پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

در حسرت شادی بی پایان!


در حسرت شادی بی پایان!
یک عمر از این شاخه به آن شاخه پریده ام
نه پشیمانم، نه خسته.
هنوز درخت های بی شماری می شناسم
که شاخه سارشان،
ابدیت را تداعی می کنند!
درکت می کنم
وقتی که در مقابل آیینه،
تارهای سپید مویت را می کنی!
وقتی که سعی می کنی فراموش کنی
گذر زمان را
و اینکه هنوز...
با عشق بیگانه ای!!!
دیروز آخر پاییز بود.
امروز اول زمستان!
چشم به هم می زنیم و
لحظه های مان می گذرد،
در حسرت شادی بی پایان!
منبع : تبیان