جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شکست، یک دایه هم ندارد


شکست، یک دایه هم ندارد
درست است که می‌گویند پیروزی هزار پدر و مادر دارد و شکست یک دایه هم ندارد، اما جامعه سالم علی‌القاعده اجازه نخواهد داد که همیشه نان پیروزی را عده‌ای معدود ولو هزارنفر، میل کنند و چوب شکست را کثیری از مردم بخورند.امروز هم اوضاع اقتصادی و تورم به گونه‌ای است که هر کس خود را از مسوولیت آن مبرا می‌کند و برعهده دیگری می‌اندازد، حتی در سطح نهادهایی که همه افراد مسوولیت مشترک دارند، باز هم شاهد آن هستیم که می‌کوشند کسی را پیدا کنند تا این زنگوله را بر گردن او آویزان کنند و خودشان شانه از بار مسوولیت خالی نمایند.
این نکته جدیدی نیست. از ۱۵۰ سال پیش به این سو شاهد رخدادهای مشابه بوده‌ایم. از شلا‌ق زدن بازاری‌ها در پیش از مشروطیت تا مبارزه با گران‌فروشی، فساد و بگیر و ببند سال‌های سیاسی مقامات پیش از انقلا‌ب، هر از گاهی با این نمونه‌ها مواجه می‌شویم.
رژیم گذشته وقتی به تنگنا برخورد کرد تقصیر را بر گردن برخی مسوولان انداخت و آنان را دستگیر و زندانی هم کرد و طبعا آنان هم در هنگام پاسخگویی، تمام تقصیرات را برعهده مقامات بالا‌ انداختند و خود را جز مهره‌ای بیش، توصیف نکردند، در حالی که این سخن، توجیهی بدتر از گناه است، زیرا کسی که در مقام و مسوولیتی قرار می‌گیرد که وظایف آن روشن است، هنگامی که به واسطه این موقعیت مورد پرسش قرار می‌گیرد نمی‌تواند از خود رفع مسوولیت کند. یکی از ویژگی‌های مهم یک جامعه دموکراتیک و قانون‌مدار و آزاد همین است که چنین استدلا‌لی از افراد پذیرفته نیست، از این رو هم کسی نمی‌تواند از پذیرش مسوولیت خود شانه خالی کند. این از عجایب جوامعی چون جامعه ماست، که هنگام رسیدن به قدرت، خود را مبرا از قدرت‌طلبی و با انگیزه خالص خدایی و خدمت به مردم معرفی می‌کنند، اما هنگامی که زمان پس دادن حساب پیش می‌آید، هر کس می‌کوشد که دیگری را متهم کند، حتی اگر این <دیگری> از نزدیک‌ترین دوستانش باشد.
‌ رویدادهایی که طی ماه‌های اخیر بر جامعه ایران می‌گذرد، شاهد این مدعاست. وزرای برکنارشده یا در حال استیضاح که بنا به اراده خودشان و در اعتراض به رویدادهای جاری استعفا نمی‌دهند و تا آخرین لحظات هم متولی امور وزارتخانه خود هستند و اگر تا پایان عمرشان هم کسی آنان را استیضاح یا عزل نکند بر صندلی وزارت تکیه می‌زنند، هنگامی که در معرض اخراج قرار می‌گیرند، به یکباره مدعی می‌شوند که مسوولیت نتایج وخیم اقتصادی و غیراقتصادی کشور به‌عهده دیگران و مقامات بالا‌تر است.
البته طبیعی است وقتی که این افراد می‌بینند به تنهایی در حال قربانی شدن خطاهای مجموعه رفقای سابقشان هستند، دست به افشاگری بزنند، زیرا آنان قرار نبوده که خود را قربانی دیگران کنند.
اما در این میان یک نکته مهم را فراموش می‌کنند. طبق اصل ۱۳۷ قانون اساسی هر یک از وزرا نه تنها مسوول وظایف خاص خویش است، بلکه در اموری هم که به تصویب هیات وزیران می‌رسد مسوول اعمال دیگران نیز هست. مطابق این اصل و دیگر قوانین کشوری هیچ وزیری نمی‌تواند:
۱) خود را موظف به اجرای دستوری کند که غیر قانونی است، حتی اگر از مقام بالا‌تر آمده باشد. ‌
۲) هیچ وزیری نمی‌تواند در اموری که مسوولیت و وظیفه اوست، دستورات دیگران را (گرچه انجام آنها غیرقانونی نباشد) با رفع مسوولیت از خود بپذیرد و اجرا کند. ‌
۳) هیچ وزیری نمی‌تواند در برابر تصمیمات و مسوولیت مشترک هیات دولت از خود سلب مسوولیت کند. ‌
بنابراین هر وزیری که می‌خواهد از خود سلب مسوولیت کند، لزوما باید به نحوی استدلا‌ل کند که نافی این سه اصل نباشد. نمی‌توان گفت که به دستور فلا‌نی چنین کرده‌ام یا بر اثر تصمیم فلا‌نی چنین عواقبی حادث شده است، مگر آنکه آن دستور نه مستقیما و نه مشترکا ربطی به مسوولیت های وی نداشته باشد. اگر افرادی که مسوولیت را می‌پذیرند، ویژگی رعایت سه اصل فوق را از خود نشان دهند، طبعا پس از این افراد مافوق به خود جرات نمی‌دهند دستوراتی دهند که مسوولیت آن برعهده دیگران است.
اگر وزیری بکوشد که با نقض یکی از سه اصل فوق، خود را تبرئه کند، مرتکب دو خطا شده است. خطای اول اجرای همان اموری است که مسوولیت آن متوجه او بوده است و خطای دوم، پذیرش رسمی مسوولیت و ملتزم نبودن به نتایج و تبعات آن است. این کار دقیقا مثل این است که فردی عهده‌دار خلبانی هواپیمایی شود، اما در میانه راه هدایت هواپیما را (ولو با دستور) در اختیار فرد فاقد صلا‌حیتی قرار دهد، و بعد هم در صورت بروز مشکل، بگوید که به من دستور داده شد که چنین کنم!!
فارغ از این نکته مهم، وضعیتی است که در فضای سیاسی جناح حاکم مشاهده می‌شود. عموما رسم است که افراد هم‌فکر و هم‌جهت در هنگام بروز مشکلا‌ت، پشتیبان هم قرار می‌گیرند و می‌کوشند که پیمان نانوشته رفاقت و آزادگی را میان خود حفظ کنند، به طوری که مقامات بالا‌تر در دفاع از زیردستان خود مروت و جوانمردی به خرج می‌دهند و مسوولیت شکست را به عهده می‌گیرند، تا فشار به مقامات پایین‌تر وارد نشود، حتی اگر مقامات پایین‌تر به‌طور نسبی مقصر هم باشند، مقامات بالا‌تر به علت جایگاه برتر رسم آزادگی و حمایت از دیگران را فراموش نمی‌کنند. اما اگر سیاست مهرورزی حتی شامل دوستان و نزدیکان با سابقه ۲۵ سال هم نمی‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که مردم مشمول سیاست مهرورزانه شوند؟ رفاقت و حمایت و همراهی در روزهای سخت مصداق پیدا می‌کند وگرنه در روزهای عادی که رفاقت و حمایت چیزی بیش از یک نان قرض دادن عادی نیست. ما نیازمند نوعی از صمیمیت و دوستی و صداقتی هستیم که با افزایش مشکلا‌ت، نحوه برخوردمان با طرف تغییر آنچنانی نکند. رفاقت و دوستی با دیگران و در هنگام پیروزی، از موضع خودخواهی است و اصالت ندارد، رفاقت و دوستی اصیل میان افراد را باید در هنگام شکست شناخت.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی