دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

امنیت در آسیا


امنیت در آسیا
با گسترش محدوده و قلمرو همكاری های دوسوی آ تلانتیك و روابط نزدیك آمریكا و اروپا این سوال مطرح می شود كه آیا در شرایط تك چندقطبی امكان همكاری های مشابه در آسیا وجود دارد؟ اگر این امكان وجود دارد در چه سطح و در چه قلمروی می تواند به وقوع بپیوندد؟ رهبری این كنسرت آسیایی را كدام قدرت برتر منطقه ای بر دوش خواهد گرفت؟ الزامات و ابزارهای این همكاری چیست و چه تمهیداتی باید اندیشیده شود؟چارچوب ساختارهای همكاری های یورو _ آتلانتیك یا همان همكاری های اروپایی _ آمریكایی، چارچوب های نظری و عملی از تجربیات گرانبهایی كه در طول سده بیستم به دست آمده و ریشه در دو جنگ بزرگ بین المللی دارد، در فراهم آمدن فضای همكاری در ابعاد گوناگون، بسیار موثر بوده است.از طرفی پس از پایان جنگ جهانی دوم و ضرورت تقویت همكاری های اقتصادی، منجر به ترتیبات امنیتی _ نظامی همان الزاماتی شد كه در راه دستیابی به اهداف معین از سوی قدرت های منطقه ای اروپا و ابرقدرت جهان سرمایه داری یعنی آمریكای پیروزمند جنگ برنامه هایی مدون و منسجم و عملی طراحی و اجرا شده بود. به همین منظور پیمان ناتو متولد شد كه توانسته است پس از فروپاشی اتحاد شوروی، پایان جنگ سرد و انحلال پیمان ورشو، با تغییر و دگرگونی در وظایف دوره جنگ سرد و افزودن ماموریت های جدید هماهنگ با شرایط جهان تك چندقطبی، ساختارهای یوروآتلانتیكی را شكل داده و محدوده و قلمرو آن را به سوی شرق گسترش دهد.بازی خطرناكی كه ساختارهای یورو آتلانتیكی در گسترش قلمرو خود به سوی شرق آغاز كرده است، طبیعی است كه منجر به واكنش قدرت های منطقه ای ازجمله روسیه، چین، هند و ایران شده است. به همین سبب می توان پیش بینی كرد كه در آینده، ترتیبات امنیتی جدیدی در قالب و چارچوب پیمان های منطقه ای، البته نه در ابعاد صرفا امنیتی _ نظامی، بلكه تلفیقی از همكاری های اقتصادی و استراتژیكی بین كشورهای منطقه آسیا پدید آید كه می توان آنرا در راستای امنیت آسیایی ارزیابی كرد.در آغاز لازم است محدوده و قلمرو آسیا را مشخص سازیم. اگرچه قاره ای بنام اروپا ازنظر جغرافیایی فقط بخش كوچكی از قاره بزرگ ارواسیا و پیوسته بدان گفته می شود ولی نمی توان در این مبحث كشوری چون روسیه را دوپاره كرد، زیرا بخش مهمی از این كشور در آسیا قرار دارد. درعین حال تركیه كه فقط جزء كوچكی از آن (تراسیان) حدود ۱۲ درصد از خاك آن در اروپا قرار دارد، می خواهد خود را در ساختارهای یورو آتلانتیكی ادغام كند كه موفقیت آن بستگی به تمكین هرچه بیشتر به شروط تعیین شده از سوی اتحادیه دارد كه تا چه حد این كشور را به سوی تجزیه و گردن نهادن به خواسته های آنان در ابعاد مختلف دینی، فرهنگی، سیاسی _ اقتصادی و امنیتی سوق دهد.
حدود و قلمرو آسیا
مرز طبیعی آسیا و اروپا را رشته كوه های اورال می دانند كه از شمال دریای خزر و در امتداد جنوب به شمال كشیده شده است. قلمرویی كه از خط الراس این كوه ها از دامنه غربی به سوی اقیانوس اطلس شمالی امتداد دارد اروپا و آنچه از خط الراس اورال از دامنه های شرقی به سوی اقیانوس آرام قرار دارد، آسیا خوانده می شود. حد شمالی آسیا به اقیانوس منجمد شمالی محدود می شود. در جنوب خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب و اقیانوس هند آسیا را از دیگر قاره ها جدا می سازد و در غرب دریای مدیترانه و كانال سوئز آنرا از بقیه اروپا و آفریقا مجزا می دارد.در حد جنوب غربی آسیا، در مرز بین دو قاره آسیا و اروپا، قفقاز قرار دارد كه منطقه ای به شدت متنوع ازنظر جغرافیایی و فرهنگی است. اگرچه در جغرافیا رشته كوه های ۱۵۰۰ كیلومتری قفقاز بزرگ كه از شبه جزیره تامان در تنگه كرچ بین روسیه و اوكراین در دریای سیاه در شمال غربی تا شبه جزیره آبشوران در دریای خزر (در قلمرو جمهوری آذربایجان) در جنوب شرقی ادامه دارد، به عنوان سرحد بین آسیا و اروپا شناخته می شود ولی پس از فروپاشی شوروی سه كشور قفقاز جنوبی (آذربایجان، ارمنستان، گرجستان) خود را غربی و متصل به اروپا می دانند كه همانند تركیه می خواهند در كنسرت اروپایی شركت داشته باشند.اكنون كه فضای آسیا با وسعت ۴/۴۳ میلیون كیلومترمربع و با جمعیتی معادل ۳۸۳۰ میلیون نفر به تصویر كشیده شد، می توان این سوال را مطرح كرد كه چگونه این قلمرو به شدت متنوع و متفرق می تواند در یك ساختار امنیتی واحد قرار گیرد؟ قلمروی كه بیش از ۲۰ درصد خشكی ها و ۵۰ درصد از كل جمعیت جهان را در خود جای داده است.دو قطب بزرگ جمعیتی جهان یعنی چین (با ۳/۱ میلیارد نفر جمعیت)، هندوستان (با ۰۶۹/۱ میلیارد نفر) از یك سو و اندونزی با ۲۲۰ میلیون، پاكستان ۱۴۹ میلیون، بنگلادش ۱۴۷ میلیون، روسیه ۱۴۶ میلیون، ژاپن ۱۲۸ میلیون نفر، فیلی پین ۸۲ میلیون نفر از غول های جمعیت آسیا و جهان به شمار می روند، در كنار تركیه، ایران، هریك دارای ساختارهای سیاسی _ نظامی و امنیتی و از همه مهمتر اقتصادی متفاوتی با یكدیگر دارند.در شرق آسیا مجمع الجزایر ژاپن، فیلی پین و تایلند و مالزی و اندونزی، در ساختار ژئوپلتیكی نقش بازدارنده ای را برای گسترش قلمرو ژئواستراتژی بری برعهده داشتند. شبه جزیره كره نیز محل برخورد دو قلمرو ژئواستراتژی بود.اكنون كره شمالی و ویتنام كه پس از فرو پاشی شوروی و پایان جنگ سرد درانزوای بیشتری قرار گرفته اند، مورد هجمه آمریكا قرار گرفته اند.
اهمیت آسیا
این تنوع و تكثر در جنبه های متفاوت در كنار تنوع دینی و نژادی گوناگون سبب تفرقه و عدم یكپارچگی این قاره نسبت به اروپا شده است. به همین سبب گفت وگو از یك امنیت كه ما آن را امنیت آسیایی نام نهاده ایم، به سوال بسیار مهمی از نیمه دوم سده بیستم تاكنون تبدیل شده است كه كشورهای منطقه را به چالش كشیده است. این شرایط موجب تقویت جناح مقابل یعنی ساختارهای یورو آتلانتیكی و ناتو شده كه در نیویورك تفكر جمعی و انسجام ساختارهای متنوع، اسب تروای خود (تركیه) را در منطقه به كار گرفته است.
آسیا پس از پایان جنگ سرد
پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده آمریكا توجه چندانی به آ سیا نداشت. زیرا در این دوره جهان در بهت فروپاشی شوروی فرورفته بود. چین درحال تجربه توسعه سریع اقتصادی بود و جنگ خلیج فارس و بحران بالكان و به دنبال آن بحران قفقاز، به نحوی جهان را به تلاطم واداشته بود و آمریكا هنوز در فضای دوران جنگ سرد نمی خواست وارد قلمرو ژئواستراتژیكی شوروی سابق گردد.تجربه دوران جنگ سرد و تقسیم جهان به دو قلمرو ژئواستراتژیكی قاره ای و دریایی طی پنج دهه ساختار ثابتی را تجربه كرده بود. به همین سبب دهه پایانی قرن بیستم با خروج نیروهای شوروی از افغانستان، حمله عراق به كویت، حمله آمریكا به عراق، لشكركشی ناتو به یوگسلاوی و حل زورمدارانه بحران بالكان، دوران سرنوشت سازی بود كه با استعفای یلتسین، روی كارآمدن پوتین و اوج قدرت گیری طالبان مصادف بود. در این برهه از تاریخ كه رشد جریان های اسلامی افراطی در شبه جزیره عربستان (عمدتا یمن) و افغانستان همراه بود، سبب فعال ترشدن آمریكا در ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه شد .با پایان یافتن دوره زمامداری كلینتون و روی كارآمدن جورج بوش پسر، فضای جدید برای شكل دادن به ترتیبات امنیتی پدید آمد كه واقعه ۱۱ سپتامبر نقطه آغازین آن بود. آمریكا هرگز تصور نمی كرد كه فضای امنیت ملی آن در داخل كشور در هم شكسته شود. به همین سبب شوك ۱۱ سپتامبر بسیاری از معادلات توازن قوا را برهم زد.به زعم آمریكا این شوك از سوی طالبان و از افغانستان برنامه ریزی و اجرا شده بود. بنابراین در سیاست خارجی آمریكا منطقه آسیا به ویژه آسیای جنوب غربی از اهمیت زیادی برخوردار شد.صدام حسین در عراق و طالبان در افغانستان جزو مظنونین اصلی واقعه ۱۱ سپتامبر قلمداد شدند. به همین سبب، آمریكا برای محاصره ایران از دو جهت جغرافیایی شرق و غرب نیاز به حضور در افغانستان و عراق داشت كه این فرصت فراهم آمد. ابتدا افغانستان و سپس عراق بمباران شدید و درپی آن از سوی نیروهای اشغالگر آمریكایی اشغال شدند.در آغاز هزاره سوم، ایالات متحده موفق شد خلاء ناشی از خروج روسیه از منطقه قفقاز را به سرعت پر كند. دالان قفقاز دروازه ورود به آسیا از سوی غرب بود. گرجستان در این دالان و در دهانه ورودی آن قرار داشت.رژیم شوارنادزه كه در اواخر دوره حیات خود مجددا به روسیه نزدیك و از در مصالحه برآمده بود، می توانست برای حضور آمریكا در قلب آسیا مزاحمت ایجاد كند.به همین سبب با برنامه های تدوین شده استراتژیك، این رژیم ساقط شد. قبلا رژیم آ ذربایجان سرسپردگی خود را به غرب به اثبات رسانده بود. تنها مانع ارمنستان بود كه آنهم از اهمیت استراتژیك كمتری برخوردار بود.حضور آمریكا در قفقاز (گرجستان و آذربایجان) بین ایران و روسیه جدایی انداخت و پیوستگی جغرافیایی این دو كشور منطقه را برهم زد. تنها راه ارتباطی دریای خزر بود. بنابراین درصورت تقسیم آبهای سطح دریای خزر به قلمروهای ملی، امكان ارتباط مستقیم روسیه و ایران منتفی خواهد شد.واقعه ۱۱ سپتامبر سبب جلب حمایت برخی از كشورهای منطقه از ایالات متحده شد و حتی پوتین نیز جزو نخستین رهبرانی بود كه ضمن ابراز همدردی، آمادگی خود را برای همكاری با آمریكا اعلام داشت. آمریكا با استفاده از این فرصت وارد فضای استراتژیك روسیه در آسیای مركزی شد. پایگاه هوایی ماناس در قرقیزستان و پایگاه هوایی خان آباد در ازبكستان این امكان را برای آمریكا فراهم آورد كه در آسیای مركزی حضور داشته باشد. خان آباد در دروازه ورودی دره فرغانه قرار دارد. جایی كه جنبش های اسلامی به ویژه اسلام رادیكالی در آنجا قدرتمند است و جریان باتكن در سال ۲۰۰۰ و اندیجان در ۲۰۰۵ دو نمونه از حركت های مهم و انسجام یافته این تحولات است.
پیمان های امنیتی موجود در منطقه
باتوجه به آنچه گذشت، اكنون این سوال پیش رو قرار می گیرد كه آیا در محیط ناامن و متنوع آسیا، پیمان های امنیتی وجود دارد یا نه و اگر وجود دارد این پیمان ها كدامند؟ آیا این ساختارها پاسخگوی تهدیدات امنیتی موجود است؟ چه درجه ای از امنیت توسط این ساختارها و در چه قلمروی قابل تامین است؟طبیعی است كه اندیشه تشكیل ساختارهای امنیتی گسترده در مقابله با تهدیدات غرب، به ویژه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر در بین رهبران و نخبگان منطقه در دوره های زمانی متعددی مطرح شده است. برای نمونه یوگنی پریماكوف اندیشه اتحاد استراتژیك بین سه كشور بزرگ منطقه و جهان یعنی روسیه _ چین _ هندوستان را بارها مطرح كرده است. اگرچه ایران نیز شاید تمایلی به واردشدن به این اتحادها داشته باشد، ولی اكنون زمان آن فرا نرسیده است. تهدیدهای آمریكا و ناتو برای حضور در منطقه به نوعی ایجاد فاصله بین روسیه و كشورهای واقع در جنوب این كشور، روسیه را به شدت تهدید و محدود كرده سطح انتروپی آن را افزایش خواهد داد. از اینرو رهبران كشورهای منطقه این خطر را كاملا احساس می كنند كه ساختارهای جدیدی كه آمریكا درپی شكل دادن به آن است می تواند خطرناك و تا حدود زیادی محدودكننده باشد. ایجاد خلاء بین كشورهای منطقه می تواند درجهت عدم شكل گیری پیمان های امنیتی فراگیر منطقه ای باشد. زیرا ایجاد هر نوع پیمان گسترده موجب شكل گیری دوباره ساختارهای جنگ سرد و تقسیم ژئواستراتژیكی جهان به دو قلمرو خواهد شد.با مروری بر ساختارهای موجود می توان به روند شكل گیری و كاركرد پیمان های امنیتی موجود پی برد.
پیمان امنیت دسته جمعی
این پیمان متاثر از فضای جهانی پس از واقعه ۱۱ سپتامبر شكل گرفت. موافقت كشورهای منطقه با طرح مبارزه با تروریسم بین الملل و ایجاد خطر بالقوه طالبانیسم و اسلام افراطی یا برخی موارد رادیكال، كشورهای حوزه شوروی سابق را گردهم آورد. این پیمان در اكتبر ۲۰۰۲ بین روسیه، بلاروس (دو كشور اسلاو و اورتودكس)، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیكستان (سه كشور مسلمان) و ارمنستان (مسیحی گریگوری) در عرصه اوراسیای مركزی (قفقاز، روسیه، آسیای مركزی) شكل گرفت كه عرصه جدیدی از پیمان های استراتژیك را ترسیم می كند. از مجموعه فوق فقط ارمنستان فاقد پیوند جغرافیایی با دیگر اعضاست. تركمنستان كه تنها كشور همسایه ایران با آسیای مركزی و حایل بین دو قلمرو است، دسترسی این اتحاد را با قلمرو ایران (درصورت تمایل به پیوستن بدان) برهم می زند. ایران و تركمنستان می توانستند پیوند دوسوی دریای خزر را با این اتحاد تكمیل كنند و بر اهمیت آن بیافزایند. به زعم روسیه، این پیوند را ایران بهم متصل می كند و این پیوند از طریق همسایگی ایران با ارمنستان است. اما روسیه و دیگر اعضای اتحاد در آسیای مركزی با ایران پیوستگی جغرافیایی ندارند، مگر از طریق دریای خزر.به همین سبب دریای خزر در دكترین امنیت ملی روسیه نقش اساسی دارد و ادامه و كشاكش مساله رژیم حقوقی آن نشان دهنده اهمیت این پهنه آبی در معادلات استراتژیك است. اكنون این سوال مطرح می شود كه چگونه روسیه می تواند به نحوی ایران را نه به عنوان یك عضو پیمان بلكه شریكی استراتژیك در این عرصه وارد كند. برنامه مشاركت ایران در چنین فضاهای استراتژیك از سال ۲۰۰۰ فراهم شده است. راهگذر ترانزیتی شمال _ جنوب با مشاركت روسیه _ ایران _ هندوستان، ضمن ایجاد پیوند بین سه كشور، عرصه آسیای مركزی و قفقاز و روسیه را با جنوب و با اقیانوس هند و درنهایت كشور هندوستان فراهم می آورد.اما باید یك متغیر دیگر وارد این معادله كرد و آن رژیم حقوقی دریای خزر است كه كشورهای ساحلی برای تعیین آن نیاز به اجماع دارند. به همین سبب در استراتژی آذربایجان كه خواستار حضور نظامی غرب و دادن پایگاه به ناتو و ادغام در ساختارهای امنیتی فرامنطقه ای ازجمله سازمان امنیت و همكاری اروپا، طرح مشاركت در صلح پیمان ناتو، عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا و برخی دیگر از این ساختارها، اتحاد منطقه ای معنی ندارد. لذا به عنوان یك با زدارنده در پهنه دریای خزر مخالف بهره برداری مشاع از آب دریای خزر است. تقسیم سطح دریای خزر به بخش های ملی می تواند این پیوستگی را برهم زند.
پیمان شانگهای
پیمان شانگهای كه در ۱۵ اكتبر ،۲۰۰۱ حدود یك ماه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر شكل گرفت، پیمانی امنیتی است كه در راستای تامین اهداف امنیتی در آسیا تامین شده است. این پیمان به ابتكار جیانگ زمین رییس جمهور چین و متشكل از شش كشور اوراسیایی یعنی دو قدرت برتر منطقه ای چین و روسیه و جمهوری های آسیای مركزی (به جز تركمنستان) یعنی ازبكستان، قرقیزستان، تاجیكستان، قزاقستان است.هدف از تامین این پیمان ظاهرا تامین نیازهای مردم منطقه و حفظ صلح و بهبود شرایط زندگی آنان پس از جنگ سرد است ولی در باطن همه آ نها كشورهایی هستند كه در درون خود با خیزش جنبش های اسلامی و بازگشت به هویت خویشتن اسلامی درحال شكل گیری است كه می تواند برای حكومت های توتالیتر آنها تهدیدآمیز باشد.
در بین حكومت این كشورها اسلام رادیكال به عنوان تهدیدی مورد ملاحظه قرار می گیرد، زیرا علاوه بر چهار كشور آسیای مركزی كه بیشتر جمعیت آ نها را مسلمانان تشكیل می دهند (باستثنای قزاقستان كه مسلمانان و روس های مسیحی تقریبا برابرند)، چین و روسیه نیز جمعیت قابل توجهی از مسلمانان را در مناطق همجوار با آسیای مركزی دارا هستند.جنوب قلمرو این پیمان با جهان اسلام هم مرز است (ایران، افغانستان و پاكستان) از طرفی در غرب چین قلمرو سین كیانگ اویغور قرار دارد كه در آنجا اسلام درحال احیاء و بازسازی در بین مردم مسلمان و بسیار محروم منطقه است. روسیه در جنوب خود در منطقه ولگا (اودمورتستان، باشقیردستان و تاتارستان) و قفقاز شمالی (داغستان، چچن، اینگوش) با خیزش اسلام انقلابی و اسلام رادیكال مواجه است.بنابراین ماهیت و فلسفه وجودی تاسیس پیمان شانگهای جلوگیری از گسترش خطرات جنبش های اسلامی بود. اما با دست اندازی آمریكا به عرصه های ژئوپلتیك پیرامون روسیه به قصد انزوای روسیه و جلوگیری از دسترسی این كشور به قلمروهای پیرامون خطر بزرگی از سوی روسیه و سپس چین احساس شد. به همین سبب پیمان شانگهای در نزدیك كردن این دو كشور هم نقش اساسی داشته است. دیدارهای رهبران چین و روسیه از پایتخت های یكدیگر و نیز دیدارهای مقامات روسیه و هندوستان را كشورهای دیگر، می تواند به این فرضیه دامن بزند كه این سه كشور قصد دارند در ترتیبات امنیتی مشترك با هم همكاری داشته باشند.پذیرش عضویت ایران، پاكستان، هندوستان و مغولستان به عنوان اعضای ناظر در پیمان شانگهای نشان از اراده جدی رهبران این كشورها در ساختارهای جدیدی است كه درحال شكل گیری است. گویا زمانی برخی از كشورهای یادشده خواستار پیوستن بدین پیمان بودند كه از سوی اعضای بنیانگذار پیمان پذیرفته نشده بود. اكنون خود اعضا از این كشورها به عنوان ناظر دعوت به عمل آورده اند كه این خود گویای شكل گیری نوع طرزتفكر دوره جنگ سرد در برابر گسترش نفوذ قلمرو ژئواستراتژیكی دریایی و ناتو است.آیا امكان شكل گیری پیمان امنیتی فراگیر در آسیا وجود دارد؟
پیداست كه هر نوع جبهه گیری در برابر ایالات متحده و ساختارهای یورو آتلانتیكی می تواند موجب نارضایتی آمریكا را فراهم آورد. چین و روسیه به اندازه كافی آمریكا را به چالش كشیده اند و آمریكا با ابزار حقوق بشر، هر دو كشور و حتی ایران را متهم به عدم رعایت حقوق بشر می كند. از طرفی سطح مبادلات تجاری بین غول های جمعیتی آسیا با ایالات متحده خود می تواند به عنوان ابزاری برای سنجش اراده رویارویی با ایالات متحده باشد. آشكار است كه ایالات متحده بازار خوبی برای محصولات چین است. پیوستن چین به این ساختار موجب رشد اقتصادی چین شده است. درصورت پیوستن روسیه بدان نیز دگرگونی های بسیاری رخ خواهد داد. اطلاعات صندوق بین المللی پول نشان می دهد كه در سال ۲۰۰۳ حجم مبادلات چین با ایالات متحده حدود ۵/۱۲۶ میلیارد دلار بود (۶/۹۵ میلیارد دلار صادرات و ۳۴ میلیارد دلار واردات) درحالی كه حجم مبادلات روسیه با آمریكا در مجموع ۹ میلیارد دلار بود (۶ میلیارد صادرات و ۳ میلیارد دلار واردات) و هندوستان در همین سال ۱۵ میلیارد دلار با ایالات متحده مبادلات تجاری داشته است (۳/۱۱ میلیارد دلار صادرات و ۸/۳ میلیارد دلار واردات). آیا چین حاضر خواهید شد به دلیل احساس عدم امنیت از سوی آمریكا، مبادلات خود با این كشور را نادیده گرفته و رویارویی این ابرقدرت جهانی بایستد؟ روسیه چطور؟ هندوستان چطور؟ اگرچه روسیه با حجم تجاری ۲۱۶ میلیارد دلاری خود كه كمتر از ۵ درصد را به ایالات متحده آمریكا اختصاص می دهد می تواند از این منظر استقلال بیشتری داشته باشد ولی چین با جمعیت ۳/۱ میلیاردی خود به دنبال بازارهای هدف مناسبی چون آمریكاست. حجم تجارت خارجی چین در سال ۲۰۰۳ برابر ۸۵۰ میلیارد دلار بوده است.ز منظری دیگر هرگاه چین در شرایطی واقع شود كه از سوی ایالات متحده و ساختارهای یورو آتلانتیكی تهدید شود در آن صورت وضع دیگری پیش خواهد آمد. كما اینكه در هنگام فشار آمریكا بر چین در ارتباط با مسایل حقوق بشر، چین به شدت به آمریكا هشدار داده است كه در مسایل داخلی چین دخالت نكند.درمورد تمامیت ارضی چین نیز موضع آشتی ناپذیر چین درباره بازگشت تایوان به خاك اصلی، ایالات متحده ناگزیر به شناخت حقوق رسمی چین بر تایوان است. بنابراین چین قدرتمند سرانجام تایوان را به خاك خود ملحق خواهد كرد، همان طور كه هنگ كنگ و ماكائو به سرزمین اصلی بازگشتند تایوان نیز باز خواهد گشت.اكنون به روسیه نظری افكنده شود. روسیه بزرگترین كشور جهان است. این كشور با مساحتی برابر ۸/۱۷ میلیون كیلومترمربع، ازنظر وسعت قلمرو و دارابودن منابع طبیعی ثروتمندترین كشور جهان است. روسیه از شرق به اقیانوس آرام و از غرب به دریای بالتیك و از جنوب غربی به دریای سیاه محدود می شود. روسیه دارای استعداد هایی چون:
- ذخایر طبیعی و معدنی قوی ازجمله نفت و گاز طلا و الماس و كلیه عناصر جدول مندلیف را داراست
- جزو چند تولیدكننده اسلحه جهان است
- دارای فناوری پیشرفته صنایع هوا _ فضایی است و از این نظر جزو معدود كشورهای صادركننده این نوع فناوری و خدمات مهندسی است
- هارتلند در سرزمین روسیه قرار دارد.
باوجود استعدادهای برشمرده شده، مدیریت منابع انسانی و فائق آمدن بر تمام مسایلی كه در روسیه وجود دارد، در كنار تهدیدات غرب و محاصره سازی دوباره روسیه از سوی آمریكا با ورود به حیات خلوت روسیه (قفقاز، دریای خزر و آسیای مركزی) می توان دریافت كه روسیه درصدد ایجاد پیمان هایی با همسایگان بزرگ خود در آسیاست تا بتواند با ایجاد سازوكارهای مناسب از فروپاشی خود جلوگیری كند.
پدیده انقلاب های رنگینی كه نگرانی هایی در روسیه پدید آورده است، در مرزهای پیرامونی و در قلمرو شوروی سابق رخ داده و می دهد. روسیه دارای ۱۶۰ گروه قومی است. جمهوری ها و سرزمین های خودمختار تشكیل دهنده فدراسیون از سوی غرب تشویق می شوند كه راه استقلال خود از روسیه را برگزینند، موردی كه در چچن اتفاق می افتد، مدلی برای سراسر فدراسیون خواهد بود.سرانجام اینكه هندوستان با ۲/۳ میلیون كیلومترمربع وسعت و توانایی اقتصادی مناسب ازجمله فناروی هسته ای و صنایع هوافضایی درحال تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه ای است و منظومه آسیای جنوبی را شكل می دهد و پیرامون خود را به دنبال می كشد. دیدارهای سران روسیه و هند و قراردادهای همكاری های اقتصادی، سیاسی و نظامی نشان دهنده نوعی از همگرایی منطقه ای است. كریدور ترانزیتی شمال جنوب، هند را از طریق ایران به روسیه متصل می كند. جمعیت رو به افزایش هند نیازمند ثبات سیاسی است. هر نوع تحرك قومگرایی و جدایی طلبی در این كشور كثیرالمله منجر به فروپاشی و ایجاد بحران های گسترده و عظیم خواهد شد. هندوستان نیز هم چون روسیه به صورت فدرالی اداره می شود، اگرچه خود یكی از كانون های مهم دمكراسی در جهان است ولی ازنظر قومی و جغرافیایی به شدت متنوع است و استعدادهای نهفته ای برای فروپاشی دارد. مساله كشمیر و جدایی طلبان آسام در شرق می تواند به تمامیت ارضی هندوستان لطمه وارد كند.درنهایت اینكه در اجلاس سران سازمان شانگهای در آلماتی قزاقستان در اوایل جولای ۲۰۰۵ نشان داد كه كشورهای عضو ازجمله روسیه و چین با وعده مخالفت با سلطه هر كشوری بر امور بین المللی بار دیگر اتحاد راهبردی خود را تایید كردند. روسیه و چین در بیانیه مشتركی در روز اول جولای اعلام كردند كه سازمان شانگهای به عامل مهمی در تثبیت نظام بین المللی عادلانه و معقول سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است. اعضای این سازمان كه خود را به عنوان روزنه تعادل در برابر سلطه جهانی آمریكا مطرح می كند، نارضایتی خود را از رشد حضور آمریكا در آسیای مركزی اعلام كردند. روسیه و چین در بیانیه مشتركی تحت عنوان «نظم جهانی قرن ۲۱» از جامعه بین المللی خواستند تا از تلاش های خود برای انحصاری كردن و سلطه بر مسایل بین المللی دست بردارد.
دكتر بهرام امیراحمدیان
منبع : روزنامه همشهری