پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


جمعیت جهان؛ افسانه‏ای درباره پول‏


جمعیت جهان؛ افسانه‏ای درباره پول‏
آینده بشر به ویژه از لحاظ تعداد نفوس انسانی و تامین نیازهای اولیه، موضوعی است كه اما و اگرهای بسیار دارد. عده‏ای بر این باورند كه هر لحظه از میزان منابع طبیهی جهان با جمعیت رو به انفجار كاسته می‏شود و گفته خود را مستند به آمار و ارقام سرسام آوری می‏كنند. برخی دیگر تردید دارند كه زمین با ۸/۷۰ در صد سطح آبی و زمین‏هایی كه تنها ۷۳/۱۰ درصد آن برای كشاورزی استفاده می‏شود، و هر روز به مدد علم و فناوری شیوه‏های نوینی در بخش انرژی تجربه می‏كند، پتانسیل تامین زندگی ساكنان خلاقش را نداشته باشد. درستی ادعای هر یك از این دو طیف به واقعی بودن آمار گروه اول و منطق استدلات گروه دوم بستگی دارد.
سازمان «ائتلاف برای زندگی معنوی»،یك گروه محافظه كار و مدافع خانواده در آمریكاست كه می‏كوشد نگرش مردم را از طریق بیداری معنوی و توجه به فلسفه مسیحیت تغییر دهد. این مقاله كه بر روی سایت سازمان قرار داده شده است، بحران جمعیت راهیاهویی بی اساس عنوان می‏نماید كه در راستای اهداف اقتصادی و منافع سیاسی برخی كشورها دنبال می‏گردد.
همه انسان‏هایی كه امروز روی كره زمین زندگی می‏كنند، می‏توانند پهلو به پهلوی یكدیگر درون محدوده شهری «جكسون ویل فلوریدا» بایستند. همین تعداد از افراد می‏توانند با یك خانه و قطعه‏ای زمین در ایالات تكزاس زندگی كنند؛ بقیه «جهان» خالی از سكنه خواهد بود.
آیا این مسئله، شبیه یك بحران جمعیت ِ «جهانی» به نظر می‏رسد؟ با این همه، به سادگی طرح دیگری از سوی گروه‏های ویژه سرمایه‏گذار از جمله «فدراسیون بین المللی برنامه‏ریزی والدین»
اسكروچ در داستان «سرود كریسمس» نوشته چارلز دیكنز می‏گفت: «اگر آنها مرگ را ترجیح می‏دهند، بهتر است بمیرند و اضافیِ جمعیت را كم كنند.»
حقیقت آن است كه برای اسكروچ یا IPPF نه بحران جمعیتِ «جهان» و نه رشد سریع جمعیت وجود دارد تا آن را كنترل كنند.
چرا دینای توسعه یافته این همه تلاش می‏كند تا جمعیت كشورهای در حال توسعه را كاهش دهد؟
یكی از پاسخ‏های این سؤال را می‏توان از زبان دكتر «چارلز راون هولت»، مدیر پیشین دفتر جمعیتشنید، وی می‏گوید: «كنترل جمعیت برای حفظ عملكرد طبیعی مصالحِ تجاریِ ایالات متحده در سراسر جهان، ضرورت دارد.»
این سخن چیزی از دیدگاه صرفاً شخصی دكتر «روان هولت» است، زیرا در سند رسمی دولت آمریكا با عنوان «تأثیرات رشد جمعیت جهان برای ایالات متحده و منافع خارجی آن» ذكر گردیده است. این سند از سوی شورای امنیت ملی با هدایت «هنری كیسینجر»Henry Kissinger پیش نویس شد و به طور ممحرمانه ذیل نام یادداشت مطالعه امنیت ملی ۲۰۰۰ در ده دسامبر ۱۹۷۴ منتشر گردید.
در سند مزبور، به صراحت چنین اظهار شده است: اقتصاد ایالات متحده، نیاز به مقادیر فزاینده و هنگفت مواد معدنی از خارج و به ویژه كشورهای كمتر توسعه یافته دارد. این واقعیت سبب می‏شود ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی كشورهای عرضه كننده در راستای منافع آمریكا باشد. هر جا كاهش فشارهای جمعیتی از طریق پایین آوردن نرخ تولد بتواند جنبه‏هایی از این ثبات را افزایش دهد، خط مشی جمعیت با منابع مورد تقاضا و منافع اقتصادی ایالات متحده، در ارتباط خواهد بود.
برای مخفی ساختن نیاز آمریكا و رفع سوء ظن جهان سوم، كمك به كنترل جمعیت از طریق UNFPA ‏l و سازمان‏های غیردولتی از قبیل IPPF صورت می‏گیرد. به دلیل مشابهی، تلاش‏های پرشوری برای ظهور «وفاق» بین المللی در مورد ضرورت كنترل جمعیت در كنفرانس جمعیت و توسعه قاهره در سال ۱۹۹۴ و یا هر جای دیگری انجام می‏شود. «مازاد جمعیتِ» جهان سوم نباید به این «كاهش» عمدی ظنین شود.
در اینجا حقایقی وجود دارند كه شما احتمالاً تا كنون چیزی درباره آن نشنیده‏اید:
پیش‏بینی می‏شود تعداد كل بچه‏هایی كه سالانه در جهان به دنیا می‏آیند، در اوایل قرن ۲۱ به ماكزیمم مقدار خود برسد. بر طبق آخرین آمارِ بخشِ جمعیتِ سازمان ملل (آن را با UNFPA اشتباه نكنید)، ۷۱ كشوری كه نصف جمعیت جهان را تشكسل می‏دهند، اكنون رشدی پایین‏تر از نرخ باروری جایگزین دارند.برای اولین بار در آمارهای ثبت شده تاریخی، نرخ جهانی تولد، سریع‏تر از نرخ مرگ و میر در حال كاهش است؛ به عبارتی اورپا رو به زوال می‏رود. به طور متوسط، هر زن اروپایی ۴۸/۱ بچه در طی زندگی‏اش به دنیا می‏آورد، در حالی كه برای حفظ سطح جمعیت، هر زن باید به طور متوسط ۱/۲ بچه داشته باشد. جمهوری مالت، ایرلند، لهستان و به طور شگفت‏انگیزی سوئد، تنها كشورهای اروپایی هستند كه جمعیت خود را باز آفرینی می‏كنند. نرخ تولد در نروژ، فرانسه و انگلیس آن‏قدر پایین است كه حفظ سطح فعلی جمعیت آنها، در خطر قرار دارد.
نخست وزیر فرانسه می‏گوید: «اروپا در حال محو شدن است...[و] به زودی كشورهای ما خالی خواهند شد». نرخ باروری فرانسه طی یازده سال ۳۲% سقوط كرد.
نرخ تولد در جمهوری‏های سابق شوروی، حدود یك درصد است. تنها پنج كشور مسلمان با رشد طبیعی، جمعیت خود را جایگزین می‏كنند. یك زن روسی به طور متوسط هفت سقط جنین در طول زندگی انجام می‏دهد.
آمریكای لاتین، آفریقا و آسیا نیز كاهش نرخ باروری را ـ اگرچه نه به این سرعت ـ تجربه می‏كنند.
در سال ۱۹۷۲ باروری در ایالات متحده به زیر سطح مورد نیاز برای دست‏یابی به رشد جمعیت صفر، سقوط كرد. از آن زمان تا كنون، این نرخ، زیر سطح جایگزینی قرار دارد. مدتی پیش دفتر سرشماری آمریكا مجبور شد پیش‏بینی جمعیت برای سال دوهزار میلادی را بیش از یكصد میلیون نفر پایین آوَرَد.
در سال ۱۹۸۰ بیش از چهار نفر شاغل برای حمایت مالیاتی از بازنشستگی در بالای ۶۵ سالگی وجود داشتند. تا ۲۰۲۰ فقط یك كارگر مالیات دهنده به تأمین اجتماعی، برای پشتیبانی از یك موقعیت بازنشستگی وجود خواهد داشت تا دولت بتواند هزینه‏های بازنشستگی را بپردازد. چنین فشاری روی مالیات دهندگان شاغل می‏تواند آنها را به شورشی بین نسلی علیه پرداخت مالیات برای نگه‏داری از سالخوردگان وادار كند. تنها راه حل منطقی افراط گرایانی كه ادعای فزونی جمعیت دارند، «قانونی كردن» قتل ترحمی و از بین بردن سالمندان و از كار افتادگان است
پنجاه سال پیش وقتی سربازان ما به «سواحل نرماندی» در اروپا حمله كردند، بدهی ملی ما ۲۶ میلیارد دلار بود و اكنون بیش از ۲/۱ تا ۵ تریلیون دلار است. فقط اندكی بیش از دویست سال زمان لازم بود تا كشور ما به بدهی یك تریلیونی و كمتر از ده سال تا بدهی پنج تریلیونی برسد. این عدد می‏توانست طی ده سال بیش از دو برابر شود.
تا این تاریخ، بیش از ۳۵ میلیون طفل آمریكایی ـ بیشتر از جمعیت كل كانادا ـ با سقط جنین «قانونی» كشته شده‏اند. این بهایی سنگین ـ چه از نظر نابودی اخلاقی جامعه و چه از جنبه مالی ـ برای هر آمریكایی بوده است. بر آورد می‏شود زیان اقتصادی ناشی از این كشتار برای كشور ما، به چیزی بین دوازده و پانزده تریلیون دلار برسد؛ خیلی بیشتر از آنكه برای جبران بدهی ملی ما لازم است.
دولت كلینتون وسوسه شد تا ناكامی پیشین در مبارزه با فقر «جهان» را توسعه دهد. حقیقت آن است كه از سال ۱۹۶۰ دولت ایالات متحده با دلارهای مالیاتی شما، و از پول كافی برنامه‏های مربوط به فقر، بودجه خرید تمامی پانصد كمپانی «فورچون»و همه زمین‏های كشاورزی آمریكا را تأمین كرده است.
گزارشگر اخبار، «پاول هاروی»به نكته جالبی اشاره دارد:
«اگر ما كل مردمی را كه در حال حاضر در كشور زیر خط فقر زندگی می‏كنند در نظر بگیریم، تهیه پولی كمتر از ۱۰۹۹۰ دلار برای یك خانواده از هر چهار خانواده شهری، و دادن پانزده هزار دلار به هر خانوده برای افزایش درآمد از خط فقر به حدود ۲۵ هزار دلار، ۳/۱۲۶ دلار برای دولت هزینه در بر خواهد داشت. با وجود این، سالانه ۶۴۲ میلیارد دلار صرف كاهش فقر می‏شود و ما هنوز به نتیجه نرسیده‏ایم؛ چرا؟»
این واقعیت یاثبات شده است و اكثر اقتصاددانان با آن موافقند كه بخش عظیمی از دلارهای مالیاتی كه برای مبارزه با فقر جمع آوری می‏گردند، به جیب كارمندان، مشاوران و مدیرانی با دستمزدهای كلان سرازیر می‏شوند؛ مثل اینكه سطلی پر از سوراخ را برای خاموش كردن آتش استفاده كنید. شما مسافتی را برای ریختن آب روی آتش، می‏دوید، اما وقتی به آن می‏رسید، قسمت اعظم آب سطل، خارج شده است. همین وضعیت هم برای دلارهای مالیاتی كه به منظور كنترل جمعیت جهان اخذ می‏شوند، وجود دارد. IPPF و دیگر گروه‏های ویژه سرمایه‏گذار، دریافت كنندگان بیشتر این وجوه هستند.
● آیا جهان د رحال تهی شدن از منابع غذایی است؟
پیش‏گویان، این باور را در ما ایجاد كرده‏اند كه در پنجاه سال آینده، جمعیت جهان به یازده میلیارد نفر خواهد رسید و در نتیجه همه ما از گرسنگی خواهیم مرد. یكی از شناخته شده‏ترین آنها، «پاول ارلیك. است. وی در سال ۱۹۷۲ هشدار داد كه ۶۵ میلیون آمریكایی و صدها میلیون نفر در مناطق دیگر تا سال ۱۹۸۵ از گرسنگی می‏میرند. لازم به یادآوری نیست كه پیش‏بینی چنین تلفات عظیمی، هرگز به وقوع نپیوست.
دكتر «كالین كلاوك»از دانشگاه آكسفورد، در كتابش «گرسنگی یا فراوانی» اظهار می‏دارد كه امروزه شیوه‏های مشخص كشاورزی، همگانی هستند؛ «نواحی بالقوه برای كشاورزی در جهان می‏توانند نیازهای مصرفی با ماكزیمم استانداردهای تغذیه زمان معاصر را برای ۱/۵۳ میلیارد نفر، یا بیش از ده برابر جمعیت فعلی جهان، فراهم كنند.
«دنیس آوری»، سرپرست مركز محصولات غذایی جهانی، در مؤسسه «هودسن»نوشته است:
«باید سپاسگزار باشیم كه در دهه‏های آتی، فرزندان و نوادگان ما، از وفور برداشت، لذت خواهند برد؛ حتی از تعداد افرادی كه باید تغذیه شوند، در نیمه نخست قرن آینده، به دو برابر یا یازده میلیارد نفر برسد. بیو تكنولوژی، شامل مهندسی ژنتیكِ برنج، ذرت، سبزیجات و دیگر گیاهان زراعیِ مقاوم در برابر آفات، و سازگاری گسترده شیوه‏های نوین كشاورزی كه منابع آب و خاك را حفظ می‏كنند، به ما این فرصت را می‏دهند كه گرسنگی را حتی از فقیرترین كشورهای جهان سوم، ریشه كن كنیم. این خواب و خیال نیست؛ كشاورزی پیشرفته، محصولات غذایی را در سه دهه گذشته دو برابر كرده است.»مطالعه‏ای كه از سوی دپارتمان مسائل اجتماعیِ «ایالت نیوجرسی»انجام شد، نشان داد كه حدود دو سوم زمین‏های كشاورزی این ایالت، بلا استفاده است. این مسئله از آن حیث قابل توجه است كه نیوجرسی، بیشترین تراكم جمعیت را در بین ایالت‏های آمریكا دارد. در واقع تنها یك درصد مناطِق آمریكا برای كشاورزی به كار می‏روند. بیشتر زمین‏های غنی زراعی آمریكا به دلایل اقتصادی بدون استفاده مانده‏اند. گشت و گذار كوتاهی در اطراف ایالت «ویس كان سن»،گواهی بر این مدعاست. به كشاورزان آمریكایی بهایی منصفانه در ازای محصولاتشان بپردازید تا آنها بتوانند بیشتر جمعیت جهان را غذا بدهند.
اگر امروز قحطی وجود دارد محدود به مناطق ایزوله جغرافیایی و نتیجه جنگ‏ها و عدم توافقات سیاسی است، نه افزایش جمعیت. كمبود غذا در برخی مناطق، به علت ناتوانی جهان از عرضه مواد غذایی نیست، بلكه ناشی از اشكال در حمل و نقل مواد غذایی است.
به دلیل جنگ و منازعات سیاسی، اكثر كشورها كمك‏های خارجی را نمی‏پذیرند.
● آیا رشد جمعیت لزوماً سبب فقر بیشتر می‏شود؟
حقیقت آن است كه بخشی از پرجمعیت‏ترین مناطق جهان مانند ژاپن و هلند، بالاترین استانداردهای زندگی را فراهم كرده‏اند.«محبوب الحق»، وزیر بازرگانی پیشین پاكستان و مشاور فعلی برنامه توسعه سازمان ملل می‏گوید: «اولین مشكل دنیا، الگوهای مصرفی كشورهای ثروتمند، و نه افزایش جمعیت كشورهای فقیر است.»
منابع طبیعی ابداً كمیاب نمی‏شوند، بلكه فراوان‏تر می‏گردند؛ كرچه نفت، زغال سنگ، آهن و... بیشتری در زمین وجود ندارد، اما انسانِ همواره خلّاق، به یافتن منابع جایگزین و یا روش‏های استفاده كاراتر از منابع قدیی ادامه می‏دهد.
جهان منابع كافی دارد:
تا كنون بزرگ‏ترین ذخایر نفت در جهان، شناخته شده‏اند؛
تا كنون بزرگ‏ترین ذخایر گاز طبیعی در جهان، شناخته شده‏اند؛
رودخانه‏ها و دریاچه‏های كره زمین، آب شرب كافی به اندازه‏ای دارند كه تمام سیزده فوت عمق زمین را در برگیرد؛
ایالات متحده تقریباً به ازای هر نفر هشتصد درخت دارد؛
افزایش دی اكسید كربن جوّ، به مراتب رشد درختان را افزایش داده است؛
زباله‏های جامد ایالات متحده اكنون می‏تواند بسیار ارزان‏تر بازیافت شوند.
واقعیتی بدیهی است كه انسان‏ها در هنگام مشكلات، خلّاق‏تر می‏شوند. IPPF از افسانه افزایش جمعیت، به منظور توجیه فشار در مورد برنامه‏های آموزش جنسی استفاده كرده است؛ برنامه هایی كه بودجه آن‏ها از طریق پول مالیات تأمین می‏شود. سكس بدون حاملگی، حاملگی بدون بچه، بچه‏های بدون پدر و مادر. در نتیجه نهایی، تحمیل سقط جنین و كشتن نوزادان در سراسر جهان است؛ همان‏طور كه اكنون در بخش‏هایی از هند، چین و روسیه انجام می‏شود.
فقرا فقیرتر می‏شوند و ثروتمندان، به غنی‏تر شدن ادامه خواهند داد.
ترجمه‏ی مریم رفیعی
سایت:www.allianceforlifeministries.org
منبع : انجمن حمایت و یاری آسیب‌دیدگان اجتماعی