دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

جنبش مقاومت برای خروج آمریکا


جنبش مقاومت برای خروج آمریکا
به روشنی نخستین کودکانی را که در عراق دیدم به خاطر می آورم. آنها مشغول جست و جو در یک تل زباله مشتعل بودند و غذاهای دور ریخته شده و بسته ها را با عصبانیت از بین شعله ها بیرون می کشیدند، پیش از این که ببینند داخل آنها چیست. در آن روز های اول تهاجم فکر می کردم که ما برای آنها، به نوعی، آسایش خواهیم آورد و فقر موجود را در حد امکان کاهش خواهیم داد. ولی بر عکس، اکنون پس از ۵ سال اشغال، بیکاری یا عدم اشتغال در عراق به شدت بالا رفته و به حدود ۷۰ درصد رسیده است؛ آنهایی هم که کار می کنند نه تنها از کمی دستمزد در رنجند بلکه در شرایطی کار می کنند که طی کردن ظاهراً ساده فاصله خانه تا محل کار، می تواند به زندانی شدن، علیل شدن و یا مرگ شان بینجامد.
در زباله ها گشتن به عنوان راهی برای زنده ماندن برای عراقی ها یک واقعیت بی رحمانه شده است. ولی مبارزه آنها به خاطر بقا، ورای تحمل گرسنگی و فقر است. در چهارم مه بیش از ۵ سال پیش، ۳ کودک در ناحیه فقرزده شهرک صدر در بغداد، وقتی زباله ها را به امید یافتن شیشه های خالی برای فروش می گشتند یک هلیکوپتر آمریکایی ظاهر شد، بالای سرشان شیرجه رفت و مسلسل خود را به روی شان گشود. گلوله هایی که برای از بین بردن ساختمان ها و خودروها طراحی شده بود، بدن های شان را پاره پاره کرد و آنها بر روی تلی از زباله که امیدوار بودند از آن وسیله ای برای تغذیه خانواده خود به دست آورند، جان سپردند.
اشغال عراق نه تنها به خشونت مداومی در منطقه انجامیده است، بلکه این کشور را در فقر جانکاهی فرو برده است. طبق گزارش ۲۰۰۷ آکسفام Oxfam تقریباً نیمی از عراقی ها در فقر مطلق زندگی می کنند و هشت میلیون نفر به کمک های فوری نیازمندند. این گزارش اعلام می دارد که «عراقی ها از نبود غذا، سرپناه، آب و بهداشت، خدمات درمانی، آموزش و پرورش و شغل رنج می برند.»
سرکوب به مقاومت انجامیده است
فقر شدید همراه با خشونت های روزانه، سرکوب ارتش اشغالگر، به خاطر مقاومت های چریکی، به اوج رسیده است. رسانه های جمعی آمریکا- که به منافع اقتصادی بانک ها، پنتاگون و وال استریت بی اعتنا نیستند- در تلاشند تا با اصطلاحات خود این مقاومت را تفسیر کنند. آنها همه اعتراض هایی که عراقی ها به آمریکایی ها دارند را به القاعده نسبت می دهند و یا به وفاداران صدام و یا .... پیام آنها این است که تلاشی که برای خروج ارتش آمریکا شروع شده است به دلیل عقب ماندگی عراقی هاست، نه شرایطی که به وسیله خود آمریکایی ها در این کشور به وجود آمده است. آنها وانمود می کنند که تنفر از آمریکایی ها به دلیل جهالت مردم به وجود آمده است و آنهایی که در برابر ادامه اشغال عراق مقاومت می کنند و یا حق را به نیرو های مقاومت می دهند، هنوز به این واقعیت دست نیافته اند که پذیرش حضور آمریکا برایشان صلح و سعادت می آورد! مخالفت امروز عراقی ها با ادامه اشغال سرزمین شان به طبیعت آرمانگرای آنها تعبیر می شود و نه نتیجه ناگزیر واقعیت های مادی و محسوس اشغال و سرکوب.
برای شناخت مقاومت در عراق این موضوع اساسی است که درک کنیم که مردم عراق جنگ علیه اشغال را خود انتخاب نکرده اند، آنها به دلیل شرایط اقتصادی ایجاد شده بیش از یک دهه تحریم، تهاجم آمریکا، تاراج و غارت و شرایط سیاسی اشغال، به این کار وادار شده اند.
تاریخ طولانی مقاومت عراق عمیقاً در خود آگاهی مردم ریشه دوانده است. قدرت حاکم بر عراق سعی می کند مقاومت مردم عراق را غیر مشروع جلوه دهد، با این ادعا که مردم عراق دارای قدرت سیاسی اند و می توانند صدای خود را از طریق «فرآیند های دموکراتیک» منتقل کنند. این تصور که چنین «دموکراسی» ای مشکلات مردم عراق را حل خواهد کرد یک تحریف آشکار واقعیت است. زیرا ساختار دموکراتیک تحت اشغال به عراقی ها مثلاً این قدرت را نمی دهد که رأی به خروج نیرو های اشغالگر بدهند.
واشنگتن طرح حکومت عراق را طوری نریخته است که به تنهایی تکالیف خویش در باب امنیت و اداره امور عراق را به انجام رساند، بلکه این ترتیبات طوری تنظیم شده که منافع سلطه جویانه آمریکایی ها نیز باید حفظ شود. مقامات آمریکایی عمداً اساس تشکیل دولت عراق را بر پایه ای گذاشتند که بین مردم، طوایف و حکومت برخورد و دشمنی ایجاد شود. با زیر پا گذاشتن قوانین انسان دوستانه بین المللی، دولت بوش، سازمان های سیاسی عراق را بر پایه اختلافات فرقه ای و قومی بنا کرده است. دکتر سعید حسن الموسوی نماینده سابق عراق در سازمان ملل متحد تأکید دارد که «این سیاست هدفش تغییر هویت ملی عراقی ها به یک هویت قومی ـ فرقه ای است و ایجاد خشونت و زد و خورد بین گروه های مختلف و منهدم کردن تار و پود این کشور». این سیاست که در قانون اساسی مورد حمایت آمریکا، مدون شده است عراق را بر اساس قومیت، به سه قسمت مجزا تقسیم کرده است.
توصیف ویژگی مقاومت عراق، از نظر کشور های سلطه گر هرچیزی است به جز مبارزه برای آزادی ملی. آنها هرچیزی را که اشاره ای به هویت ملی مردم عراق دارد بی اعتبار جلوه می دهند. ایالات متحده، این تفکر فرقه ای را در عراق برای تقویت تفکر نژادی جا انداخته است، با این هدف که مردم عراق به سادگی یکدیگر را به قتل برسانند. اگر نیرو های آمریکایی از عراق بیرون می رفتند در واقع دیگر درگیری های قومی وجود نمی داشت، زیرا دیگر این اختلاف ها به وسیله نیرو های اشغال ترویج نمی شد.
یک مطالعه به وسیله نظامیان در نوامبر ۲۰۰۷ «کشف» کرده است که عراقی ها از هر قوم و فرقه و مذهبی، اعتقاد دارند که تهاجم ارتش آمریکا ریشه اصلی اختلافات آنهاست و خروج نیرو های اشغالگر را کلیدی برای آشتی ملی می دانند. (واشنگتن پست ۹ دسامبر ۲۰۰۷)
شکی نیست که مردم عراق حق هرگونه مقاومت در مقابل اشغال را دارند و حق آزاد کردن کشورشان را از سرکوب ملی به وسیله نیرو های اشغال. مردم آمریکا هم که بیشترین فشار اقتصادی این جنگ بر دوش آنهاست و برای شغل، آموزش و پرورش و خدمات درمانی- که در اثر جنگ با عراق وضع بسیار اسفناکی یافته است- مبارزه می کنند، وظیفه دارند از مقاومت عراقی ها علیه اشغال حمایت کنند، اشغالی که اقتصاد عراقی ها، مدارس شان و بیمارستان هایشان را از بین برده است.
سربازان در ارتش آمریکا باید متوجه باشند و تشخیص بدهند که نباید علیه عراقی ها که از فقر و بی خانمانی و پی آمد های آن در شرایط بدی به سر می برند، بجنگند بلکه باید علیه میلیاردر هایی که آنها را به خاطر منافع شان به جنگ می فرستند، به مبارزه برخیزند. فعالانی که صمیمانه متعهدند به تلاش برای خاتمه این جنگ ادامه دهند باید در همبستگی با مردم عراق موضع بگیرند، که در شرایط وحشتناک به وجود آمده از اشغال، درگیر مبارزه ای قهرمانانه برای نجات میهن هستند.
مایکل پریزنر که خود در جنگ عراق به عنوان یک سرباز شرکت داشته است، اکنون یکی از فعالان ضد جنگ است.
مایکل پریزنر‎/ ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید