پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

ایران و اتحاد آسیایی در نظام چندقطبی


ایران و اتحاد آسیایی در نظام چندقطبی
شكل بندی های امنیتی بعد از جنگ سرد با تغییرات و دگرگونی های قابل توجهی روبرو شده است. كشورهای چین، روسیه و همچنین سایر بازیگران بین المللی و منطقه ای در صدد برآمدند تا الگوی جدیدی از همكاری و تعامل را با بازیگران منطقه ای از جمله ایران سازماندهی كنند.بدیهی است كه كشورهای چین و روسیه با توجه به نفوذ و جاذبه های استراتژیك موثر خود می توانند نقش مهمی در تعامل سازماندهی با جمهوری اسلامی ایران ایفا كنند. چین و روسیه دارای گرایش موازنه گرا در سطح بین المللی هستند. آنان تلاش دارند تا موقعیت خود را در حوزه بین المللی ارتقا دهند. در این ارتباط، تلاش پایان ناپذیری را برای تفاهم و تعامل با یكدیگر در چالش با غرب به انجام رسانده اند. تشكیل كنفرانس شانگهای نمونه چنین تلاشی است.
با وجود آنكه مقامات چینی و روسی فاقد ماهیت جدال آفرین با ایالات متحده هستند، تلاش دارند تا موقعیت خود را در سیاست و اقتصاد بین المللی تثبیت كنند. آ نان تمایلی به جدال زودهنگام با امریكا ندارند. پراگماتیسم چینی جلوه هایی از محافظه كاری را در نگرش سیاست خارجی زمامداران چین بعد از مائو فراهم آورده است. در دوران بعد از مائو دو نگرش رادیكال و عملگرا در برابر یكدیگر قرار گرفتند. فرایندهای سیاست خارجی چین به گونه ای تداوم یافت كه تحت تاثیر عملگرایی رهبران نوساز و توسعه گرا قرار گرفت.
بنابراین، چین تلاش دارد تا پارادوكس اقتصادی و استراتژیك خود را براساس شاخص هایی از مصالحه گرایی بازسازی كند. آنان بر این اعتقادند كه ایفای نقش صرفا در شرایطی امكان پذیر است كه قابلیت های آنان در حوزه های اقتصادی و استراتژیك افزایش یابد.
به همین دلیل است كه رهبران چین از دهه ۱۹۷۰ به بعد، روابط خود را با كشورهای مختلف جهان براساس همكاری سازنده تنظیم كردند. حذف چین را می توان حداكثر سازی قدرت ملی این كشور از طریق مشاركت اقتصادی دانست. این امر نشان می دهد كه محور اصلی رفتار چین و همچنین استراتژی آن كشور در قالب موضوعات و مطلوبیت های اقتصادی شكل گرفته است . رهبران چینی تمام تلاش خود را برای حداكثرسازی قدرت اقتصادی و استراتژیك به كار گرفته اند.
وجود چنین شرایطی منجر به پیگیری الگوهای رفتاری مبتنی بر احتیاط و تنوع در رفتار سیاست خارجی چین و روسیه نسبت به ایران می گردد. طی سالهای گذشته این دو كشور نشان دادند كه تمایل به گسترش روابط اقتصادی با ایران دارند. در حالیكه ضرورت های تعامل سازنده بر این امر تاكید دارند كه می توان اولویت های دیگری را در دستور كار قرار داد.مقامات چینی و روسی در برابر انتظارات ایران برای ارتقاء همكاریهای متقابل به سطح استراتژیك دارای ملاحظات بین المللی هستند. آنان بر این امر واقفند كه هزینه همكاری های استراتژیك با ایران در سطح بین المللی بالاست. رهبران چینی تمایلی به جدال در برابر انتظارات فراگیر آمریكایی ها ندارند. آنان ترجیح می دهند تا روابط خود با كشورهای غربی به ویژه آمریكا را به گونه ای سازماندهی كنند كه منجر به همبستگی استراتژیك با غرب و همبستگی اقتصادی با كشورهای منطقه ای گردد.ژست دیپلماتیك مقامات چینی عموما در جهت محدودسازی سیاست های تهاجمی آمریكا است اما آنان بر انتظارات آمریكایی ها واقف هستند. بنابراین تلاش چندانی برای رادیكالیزه سازی مواضع سیاست خارجی خود به انجام نمی رسانند. به هر میزان تهدیدات فراروی كشور چین افزایش یابد، زمینه برای بی ثباتی منطقه ای فراهم خواهد شد. به همین دلیل است كه چینی ها تلاش دارند تا تهدیدات خود را از طریق همكاری موردی با آمریكا بازسازی كنند.
شرایط یادشده ناهمواری قابل توجهی در حوزه سیاست خارجی ایران بوجود نخواهد آورد. ایران تلاش دارد تا امنیت خود را از طریق همكاری با قدرت های بزرگ منطقه از جمله چین و روسیه سازماندهی كند. این امر می تواند فضای لازم برای همكاری های بالقوه استراتژیك با ایران را فراهم آورد. تحقق چنین امری نیازمند ظرافت استراتژیكی است.
ضرورت های ظرافت استراتژیك ایجاب می كند كه ایران نسبت به محدودیت های چین و روسیه در صحنه بین المللی واقف باشد. انتظارات فراساختاری از این دو قدرت منجر به ایجاد مشكلاتی در حوزه استراتژیك ایران توسط مقامات و استراتژیست های آنها می شود. بنابراین می بایست جلوه هایی از همكاری سازنده، عینی و معطوف به منافع متقابل در روابط ایران با این كشورها سازماندهی شود.
۱- اهداف استراتژیك ایران در چارچوب پیمان های منطقه ای
براین اساس می توان لیست اهداف استراتژیك ایران در برخورد با چین و روسیه را مورد بازبینی قرار داد. هر دو قدرت تلاش دارند تا سطح خاصی از نیازمندی های ایران را تامین كنند. در این روند مقامات سیاست خارجی و دفاعی آنها تلاش دارند تا روابط خود با ایران را در چارچوب روابط شان با كشورهای غربی سازماندهی كنند.
تاكنون روابط ایران با كشورهای یادشده مبتنی بر همكاریهای دوجانبه و غیرسازمان یافته بوده است. موضوعات خاصی منجر به ایجاد فضای همكاری گردیده است. اما این روند از تداوم چندانی برخوردار نبوده است. علت آن را می توان در ابهام گفتمانی و فقدان برنامه استراتژیك در روابط متقابل دانست.
برخلاف روسیه، همكاری اقتصادی با چین نمی تواند مطلوبیت ویژه ای را برای ایران ایجاد كند. زیرا كالاهای چینی فاقد مزیت نسبی برای جمهوری اسلامی ایران است از این رو همكاری اقتصادی با چین را می توان به عنوان زمینه ای برای گسترش سایر همكاری ها تلقی كرد.
رهبران چین می توانند بسیاری از اهداف و مطالبات دیپلماتیك ایران را مورد حمایت و پیگیری قرار دهند، اما نمی توان از آنان انتظار داشت كه زمینه اجرایی سازی چین، اهدافی را فراهم كند. بنابراین روند موجود را می توان به عنوان بستری برای حداكثرسازی روابط و تعاملات ایران و چین دانست. روندی كه می تواند زمینه ساز همكاریهای محدود استراتژیك باشد. این امر هم نمی تواند بستری برای همكاری های فراگیر یا الگوهای ائتلاف گرا در سطح منطقه ای و بین المللی را بوجود آورد. وجود چنین شرایطی را می توان به عنوان بستری برای همكاری استراتژیك محدود و مرحله ای تلقی كرد. در این راستا چین می تواند نیازهای سخت افزاری ایران را در حوزه قابلیت های استراتژیك بازسازی كند. اما نكته قابل توجه آنست كه همكاری ایران و چین نمی تواند صرفا در حوزه سخت افزار نظامی سازماندهی شود، زیرا روندهای تحول در استراتژی های نظامی منجر به دگرگونی سریع در جنگ افزار گردیده است. به این ترتیب، سازه های نظامی به تنهایی عامل همكاری استراتژیك محسوب نمی شوند. ایجاد فضای مناسب برای همكاریهای نرم افزاری را می توان بستری برای دائمی سازی روابط ایران و چین دانست. چین و روسیه باید نقش منطقه ای ایران را مورد پذیرش قرار دهند. در آن شرایط، زمینه های همكاری موثرتری فراروی ایران و این دو قدرت بزرگ آسیایی قرار خواهد گرفت.
اگر این دو قدرت رسالت تاریخی خود را بازسازی كنند و اگر تلاش كنند تا به عنوان قدرتهای بزرگ منطقه ای Regional Great Powers ایفای نقش كنند، در آن شرایط، زمینه همكاری سازنده ایران با این دو قدرت فراهم خواهد شد. زیرا هر دو قدرت در گفتمان تاریخی خود تلاش دارند تا از توسعه حوزه نفوذ غرب جلوگیری بعمل آورند. اگرچه غرب ستیزی آنان به گونه ای مرحله ای كاهش یافته است، اما باید تاكید داشت كه این امر به معنای چرخش استراتژیك در راستای مطلوبیت نهایی آنها محسوب نمی شود. در شرایطی كه آمریكا و اتحادیه اروپا در فضای رفتار تهاجمی علیه ایران قرار گرفته اند و محدودیت هایی در چارچوب استراتژی اروپایی علیه ایران اعمال می شود، طبعا كشورهای چین، روسیه و سایر بازیگران منطقه ای می توانند جایگاه موثرتری برای منافع و مطلوبیت های استراتژیك ایران ایجاد كنند. بنابراین روسیه و چین موضوعاتی از جمله حقوق بشر و تحولات درون ساختاری در نظام سیاسی ایران را در دستور كار قرار نداده اند. آنان به توسعه و گسترش همكاری ها با ایران تاكید دارند. اما تاكنون چنین الگویی در رفتار استراتژیك سازماندهی و طراحی نشده است.
اگر ایران، چین و روسیه بتوانند رهیافت مشتركی را در مورد امنیت بین المللی و همچنین امنیت منطقه ای سازماندهی كنند، در آن شرایط زمینه های همكاری سازنده و موثرتری بین این سه كشور در سطح بین المللی فراهم خواهد شد. چینی ها و روس ها رسالت تاریخی خود را بر ایفای نقش بین المللی و مقابله با یكجانبه گرایی امپریالیستی قرار دادند. از این رو جهت گیری سیاست خارجی ایران در چارچوب الگوی تعامل سازماندهی می تواند در نهادینه سازی روابط متقابل نقش موثری را ایفا كنند. اگر ادبیات ایران، روسیه و چین در زمینه همكاریهای امنیتی و بین المللی هماهنگ شود، و توسط طیف گسترده ای از كشورها مورد حمایت واقع شود، در آن شرایط می توان زمینه گسترش تعامل و همگرایی منطقه ای را فراهم آورد. یكی از شاخص های تعامل سازنده در سیاست خارجی ایران را باید در گسترش طیف كشورهای همكاری كننده دانست. برای تحقق چنین هدفی باید مطلوبیت های استراتژیك ایران به گونه ای تدریجی تعدیل یابد. تعدیل در مطلوبیت های استراتژیك می تواند طیف فراگیرتری از واحدهای سیاسی رادیكال در سطح بین المللی را با یكدیگر هماهنگ كند. به این ترتیب، روسیه و چین دارای قابلیت های موثری برای همكاری هستند، اما آن قابلیتها بگونه ای است كه می تواند تحت تاثیر فشارهای بین المللی آمریكا قرار گیرد.برای كاهش تهدیدات و فشارهای آمریكا بر متحدین منطقه ای ایران، می توان الگویی را به كار گرفت كه دارای انتظارات اولیه محدودی باشد، اما اهدافی از جمله موازنه سازی بین المللی و چندجانبه گرایی استراتژیك در سطوح منطقه ای و بین المللی را سازماندهی نماید.چنین روندی به عنوان بستر همكاریهای متقابل ایران، روسیه و چین در سطح دوجانبه و چندجانبه محسوب می شود. از سوی دیگر، ضرورت های تعامل سازنده می تواند در حوزه های اقتصادی نیز متبلور گردد. چین دارای قابلیت های تكنیكی و تجاری مناسبی در سطح منطقه است. به هر اندازه كه زمینه برای گسترش همكاریها فراهم شود، چین به مطلوبیت های بیشتری نائل می گردد. بنابراین چینی های عملگرا باید بر این امر واقف باشند كه در صورت همكاری سازنده با ایران در حوزه های اقتصادی و استراتژیك به منافع دست می یابند. این امر در قالب توسعه و تقویت پیمان شانگهای امكان پذیر است. گسترش پیمان شانگهای را می توان به عنوان اقدامی سازمان یافته در جهت حداكثرسازی همكاری های مشترك و متقابل دانست. این امر از طریق اراده معطوف به ایجاد فضای استراتژیك در روابط متقابل شكل می گیرد. بنابراین اراده سیاسی و امنیتی، مشترك را می توان زمینه ساز گسترش همكاریهای سازمان یافته منطقه ای با ایران دانست.
۲- پیمان شانگهای و ایجاد قطب آسیایی
از زمان تشكیل پیمان شانگهای تاكنون، تغییرات محدودی در اهداف بازیگران و فرایندهای منطقه ای ایجاد شده است. به طور كلی، كشورهای آسیای مركزی را می توان به عنوان نیروهای حاشیه ای در این پیمان تلقی كرد. آنان قادر به ایجاد تحول در اهداف و ضرورت های پیمان نیستند. در اواسط دهه ۱۹۹۰ زمینه برای تكامل نهادهای منطقه ای فراهم گردید. در این شرایط نهادهای سیاسی جدیدی در كنار نهادهای منطقه ای شكل گرفتند. از جمله این نهادها می توان به پیمان شانگهای اشاره داشت. پیمان یادشده می تواند زمینه ای برای توسعه روابط منطقه ای با ایران فراهم آورد. در ۲۶ آوریل ،۱۹۹۶ رؤسای جمهور قزاقستان، قرقیزستان، تاجیكستان، چین و روسیه در اجلاسی در بندر شانگهای، قرارداد «تقویت اعتماد متقابل نظامی» در مرزهای پنج كشور را امضا كردند. به موجب این قرارداد، كشورهای یادشده موافقت كردند كه از حمله و یا درگیری در مناطق مرزی خودداری كنند، از مانورهای نظامی كه تهدیدی علیه یكدیگر باشد، احتراز كنند، حجم و گستردگی و تعداد دروس آموزش نظامی را كاهش دهند، یكدیگر را از عملیات نظامی _ كه قصد دارند تا عمق یكصد كیلومتری مرزهای مشترك به انجام برسانند _ قبلاً آگاه سازند، از مقامات نظامی همسایگان برای نظارت بر مانورهای نظامی خود دعوت به عمل آورند، پیش از انجام هرگونه عملیات نظامی مخاطره آمیز همسایگان را مطالع سازند و بالاخره مناسبات دوستانه و همكاری بین نیروهای نظامی مستقر در دو سوی مرزها را تقویت كنند.این امر نشان می دهد كه پیمان شانگهای بستر لازم را برای حداكثرسازی تعامل بین واحدهای منطقه ای بوجود آورده و از این طریق امكان مشاركت واحدهایی بوجود می آید كه در دوران جنگ سرد با یكدیگر تعارض داشته اند. حضور روسیه و چین نماد چنین ائتلافی است.
جیانگ زمین در سخنان خود در اجلاس شانگهای اشاره كرد كه این سند اولین توافق برای تقویت اعتماد امنیتی و دوستی بین چین و پنج كشور همسایه در آسیای مركزی بوده و در حفظ صلح و امنیت در منطقه آسیایی اقیانوس آرام تأثیر اساسی خواهد داشت. از آنجا كه چین همسایه آسیای مركزی بوده و در آنجا منافع مستقیم امنیتی دارد، همكاری های وسیع امنیتی چین و روسیه با این كشورها نه تنها شرایط مناسبی برای تقویت روابط حسن همجواری را فراهم ساخته، بلكه تضمینی برای حفظ صلح و امنیت در منطقه را ایجاد كرده است. همكاری های امنیتی كشورهای آسیای مركزی علاوه بر شكل های سنتی مانند مناسبات دوستانه بین ارتش ها، خودداری از درگیری نظامی با یكدیگر، مبادله اطلاعات، تقویت اعتماد متقابل و غیره شامل مفاهیم جدیدی نیز هست. زیرا اوضاع جهانی در دو دهه اخیر دستخوش دگرگونی های عظیم شده و همكاری های امنیتی نیز باید پاسخگوی نیازهای جدید باشد.مقامات چین همانند رهبران روسیه بر ضرورت همكاری های سازمان یافته با كشورهای آسیایی تأكید دارند. این كشورها می توانند قابلیت و توانایی واحدهای یادشده را ارتقا دهند. بنا بر این می توان به این جمع بندی رسید كه زمینه برای حداكثرسازی طیف همكاری جویانه چین، روسیه و كشورهای منطقه ای در چارچوب ائتلاف آسیایی وجود دارد.چین و روسیه تلاش دارند تا سطح جدیدی از ائتلاف منطقه ای و بین المللی را بوجود آورند. این امر در راستای نظام چندقطبی و به مفهوم حداكثرسازی حوزه تعامل آن كشور در محیط منطقه ای و بین المللی محسوب می شود. در این ارتباط چین تلاش دارد تا بازارهای جدیدی را بوجود آورده و نفوذ اقتصادی خود را گسترش دهد.اگرچه چین هنوز با چالش های بسیاری روبروست، اما اكنون از نظر اقتصادی، علمی، فنی و نظامی كشوری قدرتمند به شمار می آید و در صحنه سیاست بین المللی جایگاهی بسیار مؤثر دارد. به علاوه چین به عنوان یك قدرت استراتژیك مستقل می تواند در حفظ موازنه نیروهای استراتژیك بین المللی و در حفظ صلح و ثبات جهانی مؤثر باشد و در تعدیل مناسبات و حل و فصل تضادها و درگیری های آنها نقشی غیرقابل انكار را ایفا نماید.
در این روند، جمهوری اسلامی نیز به عنوان نمادی از همكاری گرایی بین المللی در روابط اقتصادی با كشورهای عضو پیمان شانگهای محسوب می شود. گسترش پیمان شانگهای به سوی غرب را می توان اقدامی در جهت متقاعدسازی محیط منطقه ای و بین المللی دانست.شانگهای پنج براساس هسته اولیه ای شكل گرفت كه مبتنی بر توافق سال ۱۹۹۰ میان روسیه و جمهوری خلق چین برای كاهش دوجانبه نیروهای مسلح و اتخاذ اقدامات اعتمادسازی در نواحی مرزی دو كشور بود. پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی و دورنمای مبهم ساختار نظام جدید بین المللی، اتخاذ تصمیم و مكانیزم هایی جهت تدوین قواعدی جدید و شكل دادن به نظام بین الملل به منظور كسب حداكثر منافع بویژه برای دو قدرت بزرگ روسیه و چین را ضروری ساخت. بنا بر این، گسترش ناتو به سوی شرق، نقش روزافزونی كه در اروپا ایفا می كرد و امتداد آن تا غرب مسكو از یك سو و دیدگاه ایالات متحده مبتنی بر تهدید بالقوه از ناحیه چین از سوی دیگر، باعث شد تا پكن و مسكو با تأسیس سازمان شانگهای پنج به منظور آمادگی برای مقابله با چنین وضعیتی و با ایفای نقش وسیع تر در دیپلماسی جهانی از خود واكنش نشان دهند.هم اكنون اعضای پیمان شانگهای شامل ۶ كشور است. این واحدها تلاش دارند تا اهداف بین المللی را با ضرورت های منطقه ای تركیب كنند. در اجلاسیه سران كشورهای سازمان شانگهای كه در تاریخ ۵ جولای ۲۰۰۵ برگزار گردید، موضوع مقابله با تروریسم در دستور كار واقع شد.گسترش پیمان های منطقه ای با حضور قدرتهای بزرگ و كشورهایی همانند چین و روسیه را می توان اقدامی در جهت مقابله با یكجانبه گرایی آمریكا دانست. آمریكا صرفاً از طریق پیمان ها و مجموعه هایی محدود می شود كه ماهیت تركیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را داشته باشند.
۳- باثبات سازی منطقه ای و مبارزه با تروریسم در سازمان همكاری شانگهای از دیگر دلایل ایجاد سازمان شانگهای پنج، جنگ در افغانستان و ناآرامی های داخلی تاجیكستان بود. این مسئله برای كشورهای آسیای مركزی دردناك بود و چون راهی برای كنترل آن نداشتند، به ناچار به روسیه و چین متوسل شدند. لازم به ذكر است كه مخالفت با ایالات متحده به عنوان ابرقدرت منحصر به فرد تنها عامل همكاری استراتژیك مسكو _ پكن نیست، بلكه هر دو كشور روسیه و چین نگران جنبش های رادیكال اسلامی در اطراف مرزها و سرزمین های خود هستند.طبعاً مشاركت ایران با كشورهای عضو پیمان شانگهای می تواند اقدامی مؤثر در جهت كاهش نگرانی روسیه و چین از افراط گرائی اسلامی باشد. این امر به عنوان بستری برای افزایش همكاری های اقتصادی و تعمیم آن به همكاری های سیاسی و امنیتی محسوب می شود.اگر ایران در فضای همكاری های سازمان یافته با پیمان شانگهای قرار گیرد، طبعاً تأمین اهداف این مجموعه به صورت مؤثرتری انجام خواهد پذیرفت. این امر نشان می دهد كه مشاركت ایران، اهداف پیمان شانگهای را در سطح گسترده و مؤثرتری تأمین می كند.روسیه نیز در سرزمین خود و با چندین سال درگیری در چچن با تشكل مشابهی روبه رو است. حضور مسلمانان رادیكال در دیگر جمهوری های خودمختار در قفقاز شمالی نظیر داغستان رو به افزایش است. رهبران روسیه نگران عكس العمل های زنجیره ای در میان مسلمانان این كشورها هستند. به علاوه در بلندمدت خطر شورش های مسلمانان در آسیای مركزی بیشتر خواهد شد. رژیم های حاكم، از فقدان دموكراسی و مشروعیت رنج می برند. در این كشورها فساد اقتصادی شیوع پیدا كرده است، تولید ناخالص ملی كم و سطح زندگی بسیار پائین است.رادیكال های اسلامی به دنبال استخدام و آموزش نسل بعدی مردان جنگی هستند. رشد اسلام گرائی افراطی كه عموماً تحت تأثیر سلفی گری است، مانند رشد طالبان در افغانستان، ضرورتاً در جهت اهداف ایدئولوژیك جمهوری اسلامی نیست. سیلی از مواد مخدر، نیروهای اعزامی روسیه در مرز تاجیكستان-افغانستان را دربر گرفته است. رژیم های سكولار حاكم در آسیای مركزی به طور سنتی وابسته به مسكو هستند و روسیه معتقد است كه باید با اسلام گرایان در بیابان های آسیای مركزی و یا در شمال قزاقستان كه تعداد زیادی نژاد روس زندگی می كنند، به مقابله بپردازند. نگرانی كشورهای روسیه و چین از بنیادگرایی می تواند توسط اقدامات سازنده ایران در تعامل با كشورهای یادشده كنترل شود.سازمان همكاری منطقه ای شانگهای پس از تأسیس با توجه به مسایل و اهداف منطقه ای و بین المللی نظیر صلح و ثبات منطقه ای وضعیت افغانستان، مسائل مرزی اعضاء، افراط گرایی مذهبی و قومی، تروریسم، حمل و نقل مواد مخدر، قاچاق اسلحه و تأكید بر نظام چندقطبی در جهت خنثی كردن اهداف هژمونیك ایالات متحده تكامل و رشد داشته است.
از آنجائی كه یكی از نكات مهم و مورد تأكید تمامی بیانیه های مشترك سازمان، امكان پیوستن كشورها به آن است و از سوی دیگر، دو قدرت بزرگ بین المللی در آن عضو هستند، توان آن را دارد كه به سازمانی با كاربرد فرامنطقه ای بدل شود. در این رابطه می توان به سخنان ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه پس از اجلاس پنجم سران در شهر دوشنبه اشاره كرد. وی گفت: «گروه شانگهای پنج یك باشگاه بسته نیست و برای عضویت سایر كشورها باز است.»وی همچنین پیشنهاد تغییر نام گروه به «مجمع شانگهای» را مطرح كرد. در این خصوص كشورهایی نظیر ازبكستان، ایران، هند و پاكستان برای پیوستن به سازمان اظهار علاقه و اشتیاق كرده اند. تاكنون كشور ازبكستان به جمع سازمان همكاری های شانگهای پیوسته است. این امر زمینه مشاركت آسیای مركزی با چین و روسیه را فراهم می آورد. بعد از آن می توان انتظار داشت تا كشورهای آسیای جنوب غربی به چنین مجموعه ای بپیوندند. الحاق ایران به سازمان همكاری های شانگهای را می توان عاملی در جهت حداكثرسازی مطلوبیت های امنیت منطقه ای از طریق حداكثرسازی همكاری ها و همچنین فرایندهای مشاركت آمیز دانست.
دكترابراهیم متقی
منبع : روزنامه همشهری