چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


پژواک صدای دیگران


پژواک صدای دیگران
برانیسلا‌و مالینوفسکی از تاثیرگذارترین انسان‌شناسان غربی است که پس از خواندن رساله <شاخه زرین> اثر جیمز جورج فریزر تحت تاثیر آن قرار گرفت و به شکلی بدیع و نظام‌مند رشته علمی انسان‌شناسی را بنیان گذارد. اما <شاخه زرین> که بعدها مورد نقد روش‌شناختی مالینوفسکی قرار گرفت واجد چه مشخصات و ویژگی‌هایی است که تا به این حد وی را به جدیت شرح و بسط علمی نظریات انسان‌شناختی و در پی آن مطالعات علمی انسان سوق داد؟
شاخه زرین Golden Bough بی‌تردید منحصر به فردترین کتاب در زمینه شناخت ماهیت فرهنگ‌های کهن انسانی است. حال که در عصر کنونی مساله هویت‌ها، از خرد و کلا‌ن مورد توجه صاحب‌نظران حوزه فرهنگ و فلسفه و نیز هنر قرار گرفته، حال که واژه - اصطلا‌ح <دیگری( >‌) Other تبدیل به یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم فلسفه، هنر و روانکاوی شده است شاید بهتر بتوان نقش عظیم پژوهشگرانی چون فریزر و مالینوفسکی را درک کرد.
<دیگری> در قرن نوزدهم به‌نحوی معکوس همراه باری منفی نشانگر خصوصیات مثبت انسان سفیدپوست غربی بود. انسان‌شناسی نیز در این دوران خود از عوامل اثباتکننده برحق بودن انسان غربی و در درجه بعدی برتر بودن او قلمداد می‌شد. روش و دیدگاه فریزر که بعدها مورد انتقاد مالینوفسکی قرار گرفت پژوهش روی فرهنگ اقوام اروپایی و غیراروپایی بود؛ پژوهشی تطبیقی جهت یافتن شباهت‌ها و در مرحله بعدی نمایانگر تفاوت‌ها. فریزر با بررسی انواع و اقسام جادو، تابوها، اساطیر و ادیان در حوزه‌های مختلف جغرافیایی چون اروپا، آسیا، آفریقا و شرق دور مجموعه‌ای بی‌نظیر و کامل از تطابقات را که برآیندهای مختلفی نیز دارا هستند جمع‌آوری کرده است. کلکسیونی که مرجع مردم‌شناسان و انسان‌شناسان بعد از وی بود. خودش در این زمینه می‌گوید: <به‌زودی پژوهشی را در باب ادیان اولیه به انجام می‌رسانم... شباهت آداب و آرای بدویان با آموزه‌های اساسی مسیحیت شگفت‌آور است. اما به این تناظر و تشابه اشاره نکرده و گذاشته‌ام که خوانندگان خود هر نتیجه‌ای که می‌خواهند بگیرند.>۱۱)
اما مالینوفسکی پس از طراحی و ابداع روش‌های جدید در زمینه انسان‌شناسی که به <انسان‌شناسی کارکردگرا)Functional( > معروف شد در یکی از آثار مهم خود به نقد روش فریزر می‌پردازد.
مالینوفسکی می‌نویسد: <این دانشمندان در پی کشف ماهیت بنیادی باور جان‌گر (‌) Animist و یا مناسک جادوگری در مرحله‌ای از فرهنگ بشر و یا نوع خاصی از سازمان‌دهی بوده‌اند.>
وی در زمینه غیرعلمی بودن روش فریزر می‌افزاید: <در این روش چنانچه پدیده‌های واقعا قابل مقایسه با یکدیگر مقایسه نشوند و صرفا به شباهت‌های سطحی و همانندی‌های کاذب اکتفا شود پژوهشگر امکان گمراه شدن دارد... روش تطبیقی باید مبنای تعمیم هرگونه اصل نظری و قانون جهانشمول قابل انطباق با موضوع پژوهش باشد.>۲۲)
در همین کتاب است که مالینوفسکی چارچوب انسان‌شناسی در زیرشاخه فرهنگ را طراحی و ارائه می‌دهد. کتاب <نظریه علمی درباره فرهنگ> در دو بخش؛ نظریه علمی فرهنگ و نظریه کارکردی نمایانگر اصلی‌ترین عناصر پژوهشی مالینوفسکی در زمینه انسان و فرهنگ انسانی است. وی در ابتدای بحث با تشریح و اثبات نظر خود در زمینه ماهیت و تعریف علم می‌گوید: <علم را می‌توان در نظام‌های معرفت‌شناسی یا فلسفی گوناگونی تعریف کرد. اما باید توجه داشت که معنای علم قبل از هر چیز عبارت است از مشاهده آنچه در گذشته اتفاق افتاده برای پیش‌بینی آنچه در آینده روی خواهد داد.>۳۳)
وی سپس با تاکید بر مطالعه کارکردی فرهنگ که در پی به آن اشاره خواهد شد به تعریف جامعی از کلمه فرهنگ می‌پردازد. در نظر مالینوفسکی فرهنگ سامانه‌ای وسیع، تعمیم‌پذیر و تعمیم‌یافته است که بر دو بخش مادی و معنوی استوار می‌شود و بدون در نظر گرفتن این دو بخش که فرهنگ در آنها به عرصه ظهور می‌رسد مطالعه علمی فرهنگ بی‌نتیجه است.
همچنین به نظر وی رابطه فرهنگ با نیازهای انسانی، دووجهی است. فرهنگ هم دوست و هم دشمن است. دوست از این لحاظ که <انسان را قادر می‌سازد تا با مسائل ملموس و دقیقی که فراراه او قرار می‌گیرد مقابله کند.> وی در ادامه با تصریح بر نیازهای زیستی و ارگانیک انسان، فرهنگ را یار انسان می‌داند اما بر این نکته مهم نیز اشاره می‌کند که <بدترین دشمن انسان نیز هست زیرا نیروهایی را که با انسان در ستیزند فراراه او قرار می‌دهد.>۴۴)
برای مالینوفسکی نظریه علمی باید در حوزه پژوهش‌های میدانی کاربرد عینی داشته باشد یا به قول خودش: <نظریه و تحلیل راهنمایی است برای پژوهش‌های عینی> اما یک طرح علمی راهبردی چه کمک‌های دیگری را به پژوهشگر ارائه می‌دهد: <تحلیل علمی می‌تواند واقعیت فرهنگی را مشخص کند و مکانیک یا مهندسی اجتماعی را بنیان نهد.>۵۵)‌ وی سپس عنصر و ویژگی‌های نگاه <کارکردگرا> را به <نیاز و ارضای نیاز> مرتبط می‌سازد و نشان می‌دهد که هر پدیده <کارکردی> باید خطی مستقیم را بین خود و نیازهای جوامع بشری و انسان برقرار سازد. کار روی طبیعت و عناصر طبیعی که انسان را به موجودی ابزارساز ‌)Faber( تبدیل می‌کند یا مشارکت جمعی در کار و تلا‌ش از مصادیق <کارکرد>ها است. ‌
در بخش دیگری از این کتاب مالینوفسکی به شکل جامعی کارکرد فرهنگ را مورد توجه قرار می‌دهد. در نظر وی کارکرد فرهنگ نشانه‌هایی بارز در اقوام بشری دارد که یکی از آنها <دگرگونی و تغییر دادن محیط> است. وی در این باره می‌نویسد: <به طور کلی انسان‌ها از هنجارها، آداب و رسوم، سنت‌ها و مقرراتی پیروی می‌کنند که نتیجه کنش متقابل فرآیندهای ارگانیک، دستکاری طبیعت و اصلا‌ح مداوم پیرامون توسط انسان است.>۶۶)‌
نظریه علمی مالینوفسکی در بسیاری از موارد در خلا‌ل نقد روش‌شناسی سایر شاخه‌های علوم انسانی شکل می‌گیرد. وی با اینکه یکی از سرسخت‌ترین و البته محترم‌ترین منتقدان روانکاری است در بخش‌هایی از این کتاب به تفسیرهای روانکاوان در زمینه روان انسان صحه می‌گذارد. مالینوفسکی می‌پندارد با اینکه مفاهیمی چون ناخودآگاه، لیبیدو و عقده‌اختگی مورد توجه جدی انسان‌شناس نیست اما مسائلی از قبیل مطالعه، سرچشمه رویکردی ذهن و اثرات فرهنگی آن را باید مدیون روانکاوی دانست. وی می‌نویسد: <می‌توان امیدوار بود که همکاری انسان‌شناسی و روانکاوی در این زمینه [فرهنگ] مفید و زاینده باشد.۷۷)‌ این پیش‌بینی سال‌ها بعد با به میان آمدن بحث‌های روانکاوی کلا‌ن و به‌خصوص ژولیا کریستوا محقق شد به طوری که کریستوا در بسیاری از آثار و درس‌گفتارهایش به پژوهش‌های انسان‌شناختی اشارات مستقیمی می‌کند و از دیدگاه تعمیم‌پذیری نظریه که متعلق به مالینوفسکی است بهره‌های زیادی می‌برد: <طی بررسی نظریات کلا‌سیک فرویدی سوالا‌ت متعددی به ذهن خطور می‌کند مثل اینکه آیا نظریه ادیپ، عام و همگان شمول است؟ آیا در پسر و دختر یکسان عمل می‌کند؟ عام بودن عقده ادیپ همان فرمول عام سه ضلعی خانوادگی است. سه ضلعی به هم پیوسته پدر- مادر- کودک و تصرف راس این مثلث به وسیله پدر.> مالینوفسکی در کتاب مشهورش <غریزه جنسی و سرکوبی آن در جوامع ابتدایی> به شکل مشروح و موشکافانه‌ای کتاب و نظریه <توتم و تابو> اثر زیگموند فروید بنیانگذار روانکاوی را به چالش می‌کشد. وی بسیاری از عقاید فروید در زمینه تعمیم‌پذیری و عام بودن عقده ادیپ را به وسیله گزارش‌هایی از ساختارهای خانوادگی اقوام بدوی جزایر تروبریاند و ملا‌نزی مورد تردید شدیدی قرار می‌‌دهد و بر همین اساس ثابت می‌کند که نهاد خانواده در این مناطق حول محور <مادر> شکل می‌گیرد و پدر نقش کمرنگی را در مناسبات خانوادگی ایفا می‌کند. به همین دلیل <هراس از پدر> که یکی از عوامل مهم شکل‌گیری عقده ادیپ است در این جغرافیا مصداق ندارد.۸۸)
در هر حال زندگی چندین ساله مالینوفسکی جهت پژوهش‌های میدانی در میان بومیان به ظاهر غیرمتمدن در شکل‌گیری نگاه محترمانه و منصفانه وی به مفهوم و حضور <دیگری> ‌)Other( کمک زیادی کرده بود. خواننده آثار مالینوفسکی پس از مطالعه خواهد توانست به بخش اعظمی از منفی‌نگری‌ها به جوامع بدوی که بی‌جهت <وحشی> نامیده می‌شوند پایان داده و حضور <دیگری> را نه به جهت اثبات خود بلکه در راستای تحقق جهانی متکثر و متنوع بپذیرد تا مفهوم عمیق انسان بودن و زیست‌انسانی را درک کند. در کل نظریات مالینوفسکی یک رشته نادیدنی قابل پیگیری است؛ <نمایاندن وجود و حضور انسان برای انسان.>
علیرضا امیرحاجبی
پی‌نوشت‌ها:
۱- شاخه زرین، ج فریزر، ترجمه کاظم فیروزمند، نشر آگاه، ۱۳۸۴، ص ۲۷
۲- نظریه علمی درباره فرهنگ، ب مالینوفسکی، ترجمه عبدالحمید زرین‌قلم، انتشارات گام نو، ۱۳۸۴، ص ۳۶
۳- همان، ص ۲۶
۴- همان، ص ۵۴
۵- همان، ص ۵۷
۶- همان، ص ۸۵
۷- همان، ص ۴۰
۸- نک به ترجمه‌ای از همین کتاب که توسط محسن ثلا‌ثی و نشر ثالث منتشر شده است.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید