امور اسراییل در ادامه گزارش خود می افزاید: ‏اوایل تابستان امسال و قبل از ربودن دو سرباز اسراییلی توسط حزب الله، چندین مقام اسراییلی باهدف دریافت «چراغ سبز» از آمریکا برای عملیات بمباران به دنبال یک اقدام تحریک آمیز از سوی حزب‌الله و آگاهی از میزان حمایت آمریکا به واشنگتن مسافرت کردند‏.‏
سیمور هرش به نقل از یکی از کارمندان سابق سازمان سیا از پشت پرده این دیدار پرده برداشته و افشا می کند که در این دیدار آمریکا از مقامات اسراییلی می خواهد که هرگاه برنامه‌ای برای حمله به لبنان دارد بهتر آن است که این برنامه را زودتر به مورد اجرا گذارد، چرا که هرگونه تاخیر در این کار باعث تاخیر در برنامه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.
سیمور هرش در ادامه گزارش خود به نقل از این مشاور دولت آمریکا می افزاید: اسراییلی ها به ما گفتند که این جنگی سهل بامنافع فراوان خواهد بود‏.‏ زیرا ما قادر به شناسایی و تخریب موشکها، تونل‌ها و سنگرهای آنها هستیم‏.‏ از طرفی این عملیات توانمندی ما را به رخ ایران خواهد کشید.
چنان که مشاهده می کنیم سیمور هرش در این گزارش افشا می کند که دولت بوش با اسراییل برای حمله برنامه ریزی شده به لبنان همکاری نزدیک داشته و هدف آمریکا از حمایت اسراییل آزمایش قدرت حزب الله برای برخورد با ایران بوده است.
مجله نیویورکر در ادامه مقاله هرش فاش می سازد که بسیاری از بمبارانهای لبنان توسط جنگنده‌های اسراییلی به همان شیوه‌ای صورت گرفته که در برنامه حمله نظامی آمریکا به ایران پیش بینی شده است. به ادعای سیمور هرش حمله نظامی اسراییل به لبنان نسخه آزمایشی یا همان Demo-Version برنامه حمله به تاسیسات اتمی ایران بوده و از این رو آمریکا از حمله اسراییل به لبنان حمایت و پشتیبانی کرده است.
نویسنده بر این اعتقاد است که این گزارش سیمور هرش درست است و ادعای او مبنی بر اینکه حمله اسراییل به حزب الله مقدمه حمله نظامی آمریکا به ایران بوده است با تحولات اخیر در منطقه همخوانی دارد.حال برای اینکه سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران را بهتر کالبدشکافی کنیم باید از پشت پرده تهاجم نظامی اسراییل به لبنان پرده برداریم.
● جنایت از روی برنامه و توطئه ای علیه ایران
هر چند که در ظاهر، تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی اسراییل به لبنان به عنوان عکس العمل این رژیم در قبال به گروگان گرفتن دو سرباز اسراییلی مطرح گردید، اما بعد از گذشت چند روز از ادامه درگیری ها بین نیروهای رژیم اشغالگر قدس و حزب الله لبنان، واقعیت هایی افشا شد که نشان از یک تهاجم برنامه ریزی شده توسط اسراییل به لبنان داشت. برای درک بهتر موضوع به واقعیت هایی که روزنامه «میل اندگاردین» در این خصوص افشا کرده است، می پردازیم:
روزنامه «میل اندگاردین» در مقاله ای تحت عنوان «اسراییل یک هفته فرصت دارد تا به حزب الله ضربه وارد کند» افشا کرد که آمریکا و انگلیس در پشت صحنه تجاوز نظامی بیرحمانه رژیم صهیونیستی به لبنان قرار دارند. این روزنامه به نقل از منابع اسراییلی، اروپایی و انگلیسی می نویسد: «ایالات متحده به اسراییل یک فرصت یک هفته ای برای وارد کردن حداکثر خسارت به حزب الله را داده است، این ضربه باید پیش از اقدام بین المللی برای آتش بس در لبنان به عمل می آمد.»
این روزنامه سپس خبر می دهد که در راستای این سناریو «دولت بوش که از سوی انگلیس هم حمایت می شد، کلیه تلاشها برای توقف سریع نبرد را که از سوی شورای امنیت سازمان ملل، نشست جی ۸ در سنت پترزبورگ و نشست وزرای خارجه اروپایی در بروکسل به عمل می آمد، بلوکه کرد.»
این روزنامه در مقاله خود، در توضیح اهداف آمریکا از این چراغ سبز به اسراییل تاکید می کند: «استراتژی ایالات متحده در اعطای این آزادی برای دوره زمانی محدود (در جهت حمله به لبنان) چند هدف دارد، یکی از آنها ارسال یک هشدار به ایران و سوریه است که آمریکا مدعی هدایت شبه نظامیان حماس و حزب الله از پشت صحنه توسط آنهاست.»
این روزنامه همچنین در این مقاله فاش می سازد که «آمریکا به اسراییل این چراغ سبز را داده است که به بمباران لبنان تا زمانی که مطمئن شود زیرساخت های حزب الله نابود نشده، ادامه دهد.»
چنان که از مقاله این روزنامه بر می آید، هر چند که تهاجم نظامی رژیم صهیونیستی به لبنان، از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود و هدف اصلی آن نابودی حزب الله لبنان بود اما اهدافی دیگری نیز از جمله حمله به ایران را دنبال می کرد.
بعد از شروع جنگ اسرائیل با حزب الله لبنان‏، در روزهای آغازین جنگ، برخی از مقامات آمریکایی و اسرائیلی مقدمات جنگ با ایران را فراهم کردند‎؛ از جمله این مقدمات ادعاهای کارشناسان سازمان آمریکایی غیردولتی «شبکه جهانی ضد سلاح و انرژی هسته ای در فضا» بود که تایید می‌کرد که طراحان استراتژی آمریکا و اسراییل، هم اکنون مشغول به برنامه ریزی حمله ای مشترک به ایران هستند.
در این میان «بروس گاگنون» مسئول هماهنگی های بین المللی شبکه نامبرده ادعا می کند که پنتاگون گروهی از کارشناسان نظامی را که مسئولیت انتخاب اهدافی برای موشک های تیپ «کروز» را بر عهده دارند، به اسراییل اعزام نموده است.
و در ادامه به این نکته اشاره می کند که عملیات نظامی ارتش آمریکا علیه عراق نیز از ضربه هایی توسط موشک های "کروز" از طریق کشتی های نیروی دریایی ایالات متحده آغاز شده بود.
این ادعا که آمریکا و اسرائیل در فکر حمله به ایران هستند در روزهای آغازین جنگ لبنان از سوی افرادی دیگری نیز مطرح شد؛ "جیمز بمفورد" متخصص اطلاعاتی از آمریکا در گفتگو با شبکه تلویزیونی "MSNBC" می گوید: نومحافظه کاران درصددند تا با انتقال اطلاعات محرمانه به اسرائیل جنگ را در خاورمیانه طولانی کرده و آن را گسترش و توسعه دهند. وی در ادامه می گوید: افرادی همچون چنی که مشاور خاورمیانه بوش هستند به این سمت حرکت می کنند و بحران اخیر به نظر می رسد آنها را به اهدافشان نزدیکتر می کند.
ادعای حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران از سوی مسئولان برجسته کاخ سفید نیز مطرح می شود‎؛ شماری از مسئولان برجسته کاخ سفید از جمله "الیوت آبرامز"، معاون مشاور امنیت ملی آمریکا و "دیوید ورمسر"، مشاور وی که از نئومحافظه کاران آمریکایی به شمار می روند‏، خواستار گسترش دامنه جنگ به ایران و مواضع نظامی جمهوری اسلامی می شوند و آبرامز کاخ سفید را قانع می کند که اطلاعات امنیتی که امنیت ملی آمریکا در مورد ایران جمع کرده است در اختیار رژیم صهیونیستی اسرائیل قرار دهد تا به گسترش دامنه جنگ کمک کرده و آغاز جنگ علیه ایران را رقم زند.
همزمان با این اقدامات‏، موجی از جنگ روانی از سوی «برنارد لوئیس» تاریخدان انگلیسی الاصل آمریکایی صورت می گیرد. لوئیس رویارویی اتمی ایران با‌ آمریکا و اسرائیل را قریب الوقوع خوانده و نسبت به آن هشدار می دهد.
برنارد لوئیس می گوید ایران به احتمال زیاد از سلاح اتمی علیه اسرائیل و آمریکا استفاده خواهد کرد.
وی در مقاله خود که در روزنامه وال استریت جورنال چاپ شده است، می نویسد: ایران اتمی به احتمال زیاد از سلاح هسته ای علیه اسرائیل و آمریکا استفاده خواهد کرد.
وی ادعا می کند که اظهارات محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که جمهوری اسلامی یا سلاح هسته ای را در اختیار دارد یا اینکه در شرف دستیابی به آن است.
برنارد لوئیس هشدار می دهد که انتخاب روز ۲۲ ماه اوت (۲۷ ماه رجب‎؛ سالروز مبعث پیامبر اعظم (ص)) از سوی ایران برای پاسخ دادن به مجموعه پیشنهادات گروه ۱+۵ بی دلیل نیست. لوئیس می نویسد: این روز می تواند موعد مناسبی برای حمله اتمی ایران به اسرائیل باشد.
چنان که می بینیم مجموعه اقداماتی که از سوی برخی از کارشناسان و مقامات آمریکا و اسرائیل صورت می گیرد، هدفی جز گسترش دامنه جنگ از لنبان به ایران را ندارد چنان که "عمیر پرتس"، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اسرائیل در نشست خود با کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا با تاکید بر اینکه ارتش «اسراییل» به اهدافی که از جنگ با حزب الله دارد، دست خواهد یافت، اظهار می کند: "احساس می کنیم که در خط مقدم جنگ با ایران هستیم."
از آنچه گفتیم می توان نتیجه گرفت که یکی از اهداف تهاجم نظامی رژیم صهیونیستی اسرائیل به لبنان توطئه علیه ایران بود چرا که آمریکا مدعی است که حماس و حزب الله لبنان از پشت صحنه توسط ایران هدایت می شوند و اسرائیل در آغاز تهاجم نظامی خود به لبنان سعی دارد از دخالت ایران در وقوع این جنگ سخن به میان آورد و اعلام کند که سلاح و موشک هایی که در اختیار حزب الله لبنان قرار دارد، از طریق ایران تامین می شود و از این طریق ایران را برای دخالت نظامی در این مناقشات تحریک کند و در صورتی که ایران دخالت نظامی خود را در جنگ لبنان و اسرائیل اعمال کند ناگزیر پای آمریکا و دیگر همپیمانانش نیز به میدان باز شود تا هدف اصلی آمریکا برای حمله به مواضع هسته ای ایران که مدت ها در انتظارش بوده است، پیش آید و آمریکا و دیگر مخالفان برنامه هسته ای ایران، از این فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکنند.
به این هدف تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان به گونه ای دیگر نیز می توان نگریست؛ تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان درست در زمانی انجام می پذیرد که اجلاس «گروه هشت» برگزار می شده که یکی از موضوعات محوری آن «از نظر آمریکا و متحدان اروپایی» باید به برنامه های هسته ای ایران اختصاص داده می شد و روسیه و چین با اعمال تحریم و حمله نظامی به ایران مخالف می کنند. پس در این شرایط هر واکنش نظامی که از سوی ایران برای فروکش کردن جنگ لبنان صورت می گرفت به عنوان حمله به اسرائیل و نابودی این رژیم غاصب از صحنه روزگار تفسیر می شد و آمریکا از این فرصت به وجود آمده می توانست استفاده کرده و اعلام کند که اصرار ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای، ساخت سلاح های هسته ای و نابودی رژیم صهیونیستی اسرائیل است و عملاَ آمریکا می توانست حمایت کشورهای منطقه را برای آغاز جنگ بر علیه ایران کسب نماید.
نکته مهمی که ذکر آن در اینجا ضروری به نظر می آید این است که محاسبات غلط آمریکا و اسراییل در حمله به لبنان طرح حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران را با شکست مواجه ساخت؛ آمریکا به اسراییل فرصت یک هفته ای می دهد تا حزب الله را نابود سازد و مقامات اسراییلی نیز که از قدرت واقعی حزب الله اطلاع ندارند، این فرصت را برای نابودی حزب الله کافی دانسته و سعی دارند ایران را نیز در این مناقشه وارد ساخته و به اهدافی که از قبل برای آغاز حمله نظامی به ایران داشته اند، دست یابند.
به نظر نویسنده ایران در مواجهه با مناقشه نظامی اسراییل با لبنان سه راه بیشتر نداشت؛
۱) راه اول این بود که ایران نیز خود را برای کمک نظامی به حزب الله وارد صحنه کند و این یکی از گزینه هایی بود که آمریکا و اسراییل در محاسبات خود پیش بینی کرده بودند و در صورت انتخاب این گزینه از سوی ایران، نه تنها آمریکا، بلکه دیگر متحدانش نیز وارد جنگ با ایران و لبنان می شدند و دیگر هیچ سازمانی نمی توانست آغاز این جنگ را غیرمشروط دانسته و از وقوع آن جلوگیری کند.
۲) راه دومی که ایران در مواجهه با حمله برنامه ریزی شده اسراییل به لبنان داشت، این بود که ایران در مقابل این تهاجمات هیچ واکنشی از خود نشان ندهد و چشم خود را بر جنایات این رژیم غاصب ببندد. هر چند که این گزینه نیز در محاسبات سناریوی حمله نظامی آمریکا و اسراییل به ایران، پیش بینی شده بود، و احتمال وقوع آن بسیار ناچیز بود، اما اگر ایران راه دوم را انتخاب می کرد، باز طراحان سناریوی حمله نظامی مشترک آمریکا و اسراییل به ایران به اهداف خود دست می یافتند و اعلام می کردند که ایران برای آنکه به مواضع خویش در برنامه های هسته ای دست یابد، لبنان را قربانی می کند، بنابراین ایران هدفی غیر از استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای دارد و در پی ساخت سلاح های هسته ای است و قصد نابودی اسراییل را دارد و باید به هر نحو ممکن در مقابل ایران ایستاد و به ترتیب می توانستند مقدمات آغاز حمله نظامی خود را به ایران فراهم سازند.
۳) راه سوم که پیش روی ایران بود، این بود که ایران همچنان سیاست خود را در قبال رژیم صهیونیستی اسراییل حفظ کند و از مردم مظلوم لبنان و فلسطین حمایت کند. این گزینه نیز که در محاسبات طراحان سناریوی حمله نظامی آمریکا و اسراییل به ایران پیش بینی شده بود و آنها را به این نتیجه رسانده بود که در صورت انتخاب این گزینه از سوی ایران، طرح حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران، با شکست مواجه خواهد شد، ایران نیز در مواجهه با مناقشه نظامی اسراییل با لبنان گزینه سوم را انتخاب کرد؛ یعنی اینکه سیاست ایران در قبال اسرائیل در این مناقشات نیز تغییر نکرد و همچنان که از همان روز اول موجودیت رژیم صهیونیستی اسراییل از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده است، در این مناقشات نیز ایران جنایات اسراییل را به عنوان یک رژیم غاصب و اشغالگرا محکوم کرد و موجودیت رژیم صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت نشناخت و حمایت خود را از مردم مظلوم لبنان اعلام کرد و اعلام آتش بس بین طرفین درگیر را خواستار شد.
به نظر نویسنده احتمال انتخاب گزینه اول را از سوی ایران در نزد طراحان سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران بیشتر بود چرا که طبق محاسبات آنها حزب الله از قدرت کافی برخوردار نبود و اسراییل به راحتی می توانست حزب الله را نابود سازد و در این صورت بود که بر اساس محاسبات طراحان این سناریو، ایران وارد صحنه می شد و در مقابل جنایات اسراییل می ایستاد و به این ترتیب آمریکا و اسراییل می توانستند جنگ مورد انتظار خود را با ایران آغاز کنند. اما محاسبات طراحان سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران غلط از آب درآمد چرا که اولاً چنان که گفتیم یکی از اهداف آمریکا در جنگ اسراییل علیه حزب الله لبنان، استفاده آزمایشی از این جنگ علیه ایران بود؛ یعنی آمریکا سعی داشت با سنجش میزان قدرت واقعی حزب الله لبنان از قدرت جمهوری اسلامی ایران آگاه شود بنابراین زمانی که مقاومت حزب الله لبنان، اسراییل را در رسیدن به اهداف مورد نظرش ناکام گذاشت، واشنگتن و تل آویو را به این نتیجه رساند که در مورد سنجش میزان قدرت واقعی حزب الله دچار اشتباه شده اند.
ثانیاً: گزینه اول (ایران برای دفاع از حزب الله مستقیماً وارد جنگ با اسراییل شود)، از سوی ایران انتخاب نشد چرا که ایران از قدرت واقعی حزب الله لبنان و درایت دبیرکل آن، سید حسن نصرالله آگاه بود و نیک می دانست که حزب الله لبنان خواهد توانست با مقاومت خود طراحان سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسراییل را در محاسبات خود دچار مشکل ساخته و آنها را با شکست مواجه سازد.
به نظر نویسنده سناریوی حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران شکست خورده است چرا که َ پیروزی حزب الله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی اسرائیل، قدرت اسراییل را در نزد جوامع بین الملل زیر سئوال برد و از اسرائیل جز ببری کاغذی در اذهان باقی نگذاشته است و این امر باعث شده تا طراحان استراتژی واشنگتن و تل آویو که حمله برنامه ریزی شده علیه حزب الله لبنان را به مرحله اجرا گذاشتند، به این نتیجه برسند که آنها در مورد قدرت حزب الله لبنان که با اطمینان سخن می گفتند، دچار اشتباه شده اند، بنابراین باید در طرح حمله نظامی مشترک به ایران، در مورد گزینه قدرت واقعی ایران، که هیچ گاه در مورد این گزینه بااطمینان سخن نگفته اند، بیشتر تامل داشته باشند و قدرت ایران را دست کم نگیرند.
نویسنده: علیرضا تاجریان
منبع : باشگاه تحلیل‌گران جوان آریا